مرکز دانلود کتاب الکترونیکی


دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

مطالبی که برچسب عبدالله را دارند .

زندگینامه عبدالله ابن مقفع


زندگینامه عبدالله ابن مقفع

 

عبدالله ابن مقفع، مترجم و عالم در سال ۱۰۶ قمری در جور فارس, فیروز آباد کنونی بدنیا آمد.

 

وی پس از قبول اسلام به نام عبدالله بن مقفع نامیده شد و ابومحمد کنیه خود قرار داد، وی یکی از نخستین مترجمان آثار ادبی تمدنهای هند و ایرانی به زبان عربی و یکی از آفرینندگان نثر ادبی عربی است .ابن مقفع, با وجود کمی عمر خود آثار گرانبهائی را تألیف و ترجمه کرد. ایشان در سال ۱۴۲ق در بصره به قتل رسید.

 

گروه : مشاهیر ملی

رشته : زبان و ادبیات فارسی

گرایش : ترجمه

 

والدین و انساب : عبدالله ابن مقفع، در خاندانی نجیب زاده در جور فارس, فیروز آباد کنونی, متولد شد. پدرش دادویه که با نام اسلامی مبارک, معروف بود در زمان حجاج تحصیلدار مالیات بود و چون به جرم اختلاس شکنجه شد, وی را به تمسخر مقفع خواندند .عبدالله نام اسلامی روزبه بود.

 

زمان و علت فوت : عبدالله ابن مقفع در سال ۱۴۲ق در بصره به قتل رسید. کشته شدن ابن المقفع رادمرد بزرگ ایرانی را که در راه عشق به میهن به شهادت رسیده است بین سالهای ۱۴۲ و ۱۴۳ تا ۱۴۵ هجری بدست سفیان بن یزدی بن المهلب بن ابی صفره والی بصره طبق دستور منصور دوانقی خلیفه عباسی نوشته اند.

 

ماجرای آن را چنین شرح داده اند که عبدالله بن علی عموی منصور خلیفه عباسی به دعوی خلافت بر ضد وی قیام کرد، منصور ابومسلم خراسانی را به جنگ عبدالله فرستاد.

 

عبدالله در مقابل ابومسلم نتوانست مقاومت کند، سرانجام شکست خورد و پا به فرار نهاد.

 

سلیسان و عیسی برادران عبدالله به شفاعت برخاسته و شفاعت عبدالله را نزد منصور نمودند، منصور حاضر شد با امضا کردن امان نامه ای به عبدالله بین علی اطمینان دهد که مورد تعدی و آزار خلیفه و کمال وی واقع نخواهد شد.

 

تنظیم این نوشته به عهده ابن مقفع که منشی عیسی بن علی بود محول گردید ابن مقفع در این عهد نامه شرایط بسیار سنگینی برای خلیفه تعیین کرده و در بعضی از فصول آن چنین نوشته بود:

(اگر امیرالمومنین به عم خود عبدالله غدر کند زنانش به طلاق بیزار و ستورانش وقف و بندگانش آزاد و مسلمانان از بیعت او یله و رها باشند.)

 

عهدنامه مذکور را برای توشیح نزد منصور بردند، سخت بر وی گران آمد و گفت چه کسی آن را نوشته؟

گفتند مردی به نام ابن مقفع کاتب عموی تو عیسی، منصور به سفیان والی بصره دستور داد تا نسبت به کشتن ابن مقفع اقدام نماید.

 

نوشته اند سفیان که از ابن مقفه کینه یی در دل داشت با وضع بسیار فجیع و ناراحت کننده یی بدن مقدس این دانشمند عالی مقدار ایرانی را که در مدت عمر کوتاه ولی پرارزش (۳۶ سال) خود با جوش و خروش وصف ناشدنی بزرگترین و ارزنده ترین خدمت را به نهضت علمی و فرهنگی ایرانیان کرد، تکه تکه کرده و در آتش شعله ور تنوری که برای همین کار آماده کرده بود افکند.

