مطالبی که برچسب چهره را دارند .
چیستان میوه ۴: معماها و چیستان ها از قدیم الایام وجود داشته اند و بخشی از فرهنگ و هنر هر تمدن بوده است. نخستین نمونه های ثبت شده مربوط به مصر باستان است. اما معماهای کلاسیک امروزی در یونان و روم باستان رایج بودند. در قرون وسطی نیز این معماها به عنوان بخشی از آموزش و تفریح مورد استفاده قرار می گرفتند. امروزه معماها و چیستان ها به عنوان ابزاری برای سرگرمی و تقویت مهارت های شناختی مورد توجه قرار گرفته اند.
معما و چیستان چیست؟
معما یک سوال یا مسئله است که به منظور برانگیختن فکر و تحلیل، طراحی شده است. معماها معمولاً به صورت سوالات کلامی یا شعر آمدهاند و برای حل آنها نیاز به تفکر خلاقانه و استدلال منطقی است. معماها میتوانند در موضوعات مختلفی مانند ریاضیات، زبان، منطق و حتی علوم طبیعی طراحی شوند.
چیستان نیز به معنی یک سوال یا مسئله است که برای نیاز به تفکر خلاقانه و استدلال منطقی طراحی شده است. اما در مقایسه با معما، چیستانها معمولاً به صورت سوالات کوتاه و سادهتری هستند که پاسخ آنها نیاز به دانش عمومی و تجربیات زندگی دارد. در برخی موارد، معما و چیستان به صورت ترکیبی از هر دو استفاده میشوند. به عنوان مثال، معماهایی که به صورت چیستانهای کوتاه باشند و یا چیستانهایی که به صورت معماهای طولانی و پیچیده باشند.
اهمیت معما و چیستان
معماها و چیستانها برای کودکان بسیار مفید هستند، زیرا به توسعه مهارتهای ذهنی و ارتباطی کمک میکنند. در این بخش به بررسی برخی از این اهمیتها میپردازیم.
حل معما و چیستان به کودکان کمک میکند تا تفکر خلاقانه خود را تقویت کنند. زیرا برای حل این نوع سوالات، باید به دنبال راهحلهای نوینو غیرمعمول باشند. این فرآیند به کودکان کمک میکند تا در مواجهه با مسائل و چالشهای جدید، راهحلهای خلاقانه و نوآورانه ارائه دهند.
معماها و چیستانها به کودکان کمک میکنند تا استدلال منطقی خود را تقویت کنند. برای حل این نوع سوالات، باید گامهای منطقی را دنبال کرده و به راهحل درست برسند. این مهارت در مواجهه با مسائل زندگی و تصمیمگیریهای مهم نیز کاربرد دارد.
با حل معما و چیستان، کودکان میتوانند حافظه خود را تقویت کنند. برخی از این سوالات نیاز به بهخاطرسپاری اطلاعات دارند که به کودکان کمک میکند تا حافظهی کاری خود را تقویت کنند. همچنین، حل این سوالات میتواند به کودکان کمک کند تا اطلاعات جدید را بهتر و سریعتر یاد بگیرند.
حل معما و چیستان به کودکان کمک میکند تا مهارتهای ارتباطی خود را تقویت کنند. زمانی که کودکان به دنبال راهحلهایی برای این سوالات هستند، میتوانند نظرات خود را با دیگران در میان بگذارند و از تجربیات یکدیگر بهرهبرداری کنند. این فرآیند به کودکان کمک میکند تا مهارتهای بحث و گفتگو و همکاری را تقویت کنند.
چیستان میوه ۴
چیستان: کدام میوه است که در اسمش یکی از اجزای چهره پنهان است!؟
.
.
.
.
.
جواب چیستان میوه ۴
آیا توانستید بفهمید که پاسخ این چیستان چیست؟ اگر هنوز در حال فکر کردن هستید، بهتر است بیشتر تمرکز و فکر کنید. ما اطمینان داریم به پاسخ دست پیدا خواهید کرد. چیستانها و معماها سوالاتی هستند که میتوانند ذهن را به چالش بکشند. سوالاتی که نکاتی انحرافی یا استعاراتی دارند که مفهوم واقعی خود را ندارند. اگر شما هم علاقهمند به چیستان و معما هستید، همراه ما باشید.
.
.
.
.
.
.
.
.
پاسخ : آلبالو
.
امیدوارم از چیستان میوه ۴ استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.
۷ تا از بهترین فیلم های مایکل مان که نباید تماشای آنها را از دست داد
- فوریه 28th, 2024
- کتاب آموزش زبان
شاید عجیب به نظر برسد که «مایکل مان» با آن اسم و آوازه تنها دوازده فیلم بلند ساخته است! این کارگردان ۸۰ ساله، در حوزه سینمای اکشن تخصص دارد و در کنار شاهکاری به نام «مخمصه»، آثار ضعیفی هم کارگردانی کرده که هیچکدام بر آثار درخشان او سایه نینداختهاند.
اکران فیلم «فراری» با بازی «آدام درایور» بهانهای شد تا برویم سراغ کارنامه این فیلمساز کهنهکار و هفت فیلم برتر مایکل مان را با هم مرور کنیم.
فهرست کوتاه ولی مهم بهترین فیلم های مایکل مان بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند
فهرست بهترین فیلم های اکشن تاریخ سینما
فیلم فراری | ۲۰۲۳ | Ferrari
پس از شکست همهجانبه «بلکهت»، مایکل مان در سال ۲۰۲۳ با توپ پر به سینما برگشت و «فراری» را با محوریت زندگی «انزو فراری» خودروساز افسانهای با بازی «آدام درایور» روی پرده برد. بخش اعظم موفقیت فراری مربوط به انتخاب بازیگران و خصوصا «پنهلوپه کروز» است که اجرای معرکهاش در تمام فیلم، بازی آدام درایور به عنوان ستاره صحنه را تحتالشعاع قرار میدهد.
طرفداران مان از سبک مشخصی که در سراسر فراری وجود دارد قدردانی خواهند کرد. با این حال، پاشنه آشیل مان دوباره گریبانگر فیلم شده و ریتم فیلم کند است. کند بودن ریتم فیلمی که درباره سازنده یکی از سریعترین ماشینهای تاریخ است از آن حرفهاست.
فیلم وثیقه | ۲۰۰۴ | Collateral
«وثیقه» یکی از هیجانانگیزترین و پرتعلیقترین فیلمهای طرفداران مایکل مان است که وقتی شروع به تماشای آن میکنید، به سختی میتوانید چشمانتان را از آن جدا کنید.
با بازی دو بازیگر قدرتمند «جیمی فاکس» و «تام کروز»، وثیقه به راحتی یکی از بهترین فیلمنامهها و البته یکی از بهترین شیمیهای بین دو بازیگر را بین فیلمهای مایکل مان دارد. با یک پیشفرض ساده و حجم بیپایانی از تنش و تعلیق، وثیقه یک اثر جنایی کلاسیک و از برترینهای دهه ۲۰۰۰ است که تماشای چندباره آن خالی از لطف نیست.
فیلم نفوذی | ۱۹۹۹ | The Insider
«نفوذی» ضیافتی از یک کارگردانی عالی و بازیهای خیرهکنندهای از آل پاچینو، «کریستوفر پلامر» و «راسل کروست». فیلم با مضامین و رنگهای توطئهآمیز لایهبندی شده و حاوی برخی از تکاندهندهترین لحظاتی است در این چند دهه جلوی دوربین مایکل مان فیلمبردای شده است.
با نامزدی در ۷ رشته اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد، «نفوذی» را میتوان کاملترین و بهترین اثر استاد دانست.
فیلم مخمصه | ۱۹۹۵ | Heat
مایکل مان توانست ژانر جنایی را به شکل مدرنی از نو بنویسد و شاهبیت آثارش در این ژانر، «مخصمه» است که یکی از بهترین فیلمهای پلیسی-سرقتی تاریخ سینما محسوب میشود. در حالی که «نفوذی» مطمئنا تحسینشدهترین فیلم مایکل مان است، «مخمصه» بدون شک نمادینترین و از نظر فرهنگی تاثیرگذارترین فیلم فیلمشناسی اوست.
مخمصه یک فیلم دزدی قطعی و اساسی است که اساسا این ژانر را در اساسیترین سطح آن تعریف میکند. فیلم با حضور بازیگران افسانهای مانند «رابرت دنیرو»، «آل پاچینو»، «وال کیلمر»، «جان وویت»، «تام سایزمور» و «ناتالی پورتمن»، تاثیرگذارترین فیلم کارگردانش در طول دههها فعالیت حرفهای اوست که همیشه تروتازه و دیدنش برای عاشقان سینما سرشار از لطف و هیجان است.
فیلم آخرین موهیکان | ۱۹۹۲ | The Last Of The Mohicans
مایکل مان با «آخرین موهیکان» دامنه قدرتنمایی خود در حوزه کارگردانی را از ژانر جنایی به قلمروی داستانهای تاریخی گسترش داد. آخرین موهیکان با بازی «دنیل دی-لوئیس» بی نظیر، تصویری واقعی و وحشتناک از جنگ فرانسه و هند را به تصویر میکشد و به عنوان تنها اثر حماسی کارگردانش، یک فیلم بینقص است.
در حالی که مطمئنا سایر فیلمهای مان ارزش تماشای بیشتری دارند، آخرین موهیکان در جایگاه کلیاش در تاریخ سینما برتر است و بسیاری از بزرگترین دستاوردهای مان به عنوان کارگردان را در خود جای داده است.
فیلم شکارچی انسان | ۱۹۸۶ | Manhunter
تاثیر «شکارچی انسان» بر یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینما را نمیتوان دست کم گرفت، زیرا تصویر دلخراشی که «برایان کاکس» از «دکتر لکتر» در این فیلم ارائه کرد، در نهایت الهامبخش پدیده جهانی «هانیبال لکتر» در شاهکاری به نام «سکوت برهها» در سال ۱۹۹۱ شد که با هنرنمایی «آنتونی هاپکینز» در نقش این دکتر روانی و آدمخوار روی پرده رفت.
شکارچی انسان بدون شک یکی از پیشگامانهترین و آزاردهندهترین فیلمهای مان است، اما متاسفانه یکی از دست کم گرفتهشدهترین شاهکارهای او هم محسوب میشود.
فیلم سارق | ۱۹۸۱ | Thief
اولین فیلم سینمایی مان «سارق» با بازی «جیمز کان» در نقش یک سارق گاوصندوق که به دنبال آخرین سرقت بزرگ خود است.
این نوع فیلمهای جنایی هیجانانگیز به دلیل شهرت مان تبدیل شدند و «سارق» فیلمی بود که همه چیز را شروع کرد. در اولین تجربه کارگردانی، مان تسلط بر ژانر و تعلیق را نشان میدهد و جنبههای موفق درام جنایی دهه ۱۹۷۰ و ژانر اکشن بیفکر دهه ۱۹۸۰ را در یک محصول ترکیب میکند. جیمز کان مرحوم، یکی از بهترین بازیهای حرفهای خود را در این کلاسیک مایکل مان برایمان به یادگار گذاشته است.
اگر میخواهید کلکسیونی از فیلمهای مایکل مان را در فیلیمو ببینید، روی این عکس کلیک کنید
آیا میتوانید چهره مخفی را در تصویر گرگ شناسایی کنید!
- فوریه 25th, 2024
- کتاب آموزش زبان
آزمون تمرکز با چهره مخفی در تصویر گرگ: معمای تصویری یک سرگرمی عالی برای کاربرانی است که وقت آزاد دارند و میخواهند از آن بهترین استفاده را ببرند. این چالش شامل یافتن یک شخص، حیوان، شی یا عدد در یک تصویر است. برخی محدودیت زمانی دارند و برخی نه. آنها همچنین به عنوان چالش ها، تست های تصویری، پازل های تصویری یا منطقی شناخته می شوند.
تست ها و پازل های تصویری برای این بوجود می ایند که وضعیت تمرکز، دقت و بینایی افراد را مورد شناسایی قرار دهند. زندگی بشر امروز را مسائل مختلف تهدید می کند. از جمله این تهدیدات می توان به کم تحرکی اشاره کرد. کم تحرکی جسمی و روانی می تواند سلامت جسمی و روحی افراد را تهدید کند. در آزمون تمرکز با نقاشی، دقت، تمرکز و بینایی شما مورد آزمایش قرار می گیرد. شما باید بتوانید در این نقاشی چهره یک مرد را شناسایی کنید. با بخش سرگرمی مجله خبری چشمک و آزمون تمرکز با چهره مخفی در تصویر گرگ همراه باشید.
بیشتر بخوانید: تست شخصیت: خلاقاید یا رویا پرداز | با انتخاب یکی از ۵ پرنده تصویر متوجه شوید!
آزمون تمرکز با چهره مخفی در تصویر گرگ
این اثر هنری توانسته است توجه بسیاری را در فضای مجازی به خود جلب کند. در این نقاشی چهره یک مرد نقاشی شده است. اگر چه این تصویر بسیار ساده به نظر می رسد، اما حل این پازل به آسانی نیست. شما باید بتوانید در کمتر از ۱۰ ثانیه چهره مرد را شناسایی کنید.
