مرکز دانلود کتاب الکترونیکی


دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

مطالبی که برچسب داستانهای را دارند .

داستان‌های جاودانه؛ تئاترها و اجراهایی که به یاد مانده‌اند!


تئاتر به‌عنوان یکی از هنرهای جاودانه بشر، طولی به‌قدمت تاریخ دارد. این نمایش هنری، برگرفته از نمایش‌های سنتی اقوام و تمدن‌های گذشته است که در شکلی بلوغ‌یافته، این نام را بر خود گرفته است. امروزه تئاتر درکنار سینما، محفلی گرم برای علاقه‌مندان به هنر است که هنوز هم مانند دهه‌های اولیه، طرفداران بسیار زیادی دارد. در این مطلب ضمن معرفی مهم‌ترین تئاترهای جذاب ایران، بهترین مرجع خرید بلیت تئاتر را نیز به شما معرفی خواهیم کرد.

فهرست موضوعات

اجراهای جذابی که نباید از دست بدهید

تئاتر ذاتا زیباست و این زیبایی را مدیون قدرتمندی و توانمندی این سبک هنری در انتقال پیام خود به مخاطب و بیننده است. برخلاف سینما و فیلم‌های سینمایی که گونه‌ای از نمایش پرزرق‌و‌برق محسوب می‌شوند، تئاتر به سادگی و بی‌آلایش ‌بودن خود مشهور است و همین موضوع آن را بسیار خاص و جذاب می‌کند. در ادامه مهم‌ترین اجراهای تئاتری که نباید از دست بدهید را معرفی خواهیم کرد تا ضمن آشنایی با برخی از آثار شاخص این حوزه، همچنین با سینماتیکت که مهم‌ترین مرجع خرید بلیط تئاتر است آشنا شوید.

چه کسی جوجه تیغی را کشت؟

تئاتر چه کسی جوجه تیغی را کشتتئاتر چه کسی جوجه تیغی را کشت
تئاتر چه کسی جوجه تیغی را کشت

اجرای جذاب چه کسی جوجه تیغی را کشت قرار است به تهیه‌کنندگی محمد قدس و به کارگردانی و نویسندگی بهرام افشاری، از ۱۵ فروردین تا ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ در پردیس تئاتر شهرزاد (سالن ۱) اجرا گردد. بازیگران این نمایش زیبا و محبوب، تینو صالحی و بهرام افشاری هستند و مدت‌‌زمان آن نیز ۷۰ دقیقه خواهد بود.

در خلاصه داستان این اثر آمده است که پایان هرچیزی خوش است؛ اگر پایان چیزی خوب پیش نرفت پس هنوز به پایان آن نرسیده‌ایم. برای کسب اطلاعات بیشتر و مشاهده پیش‌نمایش این اثر جذاب می‌توانید به سینماتیکت مراجعه کرده و همچنین نسبت‌به خرید بلیط تئاتر جوجه تیغی اقدام نمایید.

شازده کوچولو

تئاتر زیبای شازده کوچولو قرار است به‌ کارگردانی ماهان حیدری و همچنین به تهیه‌کنندگی النا خلیلی و الی حیدری از ۲۹ فروردین تا ۳۰ اردیبهشت در تالار وحدت اجرا گردد. درباره خلاصه داستان این اثر آمده است که سال ۱۹۳۵، هواپیمایی در مسیر پاریس به سایگون قرار دارد که دچار نقص فنی شده و به‌ناچار مجبور می‌شود در صحرای بزرگ آفریقا فرود آید. مدت‌زمان این اجرا، ۱۲۰دقیقه خواهد بود.

بیژن و منیژه

تئاتر بیژن و منیژهتئاتر بیژن و منیژه
تئاتر بیژن و منیژه

اجرای تئاتر بیژن و منیژه قرار است به نویسندگی و کارگردانی شکرخدا گودرزی و همچنین به تهیه‌کنندگی مهدی بخشیانی، از تاریخ ۲ الی ۳۱ اردیبهشت در پردیس تئاتر شهرزاد اجرا گردد. بلیط تئاتر این اثر را می‌توانید ازطریق سینماتیکت تهیه فرمایید.