 

مشاغل و سمتهای مورد تصدی : عبدالله ابن مقفع در آغاز در کرمان منشی حکام و صاحب منصبان اموی بود. در آنجا ثروتی هنگفت به دست آورد.

 

پس از آن به خدمت عیسی بن علی, عموی منصور, خلیفه عباسی در آمد. سال ۱۲۶ هـ ق عبدالله بن عمربن عبدالعزیز که والی عراق بود، مسیح بن حواری را از حکومت شاپور عزل کرد و به جانشین سفیان بن معاویه مهلبی را نشاند.

 

ابن مقفع که قبلا در دستگاه مسیح بن حواری بود، یارانی دور خود جمع کرد و قدرتمند شد و از سفیان خواست که بازگردد. سفیان قبول نکرد و میان این دو نفر نزاع شد.

 

سفیان به خوزستان فرار کرد و کینه ابن مقفع را از آن موقع به دل گرفت و همیشه میگفت که عبدالله بن مقفع را پاره پاره می کنم.

 

عبدالله مدتی در کرمان رفت و بعد از جنگهای زیادی عباسیان که به فروپاشی دولت اموی، مبدل شد و بزرگان آنها یا کشته شدند یا فرار کردند و یا عفو شدند ولی ابن مقفع در امان ماند و به بصره آمد.

 

او با بزرگانی مانند مسلم بن قیتبه، معن بن زائده، ابن ابی لیلی و ابن بشرمه و عبدالحمید کاتب دوست شد و ملاقاتی هم با خلیل بن احمد، صاحب عروض داشت که هر دو به این ملاقات اشتیاق داشتند.

 

بعد از مدتی از خلیل پرسیدند:

ابن مقفع را چگونه دیدی؟ گفت: سراپا علم و ادب، اما کلامش بیشتر از علمش است و ابن مقفع راجع به خلیل بن احمد گفت: عقل او بیشتر از علم اوست.

 

عبدالله، در بصره در خدمت خاندان عباسی درآمد و بیشتر از همه به عیسی بن علی علاقه داشت و در همان دوران بود که مسلمان شد. خواه به واقع، و یا به جهت ملاحظات سیاسی و اجتماعی.

 

دوران اسلام او حدود ۱۰ سال بود و ظاهرا بیشتر آثارش را در همین ایام تألیف کرد. بهترین سالهای عمر وی در کوفه و بصره طی شد. در محفل ادیبان و ظریفان رفت و آمد داشت.

 

مرگ وی عللی سیاسی داشت. ابن مقفع با دست بردن در متن دستخط امان‌نامه منصور خلیفه سبب برآشفتگی و بد گمانی خلیفه در حق خود شد.

 

خلیفه فرمان داد تا دست کاتب گستاخ را قطع کنند حاکم بصره که از مدتها پیش کینه وی را در دل داشت از این پیش آمد برای گرفتن انتقام شدید بهره برد و این مقفع را زیر شکنجه‌های سهمناک به قتل رساند.

 

همفکران فرد : ابن خلکان در ذیل ترجمه حسین بن منصور حلاج گوید: او عبدالله بن المقفع کاتب مشهور به بلاغت است، صاحب رساله بدیعه. عبدالله از اهل فارس و در اول زرتشتی بود سپس به دست عیسی بن علی عموی سفاح و منصور خلفای عباسی مسلمانی گرفت و در خواص عیسی درآمد و کاتبی او کرد.

 

و هیثم بن عدی گوید:

ابن المقفع نزد عیسی بن علی شد و گفت مسلمانی در دل من راه کرد و خواهم بدست تو مسلمانی گرفتن عیسی گفت اسلام آوردن تو فردا به محضر قواد و وجوه مردمان سزاوارتر و چون عشا بگستردند ابن مقفع بر خوان هم به رسم مجوسان زمزمه گرفت و عیسی بدو گفت با نیت مسلمانی نیز زمزمه آری؟!!