قدمت این نقاشی به دهه ۱۸۸۰ برمی گردد و به عنوان چهره یک کارت تجاری برای یک تبلیغات استفاده می شد. در این تبلیغات، یک سری نقاشی برای کودکان طراحی شد. کودکان باید تصاویر مخفی موجود در نقاشی ها را شناسایی می کردند.
کار بر روی یک پازل ارتباطات بین سلول های مغز را تقویت می کند، سرعت ذهن را بهبود می بخشد و روشی موثر برای بهبود حافظه کوتاه مدت است. پازل ها تولید دوپامین را افزایش می دهند، ماده ای شیمیایی که خلق و خو، حافظه و تمرکز را تنظیم می کند. وقتی معما را حل می کنیم، دوپامین با موفقیت آزاد می شود.
این پازل جدید حیرتانگیز، کاربران اینترنت را به ورطه نابودی کشانده است، اگر چه سازنده ادعا میکند که “به راحتی یک کودک میتواند آن را پیدا کنید، اما واقعا یافتن این تصویر به اسانی نیست. اگر آماده هستید با دقت به تصویر آزمون تمرکز با چهره مخفی در تصویر گرگ زیر نگاه کنید.
شاید بپسندید: چیستان: پدر و دختر دارند، اما ننه از آن بی بهره مانده است!؟
.
.
.
.
.
.
پاسخ آزمون تمرکز با چهره مخفی در تصویر گرگ
اگر هنوز نتوانستید در نقاشی، چهره مرد را شناسایی کنید بهتر ایت به پایین صفحه مراجعه کنید. البته اگر هنوز بدنبال یافتن چهره مرد هستید، می توانید به نقاشی مراجعه کنید.
.
.
.
.
.
.
.
.
چهره مخفی در این تصویر علامتگذاری شده است.
شاید بپسندید: آزمون تمرکز: حروف متفاوت را بین حروف X شناسایی کنید!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اکنون می توانید چهره مخفی را در تصویر سگ شناسایی کنید.
.
.
.
.
.
.
.
و پاسخ در این تصویر علامتگذاری شده است.
امیدوارم از آزمون تمرکز با چهره مخفی در تصویر گرگ استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.
برایتان جالب خواهد بود
با پیدا کردن عدد مناسب در جدول، ضریب هوشی خودت را ارزیابی کن!
کدامیک از دو زن تصویر شاغل است | خیلی ها جواب درست ندادند!؟
آزمون دقت ذهن: تفاوت های بین دو تصویر دلفین را پیدا کنید!؟
ماجرای ماست و خیار ناصرالدین شاهی | وقتی ناصرالدین شاه به اصرار امیرکبیر خواست غذای رعیت بخورد!
۱۰ به علاوه ۱۵ فیلم از بهترین آثار آل پاچینو
- فوریه 24th, 2024
- کتاب آموزش زبان
فهرست بهترین فیلم های آل پاچینو بر اساس سال انتشار مرتب شدهاند
فیلم دانی براسکو | ۱۹۹۷ | Donnie Brasco
چه زوج بازیگری جذابی! جانی دپ و آل پاچینو در یک درام پلیسی-گنگستری. بازیگر نقش اول فیلم جانی دپ است؛ در نقش دانی براسکو مامور پلیس که برای کشف جنایات یک گروه گنگستری مجبور میشود به عنوان یک خلافکار به آن نفوذ کند و در حین نفوذ با یکی از سرکردههای باند که پاچینو نقشش را بازی میکند رفاقتی خانوادگی بههم میزند.
نقطه اوج بازی پاچینو آنجایی است که وقتی دارند دستگیرش میکنند، با چهرهای مظلوم به همسرش میگوید «به دانی بگو ازش ناراحت نیستم.»
فیلم مخمصه | ۱۹۹۵ | Heat
نخستین فیلمی که در آن دو اسطوره بازیگری همزمان روبهروی هم قرار گرفتند، به عنوان بهترین فیلم پلیسی تاریخ سینما طرفداران زیادی دارد. تصور کنید پاچینو پلیس است و رابرت دنیروی کبیر سردسته سارقان مسلح. بار اصلی این اکشن خوشریتم و پرحادثه مایکل مان را همین دو استاد بر دوش میکشند.
سکانس رویایی و مکالمه آنها در رستوران احتمالا یکی از بهترین کلاسدرسهای بازیگری است. پاچینو در این فیلم شمایلی چند بعدی از یک افسر پلیس به نمایش میگذارد. افسری که شاید در کار موفق باشد، اما در زندگی شخصی ناکام است.
فیلم بوی خوش زن | ۱۹۹۲ | Scent of a Woman
بله. احتمالا خیلیهاتان انتظار داشتید جایگاه فیلمی که پاچینو به خاطرش اسکار گرفته در این فهرست بالاتر باشد، ولی خب بازی در نقش یک نابینا هرچقدر هم عالی باشد (که هست!)، کمی سانتیمانتال میزند و به همین خاطر هم آکادمی اسکار بین انبوهی از شاهکارهای پاچینو، ترجیح میدهد به این یکی اسکار دهد.
نقشآفرینی استاد در نقش یک سرهنگ نابینای بازنشسته که توسط پرستار جوانش از خودکشی منصرف شده معرکه است و دو سکانس حیرتانگیز دارد: یکی سکانس رقص تانگو و دیگری خطابه حماسی پاچینو در جلسه کمیته انضباطی پرستارش در انتهای فیلم.
فیلم گلنگری، گلن راس | ۱۹۹۲ | Glengarry Glen Ross
این یکی از آن آثار مهجور استاد است. حضور شماری از بهترین بازیگران تاریخ سینما در فیلمی که براساس یکی از نمایشنامههای دیوید ممت نوشته شده، باعث میشود تا ظرافتهای بازی آرام و غیرخودنمایانه پاچینو در این فیلم به چشم نیاید.
فهرست بازیگران فیلم را نگاه کنید: جک لمون، آل پاچینو، کوین اسپیسی، الک بالدوین، اد هریس و آلن آرکین. این غولها در کنار هم یکی از بهترین نمایشنامههای تاریخ را در قالب سینما اجرایی کردهاند. سهم پاچینو به اندازه جک لمون در فیلم پررنگ نیست، اما حضور بسیار بهاندازه و گیرایی در فیلم دارد.
فیلم دیک تریسی | ۱۹۹۰ | Dick Tracy
آن فضای عجیب فانتزی و آن گریم سنگین و مضحک را میبینید، ذهنتان هم سمت نام پاچینو نمیرود، اما حقیقت امر این است که پاچینو حتی در چنین فیلمی اصطلاحا «فاز را گرفته» و نمایشی مهیج و مفرح از خودش ارائه میدهد. فیلم را وارن بیتی (بازیگر مشهور) کارگردانی کرده و منبع اقتباس قصه هم یکی از کمیکبوکهای قدیمی آمریکایی است.
فیلم صورتزخمی | ۱۹۸۳ | Scarface
احتمالا برونگرایانهترین بازی زندگی پاچینو را در بازسازی برایان دیپالما از فیلم صورت زخمی دیده باشیم. فیلم تمام مایههای دیوانگی را دارد. فیلمنامهاش را الیور استون نوشته، کارگردانش دیپالماست و پاچینو در آن نقش یک مهاجر کوبایی وراج و خوشمعاشرت را بازی میکند که بعد از ورود به آمریکا، بهتدریج تبدیل میشود به یک سلطان روانپریش و دیوانه مواد مخدر که ثروت و قدرتی افسانهای برای خودش بههمزده.
فیلم و عدالت برای همه | ۱۹۷۹ | and justice for all
عجیب است که حتی بسیاری از طرفداران استاد نیز این فیلم را ندیدهاند. فیلمی مهجور به کارگردانی نورمن جویسون درباره ایستادگی یک فرد علیه یک سیستم. پاچینو در این فیلم در نقش آرتور کرکلند بازی میکند، وکیل جوانی که در کارش دچار دردسرهای زیادی شده، از باگهای سیستم قضایی آمریکا پریشانحال است و حال باید از یک قاضی منفور به اتهام هتک حرمت قرار است محاکمه شود نیز دفاع کند.
اگر فیلم را تا بهحال ندیدهاید، سریعتر دست بجنبانید!
فیلم بعدازظهر سگی | ۱۹۷۵ | Dog Day Afternoon
پاچینو تقریبا در تمام سالهای دهه ۷۰ میلادی یک شاهکار در کارنامهاش دارد! این یکی شاهکار هم ساخته سیدنی لومت است و از قضا این یکی هم براساس یک داستان واقعی ساخته شده؛ داستان زندگی مردی شوریدهحال که بهخاطر عشق به یک مرد ترنسشکوال که برای عمل تغییر جنسیت به پول احتیاج دارد، تصمیم میگیرد بانک بزند.
اجرایی نفسگیر در فیلمی نفسگیر که بعدها نسخه ایرانیاش را با تمی کاملا متفاوت در فیلم آژانس شیشهای دیدهایم. هرچند کارگردان این دومی مدعی بود فیلم بعد از ظهر سگی را ندیده است!
فیلم پدرخوانده ۲ | ۱۹۷۴ | The Godfather
عدهای قسمت دوم پدرخوانده را از قسمت اولش هم بهتر میدانند. نگارنده جزو این دسته نیست، ولی کتمان هم نمیکند که قسمت دوم که بسیار پیچیده و سنگین هم هست، روی کاکل آل پاچینو میچرخد و احتمالا اگر هر بازیگر دیگری بهجای او این نقش را عهدهدار میشد، فیلم به این استخوانداری و قوتی که اکنون است نمیشد.
در این حماسه سه ساعته، سیر تبدیل شدن یک جوان معصوم را به یک هیولا میبینیم. جوانی که در قسمت اول فیلم خیلی تمایلی به ورود به دارودسته مافیایی خانوادهاش نداشت و بنا بر اجبار و تقدیر تبدیل شد به پدرخوانده بعدی خاندان کورلئونه. هرقدر پدرخواندگی دون کورلئونه (با بازی بینظیر مارلون براندو) علیرغم جنایاتش توام با شیرینی و حتی گذشت بود، پدرخواندگی مایکل هیولاوار، بیرحم و سرشار از خشونت و سرکوب است. چه کسی میتوانست آن چهره معصوم و پاک قسمت اول را تبدیل کند به چنین هیولایی؟ فقط آل پاچینو!
فیلم سرپیکو | ۱۹۷۳ | Serpico
اجرایی درخشان از پاچینو در یک فیلم زندگینامهای درجهیک از سیدنی لومت. سرپیکو داستان زندگی واقعی فرانک سرپیکو افسر پلیس مخفی نیویورک است که برخلاف همکارانش فساد مالی-اخلاقی گسترده سایهافکنده بر سیستم پلیس را برنمیتابد و علیه چنین سیستمی قیام میکند.
او ذرهذره اضطراب و پارانویای موجود در شخصیت سرپیکو را که منجر به دشمنی دوستانش شد به نمایش میگذارد. فرانک سرپیکوی واقعی با ساخت این فیلم و بازی درخشان پاچینو به جای خودش حقیقتا عاقبتبخیر شد. چند نسل مختلف از مردمان نقاط مختلف دنیا او را شناختند و درستکاریاش را ستایش کردهاند.
مصاحبه جذاب با آل پاچینو: همچنان تشنه بازیگریام
فهرست ذخیره بهترین فیلم های آل پاچینو
فیلم روزی روزگاری در هالیوود | ۲۰۱۹ | Once Upon a Time… in Hollywood
علی نعیمی | پاچینو یکی از ستارگان لیست A دنیای بازیگری است که در ادای احترام عاشقانه کوئنتین تارانتینو به یک هالیوود قدیمی ظاهر میشود. سال ۱۹۶۹ است و ستاره تلویزیونی رو به افول ریک داتون (لئوناردو دی کاپریو) در تلاش است تا با کمک بدلکار وفادار خود، کلیف بووت (برد پیت)، حرفه خود را دوباره روی ریل قرار دهد. در همین حال، خانواده مانسون در حال طرح ریزی طرح شیطانی خود هستند، در حالی که شارون تیت (مارگو رابی) از ستاره شدن و ازدواج خود با رومان پولانسکی لذت میبرد. پاچینو نقش ماروین شوارتز، یک مدیر برنامه افسانهای را بازی میکند که به داتون در حال مبارزه کمک میکند تا به ایتالیا سفر کند و در وسترنهای اسپاگتی بازی کند. این نقش برای پاچینو یکی از دو نامزدی SAG در سال ۲۰۱۹ را به ارمغان آورد (دیگری برای مرد ایرلندی مارتین اسکورسیزی بود).
