مرکز دانلود کتاب الکترونیکی


دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

مطالبی که برچسب است را دارند .

روز جمهوری اسلامی عید است



در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران جوان مطرح شد؛

حجت الاسلام والمسلمین مهدی یعقوبی گیلانی، کارشناس مذهبی با اشاره به روز جمهوری اسلامی در صحیفه امام بیان کرد: دوازدهم فروردین، روز جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ روزی که مسیر تاریخ را در عصر حاضر دستخوش تغییرات گسترده‌ای کرد؛ تغییراتی که روز به روز ابعاد و زوایای جدیدی از آن پیدا می‌شود.

جلد ششم از کتاب ارزشمند صحیفه‌ی امام خمینی صفحه‌ی ۴۵۲، پیرامون سخنان ایشان در مورد برگزاری رفراندوم و اعلام حکومت جمهوری اسلامی ایران است.

 امام خمینی (ره) کلام خود را با قرائت آیه پنجم از سوره‌ی مبارکه قصص آغاز می‌کنند: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» «ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم».

دو نکته درباره آیه وارثان زمین

این کارشناس مذهبی گفت: قبل از بررسی ادامه سخنان امام خمینی (ره) توجه شما را به دو نکته مهم پیرامون آیه مذکور جلب می‌کنم:

کلمه «منّت» در آیه شریفه

کلمه‌ى «منت» در آیه شریفه به معناى نعمت بزرگ و با ارزش است، نه منّت زبانى که بازگو کردن نعمت به قصد تحقیر دیگران باشد، منّت در این آیه یعنی ما وقتی مستضعفین زمین را حاکم زمین قرار دهیم به آن‌ها یک نعمت ارزشمند و بزرگ عطا کرده‌ایم که باید قدر آن را دانسته و شکر آن را به جا بیاورند.

همه‌ی نعمت‌های خداوند عظیم و بزرگ است، اما در خصوص چند نعمت، تعبیر به منّت شده است که طبعاً از اهمیت بالاى آن‌ها حکایت دارد، از جمله: 

الف: نعمت اسلام «کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ» نساء، ۹۴.
ب: نعمت نبوّت «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا» آل‌عمران، ۱۶۴. 

ج: نعمت هدایت «بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ» حجرات، ۱۷.

د: نعمت حاکمیّت مؤمنان

که توضیح اجمالی آن را بیان نمودیم. 

چهار نکته در پیام امام ره درباره روز جمهوری اسلامی

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی گیلانی تصریح کرد: مرحوم امام خمینی (ره) در پیام ارزشمند روز ۱۲ فروردین سال ۱۳۵۸ و پس از اعلام نتایج رفراندوم به بیش از ۱۴ نکته‌ی ناب و اساسی اشاره می‌کنند که چهار مورد را برای شما توضیح می‌دهم: 

مستضعفین دست توانای خدا

مستضعفین دست توانای خدا هستند و ملت ایران پیشوای مستضعفین

من به ملت بزرگ ایران که در طول تاریخ شاهنشاهی که با استکبار خود آنان را خفیف شمردند و بر آنان کردند آن‌چه کردند، صمیمانه تبریک می‌گویم. خداوند تعالی بر ما منّت نهاد و رژیم استکبار را با دست توانای خود که قدرت مستضعفین است در هم پیچید و ملت عظیم ما را ائمه و پیشوای ملت‌های مستضعف نمود و با برقراری جمهوری اسلامی، وراثت حقه را بدانان ارزانی داشت. من در این روز مبارک، روز امامت امت و روز فتح و ظفر ملت، جمهوری اسلامی ایران را اعلام می‌کنم.

در اندیشه‌ی امام خمینی (ره) روز جمهوری اسلامی دو ویژگی مهم برای مردم ایران دارد:

اولاً روز پیروزی است. یعنی گذر از مرحله‌های دشوار و آغاز یک مسیر تعیین کننده و نورانی.