 

گفت: نخواهم شبی را بی دین به روز کردن، و بامداد به دست عیسی مسلمان شد و ابن مقفع با همه فضل مطعون به زندقه بود.

 

ابن ندیم می نویسد( وی یکی از ناقلان فارسی به عربی بود و در دو زبان مهارت و فصاحت داشته و چندین کتاب از فارسی به عربی ترجمه کرده که از آن جمله است:

کتاب خداینامه فی السیر، کتاب آیین نامه فی الائین(فی الاصر؟). کتاب کلیله و دمنه. کتاب مزدک، کتاب التاج فی سره انوشیروان. کتاب الادب الکبیر. معروف بمافراجسنس، کتاب الادب الصغیر، کتاب الیتیمه، فی الرسائل، کتاب جوامع کتاب رسالته فی الصحابه).

 

آرا و گرایشهای خاص : یک جنبه خاص انفرادی از علائق معنوی این نویسنده بزرگ از روی قطعاتی (اگر همان گونه که ما معتقدیم، ‌اصیل باشد) از یک اثر دینی آشکار می شود که در دفاع از مذهب مانی است و در ضمن ردی که یک قرن بعد امام زیدیان قاسم بن ابراهیم علیه آن نوشته محفوظ مانده و در رساله ای به قلم گویدی منتشر شده است.

 

ما با تهمت هایی که قبلا بر ابن مقفع وارد کرده بودند که می کوشیده است «شبیهی» برای کتاب مقدس مسلمانان بسازد آشنا هستیم،‌ اما کتابی که قاسم آن را رد کرده است

 

به نظر ما ظاهرا حمله ای است به شخص پیغمبر و قرآن و اسلام از زبان کیشی دیگر، یعنی کیش مانی که بسیاری از دوستان ابن مقفع بدان گرویده بودند و خود او نیز در مظان پیروی از آن قرار داشت.

 

عقاید مانی درباره خلقت جهان و اساطیر مانوی در این کتاب مفصلا بیان شده بود و آنچه بیش از همه مشخص آن است انتقاد عقلی از ایمان گرایی بطور کلی است که یکی از درازترین پاره های منقول در ردیه قاسم (متن، ۲۷ – ۲۶) مربوط بدان است و شباهت حیرت انگیز با فقرات سرگذشت بروزیه طبیب در (کلیله و دمنه) دارد.

 

تضاد میان این عقل گرایی و گرایش به مذهب مانی را می توان بدین صورت حل کرد که اساس عقلانی و فلسفی آیین مانی را در زیر پرده اساطیر رنگارنگ یک تلاش قوی عارفانه برای یافتن پاسخی مقبول به راز وضع آدمی و جهان به شمار آوریم.

 

با وجود این، با توجه به ابهامی که تکامل روحی ابن مقفع را پوشانده است و معلوم نبودن تاریخ آثار او و حتی تردید در اصالت بعضی از آن آثار، می دانیم که هنوز مسائلی بلاجواب باقی مانده است.

 

با وجود هاله ابهامی که وضع اطلاعات ما ناچار بوجود آورده است در نظر ما چهره این نویسنده یکی از درخشان ترین چهره های آغاز عصر ادب کلاسیک عرب به شمار می رود.

 

ابن مقفع که از خون غیر عرب بود حتما نسبت به ارزش های فرهنگی تمدن ایران که منشا خود او بود عمیقا قدرشناس بود و می کوشید تا آن ارزش ها را به جهان عرب که وطن او را تسخیر کرده و دین پدرانش را به مرتبه ای فرعی تنزل داده بودند بشناساند.

 

بدین معنی می توان او را یکی از پیشروان شعوبیان دانست. هر چند از او هیچ اثری در باب برتری شعوب یا دقیق تر بگوییم ایرانیان و هندیان بر تازیان برجای نمانده است.

 

ابن مقفع در حقیقت این برتری را عملا یعنی از طریق معرفی خزائن ایران و هند به اعراب ثابت کرد و هم چنین از راه سبک ظریف و با فرهنگ زندگانی خود (چنان که از حکایات متعدد بر می آید) که اتفاقا مشخص کننده طرز رفتار همه طبقه برگزیده ایرانیان در اوان عهد عباسی بود.