فیلم مرد ایرلندی | ۲۰۱۹ | The Irishman
آل پاچینو پس از ۲۷ سال از پیروزی اسکار برای فیلم بوی خوش یک زن، با بازی درخشان خود در فیلم حماسی مافیایی مرد ایرلندی مارتین اسکورسیزی، بار دیگر به رقابت اسکار بازگشت. این فیلم حماسی سه و نیمساعته اولین همکاری بین اسکورسیزی و پاچینو است که هر دو از زرق و برق و عظمت فیلمهای مافیایی قبلی خود برای خلق یک درام جنایی غمانگیز و سوگواری صرف نظر کردهاند. رابرت دنیرو، بازیگر محبوب اسکورسیزی، نقش فرانک شیرن، راننده کامیون سطح پایینی را بازی میکند که پس از ملاقات با جیمز هوفا، رئیس اتحادیه رانندگان کامیون (پاچینو) و راس بافالینو، رئیس مافیا (جو پشی)، به یک قاتل تبدیل میشود. پاچینو در نقش هوفا پر سر و صدا، مانند همیشه صحنه میبلعد، اما همچنین به طرز شگفتانگیزی آرام و دلسوز است، و دوستی او با شیرن منجر به یک پایان فاجعهبار تبدیل میشود. این نقش به پاچینو نامزدیهای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را در جوایز گلدن گلوب، SAG ،BAFTA و منتقدان را داد.
فیلم ۱۳ یار اوشن | ۲۰۰۷ | Ocean’s Thirteen
فصل پایانی سهگانه فوق العاده با حال استیون سودربرگ با بازی درخشان آل پاچینو در نقش ویلی بانک، صاحب کازینویی که به یکی از اعضای تیم کلاهبرداران عنوانی خیانت میکند، به اوج خود میرسد. زمانی که روبن تیشکوف (الیوت گولد) توسط بانک مجبور میشود سهام خود را در مالکیت یک کازینوی لاس وگاس واگذار کند، دنی اوشن (جرج کلونی) تیم خود را برای خرابکاری در افتتاح کاخ قمار مجلل گرد هم میآورد. این فیلم محتوای زیادی ندارد، اما بازیگران تمام ستاره آن از بازی خود لذت میبرند و کارگردان سودربرگ فیلم را سرگرمکننده نگه میدارد.
فیلم تاجر ونیزی | ۲۰۰۴ | The Merchant of Venice
پاچینو مدتها علاقهمند به شکسپیر بوده است، بنابراین جای تعجب نیست که او یکی از بهترین اجراهای خود را در اقتباس سینمایی مایکل رادرفورد از تاجر ونیزی ارائه دهد. او در نقش شیلوک، یهودی صاحب رباخانه، بازی میکند که از بازرگانی (جرمی آیرونز) که در بازپرداخت وام خود به مشکل خورده است، یک پوند گوشت طلب میکند. پاچینو موفق میشود آتش و خشم شیلوک را بدون اینکه تسلیم هیچکدام از کلیشههای ضدیهودی شود که این شخصیت را در گذشته به این شکل مشکلساز کرده است، حفظ کند، در حالی که رادفورد فیلم زیبایی را با بودجه کم تولید کرده است.
فیلم بیخوابی | ۲۰۰۲ | Insomnia
قرار دادن پاچینو مقابل رابین ویلیامز در یک فیلم میتواند دستور العملی برای خلق صحنههای حماسی باشد، اما کریستوفر نولان از بازیگران معمولاً پرخاشگر، بازیهای ظریف میگیرد. فیلم بیخوابی بازسازی یک تریلر نروژی در سال ۱۹۹۷ است. فیلم بر روی شخصیت ویل دورمر (پاچینو) که یک کارآگاه قتل لس آنجلسی است تمرکز دارد که برای تحقیق در مورد قتل یک دختر نوجوان محلی به یک شهر آلاسکا فرستاده میشود. ویل دورمر ناراحت از تحقیقات قریبالوقوع امور داخلی و ناتوانی در خوابیدن در منطقهای که خورشید هرگز غروب نمیکند، باعث شده است او حسابی کلافه شود. دورمر خود را بیشتر و بیشتر مجذوب قاتل دختر (ویلیامز) که یک رماننویس جنایتکار فوقالعاده باهوش و روانی است، مییابد. بیخوابی یک بازسازی نادر است که قصد ندارد نسخه اصلی را کپی کند، بلکه به دنبال راههای جدیدی برای ترساندن ما است.
فیلم هر یکشنبه کذایی | ۱۹۹۹ | Any Given Sunday
سالها قبل از اینکه سریال «پاترنو» با بازی پاچینو تولید شود، او در هر یکشنبه کذایی در نقش مربی یک مربی فوتبال حضور دارد که در زندگی رنج زیادی کشیده است. البته مربیای که زندگیاش به اندازه رسواییها در سکوت فرو نرفت. الیور استون در «هر یکشنبه کذایی» نگاهی به پشت صحنه یک تیم تخیلی فوتبال حرفهای دارد. پاچینو در نقش تونی داماتو، سرمربی میامی شارکز بازی میکند، که پس از گرفتن تیم از پدرش، با مالک جدید تیم (کامرون دیاز) همکاری میکند. استون این درام ورزشی را به حماسهای دیدنی از مبارزات مرگ و زندگی گلادیاتورهای امروزی تبدیل میکند، با یک گروه بازیگران مکمل از جمله دنیس کواید به عنوان یک بازیکن قدیمی و جیمی فاکس به عنوان یک بازیکن فوقستاره جدید که غرور او باعث ایجاد اصطکاک در بین بازیکنان میشود.
فیلم نفوذی | ۱۹۹۹ | The Insider
آل پاچینو دوباره با کارگردان فیلم مخمصه (مایکل مان) برای این فیلم هیجانانگیز و پرتنش همکاری کرد. این فیلم داستان افشای خطرات سلامتی صنعت دخانیات توسط روزنامهنگاری را به تصویر میکشد. پاچینو نقش لوول برگمن، تهیهکننده برنامه تلویزیونی ۶۰ دقیقه را بازی میکند که برای پخش مصاحبهای با جیفری ویگیند، شیمیدان سابق تحقیقاتی شرکت براوناند ویلیامز (راسل کرو) که حقایق وحشتناکی را در مورد اعتیادآور بودن سیگار فاش میکند، با شبکه CBS مبارزه میکند. کریستوفر پلامر بازی فراموشنشدنیای در نقش خبرنگار افسانهای مایک والاس دارد که این مصاحبه را با ویگیند انجام میدهد. پاچینو به طرز شگفتانگیزی در نقش برگمن فرو رفته است، مردی با اصول قوی که از حقوق آزادی مطبوعات دفاع میکند. در عصر اخبار جعلی، فیلم نفوذی همچنان یک بررسی عمیق از اخلاق حرفهای روزنامهنگاری است. اگرچه کرو نامزد بهترین بازیگر مرد شد، اما هم پاچینو و هم پلامر در جوایز اسکار نادیده گرفته شدند.
فیلم وکیل مدافع شیطان | ۱۹۹۷ | The Devil’s Advocate
با لبخند شیطانی و چشمان سیاه خیره کننده او، آیا بازیگر دیگری غیر از پاچینو وجود دارد که بتواند به شکلی قانعکننده نقش شیطان را بازی کند؟ در وکیل مدافع شیطان ساخته تیلور هاکفورد، لوسیفر با ظاهر یک وکیل قدرتمند منهتن به نام جان میلتون، ظاهر میشود. او از یک وکیل جوان به نام کیون لوماکس (کیانو ریوز) دعوت میکند تا از فلوریدا به نیویورک نقل مکان کند و به دفتر حقوقی معتبر او بپیوندد. اما البته، شیطان چیزی را در ازای آن میخواهد. هاکفورد در ویژگیهای رمان اندرو نیدرمان غرق میشود، صفحه نمایش را با تصاویر اپرا پر میکند و به پاچینو اجازه میدهد تا یک تجربه عالی با این نقش داشته باشد.
فیلم راه کارلیتو | ۱۹۹۳ | Carlito’s Way
ده سال پس از «صورت زخمی»، آل پاچینو با کارگردان برایان دی پالما برای یک حماسه مافیایی مدرن دیگر همکاری کرد که از نظر روحی شبیه به فیلم قبلی آنها بود. او در این فیلم نقش کارلیت بریگانته، یک مجرم سابق پورتوریکویی را بازی میکند که تلاش میکند زندگی جدیدی را در خارج از زندان آغاز کند. او قول میدهد که از مواد مخدر و جنایت دوری کند و حتی با یک بالرین زیبا (پنلوپه آن میلر) وارد رابطه عاشقانه میشود. اما به دلیل وکیل احمق خود (شان پن)، دوباره به دنیای جنایت کشیده میشود. اگرچه «راه کارلیتو» به اندازه «صورت زخمی» خشن و پر زرق و برق نیست، اما همچنان یک تریلر جذاب و دیدنی با یک پایانبندی مهیج در ایستگاه پن در نیویورک است. پن و میلر هر دو برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و بهترین بازیگر نقش مکمل زن نامزد گلدن گلوب شدند، اما پاچینو در هر دو مراسم نامزد نشد.
فیلم فرانکی و جانی | ۱۹۹۱ | Frankie and Johnny
گری مارشال با کمدی رمانتیک شیرین خود «فرانکی و جانی» به پاچینو فرصتی برای تغییر ریتم از بازیهای معمولیاش میدهد. او نقش جانی، یک محکوم سابق تازه از زندان آزاد شده را بازی میکند که به عنوان آشپزی کوتاه مدت در یک رستوران کوچک مشغول به کار میشود. او با فرنکی (میشل فایفر)، یک پیشخدمت آسیب دیده عاطفی آشنا میشود و یک عاشقانه ملایم علیرغم تردیدهای او در مورد شروع یک رابطه جدید پس از قرار ملاقات با بسیاری از مردان مستبد، شکل میگیرد. ترنس مک نالی فیلمنامه را از نمایشنامه خود اقتباس کرد و داستان را فراتر از محدودیتهای تولید صحنه دو نفره و یک مکان اصلی گسترش داد. فایفر برای بهترین بازیگر زن فیلم کمدی/موزیکال نامزد گلدن گلوب شد، هرچند که پاچینو نادیده گرفته شد.
فیلم پدرخوانده ۳ | ۱۹۹۰ | The Godfather Part III
چگونه میتوان فیلمهای پدرخوانده اول و دوم را تماشا نکرد بعد به تماشای قسمت سوم بنشینیم؟ اگر قسمت سوم پدرخوانده را بدون نشانهگذاریهای دو قسمت اول در نظر بگیریم یک شاهکار است. فصل پایانی حماسه سهگانه فرانسیس فورد کاپولا، مایکل کورلئونه (پاچینو) رهبر جنایتکار را در حالی که به ویرانی زندگی خود فکر میکند، پیدا میکند، مردی خوب که توسط قدرت و طمع به یک هیولا تبدیل شده است. پس از تقریباً ۳۰ سال، قسمت سوم پدرخوانده به اندازهای که به یاد میماند تاثیرگذار نیست. فیلم موفق شد ۷ نامزدی اسکار کسب کند، از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی. پاچینو علیرغم حضور در گلدن گلوب نتوانست جایزهای بگیرد.
فیلم دریای عشق | ۱۹۸۹ | Sea of Love
در فیلم دلهرهآور روانشناختی هارولد بیکر، آل پاچینو نقش کارآگاهی به نام فرانک کلر را بازی میکند که با کارآگاه شرمن تووهی (جان گودمن) همکاری میکند تا یک قاتل سریالی را که قربانیان خود را از طریق ستونهای همسریاب روزنامه پیدا میکند، ردیابی کند. آنها آگهی خود را در روزنامه قرار میدهند و فرانک زنان را به قرارها میبرد و شرمن که به عنوان پیشخدمت ظاهر میشود، اثر انگشت آنها را از روی لیوانهای شراب جمع میکند. مشکل این است که فرانک عاشق یکی از زنانی میشود که به قرار میآیند. او عاشق زنی با بازی الن بارکین میشود که ممکن است قاتل نباشد. اگرچه طرح فیلم با توجه به انتظارات پیش میرود، اما فیلم بسیار جذاب است و پاچینو و بارکین دارای شیمی انکارناپذیری هستند. هر چند پاچینو با بازی در این فیلم نامزدی گلدن گلوب را دریافت کرد، اما در اسکار ناکام ماند.
فیلم مترسک | ۱۹۷۳ | Scarecrow
ترکیب پاچینو و جین هاکمن آنقدر جذاب است که نمیتوان از آن چشم پوشی کرد. در فیلم «مترسک»، کارگردان جری شاتزبرگ به این دو بازیگر فرصتی برای درخشش میدهد. فیلم بر روی مکس (هاکمن)، یک مجرم سابق بداخلاق که با یک ملوان سابق بیخانمان (پاچینو) دوست میشود، تمرکز دارد. آنها با هم به سفر میروند تا در پیتسبورگ کسبوکاری را شروع کنند. فیلمبرداری تاریک و غمانگیز ویلم زایگزموند، پاچینو و هاکمن را در دنیایی از سایهها و مه قرار میدهد. این دو بازیگر در این فیلم نسبتاً تاریک بهطرز استثنایی با هم بازی میکنند. اگرچه فیلم در جشنواره فیلم کن جایزه نخل طلا را دریافت کرد، اما در جوایز اسکار نادیده گرفته شد، حتی برای دو ستارهاش. با این حال، همان سال، پاچینو برای فیلم «سرپیکو» نامزدی بهترین بازیگر مرد را دریافت کرد، بنابراین نمیتوان برای او خیلی ناراحت بود.