در خلاصه داستان آمده است که این اجرا، روایت‌گر ماجرای سردار جوان ایرانی به‌نام بیژن است. وی به مقابله با گرازهایی می‌رود که کشتزارهای شهر مرزی بین ایران و توران را از بین برده‌اند و در ادامه این ماجرا، عاشق و دلباخته دختری به‌نام منیژه می‌شود که از اهالی توران است. مدت‌‌زمان این اجرای زیبا که پس‌زمینه‌ای تاریخی و اسطوره‌ای دارد، ۱۲۰دقیقه خواهد بود.

لورل و هاردی ۱

اجرای جذاب و خاطره‌انگیز لورل و هاردی ۱ قرار است به کارگردانی و تهیه‌کنندگی ایرج نریمانی، درکنار نویسندگی محبوبه اسلاملو از تاریخ ۲۲ فروردین لغایت ۱۹ اردیبهشت در بوتیک تئاتر ایران اجرا گردد. بلیط تئاتر این اثر ازطریق سینماتیکت ارائه می‌شود.

خلاصه داستان این اجرا، به حکایت لورل و هاردی می‌پردازد که مدت‌ها پیش وارد ایران شده‌اند و لورل نیز با زنی ایرانی ازدواج کرده. اما حالا به مشکل مالی برخورده‌اند و همسر وی با عصبانیت از او می‌خواهد تا شغلی دست‌و‌پا کند و وی نیز با هاردی برای یافتن کار در یک کافی‌شاپ مشغول کار خواهند شد. برای خرید بلیت تئاتر این اثر جذاب به سینماتیکت مراجعه کنید.

پارازیت

تئاتر پارازیتتئاتر پارازیت
تئاتر پارازیت

اجرای جذاب و کمدی پارازیت قرار است به کارگردانی مختار مرادی و همچنین به تهیه‌کنندگی محمدرسول قیس، از ۲ اردیبهشت تا ۷ اردیبهشت به‌مدت ۶ روز در سینما دزاشیب تهران (ساعت ۲۱) برگزار گردد. بلیط تئاتر این اثر جذاب نیز ازطریق سینماتیکت قابل خرید و دریافت است.

بازیگران اصلی این اجرا شامل امیرمحسن جمشیدیان، مختار مرادی، رحمان اجاقلو، نادره شهابی، کیانا اطهری‌نژاد، داوود نوترکش، مصطفی بلوکات و همچنین سعید شیری هستند. در خلاصه داستان این اثر آمده است که شخصی هنگام کار روی درمان‌جوها، متوجه می‌شود شخصی سالم نیز بین بیماران قرار دارد و همین بهانه‌ای برای تحقیق درباره علت حضور وی در آنجا می‌شود.

سینماتیکت؛ مرجع تخصصی خرید بلیت تئاتر و سینما

سینما و تئاتر از جذاب‌ترین عرصه‌های هنری کشورمان عزیزمان ایران هستند که پویایی، تنوع و محبوبیت آثار تولیدی آن، زبانزد خاص و عام است. دریافت و خرید بلیط تئاتر می‌تواند همراه با خانواده یا دوستان، لحظاتی شاد و مفرح و به‌دور از هرگونه دغدغه را برای شما فراهم آورد.

سینماتیکت، بزرگ‌ترین ارائه‌دهنده بلیط‌های سینما و تئاتر است که علاوه‌بر معرفی کامل آثار هنری، همچنین اطلاعات جامعی نیز درباره ساعات اجرای آن ارائه کرده است. برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره اجرای موردعلاقه خود و خرید بلیت تئاتر آن، سینماتیکت را به‌یاد داشته باشید.

سخن نهایی

تئاتر همچون سینما، یکی از پویاترین هنرهای بشر است که درطول زمان و با الهام از فرهنگ و تمدن اقوام مختلف، توانسته است بالغ شود و وجهه‌ای مستقل به خود گیرد. درطول دهه‌های اخیر، تئاتر همچنان جذابیت خود را حفظ کرده و دلیل آن نیز، قدرت تاثیرگذاری آن بر مخاطب و اثرگذاری پیام خاص آن است. تئاتر در کشور ایران سابقه بسیار زیادی دارد و می‌توان به جرئت گفت که این کشور یکی از برترین کشورهای جهان در حوزه اجراهای هنری محسوب می‌شود.