 

اما آنچه او را از شعوبیان واقعی جدا می سازد عشق اوست به زبان قوم فاتح که شعوبیان هم در نوشته های ضد عرب خود آن را به کار می بردند ولی شور و علاقه ای به تحصیل آن نداشتند و به پایه استادی این مولای فارس در آن زبان نرسیدند.

 

دیری نکشید که ترجمه ها و تالیفات اصیل او در تمدن عظیم دوره عباسی سرمشق شناخته شد و هم از حیث سبک ظاهر و هم از نظر موضوع چنان تاثیری در علائق و آرمانهای فرهنگی نسلهای بعد به جا گذاشت که هر قدر در وصف آن گفته شود اغراق نیست.

 

امروز می توان ابن مقفع را هم چون چهره ای اساطیری دانست که بر تجدید حیات ادبی عرب حکومت کرده است.

 

حتی اگر این حالت اساطیری را از چهره این مرد ایرانی، که در آستانه حیرت انگیزترین دوره شکوفایی زبان قرآن بر آن استادی و حتی خلاقیت داشت، دور کنیم باز مقام خود را در اوج رفعت در تاریخ ادبی عربیت حفظ خواهد کرد.

 

چگونگی عرضه آثار : بهر حال ابن مقفع به خوبی می دانست که انقراض یک قوم به مغلوبیت سیاسی و نظامی آن نیست بلکه فنای آن مترادف با نیست شدن آداب ملی و تاریخ و اخلاق و عادات و یادگارهای باستانی آن است،

 

بنابراین از روی ذوق شخصی آنچه توانست از کتاب های ایران قدیم را که متضمن این فضائل بود از طریق نقل و ترجمه از زبان و خط پهلوی به عربی از انقراض نجات داد و منظور و هدف عالی او از این کار آن بود که هم مسلمین غیر عرب را به حشمت و شوکت ایران قدیم آشنا کند

 

و هم ایرانیان مسلمان را به یاد آداب اجداد با فرو جاه خود بیندازد و دلایل و شواهدی به دست ایشان دهد تا کمیت هموطنان او در مقابل عرب که به نسب خود و اخبار شجعان و فرسان خویش می بالیدند لنگ نماند

 

به علاوه افکار و عقاید دینی و حکمتی و اخلاقی ایران عهد ساسانی که ابن المقفع خود تربیت شده آنها بود و با طبع ایرانیان نیز کمال سازش را داشت در میان ایرانیان دوباره ریشه بدواند و فکر و تدبیر ایشان را در میدان مبارزات فکری و مجادلات مذهبی تقویت نماید

 

و به همین نیت بود که کتاب های مرقیون و ابن دیصان و مانی را به عربی ترجمه کرده و در میان مردم انتشار داد، و باب برزویه طبیب را به قصد تبلیغ مذهب مانی که گویا خود نیز آن کیش را داشت ساخت و برکتاب کلیله و دمنه افزود.

 

انتشار این کتاب ها به تدریج مردم را در باب عقاید دینی به شک انداخت و راه برای کنجکاوی و بحث و جدل باز شد و چون ابن مقفع خود نیز اول کسی بود که کتب منطقی ارسطو را از پهلوی به عربی ترجمه نمود و فن استدلال را به مسلمین عربی زبان آموخت و مقارن همان اوقات کتب دیگر ارسطو و حکمای یونان هم به عربی نقل گردید،

 

کار جدل و مناظره بالا گرفت و افکار جدیدی در میان مسلمین انتشار یافت که چون منشاء آنها یک نفر مانوی( زندیق) یعنی ابن المقفع و طرفداران آنها نیز از همین زنادقه بودند

 

آنها را به طور عموم زنادقه خوانند و اشتهار ابن مقفع در انتشار این گونه مقالات تا آنجا کشیده بود که مهدی خلیفه عباسی می گفت من هیچ کتاب زندقه به دست نیاوردم که اصل آن از ابن المقفع نباشد.