فیلم پدرخوانده | ۱۹۷۲ | The Godfather
این یک نکته جالب در مورد فرهنگ آمریکایی است که عمیقترین تصویر ما از اهمیت خانواده از یک فیلم درباره مافیا میآید. فیلم برنده جایزه بهترین فیلم «پدرخوانده» اثر فرانسیس فورد کاپولا، بر روی دون ویتو کورلئونه (مارلون براندو)، پدر پیر یک سندیکای جنایتکار تمرکز دارد که باید قدرت را به پسر مردد خود، مایکل (پاچینو)، منتقل کند. مایکل به آرامی میآموزد که خون چقدر غلیظ است و ایدئالیسم چشمباز او به تدریج از بین میرود و منجر به نتیجهای ویرانگر میشود. «پدرخوانده» به یک موفقیت بزرگ تبدیل شد و جوایز اسکار بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد (براندو)، و بهترین فیلمنامه اقتباسی (کاپولا و ماریو پوزو) را دریافت کرد. پاچینو در نقش بهترین بازیگر مکمل مرد نامزد شد، اما با همبازیان خود جیمزکان و رابرت دووال رایها را تقسیم کرد و جایزه به جول گولد برای فیلم «کاباره» رسید.
فیلم وحشت در نیدل پارک | ۱۹۷۱ | The Panic in Needle Park
آل پاچینو با درام تکاندهنده جری شاتزبرگ درباره خطرات اعتیاد به مواد مخدر، به شهرت رسید. او در این فیلم نقش بابی، یک معتاد به هروئین و دلال را بازی میکند که روزهای خود را در پارک سوزن، محلی برای معتادان، سپری میکند. او با هلن (کیتی وینن) آشنا میشود و آنها رابطه عاشقانهای را آغاز میکنند که پس از اینکه او هلن را به مواد مخدر معتاد میکند، از کنترل خارج میشود. تقریباً ۵۰ سال پس از اکران فیلم، وحشت در نیدل پارک هنوز یک بررسی قدرتمند از اینکه چگونه شیاطین ما گاهی اوقات بر ما غلبه میکنند است. وینن جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم کن را از آن خود کرد، اما بازی پاچینو به طرز غمانگیزی نادیده گرفته شد. با این حال، این فیلم توجه بینندگان فیلم را به این بازیگر جوان جلب کرد و منجر به نقش مایکل کورلئونه در فیلم «پدرخوانده» (۱۹۷۲) شد.
گفتگو با آل پاچینو، بازیگر افسانهای
- فوریه 22nd, 2024
- کتاب آموزش زبان
فهرست جذاب بهترین فیلم های آل پاچینو
- آقای پاچینو، بسیاری شما را به عنوان یکی از بهترین بازیگران متد سینمای معاصر آمریکا میشناسند و با اینکه به عنوان کارگردان و تهیهکننده هم فعالیت داشتهاید، اما به عنوان بازیگر شناخته میشوید. آیا تا به حال به مسیری که طی کردهاید، نگاه انداختهاید؟ حرفه خود نگاه می کنید؟ و اگر بله، کدام فیلم ها…؟
آل پاچینو: هرگز. شاید این برای من یک نعمت باشد که خدا را به خاطر آن شکر می کنم چون هیچوقت این کار را انجام نمیدهم. البته مواردی هم وجود دارد، مانند زمانی که بزرگداشت فیلمهای من برگزار میشود و نمایش داده میشود اما من فقط با جریان پیش میروم. و برای همه چیزهایی که به من اجازه تجربهکردنشان داده شده است، سپاسگزارم. اما واقعاً دوست ندارم به گذشته نگاه کنم و تا جایی که بتوانم از آن اجتناب میکنم.
- اما با توجه به تمام دستاوردهای شما، نگاه کردن به گذشته بسیار قابل قبول خواهد بود، اینطور نیست؟
می دانی من چه دوست دارم؟ دوست دارم وقتی با کسی ملاقات میکنم و آنها میگویند:« سه سال پیش فلان جا تو را دیدم و تو با من خیلی خوب بودی.» این برای من فوقالعاده است وقتی کسی این را میگوید. اما من با افراد زیادی ملاقات میکنم و گاهی اوقات حتی یادم نمیآید کجا دیدمشان. بعد مثل این است که درحال خواندن زندگینامه خودم هستم که میگوید: «آل پاچینو آدم بدی نبود».
- اما آیا از تحسین دیگران لذت نمیبرید؟ خاویر باردم اساساً شما را خدای بازیگران نامید…
در گذشته، من با این ستایشها و تشویقها دست و پنجه نرم میکردم. حتی نمیدانستم چه واکنشی نشان دهم. حالا اما من چیزها را طور دیگری میبینم. این اشتیاق است و من به مردم اجازه میدهم احساسات خود را داشته باشند. من از این احساسات قدردانی میکنم و میدانم از کجا نشات گرفتهاند. اما من آن را به معنای واقعی کلمه جدی نمیگیرم. من درک میکنم که برای این افراد معنایی دارم – درست همانطور که سایر بازیگران برای من معنایی داشته اند. و این مرا خوشحال می کند.
- آیا تحسینی هست که بتواند شما را خوشحال کند؟
یک بار شخصی به من گفت که من به اندازه میک جگر «جذاب و خوشپوش» هستم. من این تعریف را دوست دارم:« جذاب و خوشپوش» و دوست دارم که با میک جگر مقایسه شوم.
- آیا به این دلیل بازیگر شدید که به دنبال حس خوبی بودید که با چنین تعریف هایی همراه است؟
من در واقع بازیگر نشدم.
- بازیگر نشدید؟
واقعیت این است که من همیشه بازیگر بودهام حتی زمانی که نمیدانستم. دیگران زودتر فهمیدند. از زمانی که مدرسه میرفتم من را به همین نام صدا میزدند. من در برونکس جنوبی بزرگ شدم، ما پول زیادی نداشتیم، پدرم وقتی دو ساله بودم خانواده را ترک کرد. مادرم چند شغل عجیب و غریب داشت و من تقریباً توسط پدربزرگ و مادربزرگم بزرگ شدم. وقتی اینطور بزرگ شدی، برنامهای برای بازیگر شدن نداری. بگذارید در مورد بلانچ روتشتاین به شما بگویم. او در حوالی یازده یا دوازده سالگیام معلم نمایش من بود و از من خوشش آمد. من انجیل را با صدای بلند در جمع میخواندم، و این کار را با ذوق و اشتیاق انجام میدادم، بنابراین او مرا به عنوان بازیگر در نمایشنامه هایش قرار داد. یک روز او به برانکس جنوبی آمد و از پنج پله بالا رفت تا با مادربزرگم قهوه بنوشد و به او بگوید که با زندگی خود چه کنم. به همین دلیل است که من معلمان را دوست دارم. اگرچه مادربزرگم مطمئناً نمی دانست در مورد چه چیزی صحبت می کند.
- آقای پاچینو، چگونه با سنگینی دستاوردهای خود کنار میآیید؟
من نمی دانم. اما اصولا به این شکل به آنها فکر نمیکنید. در واقع شما به آن بخشها به عنوان دستاورد فکر نمیکنید. شما به نقشهایی که بازی میکنید، نقاشیهایی که کشیدهاید فکر میکنید. منظورم این است که تصور کنید بازیگری میگوید: «دیگر نمیخواهم ادامه بدهم، زیرا نمیتوانم بهتر از آخرین فیلمی که بازی کردهام بازی کنم. شاید الان هم این حرفه را ترک کنم.» ما به آن میگوییم که ترس از موفقیت یا ترمز موفقیت به این معنی که شما در موفقیتهای قبلی گیر کردهاید و نمیتوانید دیگر گامی به جلو بردارید از ترس اینکه مبادا آنها را تکرار نکنید. من حدس میزنم اصلا در این مرحله نیستم. بلکه برعکس تمام قد برای تجربههای جدید آمادهام! میدانید، با تکیه بر موفقیتهایتان، شما یک تائید بزرگ دریافت میکنید، و ممکن است به حرفه دیگری مشغول شوید… اما به دلایلی قوی، من همچنان میخواهم به بازیگری برگردم و این کارها را انجام دهم.
- چون می خواهید تلاش کنید کار جدیدی انجام دهید؟
بله، اگر چیزی پیدا کنم که احساسکنم میتوانم به نحوی در آن مشارکت داشته باشم و احساس نزدیکی به آن داشته باشم، برایم مهم نیست واقعا. حضور خواهم داشت. معنی آن این است که من همانطور که شکسپیر میگوید «آینهای را در برابر طبیعت نگه میدارم» اگر احساس کنم چیزی را توصیف میکنم که راهی برای استفاده از استعدادم و کمک به برقراری ارتباط یک نقش یا یک انسان در یک فیلم است، سعی میکنم آن را انجام دهم. بنابراین من از کلمه «بازنشستگی» استفاده نمیکنم زیرا این کلمه برای یک هنرمند کلمه عجیبی است.
- کریستو-هنرمند تجسمی- میگوید که هنرمندان بازنشسته نمی شوند، بلکه فقط می میرند.
اما هنرمندانی هستند که بازنشسته شدهاند. مانند فیلیپ راث – من فیلمی از کتاب او به نام «فروتن» ساختهام. او نوشتن را رها کرده و بسیار خوشحال است! بنابراین پس او هم فقط حرفش را میزند. او میرود و کاری را که دلش میخواهد انجام میدهد. من میتوانم این مساله را درک کنم. چون از جایی به بعد همه چیز بسیا روتین میشود. شما باید فیلمنامه را دریافت کنید، باید آن را بخوانید، یادش بگیرید و این مسیر هربار به همین شکل اتفاق میافتد. طبیعی است که دلتان بخواهد به دنبال چیزهای دیگر هم بروید، مانند کارگردانی که میخواهد از شما استفاده کند و هربار همین روتینها را به کار میبندد.
- اما مطمئناً همه کارگردانان شما را میخواهند.
قبل از پدرخوانده ۱، هیچ کس مرا برای فیلمهایش نمیخواست. اما فرانسیس من را خواست! جالب اینجاست که واقعا من را میخواست و من آن را درک نمیکردم … استودیوها من را نمیخواستند، هیچ کس من را نمیخواست – چون هیچ کس مرا نمیشناخت. من فکر میکنم وقتی کارگردانی به شما علاقهمندیاش را نشان میدهد، به جای اینکه عقبنشینی کنم باید جلو بروم. شما به دنبال ریسکی هستید که میتوانید آن را بپذیرید، یک چالش… پذیرش این واقعیت و مواجهه با اینکه زمین بخورید، بلند شوید و ادامه دهید.
وقتی به اندازه کافی این کار را انجام دهید و با این چالش مواجه شوید، دلتان میخواهد خودتان را در معرض تجربیات جدید قرار دهید. شما نمیخواهید که با فرضیات و تفکر بسته جلو بروید چرا که این خصلتها شما را آسیبپذیر میکنند. شما نمیتوانید اجازه دهید پوست شما خیلی ضخیم و زمخت شود. همانطور که برشت در آن نمایشنامه معروفش میگوید که در سنین جوانی نیز نوشته است به این مساله اشاره میکند. برشت در ۲۲ سالگی در جنگل شهرها به این موضوع اشاره کرد. در این نمایشنامه یکی از شخصیتها میگوید:« پوست انسان برای این دنیا زیادی نازک است.» فیالواقع پوست انسان هر روز زمختتر و زمختتر میشود تا اینکه یک روز آنقدر زمخت میشود که میترکد و دیگر چیزی احساس نمیکند.
- آیا از بازی کردن در هیچ یک از فیلمهایتان به خاطر علاقه به وسیع کردن مرزهایتان پشیمان هستید؟
من از هیچ چیز پشیمان نیستم. فقط احساس میکنم که اشتباهاتی را مرتکب شدهام. مثلا فیلم اشتباهی را انتخاب کردم، یا کاراکتری را درک نکردهام یا نقش کسی را بازی کردم و دست به انتخاب زدم… اما هر کاری که انجام میدهی بخشی از وجود تست و شما چیزی از آن دریافت میکنید. منظورم این است که ایده و هیجان حضور در این موقعیتها و مکانها چیزی بیش از یک خاطره است. این احساسات خبر از زندگی میدهند. بنابراین از هیچ چیز پشیمان نیستم.
- حتی از بازی در جنگ ستارگان هم پشیمان نیستید؟
آه! جنگ ستارگان این اولین اشتباه بزرگ من بود.
- و فیلمنامه ترنس مالیک؟
بله، مدتها پیش «تری» میخواست من در یک فیلم بازی کنم، و من همیشه آرزو میکردم… یکی دیگر از اشتباهات من همین فیلم است. آنها در موزه اشتباهاتم هستند! تمام فیلمنامههایی که من رد کردم!