میانگین امتیازات ۵ از ۵

از مجموع ۱ رای

دانلود انیمیشن

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

داستانهای آموزنده و جالب از ستاره های جهان


داستانهای آموزنده و جالب از ستاره های جهان

 

بدون شک نام بیشتر این افراد سرشناس و مشهور را شنیده اید، اما این ستاره های مشهور به راحتی ستاره نشده اند. برخی در ابتدا به سختی زندگی خود را میگذرانده اند و حتی مدتی در ماشین خود زندگی میکردند.

 

برخی دیگر از این افراد مورد اذیت و آزار خانواده های خود قرار میگرفتند و میتوان گفت تقریباً همه این افراد سرشناس با طرد مواجه شدند و رویدادهای زندگی آنها را به ستاره های جهانی تبدیل کرد.

 

در اصل میتوان گفت شرایط خانواده هیچگاه نمیتواند تاثیر ۱۰۰ درصدی در موفقیت و ستاره شدن داشته باشد. به ویژه در دنیای امروزی !!

 

با توجه به این که داستان های زندگی این ستاره ها عجیب است نوجوانان درکی از واقعیت های این گونه ستاره ها ندارند. شناخت روحیه نوجوانان کار والدین است تا به آنها آموزش بدهند که موفقیت تنها به تلاش و باور هر فرد بستگی دارد.

 

۱٫ سارا جسیکا پارکر

پارکر در یک شهر فقیر معدن زغال سنگ در روستایی اوهایو به دنیا آمد و کوچکترین از چهار فرزند بود. وقتی او دو ساله بود والدینش طلاق گرفتند و مادرش مدت کوتاهی پس از آن دوباره ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند دیگر شد.

 

ناپدری پارکر که یک راننده کامیون بود، اغلب بیکار بود، بنابراین ستاره آینده در سن بسیار پایین به آواز خواندن و رقصیدن پرداخت تا به درآمد آموزشی مادرش کمک کند و خانواده ۱۰ نفره خود را تغذیه کند.

 

داستانهای آموزنده و جالب از ستاره های جهان

 

مادر پارکر علیرغم روزهای سخت و گهگاهی در رفاه، به تشویق فرزندانش به هنر ادامه داد . خانواده به سینسیناتی نقل مکان کردند، جایی که پارکر با بورس تحصیلی در یک مدرسه باله، موسیقی و تئاتر ثبت نام کرد.

 

وقتی او ۱۱ ساله بود، خانواده به شهر نیویورک سفر کردند تا پارکر بتواند برای نمایشنامه برادوی تست بازیگری بدهد. این سفر موفقیت آمیز بود – او و برادرش هر دو بازیگر شدند و خانواده به نیویورک نقل مکان کردند.

 

پارکر به سختی کار و نقش آفرینی را ادامه داد و در نهایت تبدیل به شخصیت اصلی سریال Sex and the City شد.

 

۲٫ سرهنگ (هارلند) سندرز

سرهنگ هارلند سندرز در طول زندگی حرفه‌ای خود از مشاغل مختلف اخراج شد، قبل از اینکه برای اولین بار در سال ۱۹۳۰، زمانی که ۴۰ ساله بود، در طول رکود بزرگ، در ایستگاه خدمات شل کنار جاده‌ای خود به پخت مرغ مشغول شد.

 

پمپ بنزین او در واقع رستوران نداشت، بنابراین او در محل زندگی شخصی خود از افراد ناهار خوری پذیرایی می کرد. در طول ۱۰ سال بعد، او “دستورالعمل مخفی” و روش پخت سرخ کن تحت فشار خود را برای مرغ سرخ شده معروف خود کامل کرد و به مکان های بزرگتر رفت.