 

اصمعی نوشته است ابن المقفع را مصنفات دلپذیر است و از جمله: الدره الیتیمه که در فن خود عدیل ندارد برخی برآنند که ابن مقفع خود کتاب کلیله و دمنه را تصنیف کرده است و پاره یی گویند که به زبان پارسی بود و او به لغت عربی تحویل کرد و تنها دیباچه کتاب به قلم ابن المقفع است.

 

آثار عبدالله ابن مقفع :

۱- ادب‌الصغیر

۲- ادب‌الکبیر

 

۳- الیتیمه

۴- بعضی از کتب و رسائل ارسطو را در منطق به عربی درآورد.

 

۵- ترجمه «کلیه و دمنه»
ویژگی اثر : کلیله و دمنه و خدای نامه از پهلوی به زبان عربی ترجمه کرد. (خدای نامه ریشه و منبع اصلی شاهنامه است) کلیله و دمنه از کتابهای هند است که در زمان انوشیروان به پهلوی برگردانده شد و بعد ابن مقفع آن را به عربی بسیار فصیح ترجمه کرد.

 

۶- خدای نامه

ویژگی اثر : ترجمه‌ای است از «آئین نامه» عهد ساسانیان

 

۷- فقط چند بیت شعر هم دارد که به مناسبت های خاص سروده است

 

۸- کتاب مزدک

ویژگی اثر : کتاب التاج

دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

زندگینامه عبدالله خان احمدیه پاک نهاد


زندگینامه عبدالله خان احمدیه پاک نهاد

 

عبدالله خان احمدیه پاک نهاد در سال ۱۲۶۵ در شهر آمل بدنیا آمد. ایشان در سال ۱۲۹۴ شمسی (۱۳۳۳ هجری قمری) مدرک دیپلم دکترای خویش را دریافت کرد.

 

نامبرده در مدرسه طب به تدریس پرداخت. دکتر احمدیه در چهارم مرداد ۱۳۳۸ در سن ۷۳ سالگی به سرای باقی شتافت و در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد.

 

گروه : علوم پزشکی

رشته : طب سنتی

والدین و انساب : پدر عبدالله خان احمدیه پاک نهاد میرزا محمد حسن بیک بن دار از سران و محترمین طایفه بن دار ، یکی از طوایف دلارستاق. تیراندازی دلاور و سربازی شجاع و عارفی فروتن بود.

 

خاطرات کودکی : عبدالله خان احمدیه پاک نهاد دوران کودکی و نوجوانیش را در آمل گذراند و آغازینه های دانش آموزی را به روال آیین آن دوران در مکتب متداول زمان سپری کرد.

 

هنگامی که امیرمکرم، حاکم مازندران، مرحوم صحت الملک را برای تربیت و آموزش فرزندش به آمل دعوت کرد تا دیرگاهی در آن دیار اقامت گزیند، امیر مکرم که تیزهوشی عبدالله را در فراگیری دروس شنیده بود، پشنهاد کرد تا صحت الملک او را نیز آموزش دهد.

 

پیشرفت تحصیلی و فراست این نوجوان چنان استاد را فریفته ساخت که به هنگام بازگشت به تهران، با اجازه والدینش او را با خود برد تا در دارالفنون تحصیل کند.

 

تحصیلات رسمی و حرفه ای : عبدالله خان احمدیه پاک نهاد تحصیلات مقدماتی را بر روال آیین آن دوران در مکاتب زمانه درآمل سپری کرد و متوسط خود را در دارالفنون تهران به پایان برد و برای ادامه تحصیل به مدرسه طب دارالفنون رفت.

 

در آن دوران در مدرسه طب دارالفنون در حکم دانشکده پزشکی امروز بود به تحصیل پرداخت .عبدالله احمدیه سال های تحصیل را سپری کرد و در سال ۱۲۹۴ شمسی (۱۳۳۳ هجری قمری) مدرک دیپلم دکترای خویش را دریافت کرد و سپس به کارورزی در بیمارستان پرداخت.