- آیا منظورتان این است که امروز رویکرد متفاوتی نسبت به گذشته در بازیگری دارید؟
تصور میکنم همینطور است. من فکر میکنم نگاه متفاوتی پیدا کردهام. در غیر این صورت نمیتوانستم این همه مدت این راه را ادامه دهم. ما همینطور که زندگی میکنیم چرخههای خود را طی میکنیم و فکر میکنم سن یعنی همین. من فکر میکنم ما امروز اینجا و در این لحظه هستیم – و پس از آن نیستیم! هر وقت وقتش شد میرویم و نمیدانیم چه زمانی خواهیم رفت. هیچ کدام از ما نمیدانیم. بنابراین ما افقط در چرخهها زندگی را تجربه میکنیم.
- آیا از این چرخه زندگی خود لذت می برید؟
می دانید، وقتی به آن فکر می کنید، مثل این است که از خود بپرسید نیمه خالی لیوان بیشتر است یا نیمه پر آن؟ واقعاً برای همه ما یکسان است. روزهایی هست که واقعا از آنها لذت میبرم و طبیعتا روزهایی هستند که نه… اگر من نقاش بودم، هیچ کس از من درباره سنم سوال نمیکرد. «من نقاشی میکنم! من یک هنرمندم!» از گفتن این کلمه هنرمند متنفرم و واقعا دوست ندارم آن را به کار ببرم. این چیزی است که من از همان اوایل یاد گرفتم. زنی که با او زندگی میکردم گفت: «هر کاری میکنی، بکن اما هرگز نگو که هنرمندی.» گفتم: «می دانم! من نمیگویم!» (میخندد) من از این کار اجتناب میکنم. سالهاست که از آن اجتناب کردهام. بگذارید اینطور بگوییم، فکر میکنم من یک هنرمند هستم. امیدوارم باشم. اما فکر میکنم اگر من یک نقاش بودم، سؤالات متفاوت بود.
- اما همه بازیگران همین مشکل را دارند.
به خاطر مسائل بصری و ظاهری است. به خاطر تصویر است، به این دلیل است که ما باید با تصویر خود کنار بیاییم، حتی با وجود اینکه شخصیتهای متفاوتی را بازی میکنیم، تصویر همیشه وجود دارد… بنابراین نوعی تظاهر در گفتن اینکه شما یک هنرمند هستید وجود دارد، زیرا در نهایت، شما یک ستاره سینما هستید. و البته این هم اشتباه است! این هم متظاهرانه است – من یک ستاره سینما هستم! پس دیگر چه حرفی میماند؟
بخش دوم؛ پدرخوانده
پنجاه سال بعد از ساخته شدن قسمت اول پدرخوانده، آل پاچینو از آن صحبت میکند
- یک عمر طول کشید تا آن را بپذیرم و ادامه دهم
پنجاه سال بعد از ساخته شدن قسمت اول پدرخوانده، آل پاچینو طی گفتوگویی بلند، نگاهی داشته به نقش موفقیتآمیز خود در این فیلم؛ اینکه چگونه برای این نقش انتخاب شد، چرا اسکار را رد کرد و همه اینها حالا پس از اینهمه سال برای او چه معنایی دارند.
تصور پدرخوانده بدون آل پاچینو سخت است. بازی ضعیف او در نقش مایکل کورلئونه، که با وجود خانواده فاسدش به یک قهرمان جنگی قابل احترام تبدیل شد، در ساعت اول فیلم تقریباً مورد توجه قرار نمیگیرد – تا اینکه در نهایت خودش را نشان میدهد و به تدریج کنترل عملیات جنایتکارانه کورلئونه و فیلم را توامان به دست میگیرد. اما آل پاچینو نیز بدون پدرخوانده وجود نمیداشت. او ستاره نوظهور تئاتر نیویورک بود و بازیگری بود که تنها با بازی یک نقش در سینما، در درام مواد مخدر «وحشت در نیدل پارک » در سال ۱۹۷۱، شناخته میشد. زمانی که فرانسیس فورد کاپولا، برخلاف میل پارامونت پیکچرز، برای بازی در نقش پسر عزیزدردانه و تبهکار کورلئونه در این فیلم حماسی مافیایی برایش جنگید. پدرخوانده برای آل پاچینو کار کرد و هنوز که هنوز است پس از گذشت نیم قرن، همواره نقشهای محوری سینما از جمله ایفای نقش در قسمتهای دوم و سوم پدرخوانده به او میرسد. پدرخوانده در ۱۵ مارس ۱۹۷۲ در نیویورک اکران شد و ۵۰ سال بعد، میتوانید تمام دلایلی را تصور کنید که پاچینو دیگر نمیخواهد در مورد آن صحبت کند. شاید از این که چگونه این یک نقش، از همان ابتدای کار سینماییاش، هنوز بر تمام رزومه سینماییاش غلبه دارد، خجالت میکشد یا آزرده میشود، یا شاید تمام آنچه را که در مورد آن میتوان گفت را طی این سالها گفته است. اما در یک مصاحبه تلفنی در ماه گذشته، پاچینو، که در آن زمان ۸۱ ساله بود، درباره فیلم کاملاً فلسفی و حتی غریب صحبت کرد. او همچنان سرسخت فیلم را ستایش میکند و تلاشهایی که کاپولا و همبازیهایش برای حمایت از او در این فیلم انجام دادند را به خاطر دارد، و هنوز هم از این که چگونه این فیلم به تنهایی کارش را برای یک عمر بازیگری او انجام داد، شگفتزده است. پاچینو بیشتر در مورد استخدام شدن و ساخت پدرخوانده، وزن میراث آن و اینکه چرا بعد از آن هرگز نقش شخصیت فیلم دیگری مانند مایکل کورلئونه را بازی نکرد، صحبت کرد. اینها گزیده هایی از گفتوگوی ویرایش شده او و نیویورک تایمز است.
پاچینو از خانهاش در لس آنجلس میگوید: اگر من امروز اینجا هستم به خاطر این است که در پدرخوانده بازی کردم. برای یک بازیگر، پیشنهاد بازی در چنین فیلمی، مثل برنده شدن در لاتاری است. وقتی فیلمی درست به شما پیشنهاد میشود، تنها کاری که باید کرد این است که کاری به هیچ چیز دیگر نداشت، جز ایفای نقش خود به درست ترین حالت ممکن .
همانطور که کاپولا به یاد میآورد، پاچینو همان کسی بود که در تمام طول این نقش در این نقش می دید و کاندیدایی بود که با وجود نداشتن سابقه کار، ارزش رفتن به تشک را داشت. کاپولا در مصاحبهای جداگانه گفته بود: «وقتی کتاب پدرخوانده را میخواندم، مدام او را تصور می کردم. من انتخاب دومی نداشتم. برای من مایکل، آل پاچینو بود. به همین دلیل است که من اصرار کردم که او را میخواهم و این تا حدودی برایم مشکلساز شد.» اما برای پاچینو ، اسفای این نقش به معنی یک بار برای تمام عمر بود، همانطور که در سالهای بعد یاد میگرفت.
پاچینو میگوید: توضیح دادن این مساله در دنیای امروز سخت است – توضیح اینکه من در آن زمان چه کسی بودم و شکلی که به ناگهان مورد توجهها قرار گرفتم. احساس میکردم که همپون شیء ای ارزشمند که از آن رونمایی میشود و پارچهها کنار میروند، همه نگاه ها به من دوخته شد. اگرچه این نگاهها روی دیگر بازیگران هم بود. اما پدرخوانده هویت جدیدی به من داد که کنار آمدن با آن برایم سخت بود.
- وقتی با شما تماس می گیرند و از شما میخواهند در مورد پدرخوانده صحبت کنید، آیا بخشی از شما وجود دارد که فکر میکند، خدایا، دوباره؟ نه! آیا هیچ وقت خسته کننده میشود؟
خب نه. همیشه من انتظارش را دارم. در واقع انتظار این را دارم که در مورد فیلمی که تا این اندازه موثر بوده است همچنان صحبت کنم.
- اولین بار نقش مایکل کورلئونه چگونه با شما مطرح شد؟
در آن برهه از زندگیام، انتخابی نداشتم. فرانسیس من را میخواست. من در یک فیلم بازی کرده بودم و آنقدر که بعد از پدرخوانده به سینما علاقمند شدم آن زمان علاقه نداشتم. در فضای دیگری سیر میکردم، احساس میکردم سینما جای من نیست. حتی به دوستم چارلی [مربی بازیگری او چارلی لاتون] گفتم: آنها در مورد واقعی بودن سینما صحبت میکنند، اما واقعیت این نیست. چون همه جای شما سیم وصل است و هر سکانس را هزاربار تکرار کنید! [می خندد].
- شما و کاپولا چه زمانی با هم آشنا شدید؟
در آن زمان، فرانسیس همان فیلمسازی بود که Zoetrope [شرکت تولید او، American Zoetrope] را داشت و افرادی مانند استیون اسپیلبرگ و جورج لوکاس و [مارتین] اسکورسیزی و [برایان] دی پالما همگی بخشی از همان گروه بودند. به یاد دارم که چند نفر از آنها را دیدم. بعد از اینکه فرانسیس تئاتر من را در برادوی دید، از من خواست به سانفرانسیسکو بروم. سال ۱۹۶۹ بود و من در برادوی «آیا ببر کراوات میبندد؟» را روی صحنه داشتم. اما تا پیش از آن، هرگز او را ندیده بودم. او در آن زمان «پاتون» را نوشته بود و فیلمنامهای برای داستان عاشقانهای که نوشته بود [که هرگز تولید نشد] برایم فرستاد. میخواست مرا ببیند. من باید سوار هواپیما می شدم و به سانفرانسیسکو میرفتم- چیزی که اصلا به آن عادت نداشتم- دائم فکر میکردم آیا راه دیگری وجود دارد؟ آخر سر نشد و رفتم! پنج روز را با او گذراندم. واقعا روزهای خاص و عجیبی بود هرچند آن فیلم و آن فیلمنامه رد شد!. من یک بازیگر ناشناخته بودم و او چند فیلم ساخته بود از جمله تو الان پسر بزرگی هستی و مردم باران. بنابراین به خانه برگشتم و دیگر خبری از او نشد.
- تا چه زمانی از او خبری نبود؟
هراس در نیدل پارک هنوز اکران نشده بود. فرانسیس کاپولا با من تماس گرفت و همان اول کار گفت که قرار است پدرخوانده را کارگردانی کند. من فکرش را هم نمیکردم که چطور ساخت پدرخوانده را به او دادهاند؟
- فکر نمیکردی امکانش وجود داشته باشد که این فیلم را بسازد؟
نمیدانم چطور به شما بگویم اما این را بدانید که در آن زمان کتاب پدرخوانده کتاب بزرگی بود. وقتی شما بازیگر هستید، اصلا به این چیزها توجه نمیکنید. آنها برای شما اصلا وجود خارجی ندارند. شما در جایی از زندگی خود قرار دارید که قرار نیست حالا حالاها در آن فیلمهای بزرگ پذیرفته شوید. اما فرانسیس گفت نه تنها قصد دارد آن را کارگردانی کند بلکه از من میخواست در فیلمش بازی کنم. هرکاری میکردم باورم نمیشد. آن هم برای نقش مایکل! فرانسیس پرسید: هستی؟ گفتم بعله بعله! گفت عالی شد!
- پارامونت به صورت مشخص مخالف این بود که این نقش به شما داده شود.
خب کل بازیگران کاپولا را رد کردند! [می خندد] آنها براندو جیمی کان و باب دووال را هم رد کردند. درگیری عجیب و غریبی وجود داشت.
- وقتی وارد مرحله فیلمبرداری «پدرخوانده» شدید، در کنار افرادی مانند کان و دووال که تجربه بازیهای بسیار بیشتری داشتند یا براندو که مورد تحسین شما بود، قرار گرفتید. چگونه توانستید اعتماد به نفس خود را حفظ کنید؟
به نقش فکر کردم. در آن زمان نمیتوانستم آن را بیان کنم. اما امروز میتوانم. در آن زمان با خودم به این فکر کردم که این شخصیتی است که اگر از ناکجاآباد بیاید میتواند بسیار موثر باشد. این دیدگاه من برای مایکل بود. وقتی فیلمنامه را خواندم احساس کردم این شخصیت برای من ترسیم شده است.
او با اینکه آنجاست اما زیاد ظاهر نمیشود. مثلا آن دیالوگ را یادتان بیاید زمانی که او میگوید من میروم آن بچهها [سولوزو سلطان مواد مخدر و سروان مککلاسکی افسر پلیس فاسد] را بیاورم، و همه شروع به خندیدن به او میکنند.
- منظورتان این است که مایکل دست کم گرفته میشد و این شباهتی بود که بین خودتان و او میدید و به کمکتان میآمد؟
دقیقا. هرچند بقیخ احساس راحتی زیادی داشتند و همچون برادرهای بزرگ یا حتی مشاورانی برای من بودند. ؟آنها با عشقی وسیع سر صحنه حضور داشتند.