 

داستانهای آموزنده و جالب از ستاره های جهان

 

جوجه او حتی در رسانه ها توسط منتقد مواد غذایی دانکن هاینز تحسین شد. با این حال، هنگامی که منطقه بین ایالتی از طریق شهر کنتاکی که رستوران کلنل در دهه ۱۹۵۰ در آن قرار داشت عبور کرد، ترافیک مهم جاده را از بین برد و سرهنگ مجبور شد تجارت خود را ببندد و بازنشسته شود.

 

او که نگران این بود که چگونه از چک ماهانه ۱۰۵ دلاری بازنشستگی‌اش جان سالم به در ببرد، به دنبال رستوران‌هایی بود که دستور غذای مخفی او را ارائه می‌کردند.

 

او برای هر قطعه مرغ فروخته شده یک نیکل می‌خواست. او به اطراف رفت و در ماشینش خوابید و بیش از ۱۰۰۰ بار طرد شد تا سرانجام اولین شریک زندگی خود را پیدا کرد. اما دست از تلاش برنداشت و با دستور غذایی مرغ به شهرت رسید.

 

۳٫ شانیا تواین

حرفه ی تواین در واقع بیشتر از سر ناچاری شروع شد تا جاه طلبی خام. پدر و مادرش در دو سالگی طلاق گرفتند و او به ندرت پدرش را می دید.

 

مادر و ناپدری او، که او با آنها صمیمی شده بود، اغلب نمی توانستند به اندازه کافی زندگی کنند، بنابراین تواین زمانی که تنها هشت سال داشت شروع به آواز خواندن در بارها کرد تا پول بیشتری به دست آورد.

 

او به یاد می آورد که مادرش در تمام ساعات او را بیدار می کرد تا بلند شود و اجرا کند. متأسفانه وقتی او ۲۱ ساله بود، مادر و ناپدری‌اش در یک تصادف رانندگی با کامیون چوب بری در بزرگراه کشته شدند.

 

داستانهای آموزنده و جالب از ستاره های جهان

 

تواین کار خود را به حالت تعلیق درآورد تا وارد کار شود و از سه خواهر و برادر کوچکترش (که در آن زمان در سنین نوجوانی بودند) مراقبت کند. او در استراحتگاه ها آواز می خواند و رفتن به دنبال ستاره شدن بزرگ را به تعویق انداخت تا اینکه خواهر و برادرانش آنقدر بزرگ شدند که بتوانند از خودشان مراقبت کنند.

 

شنایا برای کمک مالی به خانواده از سن هشت سالگی در کلوب‌ها و در ساعات بین نیمه شب تا ۲ صبح به خوانندگی می‌پرداخت. در سن ۱۳ سالگی برای اجرا در برنامه‌ای در تلویزیون CBC دعوت شد.

 

او در این اجرا خواننده گروه محلی لانگ شات بود. در سال ۱۹۸۴ در آلبوم آهنگساز کانادایی، تیم دنیس، آهنگی دو نفره اجرا کرد. و این شروعی بود برای موفقیت های چشم گیر او.

 

۴٫ داستان خواندنی و جالب زندگی جی کی رولینگ

جی کی رولینگ به تازگی طلاق گرفته بود، و کمک های دولتی دریافت کرده بود، و در سال ۱۹۹۴ به سختی می توانست هزینه تغذیه نوزادش را بپردازد، درست سه سال قبل از انتشار اولین کتاب هری پاتر، هری پاتر و سنگ فیلسوف.

 

داستانهای آموزنده و جالب از ستاره های جهان

 

به گزارش ایران ناز وقتی داشت آن را می‌خرید، آنقدر فقیر بود که نمی‌توانست کامپیوتر یا حتی هزینه فتوکپی رمان ۹۰۰۰۰ کلمه‌ای را بپردازد، بنابراین هر نسخه را به صورت دستی تایپ می‌کرد تا برای ناشران ارسال کند.

 

ده ها بار رد شد تا اینکه بالاخره بلومزبری، ناشر کوچک لندنی، پس از اینکه دختر هشت ساله مدیر عامل عاشق آن شد، فرصتی دوباره به آن داد. و این شد که او پا به جاده ی سر سبز خوشخبتی و موفقیت گذاشت.