 

بیمارستان نظامی احمدیه نخستین طبابت گاه او به شمار می آید. از این رو به خدمت ارتش نیز در آمد و به درجه سرگردی (ماژوری) نایل شد.

 

چندی نگذشت که از ارتش خارج شد و به مسافرت ها و ماموریت های اداری روی آورد. سپس به تدریس تاریخ طبیعی پزشکی، انگل شناسی و زیست شناسی در مدرسه طب پرداخت و موفقیت های علمی بسیاری کسب کرد.

 

خاطرات و وقایع تحصیل : فرزند عبدالله خان احمدیه پاک نهاد خاطره ای از دوران طبابت پدرش به یاد دارد : به یاد دارم در زمستانی سخت، پدرم برای عیادت بیماری که در روستای کوهستانی« امامه » اقامت داشت عازم آن منطقه بود.

 

در آن زمان می بایست مسافتی از راه را با اتومبیل و بقیه راه کوهستانی و صعب العبور را با اسب و الاغ طی کنند.

 

مادرم هراسان شده بود که چطور در این سرمای کوهستان چنین مسئولیت دشواری را پدرم به آسانی پذیرفته است و سعی در منصرف کردن او از انجام ماموریت داشت.

 

مرحوم پدرم، با آرامشی وصف ناپذیر و لبخندی که حاکی از اطمینان قلب و اراده استوارش در انجام وظیفه بود پاسخ داد؛ « اگر بیماری نتواند نزد طبیب بیاید، این طبیب است که وظیفه دارد به سویش بشتابد و به علاوه سوگندی که در روز اول طبابتم خورده بودم، قید و شرطی برای دوری و نزدیکی راه و مناسب بودن و نبودن فصل نداشت.

 

« بعد نگاه مهربان و نافذش را به روی یک یک فرزندان و مادرم انداخت و ادامه داد: « وقتی هدف انسان خیر است ، شما به هیچ وجه نگران نباشید. « و سپس راه کوهستان را در پیش گرفت.

 

استادان و مربیان : مرحوم صحت الملک مربی دوران ابتدایی عبدالله خان احمدیه پاک نهاد بود و در دوران دانشجویی ایشان از اساتیدی ایرانی چون دکتر حکیم اعظم و دکتر امیراعلم و اساتید فرانسوی چون پروفسور گاله، گاشه، مولر و ژرژ بهره جسته بود.

 

همسر و فرزندان : عبدالله خان احمدیه پاک نهاد متاهل بود که از استاد سه فرزند پسر و دو فرزند دختر به یادگار مانده است. که از این بین آقای سیروس احمدیه و نوه ایشان دکتر آرسیس احمدیه متخصص قلب و عروق و عضو هیأت علمی دانشگاه می باشند.

 

دیگر پسر دکتر احمدیه که یکی از بهترین طراحان انیمیشن ( پویا نمایی ) و پایه گذار نخستین فیلم های کارتون در ایران و دارای مدرک دکترای افتخاری و استادی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، می باشد.

 

زمان و علت فوت : در یک روز گرم تابستان – روز دوشنبه چهارم مرداد ماه ۱۳۳۸ در بستر استراحت روح استاد به سوی ملکوت اعلی پرکشید. آنچه در آخرین لحظات زندگی در کنار خود داشت قلم و دوات و تعدادی از دفترچه های شرح حال بیمارانش بود.

 

دفترچه هایی که علی الرسم بیماران سرگذشت خو را مشروحاً در آنها می نوشتند و بررسی احوالات آنان توسط استاد با مطالعه دفترچه ها در منزل انجام می گرفت دفترچه هایی که قفسه های بسیاری را انباشته بودند و اکثر شرح حال ها ومطالب مجموعه کتاب های «راز درمان » را در بردارد.

 

مزار استاد در مقبره امامزاده عبدالله است.