- آیا لحظه ای در طول ساخت «پدرخوانده» وجود داشت که احساس کرده باشید این فیلم، فیلم مهمی خواهد شد؟
صحنه تشییع جنازه مارلون را به یاد دارید، زمانی که او را زمین گذاشتند؟ غروب شده بود و هوا تاریک شده بود. بنابراین، طبیعتا، خوشحال بودم که میتوانم به خانه بروم و نوشیدنی بنوشم. من در راه کمپینگم بودم و میگفتم خب، امروز خیلی خوب بود. من دیالوگی نداشتم! قطعا هر روز بیدیالوگی برای من روز خوبی است. با خودم گفتم به اردوگاهم برمی گردم. سر راه، فرانسیس فورد کاپولا را دیدم که روی روی سنگ قبری نشسته بود و مثل یک نوزاد گریه میکرد. به شدت گریه میکرد. به سمت او رفتم و گفتم، فرانسیس مشکل چیست؟ چی شده؟ او گفت «دیگر نمیگذارند فیلمبرداری کنم و یک سکانس دیگر بگیرم.» من در آن لحظه با خودم فکر کردم که حتما در فیلم خوبی حضور دارم چرا که کارگردانش اینطور با ذوق و احساس کارش را جلو میبرد.
- آیا اخیراً فیلم را دوباره تماشا کردهاید؟
نه. شاید دو، سه سال پیش دیده باشم. میدانید آخر پدرخوانده از آن فیلمهایی است که وقتی شروع به تماشای آن میکنید، دیگر نمیشود آن را تا انتها تماشا نکرد.
- وقتی فیلمهای خودتان را میبینید چه احساسی دارید؟
من از تماشای فیلمهایی که در آن حضور داشتهام لذت میبرم. گاهی آنها را به دیگران هم نشان میدهم و خودم را که در آن بازی کردهام. هرچند پدرخوانده از آن دست فیلمهایی است که خودش تماشاییست. با این وجود وقتی متوجه می شوید که چه تعداد از مردم هرگز آن را ندیدهاند شگفتزده میشوید.
- با افرادی روبرو می شوید که از «پدرخوانده» به عنوان یک پدیده فرهنگی یاد میکنند اما آن را تماشا نکردهاند؟
بله. فقط در مورد آن شنیدهاند. شما متوجه این مساله میشوید. فرق همشهری کین و پدرخوانده را نمیدانند. گاهی بهشان میگویم من در همشهری کین هم بازی کردهام! مهم نیست چون بهرحال آنها که ندیدهاند!
- سکوت سنگینی در نحوه بازی مایکل در «پدرخوانده» وجود دارد که فکر نمیکنم هرگز در دیگر بازیهای شما، حتی در قسمتهایبعدی که نقش او را بازی کردید، آن را دیده باشم. آیا این بخشی از وجود شما بود که از بین رفت یا فقط ماهیت شخصیت بود که آنطور بازیاش کردید؟
من فکر میکنم که این ماهیت آن شخصیت خاص و تفسیر من از ایفای نقش او بود. نمیتوانم به شخصیت دیگری فکر کنم که از چنین چارچوبی برایش استفاده کرده باشم. من یک بازیگر جوان بودم – در «بخش سوم» دیگر جوان نبودم، بنابراین مدل بازی تغییر کرد.
- اما در مقایسه با شخصیتهای دیگری که شما با آنها نیز شناخته میشوید، مثل تونی مونتانا در صورتزخمی و…
خب، آن شخصیت، تونی مونتانا، توسط الیور استون نوشته شده و توسط برایان دی پالما کارگردانی شده است، که خواهان واقعیتی بالاتر بود. برایان میخواست اپرا بسازد. تنها کاری که لازم بود انجام دهم این بود که از پل مونی تقلید کنم. [می خندد] اما اگر بعد از ظهر سگی ، پدرخوانده یا سرپیکو را بخواهم بررسی کنم، من شباهتی بین آنها و پدرخوانده نمی بینم.
- شما اولین نامزدی اسکار خود را برای پدرخوانده دریافت کردید، اما در آن سال در مراسم شرکت نکردید. آیا به این دلیل اعتراض میکردید که به عنوان بازیگر نقش مکمل نامزد شدهاید و نه به عنوان بازیگر نقش اول؟
نه، مطلقاً نه. من در آن مرحله از زندگیام بودم که تا حدودی سرکش بودم. این مد آن روزها بود. باب [دنیرو] هم رفتاری مشابه داشت، جورج سی اسکات حتی به مراسم نرفت. [می خندد] مارلون نرفت. مارلون حتی اسکار را هم پس داد. هالیوود آنها را عصبانی کرده بود و این فضا وجود داشت.
- بنابراین در آن زمان، همه اینها به احساساتتان و شهرت رو به افزایشتان کمک می کند؟
من از بودن در آن موقعیت، بودن در آن دنیا، تا حدودی ناراحت بودم. در آن زمان در بوستون [در «ریچارد سوم»] روی صحنه تئاتر کار میکردم. اما این یک بهانه بود. فقط میترسیدم به سینما برگردم. من جوان بودم، حتی از سالهای عمرم در بازیگری جوانتر بودم.
- وقتی برای «بوی خوش زن» برنده اسکار شدید، آیا بخشی از شما هنوز آرزو داشت که برای بازی در نقش مایکل کورلئونه اسکار را دریافت میکردید؟
قطعا نه. اگر الان به آن فکر کنم، میگویم: مطمئناً، باید برنده میشدم! من باید سه اسکار میبردم![می خندد] اما حقیقتا فکر میکنم که اسکاری که برای بوی خوش زن دریافت کردم، صرفا بابت خودش بود.
- پس اکنون با ستایشی که برای بازی خود در «پدرخوانده» دریافت کردید – و همچنان دریافت می کنید – راحت هستید؟
آه بله. من عمیقاً به آن افتخار میکنم. واقعا از حضور در آن خوشحال هستم. این فیلم، کاری بود که من خیلی خوش شانس بودم که در آن حضور داشته باشم. اما یک عمر طول کشید تا آن را بپذیرم و از آن عبور کنم و راهم را ادامه دهم.
فهرست بهترین فیلم های اما استون به ترتیب زمان انتشار مرتب شدهاند
فیلم بیچارگان | ۲۰۲۳ | Poor Things
رمان آلاسدیر گری با اقتباسی سوررئالیستی و پرشور، به عنوان یک حماسه استیمپانک کثیف به روی پرده میآید. این فیلم با بازی بیپروای استون (که همچنین تهیهکننده مشترک بود) در نقش بلا باکستر، زنی جوان با ذهنی کودکانه و هیچ گونه محدودیت اجتماعی یا جنسی، روایت میشود. بلا از قیم دیوانهی علمی خود میگریزد تا به همراه یک وکیل فاسد، به سفری برای خودشناسی بپردازد. پرانرژیترین فیلم لانتیموس تا به امروز هیجانانگیز، عجیب و بسیار خندهدار است و بازی فیزیکی استون که تمام توان خود را به کار میگیرد، لذتبخش است.
فیلم بیچارگان؛ معرفی، نقد و مصاحبه
فیلم سوگلی | ۲۰۱۸ | The Favourite
درباریان پر زرق و برق در دربار ملکه آن (الیویا کلمن برنده اسکار)، در حالی که خانم مارلبورو (راشل وایس) و خواهرزاده فقیر او برای کسب جایگاه برتر در اتاق خواب سلطنتی رقابت میکنند، در بازیهای فریبکارانهای شرکت میکنند. کمدی سیاه تاریخی یورگوس لانتیموس بر روی سه زن حیلهگر و جذاب تمرکز دارد که هر کدام انگیزههای خاص خود را برای قدرت و کنترل دارند. استون در نقش آبیپوش، خواهرزاده فقیر اما جاهطلب، خیرهکننده است. او با لهجه انگلیسی خود کاملاً آشنا است و در بازی خود که از خوب به بد و دوباره به عقب میرود، مهارت زیادی دارد.
این فیلم با بازی استون، کلمن و وایس، یک کمدی سیاه جذاب و پرتنش است که در مورد قدرت، فریب و روابط پیچیده بین زنان است.
فیلم کروئلا | ۲۰۲۱ | Cruella
روند تبدیل شخصیتهای شرور بزرگ فیلم به شخصیتهای ضعیف و بیخطر (همچنین ببینید: شرور، ملکه شیطان) با داستان منشأ دیگری ادامه دارد، اما استون در نقش یتیمی که سعی دارد در دنیای مد پس از پانک لندن به موفقیت برسد، بازی کامل و تقریباً تراژیک را ارائه میدهد. اما تومپسون و لباسهای جینی بیون با لباسهای خیرهکننده، حمایتی پر زرق و برق را ارائه میدهند. کاش میشد داستانی از زنان طراحی بیرحمانه و قدرتمند داشته باشیم بدون اینکه نیازی به پیوند دادن آن به یک اثر فکری موجود باشد.
فیلم نبرد دو جنس | ۲۰۱۷ | Battle of the Sexes
در سال ۱۹۷۳، بابی ریکز، مردسالار سرشناس، ادعا میکند که میتواند بیلی جین کینگ، قهرمان تنیس زنان را در یک مسابقه تنیس شکست دهد. این مسابقه به عنوان نبرد «خوک مردسالار» در برابر «فمینیست پاهای مودار» تبلیغ میشود. با این حال، خود مسابقه آنقدر جذاب نیست که کمپین کینگ برای ترویج تنیس زنان یا رابطه همجنسگرایانهاش که ممکن است به پایان حرفهای او منجر شود. استون که برای این نقش ۷ کیلوگرم عضله به دست آورده است، انتخابی غیرمنتظره اما کاملاً مناسب برای نقش بیلی جین است.
فیلم لالالند | ۲۰۱۶ | La La Land
سومین همکاری استون و گودینگ، آنها را در نقش یک بازیگر تازهکار و نوازنده مشتاق جاز قرار میدهد که در حالی که در لسآنجلس تلاش میکنند به موفقیت برسند، درگیر رابطهای پر فراز و نشیب عاشقانه میشوند. هر دو بازیگر با تمام وجود آواز میخوانند و میرقصند، اما فیلم بیشتر شبیه یک کمدی موزیکال پر سر و صدا مانند «عشق در آخر» است تا یک درام موزیکال ظریف مانند «چهره بامزه». استون جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را دریافت کرد، اما این موفقیت منجر به یک اشتباه معروف شد، زمانی که فیلم عاشقانه موسیقی تلخی «لالالند» به اشتباه به عنوان بهترین فیلم اعلام شد.
فیلم بردمن | ۲۰۱۴ | Birdman
مایکل کیتون در فیلم درام-کمدی آلخاندرو گونسالس اینیاریتو (که به گونهای فیلمبرداری شده است که به نظر میرسد یک برداشت واحد باشد) در نقش یک بازیگر از کار افتاده که سعی دارد یک اقتباس از رایموند کارور را در برادوی به صحنه ببرد، درخشان است. استون برای بازی خیرهکننده خود در نقش دختر او – یک معتاد به مواد مخدر در حال بهبودی که به نطقهای صادقانه معروف است – اولین نامزدی اسکار خود را دریافت کرد و شات پایانی دشوار فیلم را با مهارت اجرا کرد.
فیلم جادو در مهتاب | ۲۰۱۴ | Magic in the Moonlight
در کمدی رمانتیک وودی آلن که در دهه ۱۹۲۰ در ساحل ریویرای فرانسه میگذرد، اما استون نقش یک پیشگو بیسواد را بازی میکند که نمیتواند بین چارلز دیکنز و ویلیام شکسپیر تفاوت قائل شود. کولین فرث سعی میکند او را به عنوان یک کلاهبردار رسوا کند، اما به جای آن عاشق او میشود. استون در لباسهای زنان دهه ۲۰ بسیار زیبا به نظر میرسد، اما اختلاف سن ۲۸ ساله بین آنها کمی زیاد است.
فیلم جوخه گانگستر | ۲۰۱۳ | Gangster Squad
بازیگران توانمند، این تقلید ضعیف از فیلم نابودکنندگان را که در دهه ۱۹۴۰ لس آنجلس میگذرد، نمیتوانند نجات دهند. در این فیلم، اداره پلیس لس آنجلس یک واحد غیررسمی برای مقابله با گانگستر میکی کوهن (با بازی شان پن که انرژی را از هر صحنهاش میمکد) تشکیل میدهد. استون، در نقش یک فاحشه که به پلیس رایان گوسلینگ جذب شده است، در لباسهای دورهای خود فوقالعاده جذاب به نظر میرسد و تقریباً موفق میشود شما را متقاعد کند که شخصیت تکبعدی او جالب است.
فیلم مرد عنکبوتی شگفتانگیز | ۲۰۱۲ | The Amazing Spider-Man
استون در نقش گوئن استیسی، دختر رئیس پلیس، مقابل اندرو گارفیلد در بازسازی جدید و غیرضروری مرد عنکبوتی بازی میکند. همه چیز کمی تکراری است، اما شیمی فوقالعاده بین دو بازیگر اصلی، که در خارج از صحنه نیز با هم رابطه داشتند، به آن چسبندگی عاطفی میدهد. دو سال بعد، آنها برای دنبالهای تلخ بازگشتند.