 

۵٫ چگونگی ستاره شدن استیون کینگ

کینگ زمانی که برای اولین بار تلاش می کرد بنویسد شکست خورده بود و در حال تقلا بود. او با همسرش که او هم نویسنده بود در یک تریلر زندگی می‌کرد و هر دو در مشاغل متعددی کار می‌کردند تا خانواده‌شان را تامین کنند.

 

و در عین حال حرفه خود را دنبال می‌کردند. آنها آنقدر فقیر بودند که مجبور بودند برای عروسی خود لباس قرض بگیرند. کینگ نامه های رد شده ی بسیاری برای آثارش دریافت کرد که سیستمی برای جمع آوری آنها ایجاد کرد. او در کتابش درباره نوشتن به یاد می‌آورد:

 

داستانهای آموزنده و جالب از ستاره های جهان

 

تا زمانی که ۱۴ ساله بودم… میخ دیوار من دیگر وزن لغزش‌های طرد شده روی آن را تحمل نمی‌کرد! میخ را با سنبله عوض کردم و به نوشتن ادامه دادم!! او قبل از فروش اولین داستان کوتاه خود، “طبقه شیشه ای” به قیمت ۳۵ دلار، ۶۰ رد دریافت کرد. حتی کتاب پرفروش او، کری، در ابتدا مورد استقبال قرار نگرفت.

 

پس از ده‌ها رد، سرانجام آن را با پیش‌پرداخت ناچیز به انتشارات دابل‌دی فروخت، جایی که جلد گالینگور تنها ۱۳۰۰۰ نسخه فروخت که این فروش هم عالی نبود. با این حال، بلافاصله پس از آن، Signet Books برای حقوق جلد شومیز به مبلغ ۴۰۰۰۰۰ دلار قرارداد امضا کرد که ۲۰۰۰۰۰ دلار آن به کینگ رسید. و پس از آن به موفقیت رسید!

 

۶٫ جیم کری

زمانی که کری ۱۴ ساله بود، پدرش شغل خود را از دست داد و خانواده‌اش در شرایط سختی قرار گرفتند. آنها در یک ون VW در چمن یکی از اقوام خود سوار شدند.

 

و کمدین جوان، مشتاق به حرفه خود بود و تمام زمان را اختصاص داده بود برای موفقیت. که رزومه خود را چند سال قبل، در سن ۱۰ سالگی به نمایش کارول برنت پست کرد.

 

داستانهای آموزنده و جالب از ستاره های جهان

 

هشت ساعت طول کشید کار روزانه در کارخانه بعد از مدرسه برای کمک به تامین مخارج زندگی. کری در سن ۱۵ سالگی برای اولین بار برنامه کمدی خود را روی صحنه اجرا کرد، در کت و شلواری که مادرش او را ساخته بودو کاملاً بمباران شد، اما او ناامید نشد.

 

سال بعد، در ۱۶ سالگی، مدرسه را رها کرد تا تمام وقت روی کمدی تمرکز کند. او مدت کوتاهی بعد به لس آنجلس نقل مکان کرد، جایی که هر شب در Mulholland Drive پارک می کرد و موفقیت خود را تجسم می کرد.

 

در یکی از همین شب‌ها، او برای «خدمات بازیگری ارائه‌شده» چکی به ارزش ۱۰،۰۰۰،۰۰۰ دلار برای خود نوشت، که او برای روز شکرگزاری ۱۹۹۵ قرار داد. درست قبل از آن تاریخ، او حقوق خود را با Dumb and Dumber شروع کرد. چک خراب شده را که تمام مدت در کیف پولش نگه داشته بود، در تابوت پدرش گذاشت!!

 

۷٫ تایلر پری

پری دوران کودکی سختی داشت. او در سنین بزرگسالی مورد آزار جسمی و جنسی قرار گرفت، از دبیرستان اخراج شد و دو بار سعی کرد خودکشی کند. یک بار در دوران نوجوانی و بار دیگر در ۲۲ سالگی. در ۲۳ سالگی به آتلانتا نقل مکان کرد و با شروع کار روی صحنه خود، به مشاغل عجیب و غریب پرداخت.