 

مشاغل و سمتهای مورد تصدی : عبدالله خان احمدیه پاک نهاد در سال ۱۲۹۴ شمسی (۱۳۳۳ هجری قمری) مدرک دیپلم دکترای خویش را دریافت کرد و سپس به کارورزی در بیمارستان پرداخت.

 

بیمارستان نظامی احمدیه نخستین طبابت گاه او به شمار می آید. از این رو به خدمت ارتش نیز در آمد و به درجه سرگردی (ماژوری) نایل شد.

 

چندی نگذشت که از ارتش خارج شد و به مسافرت ها و ماموریت های اداری روی آورد. سپس به تدریس تاریخ طبیعی پزشکی، انگل شناسی و زیست شناسی در مدرسه طب پرداخت و موفقیت های علمی بسیاری کسب کرد.

 

ریاست قرنطینه بندر پهلوی آن زمان را مدتی به عهده گرفت و زمانی نیز ریاست بهداری خراسان به او پیشنهاد داده شد که وی نپذیرفت. در سال ۱۳۱۴ شمسی سفری به اروپا کرد.

 

او پس از بازگشت به یکباره از تدریس و کار اداری کناره گرفت و تنها آزادانه به طباطت در مطب شخصی خویش پرداخت.

 

فعالیتهای آموزشی : تدریس تاریخ طبیعی پزشکی و انگل شناسی و زیست شناسی در مدرسه طب از فعالیت های آموزشی عبدالله خان احمدیه پاک نهاد می باشد.

 

آرا و گرایشهای خاص : عبدالله خان احمدیه پاک نهاد با دید تیزبینی که داشت نیک دریافته بود که گنج بزرگی در زیر کتابهای خاک خورده خطی پزشکی کهن نهفته است.

 

دکتر احمدیه در ۴۴ سال مطب داری احمدیه وار و برخورد نزدیک با بیماران، میراث گرانقدری برای نسل ایرانی در زمان خود و پس از آن برای آیندگان به یادگار نهاد.

 

شیوه او در برخورد با بیماران و پژوهش هایش، به تنهایی رساله ای مستقل می طلبد. دست رد به سینه کسی نمی زد و از کسی مبلغ مشخصی دریافت نمی کرد.

 

صندوقچه ای بود که هر کس می توانست بنا به وسع و توانایی اش، حق العلاج را می پرداخت. گرچه برخی نیز علاوه بر عدم پرداخت هزینه درمان، از وی داروی رایگان و حواله ذغال و حتی پول دریافت می کردند.

 

ثبت یادداشت های روزانه دکتر احمدیه و شوق او در آموختن و شیفتگی روزافزونش، باید الگوی پزشکان پژوهشگر باشد. دکتر احمدیه کلیشه ای بیماران را نمی دید.

 

کلیشه ای مطالعه نمی کرد. مطالعه او مقایسه ای و تجربی و بالینی بود. یادداشت تاریخ مراجعات بیمار، نام و شغل آنها و حتی میزان داروهای داده شده و پیگیری او تا پایان درمان او را در میان پزشکان سیصد سال اخیر ایران در جایگاهی ویژه نشانده است.

 

جوائز و نشانها : روش های درمانی بکار گرفته توسط عبدالله خان احمدیه پاک نهاد حاصل تحقیق و جستجوی دقیق در آثار علمی طبب قدیم است که با آغاز دوران نادرشاه افشار و ورود پزشکان اروپایی به ایران به عقب رانده شده بود.

 

به جهت همین تحقیقات با ارزش در رشته طب باستانی استاد نائل به دریافت تقدیر نامه هایی از مجامع پزشکی و فرهنگی ایالات متحده آمریکا، اتحاد شوروی سابق و پاکستان و ممالک دیگر گردیدند و در سال ۱۳۳۷ مجمع پزشکی طرفدار طب قدیم که مرکزآن شهر کراچی است ایشان را به عضویت و شرکت در کنگره بزرگ خود فرا خواند.