فیلم خدمتکاران | ۲۰۱۱ | The Help
بار دیگر، هالیوود مبارزه برای حقوق برابر را از دیدگاه سفیدپوست نجاتبخش به تصویر میکشد، اما گروه بازیگران قدرتمندی (از جمله ویولا دیویس و اوکتاویا اسپنسر برنده جایزه اسکار) به آن انرژی و قدرت زیادی میدهند، در حالی که استون به اندازه کافی دلسوز و همدلیبرانگیز است که به عنوان یک روزنامهنگار مشتاق به مستندسازی نژادپرستی سیستماتیک تجربه شده توسط خدمتکاران آفریقایی آمریکایی در ایالت میسیسیپی در دهه ۱۹۶۰ عمل کند.
فیلم دیوانهوار، احمقانه، عشق | ۲۰۱۱ | Crazy, Stupid, Love
یک کمدی عاشقانه چند نسلی جذاب که در آن استیو کارل تازه جدا شده از همسرش، از یک متخصص جذب زنان به نام گودینگ (که برای اولین بار پس از بازیهای عمدتاً جدی، استعداد کمدی خود را به نمایش میگذارد) مشاورههای سبک میگیرد. گودینگ نیز تحت تأثیر جذابیت سختگیرانه استون قرار میگیرد. این فیلم اولین همکاری استون و گودینگ در سه فیلمی است که با هم ساختهاند.
فیلم سرزمین زامبیها | ۲۰۰۹ | Zombieland
استون و آبیگیل برسلین در این کمدی اکشن پسا آخرالزمانی، در نقش دو خواهر کلاهبردار بازی میکنند که به گروه تالاهاسی (وودی هارلسون) و کلمبوس (جیمز ایزنبرگ) در جاده میپیوندند. این فیلم با وجود اینکه به جای زیرمتن یا نظریه اجتماعی، به شوخیهای سطحی و کممایه روی میآورد، اما مقداری رضایتبخش از خشونت و خونریزی بیهدف زامبیها را ارائه میدهد و به همین دلیل، ارزش دیدن دارد.
فیلم مرد کاغذی | ۲۰۰۹ | Paper Man
جف دانیلز، مردی بچهگانه و بیمسئولیت، برای درمان انسداد نویسندگیاش به لانگ آیلند تبعید میشود. او در آنجا با دختری رویایی و افسرده آشنا میشود که او نیز با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند. این دو نفر با وجود تفاوتهای سنی، دوستی غیرمنتظرهای با هم برقرار میکنند. هر دو شخصیت با دوستان خیالی آزاردهندهای دست و پنجه نرم میکنند، اما مونولوگهای احساسی استون، بازیگر نقش دختر رویایی، بینظیر است. دو شخصیت اصلی فیلم با مشکلات مشابهی دست و پنجه نرم میکنند. هر دوی آنها احساس سرخوردگی و ناامیدی میکنند. آنها در تلاشند تا معنای زندگی را پیدا کنند.
فیلم با دو مونولوگ احساسی استون به پایان میرسد. در این مونولوگها، او احساسات خود را در مورد انزوا، تنهایی و ناامیدی بیان میکند. این مونولوگها بسیار تأثیرگذار هستند و به قدرت بازیگری استون گواهی میدهند.
فیلم راکر | ۲۰۰۸ | The Rocker
یک درامر (رین ویلسون)، که در آستانه موفقیت گروه راک خود اخراج شد، بیست سال بعد وقتی به گروه emo خواهرزاده نوجوان خود میپیوندد، شانس دوم برای شهرت را به دست میآورد. استون برای نقش خود به عنوان عضوی از گروه، گیتار باس آموخت، اما صدای او در موسیقی متن فیلم ضبطشده از گروه نیست.
نکته های جذاب از زندگی اما استون
نرگس قوی زری | تصمیم گرفتیم که ۱۲ نکته جذاب و خواندنی را در مورد این بازیگر برجسته که تاکنون بیش از ۳۱ جایزه بینالمللی در عرصه بازیگری دریافت کرده، گردآوری کنیم. استون در سال ۲۰۱۷ پر درآمدترین بازیگر زن جهان بود و مجله تایم از او به عنوان یکی از ۱۰۰ فرد تاثیرگذار در جهان نام برد.
انیمیشن دوستداشتنی اما استون
اما استون میگوید: «عاشق کارتون ۱۰۱ سگ خالدار بودم و دوست داشتم که سگها شبیه صاحبانشان باشند. همیشه فکر میکردم که این خیلی خندهدار است. ولی به یاد دارم که در دوران کودکی سعی میکردم ببینم آیا سگها واقعاً شبیه صاحبانشان هستند یا نه! جالب اینکه دیدم خیلی وقتها اینطور است. اصلا دلیل بازیام در کروئلا هم همین علاقهام به ۱۰۱ سگ خالدار بود.»
تمرین خنده زیر دوش
اِما استون گفته چگونه و در کجا قهقهه زدن و خندههای کروئلا را تمرین کرده است: «نمیتوانم خنده را جلوی کسی تمرین کنم، چون فکر میکنم کار کردن روی آن تحقیرآمیز است. ترجیح دادم خنده را در خلوت تمرین کنم، جایی که هیچکس نمیتوانست صدایم را بشنود. من در حین دوش گرفتن سعی کردم خنده کامل کروئلا را بسازم. فکر میکنم هرکسی هم جای من بود، همین روش را برای تمرین چنین قهقهه زدنی انتخاب میکرد.»
موفقیت زمانبر است
موفقیت برای اما استون پروسهای زمانبر بود. او الان یک ستاره بزرگ هالیوود است، اما برای تحقق آن مدتها در انتظار ماند و تلاش کرد. اِما پس از نقل مکان به لسآنجلس، چندین شغل عجیبوغریب را برای تامین هزینه زندگیاش تجربه کرد؛ یکی از عجیبترین شغل هایش کارگر تولیدکننده غذای سگ بود؛ اما وقتی مشتریان از مزه غذایی که او درست میکرد، شکایت کردند، کارش را از دست داد.
اما عاشق کمدی است
اِما با اینکه شروع سختی داشته ولی میگوید که نقشهای متعددی را رد کرده، چون دوستنداشته صرفا بر اساس چهره انتخاب شود. از طرفی استون همیشه عاشق نقشهای کمدی بوده و سخت مبارزه کرده تا به عنوان یک بازیگر کمدی هم جدی گرفته شود! اینکه او جایزه امتیوی را برای بهترین بازیگر زن کمدی و جایزه بهترین بازیگر زن نوجوان در یک فیلم کمدی-رمانتیک را دریافت کرده، مشخص میکند تا چه اندازه در مسیرش موفق بوده است.
فهرست بهترین فیلم های کمدی خارجی
امیلی استون؟
او در واقع امیلی جین استون است، نه اما استون. وقتی به انجمن بازیگران پیوست، متوجه شد که شخصی با همین نام وجود دارد. طبق قوانین هالیوود، فقط یک نفر با این نام میتواند وجود داشته باشد. بنابراین، نام اما استون متولد شد. او برای مدتی سعی کرد از نام رایلی استون هم استفاده کند، اما این نام در صحنه فیلمبرداری باعث حواسپرتی میشد. استون در خانه، در میان دوستان و خانواده، امیلی است و در هالیوود اما.
من مجازی نیستم
او یکی از معدود افراد مشهوری است که در رسانههای اجتماعی عضویتی ندارد. با توجه به مصاحبه اما استون با مجله وُگ، عدم حضورش در شبکههای اجتماعی به این دلیل است: «من فکر میکنم برای من چیز مثبتی نخواهد داشت. حتی زمانی که رویای شما، که برای رسیدن به آن هدفگذاری کردهاید محقق میشود، در شبکههای اجتماعی همیشه عالی نیست. این واقعیت زندگی نیست.» برای همین است که اِما ترجیح میدهد همه چیز را خصوصی نگه دارد.
وقتی اما استون فهمید آسم دارد
در حین فیلمبرداری مثل آب خوردن easy A در سال ۲۰۱۰، اِما دچار یک حمله کوچک آسم شد. خوشبختانه، بازیگران و عوامل برای بهبودی او کمک کردند. با اینحال، این شروع یک مبارزه واقعی برای او بود، چون نمیدانست که آسم دارد.
نقشهایی که اما استون بازی نکرد
اما استون برای نقش سیندرلا در موزیکال لایو اکشن دیزنی، به سوی جنگل into the woods در نظر گرفته شد، اما بازی در آن را نپذیرفت. او همچنین برای ایفای نقش دبورا در فیلم اکشن ۲۰۱۷، بیبی درایور در نظر گرفته شد، اما به دلیل فیلمبرداری لالالند نپذیرفت. او میگوید: «به کیفیت بیشتر از کمیت اهمیت میدهم.» گویا استون سیندرلا را شخصیتی بیش از حد منفعل میدانست، در حالیکه بل قهرمانی بود عاشق کتاب و دانستن، که در نهایت با بازی او شکوفا شد.
وقتی به اما استون اعتراض کردند
در ۲۰۱۵ Aloha آخرین فیلم کامرون کرو، اما استون با آن موهای بلوند و چشمان سبز، در نقش آلیسون نگ، برای نقش یک خلبان جنگنده جوان که بخشی از چین، بخشی هاوایی و بخشی نیز سوئدی بود، انتخاب شد. انتقاد رسانههای اجتماعی علیه انتخاب بازیگر بلند شد. همه میپرسیدند که چرا یک بازیگر آسیایی را برای بازی در نقش شخصیتی که بخشی از آسیا است انتخاب نکردهاند و Aloha را فیلم سفید شده نامیدند که نتوانست تنوع قومیتی هاوایی را به تصویر بکشد.
برای همدلی با مادر
او و مادرش یک خالکوبی از پرنده روی مچ دستشان دارند، زیرا پرنده سیاه از گروه بیتلز آهنگ مورد علاقه آنهاست. اِما میگوید که این خالکوبی برای او راهی است تا بهبودی مادرش از سرطان سینه را جشن بگیرد.
والدین همیشه نگران
در دبیرستان، او یک پاورپوینت با عنوان پروژه هالیوود ساخت تا والدینش را متقاعد کند که به او اجازه دهند حرفه بازیگری را دنبال کند. در آن متن، تمام دلایلی را که پدر و مادرش باید اجازه میدادند تا او به کالیفرنیا برود، با جزئیات شرح داده بود. اِما در سال ۲۰۰۴ پس از انصراف از مدرسه کاتولیک از آریزونا به لسآنجلس رفت تا حرفه بازیگری را دنبال کند. مادرش او را همراهی میکرد. اگرچه والدین این بازیگر هیچ تجربه واقعی از سینما و حرفه هنرپیشگی نداشتند، اما همیشه به طرز شگفتآوری از دخترشان حمایت کردهاند.
من اما استون بزرگتر از اضطرابم هستم
استون زمانی که کودک بود با اضطراب و حملات عصبی زندگی میکرد و از طریق درمان یاد گرفت که با آن کنار بیاید. او هر روز با خودش تکرار میکرده: «من بزرگتر از اضطرابم هستم.» اما حتی کتاب کوچکی با همین عنوان برای خودش نوشت تا به مقابله با آن کمک کند: «اولین بار که دچار حمله عصبی شدم در خانه دوستم نشسته بودم و فکر کردم خانه در حال سوختن است. به مادرم زنگ زدم و او مرا به خانه آورد و تا ۳ سال این حملات ادامه داشت. فقط باید میدانستم که هیچکس قرار نیست بمیرد و هیچچیز تغییر نخواهد کرد.»
اگر میخواهید آرشیو فیلمهای اما استون در فیلیمو را ببینید، روی عکس زیر کلیک کنید:
تغییر چهره بازیگران سریال زیر آسمان شهر: زیر آسمان شهر سریالی کمدی است که در سال ۱۳۸۰ خورشیدی از شبکه ۳ پخش میشد. این سریال را میتوان یکی از خاطرهانگیزترین و موفقترین سریالهای کمدی تاریخ صداوسیما برشمرد. در ادامه این مطلب بخش فرهنگ و هنر در مجموعه فیلم و سریال مجله خبری چشمک با تغییر چهره بازیگران سریال زیر آسمان شهر همراه باشید.
درباره سریال زیر آسمان شهر
زیر آسمان شهر سریالی کمدی است که در سال ۱۳۸۰ خورشیدی از شبکه ۳ سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشد. این سریال کمدی را میتوان یکی از خاطرهانگیزترین و موفقترین سریال کمدی در دهه ۸۰ شمسی برشمرد.
این سریال به دلیل پخش و گروه موفق، توانست از مجموعههای بسیار موفق صدا و سیمای ایران بشود. در ادامه زیر آسمان شهر ۱، سری دوم سریال با عنوان زیر آسمان شهر ۲ با حضور یک خانواده جدید (برزو ارجمند و شهرزاد جواهری) به روی آنتن رفت. همچنین در این سریال مینا بویوک جعفرزاده نقش مادر بهروز پیرپکاجکی را ایفا میکند و پرستو صالحی نقش خواهر بهروز را بازی میکند.