 

در سال ۱۹۹۲ او نوشت، تهیه‌کنندگی و در اولین نمایش خود با نام «می‌دانم که تغییر کرده‌ام » بازی کرد و تا حدودی از تربیت دشوارش مطلع شد. پری تمام پس انداز خود را در نمایش گذاشت و به طرز بدی شکست خورد. دویدن فقط یک آخر هفته به طول انجامید و فقط ۳۰ نفر برای تماشا آمدند.

 

داستانهای آموزنده و جالب از ستاره های جهان

 

او با تولید ادامه می‌داد، کارهای عجیب‌تری انجام می‌داد و اغلب در ماشینش می‌خوابید تا از پس آن بربیاید. شش سال بعد، پری سرانجام موفق شد در هفتمین نمایش خود موفق شود.

 

او از آن زمان به عنوان کارگردان، نویسنده و بازیگر به یک حرفه بسیار موفق ادامه داد. در واقع، پری در سال ۲۰۱۱ به عنوان پردرآمدترین مرد فوربس در زمینه سرگرمی انتخاب شد.

 

۸٫ اپرا وینفری

اپرا در طول زندگی عمومی خود با موارد زیادی برخورد کرد – انتقاد در مورد وزن، نژادپرستی، سؤالات مزاحم در مورد تمایلات جنسی او، اما او هرگز اجازه نداد این موضوع مانع از جاه طلبی و انگیزه او شود.

 

وقتی به دوران کودکی او نگاه می‌کنید، پیروزی‌های شخصی او در پرتو چشم‌گیرتری نشان داده می‌شود. گزارش شده است که اپرا در بزرگ شدن قربانی آزار جنسی بوده و بارها مورد آزار و اذیت پسر عمویش، عمو و دوست خانوادگی خود قرار گرفته است.

 

داستانهای آموزنده و جالب از ستاره های جهان

 

بعدها باردار شد و در ۱۴ سالگی فرزندی به دنیا آورد که تنها دو هفته بعد از دنیا رفت. اما اپرا استقامت کرد و دبیرستان را به عنوان یک دانش‌آموز ممتاز به پایان رساند، بورسیه تحصیلی کامل به دانشگاه گرفت و از گوینده یک شبکه محلی در نشویل تا یک سوپراستار بین‌المللی و خالق شبکه OWN خود در تلویزیون بالا رفت.

 

در یک مصاحبه عنوان کرد:(ما نتوانستیم جلوی خودمان را بگیریم!… بسیاری از ستاره های ایران و جهان دوران کودکی بسیار بدی داشتند چه از نظر مالی و چه شرایط خانوادگی، جدایی پدر ومادر. ….

 

اما اراده و تلاش هر کدام زندگی آنها را به یک ستاره در زمینه های مختلف تبدیل کرد. یاد بگیریم و بدانیم اراده ی هر چیزی را بکنید با تلاش و باور به آن می رسید.

 

۹٫ امیلی بلانت

قبل از اینکه بلانت نامزد دریافت گلدن گلوب شود و نقش های اصلی را روی صحنه تئاتر و پرده بزرگ بازی کند، به سختی می توانست با همکلاسی هایش گفتگو کند:

 

امیلی بین هفت تا چهارده سالگی یک لکنت شدید داشت. همانطور که او به مجله W گفت ، “من بچه باهوشی بودم، و چیزهای زیادی برای گفتن داشتم، اما نمی توانستم آن را بگویم.

 

این فقط مرا آزار می داد. هرگز فکر نمی کردم بتوانم با کسی مثل این بنشینم و صحبت کنم. من همین الان با شما صحبت می کنم.”

 

داستانهای آموزنده و جالب از ستاره های جهان

 

اما همه چیز وقتی تغییر کرد که یکی از معلمان راهنمایی او را تشویق کرد تا برای نمایش مدرسه امتحان کند – با توجه به این واقعیت که او در برقراری ارتباط بسیار مشکل داشت، یک شاهکار کاملاً غیر جذاب بود!

 

اما معلم به آرامی فشار می‌آورد و به او پیشنهاد می‌دهد لهجه‌ها و صدای شخصیت‌ها را امتحان کند تا کلمات را بیرون بیاورند – و این کار هم انجام شد. بلانت در پایان دوران نوجوانی خود بر لکنت خود غلبه کرده بود و به شغل موفقی که اکنون دارد دست یافت!

 

منبع: گروه سرگرمی ایران ناز

۲۰ حکایت خواندنی و داستان‌های لطیفه‌ آمیز ملانصرالدین


۲۰ حکایت خواندنی و داستان‌های لطیفه‌ آمیز ملانصرالدین

در این بخش از سایت ایران ناز حکایت های طنز و خنده دار و خواندنی ملانصرالدین را مرور خواهید کرد.

 

ملانصرالدین، شخصیتی داستانی و بذله‌گو در فرهنگ‌ های عامیانه ایرانی، افغانستانی، ترکیه‌ای، عربی، قفقازی، هندی، پاکستانی و بوسنی است که در یونان هم محبوبیت زیادی دارد و در بلغارستان هم شناخته‌شده است.

 

دربارهٔ وی داستان‌های لطیفه‌آمیز فراوانی نقل می‌شود. اینکه وی شخصی واقعی بوده یا افسانه‌ای روشن نیست. برخی منابع او را واقعی دانسته و هم روزگار با تیمور لنگ (درگذشته ۸۰۷ ق) یا حاجی بکتاش (درگذشته ۷۳۸ ق) دانسته‌اند.

 

در نزدیک آق‌ شهر از توابع قونیه در ترکیه محلی است که با قفلی بزرگ بسته شده و می‌گویند قبر ملا نصرالدین است.

 

حکایت های جالب ملانصرالدین : مرکز زمین

یک روز شخصی که می خواست سر بسر ملا بگذارد او را مخاطب قرار داد و از او پرسید: جناب ملا مرکز زمین کجاست؟

ملا گفت : درست همین جا که ایستاده ای؟

اتفاقا از نظر علمی هم به علت اینکه زمین کروی شکل است پاسخ وی درست می باشد.

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : ماه بهتر است یا خورشید!؟

روزی شخصی از ملا پرسید: ماه بهتر است یا خورشید!؟

ملا گفت ای نادان این چه سوالی است که از من می پرسی؟ خوب معلوم است, خورشید روزها بیرون می آید که هوا روشن است و نیازی به وجودش نیست!

ولی ماه شبهای تاریک را روشن می کند, به همین جهت نفعش خیلی بیشتر از ضررش است!

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : ملا و گوسفند

روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا راه افتاد.

ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است.

دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم.

ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!

روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!؟

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : خانه ملا

روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدر جان این جنازه را کجا می برند؟!

ملا گفت او را به جایی می برند که نه آب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری.

پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : داماد شدن ملا

روزی از ملا پرسیدند: شما چند سالگی داماد شدید؟

ملا گفت به خدا یادم نیست چونکه آن زمان هنوز به سن عقل نرسیده بودم!

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : گم شدن ملا

روزی ملا خرش را گم کرده بود ملا راه می رفت و شکر می کرد. دوستش پرسید حالا خرت را گم کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟

ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده بودم!؟

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : دوست ملا

روزی ملا با دوستش خورش بادمجان می خورد ملا از او پرسید خورش بادمجان چه جور غذایی است؟

دوست ملا گفت : غذای خیلی خوبی است و راجع به منافع آن سخن گفت.

بعد از اینکه غذایشان را خوردند و سیر شدند بادمجان دلشان را زد به همین جهت ملا شروع کرد به بدگویی از بادمجان و از دوستش پرسید: خورش بادمجان چگونه غذایی است!؟

دوست ملا گفت: من دوست توام نه دوست بادمجان به همین جهت هر آنچه را که تو دوست داری برایت می گویم!

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : خویشاوند الاغ

روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد.

شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟

ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟!