کیومرث ملکمطیعی از ابتدای سری اول به شخصیتهای سریال پیوست و نقش پدربزرگ دکتر مهرتاش سرایدار را بازی کرد که در سومین قسمت حضورش در سریال با خانم فرامرزی (ملکه رنجبر) ازدواج کرد. همچنین، در سری دوم این سریال به بهانه این که یوسف تیموری عمل جراحی انجام داده مجید صالحی جایگزین او شد و نقش فولاد را بازی کرد.
سریال زیر آسمان شهر آخرین تجربه کامران ملکمطیعی پیش از ممنوع التصویر شدن در ایران بود اما در سری دوم با اینکه وی جلوی دوربین حاضر نشد اما بارها در سری دوم از وی، دکتر سرایدار و پسرش ارژنگ یاد شد.
بعد از سری دوم سریال، در سال ۱۳۸۱ سری سوم سریال با حضور تیم کاملاً جدیدی به روی آنتن رفت. در این سری، اکبر عبدی، رضا ژیان، رامین پرچمی، حسن پورشیرازی، اکرم محمدی و غزل صارمی به باقیماندگان سریهای قبل یعنی مهران غفوریان، کیومرث ملکمطیعی و ملکه رنجبر اضافه شدند. این سریال یکی از آخرین کارهای رضا ژیان پیش از درگذشت او بود.
طبق گفته مهران غفوریان در خندوانه و دورهمی سری چهارم زیر آسمان شهر با همکاری رضا عطاران و سیروس میمنت و تیم بازیگری حمید لولایی، یوسف تیموری، ملکه رنجبر در حال ساخت بود که بعد از مدتی به علت بیماری ملکه رنجبر منتفی شد.
داستان سریال
در این سریال، در قالب روایتی طنز، زندگی قشرهای مختلف شهر در کنار یکدیگر به تصویر کشیده شدهاست. تمام داستان در قسمت اول در یک آپارتمان میگذرد که چند همسایه در آن زندگی میکنند؛ از جمله یک دکتر و پسرش، زن و شوهری جوان و پیرزنی با دخترش.
تغییر چهره بازیگران سریال زیر آسمان شهر
تغییر چهره برخی از بازیگران این سریال را بعد از گذشت ۲۲ سال مشاهده کنید:
خیره کننده ترین زنان در طول تاریخ – چهره ها
- سپتامبر 16th, 2023
- کتاب آموزش زبان
در طول سالها، زنان زیبا به موفقیتهای باورنکردنی دست یافتهاند و تیتر خبرها شدهاند. آنها نه تنها خیره کننده، بلکه بازیگران، خوانندگان، مدل ها، فعالان و … بسیار با استعداد هستند. اینها برخی از زیباترین و خیره کننده ترین زنان در طول تاریخ هستند که سایت تفریحی جیران جمع آوری کرده است. با ما همراه باشید.
جاکلین اسمیت
جاکلین اسمیت بیشتر برای بازی در فیلم فرشتگان چارلی در نقش کلی گرت شناخته می شود. پس از این نقش، او به یک نام آشنا تبدیل شد. در سال ۲۰۰۳، او بار دیگر در فیلم اقتباسی Charlie’s Angels: Full Throttle نقش گرت را بازی کرد. او از آن زمان بر رشد کسب و کار خود و کمتر روی بازیگری تمرکز کرده است.
باربارا ادن
باربارا ادن بیشتر برای بازی در نقش شخصیت اصلی در I Dream of Jeannie شناخته می شود. با این حال، او تقریباً اصلاً این نقش را دریافت نکرد. سازندگان سریال می خواستند نمایش را از Bewtiched که یک بازیگر اصلی بلوند متمایز کنند. در ابتدا، آنها میخواستند بازیگری سبزه برای نقش جینی بازی کند، اما ادن آنقدر خوب بود که نمیتوانستند از او بگذرند.
بیشتر بخوانید:
شارون تیت
شارون تیت حرفه امیدوارکننده ای را در پیش داشت اما در سال ۱۹۶۹ توسط اعضای خانواده منسون به طرز غم انگیزی به قتل رسید. او فقط ۲۶ سال داشت و در ۸٫۵ ماهگی فرزندی داشت که از رومن پولانسکی کارگردان فیلم، همسرش، باردار بود.
ویوین لی
ویوین لی نقش های نمادینی در فیلم هایی مانند Gone With The Wind و A Streetcar Named Desire داشت. او همچنین برای نقشهای صحنهای و فعالیت سینماییاش بسیار شناخته شده بود. لی به عنوان شانزدهمین ستاره زن سینمای کلاسیک هالیوود شناخته شد.
کیم نواک
کیم نواک برای اولین بار در سال ۱۹۵۴ با کلمبیا پیکچرز قرارداد امضا کرد، زیرا استودیو امیدوار بود بتواند با مرلین مونرو از فاکس قرن بیستم رقابت کند. او در فیلم هایی مانند پال جوی، مردی با بازوی طلایی و سرگیجه آلفرد هیچکاک ظاهر شد.
میشل فایفر
میشل فایفر با بازی در نقش الویرا هکاک در فیلم Scarface در سال ۱۹۸۳ شناخته شد. از آن زمان، او به یکی از پرکارترین بازیگران زن دهه ۱۹۸۰ و ۹۰ تبدیل شده است. او همچنین در فیلم هایی مانند ازدواج کرده با اوباش، جادوگران ایستویک، روابط خطرناک و پسران نانوای افسانه ای ظاهر شده است.
شارلیز ترون
شارلیز ترون در دهه ۱۹۹۰ در بسیاری از فیلم های هالیوود ظاهر شد. از جمله نقشهایی در فیلمهایی مانند Mighty Joe Young، The Devil’s Advocate، و The Cider House Rules. در سال ۲۰۰۳، او در هیولا نقش آیلین ورونوس را بازی کرد که او را به شهرت رساند. از آن زمان او در فیلم های بی شمار دیگری ظاهر شده است.
گریس کلی
گریس کلی با بازی در فیلم موگامبو در سال ۱۹۵۳ به شهرت رسید و برای آن نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. او همچنین در سه فیلم با آلفرد هیچکاک کار کرد. او بعداً در سال ۱۹۵۶ پس از ازدواج با شاهزاده رینیر سوم، پرنسس موناکو شد.
ژاکلین بیست
ژاکلین بیست بازیگری را در سال ۱۹۶۵ آغاز کرد و در سال ۱۹۶۸ با بازی در فیلم های The Detective، The Sweet Ride و Bullitt به شهرت رسید. او برای بازی در The Sweet Ride نامزد دریافت گلدن گلوب برای نویدبخش ترین تازه وارد شد. او اخیرا در فیلم Birds of Paradise در سال ۲۰۲۱ ظاهر شد.
جالب است بخوانید: سوالات متداول برداشتن خال با لیزر
بریژیت باردو
بریژیت باردو بازیگر، خواننده و مدل سابق است که بیشتر به خاطر نقشهایش در نقش زنان رهایی یافته از نظر جنسی شناخته شده است. او در دهههای ۱۹۵۰ و ۶۰ در فیلمهای زیادی ظاهر شد، اما در سال ۱۹۷۳ تصمیم گرفت از این صنعت کنارهگیری کند. با این حال، او هنوز یک نماد بزرگ فرهنگ پاپ است.
کشف راز جوان شدن پوست و چهره توسط دانشمندان انگلیسی
- سپتامبر 16th, 2023
- کتاب آموزش زبان
کشف راز جوان شدن پوست و چهره
دانشمندان انگلیسی موفق شده اند که راز جوان شدن پوست و چهره را کشف کنند. در جریان یک آزمایش علمی که چندی پیش انجام شد، آنها موفق شدند که سلول های پوست یک زن ۵۳ ساله را ۳۰ سال جوان تر کنند. البته هنوز جزئیات بیشتری از این آزمایش منتشر نشده اما دانشمندان گفته اند که قبل از این چنین چیزی را فقط در رویا می دیده اند. اگر به جوان شدن زلیخا ایمان داشتید، امروز دانشمندان راز آن را کشف کرده اند.
آنها بر این باورند که ممکن است راهی برای مقابله با عوامل مرتبط با افزایش سن پیدا کرده باشند. دالی گوسفندی را که شبیه سازی شده بود به یاد دارید؟ این فناوری بر اساس تکنیک هایی ساخته شده است که بیش از ۲۵ سال پیش برای ساخت دالی استفاده شد. گزارش ها نشان میدهند که دانشمندان در بریتانیا ممکن است راهی را برای خنثی کردن روند پیری پوست کشف کرده باشند.
پروفسور ولف ریک از مؤسسه بابراهام کمبریج گفت که: او و تیمش روی آزمایشی بر روی نمونه سلول های گرفته شده از یک زن ۵۳ ساله کار کرده اند. پس از درمان آنها متوجه شده اند که سلول های پوستی این زن جوان شده و به سلول های پوستی تبدیل شده اند که ظاهر و رفتاری شبیه به یک جوان ۲۳ ساله دارند.
زن ۵۳ ساله ۳۰ سال جوان تر شد
در پست اینستاگرامی آنها آمده است: “ما در مورد چنین چیزهایی فقط خواب دیده بودیم.” دانشمندان بر این باورند که میتوانستند راهی برای مقابله با عوامل مرتبط با افزایش سن پیدا کنند. در این تحقیق که در دانشگاه کمبریج انگلستان انجام شد، سلولهای پوست یک زن ۵۳ ساله به اندازه یک فرد ۳۰ ساله جوانتر شد. این فناوری بر اساس تکنیک هایی ساخته شده است که بیش از ۲۵ سال پیش برای ساختن گوسفند شبیه سازی شده دالی استفاده شده است.
مقاله یکی از سایت های خبری انگلستان، تصویری از سلول پوستی بزرگ شده از یک زن ۵۳ ساله را منتشر کرده است. به گفته آنها، اکنون ۳۰ سال جوانتر به نظر می رسد و همانگونه نیز رفتار می کند. دانشمندان کمبریج معتقدند که می توانند همین کار را با سایر بافت های بدن انجام دهند. کل آزمایش الهام گرفته شده و ادامه آزمایشی بود که در آن گوسفندی به نام (دالی) ۲۵ سال پیش شبیه سازی شد.
دانشمندان کمبریج می گویند که هدف نهایی آنها توسعه درمانی برای بیماری های مرتبط با افزایش سن مانند دیابت، بیماری های قلبی و اختلالات عصبی است. امیدواریم که این روش در نهایت بتواند برای حفظ سلامت افراد برای مدت طولانی تری با افزایش سن استفاده شود.
پروفسور ولف ریک که سرپرستی تیم محققان را برعهده داشت گفت: “ما در مورد چنین چیزهایی فقط خواب دیده بودیم. بسیاری از بیماری های رایج با افزایش سن بدتر می شوند و فکر کردن در مورد کمک به مردم در این راه بسیار هیجان انگیز است.”
فرمول این روش جوان سازی پوست چیست؟
اما ماجرا اینطور هم نیست که دانشمندان فرمول آماده ای برای اعمال آن در کل بدن یا سیستم اندام بدن انسان پیدا کرده باشند. پروفسور ریک تاکید کرد که گزارش این کار که در مجله eLife منتشر شده است، هنوز در مراحل اولیه است. او گفت که چندین مشکل علمی در این روش وجود دارد که باید قبل از اینکه از آزمایشگاه خارج شود، بر آن غلبه کرد.
اما او گفت که امکان جوانسازی سلولی برای اولین بار، یک گام مهم رو به جلو بود. او گفت: روزی را که نتایج را گرفتم به یاد دارم و اصلاً باور نمی کردم که برخی از سلول ها ۳۰ سال از آنچه قرار بود جوان تر باشند. روز بسیار هیجان انگیزی بود. البته این تکنیک را نمی توان فوراً به کلینیک ها منتقل کرد.
زیرا روش IPS (یکی از روش های به کار رفته) خطر ابتلا به سرطان را افزایش می دهد. اما پروفسور رایک مطمئن بود که اکنون مشخص شده است که می توان سلول ها را جوان کرد. بنابراین تیم او می تواند روش جایگزین و ایمن تری پیدا کند. او گفت: “هدف بلندمدت ما، افزایش طول عمر انسان است تا افراد بتوانند به روشی سالم تر پیر شوند.”
نکات نهایی ما
نکات و پیشنهادات ذکر شده در مقاله فقط برای اهداف (اطلاعات عمومی) است و نباید به عنوان توصیه های پزشکی حرفه ای تلقی شود. همیشه قبل از شروع هر برنامه تناسب اندام یا ایجاد هر گونه تغییر در رژیم غذایی خود با پزشک یا متخصص تغذیه خود مشورت کنید. برای اطمینان از تمام اخباری که در فضای مجازی مطالعه می کنید، در قدم اول به دنبال مرجع و واقعیت آن باشید.