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : دم خروس

یک روز شخصی خروس ملا را دزدید و در کیسه اش گذاشت,

ملا که دزد را دیده بود او را تعقیب نمود و به او گفت: خروسم را بده! دزد گفت: من خروس ترا ندیده ام,

ملا یکدفعه دم خروس را دید که از کیسه بیرون زده بود به همین جهت به دزد گفت درست است که تو راست می گویی ولی این دم خروس که از کیسه بیرون آمده است چیز دیگری می گوید.

 


 

۲۰ حکایت خواندنی و داستان‌های لطیفه‌ آمیز ملانصرالدین

 

حکایت های جالب ملانصرالدین : خروس شدن ملا

یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با خود آورده بودند.

رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!

ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی!

ملا گفت : این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند!

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : الاغ دم بریده

یک روز ملا الاغش را به بازار برد تا بفروشد, اما سر راه الاغ داخل لجن رفت و دمش کثیف شد, ملا با خودش گفت: این الاغ را با آن دم کثیف نخواهند خرید به همین جهت دم را برید.

اتفاقا در بازار برای الاغش مشتری پیدا شد اما تا دید الاغ دم ندارد از معامله پشیمان شد.

اما ملا بلافاصله گفت : ناراحت نشوید دم الاغ در خورجین است!؟

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : خانه عزاداران

روزی ملا در خانه ای رفت و از صاحبخانه قدری نان خواست دخترکی در خانه بود و گفت : نداریم!

ملا گفت: لیوانی آب بده!

دخترک پاسخ داد: نداریم!

ملا پرسید: مادرت کجاست؟

دخترک پاسخ داد : عزاداری رفته است!

ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید!

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : بچه ملا

روزی ملا خواست بچه اش را ساکت کند به همین جهت او را بغل کرد و برایش لالایی گفت و ادا در می آورد, که ناگهان بچه روی او ادرار کرد!

ملا هم ناراحت شد و بچه را خیس کرد.

زنش گفت: ملا این چه کاری بود که کردی؟

ملا گفت: باید برود و خدا را شکر کند اگر بچه من نبود و غریبه بود او را داخل حوض می انداختم!

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : ملا در جنگ

روزی ملا به جنگ رفته بود و با خود سپر بزرگی برده بود. ولی ناگهان یکی از دشمنان سنگی بر سر او زد و سرش را شکست.

ملا سپر بزرگش را نشان داد و گفت: ای نادان سپر به این بزرگی را نمی بینی و سنگ بر سر من می زنی؟

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : نردبان فروشی ملا

روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟

ملا گفت نردبان می فروشم!

باغبان گفت : در باغ من نردبان می فروشی؟

ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می فروشم.

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : لباس نو

روزی ملا ملا به مجلس میهمانی رفته بود اما لباسش مناسب نبود به همین جهت هیچکس به او احترام نگذاشت و به تعارف نکرد!

ملا به خانه رفت و لباسهای نواش را پوشید و به میهمانی برگشت اینبار همه او را احترام گذاشتند و با عزت و احترام او را بالای مجلس نشاندند!

ملا هنگام صرف غذا در حالیکه به لباسهای نواش تعارف می کرد، گفت: بفرمایید این غذاها مال شماست اگر شما نبودید اینها مرا داخل آدم حساب نمی کردند.

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : پرواز در آسمانها

مردی که خیال می کرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملا کرد و گفت: خجالت نمی کشی خود را مسخره مردم نموده ای و همه تو را دست می اندازند در صورتیکه من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر می کنم.

ملا گفت : آیا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟

دانشمند گفت: اتقاقا چرا؟

ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است همان چیز نرم دم الاغ من بوده است!

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : درخت گردو

روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن.

مردی از آنجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت: اینکه دیگر شکر کردن ندارد.

ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمی دانم عاقبتم چه بود؟!

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : قیمت حاکم

روزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا قیمت من چقدر است؟

ملا گفت : بیست تومان.

حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است.

ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت ارزش نداری!

 


 

حکایت های جالب ملانصرالدین : قبر دراز

روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است!

شخص پاسخ داد : این قبر علمدار امیر لشکر است!

ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟!

۲۰ حکایت جالب از ملانصرالدین