ثانیاً ملت ما با این سدشکنی به عنوان اولین ملت در مقابل طواغیت عالم ایستاد و پیشوا و الگوی مستضعفان عالم شد. شاید این سخن در فروردین ۵۸ بخوبی امروز درک نمی‌شد و ما در سال۱۴۰۱ روز‌هایی را می‌بینیم که محور مقاومت از هر سو عرصه را بر ظالمین و طاغوت‌ها تنگ کرده است.

حکومت اسلامی چه حکومتی است؟

این کارشناس مذهبی مطرح کرد: حکومتی که در آن، جمیع اقشار ملت با یک چشم دیده می‌شوند و نور عدالت الهی بر همه و همه به یک طور می‌تابد و باران رحمت قرآن و سنت بر همه کَس به یکسان می‌بارد. مبارک باد شما را چنین حکومتی که در آن اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و لر و کرد و بلوچ مطرح نیست. همه برادر و برابرند؛ فقط و فقط کرامت در پناه تقوا و برتری و به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است.

در اندیشه‌ی امام خمینی (ره) یکی از اصول اساسی حکومت جمهوری اسلامی ایران رعایت عدالت با تمام زوایا و ابعاد آن است، البته متأسفانه، هنوز بعد از گذشت سال‌ها از انقلاب در این زمینه نارسایی‌ها و مشکلاتی وجود دارد.

مقام معظم رهبری در بیاناتی در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش در تاریخ ۱۳۹۶/۱۱/۱۹ بیان کردند: عدالت، عدالت اجتماعی، برداشتن فاصله‌های زیاد بین قشر‌های مختلف مردم. در این زمینه البته کم‌کاری داریم، عقب‌ماندگی داریم، کاری که باید در این زمینه انجام بگیرد آن‌چنان‌که شایسته و بایسته و لازم بوده انجام نگرفته؛ باید بجد دنبال این باشیم و بدانید که به توفیق الهی دنبال این هستیم و از این قضیه صرفِ‌نظر نخواهیم کرد؛ این یکی از پایه‌های اصلی نظام جمهوری اسلامی است. البته راهش مبارزه‌ی با ظلم و مبارزه‌ی با فساد است.

وظیفه سنگین مردم در حفظ حکومت اسلامی 

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی گیلانی افزود: در جلد ششم صحیفه‌ی امام خمینی (ره) صفحه‌ی ۴۵۲ آمده است: اینک شما ملت شجاع، پاسداری جمهوری اسلامی هستید. اینک شما هستید که باید این اثر الهی را با قدرت و قاطعیت حفظ کنید و نگذارید بقایای رژیم متعفن که در کمین نشسته‌اند و طرفداران دزدان بین‌المللی و نفت‌خواران مفتخوار در بین صفوف فشرده شما رخنه کنند.

آیا همه مشکلات تقصیر حکومت است؟

یکی از مغالطه‌های رایج میان مردم، درست کردن تمام مشکلات پیدا و پنهان بدست حکومت و دولت است یعنی همه‌ی تقصیر و قصور‌ها را از آن ناحیه ببینیم و به نقش مردم در پیدایش یا گسترش برخی مشکلات در جامعه بی توجهی کنیم، مثلاً گران فروشی یک مشکل دوطرفه است بخشی وظیفه دولت است که باید نظارت کند و بخشی هم وظیفه مردم است که با گزارش تخلفات یا عدم خرید برخی کالا‌ها و… به وظیفه‌ی خود در این باب عمل کنند.

چرا روز ۱۲ فروردین عید است؟

این کارشناس مذهبی یادآور شد: در جلد ششم صحیفه‌ی امام خمینی (ره) صفحه‌ی ۴۵۲ آمده است: صبحگاه ۱۲ فروردین – که روز نخستین حکومت الله است – از بزرگ‌ترین اعیاد مذهبی و ملی ماست. ملت ما باید این روز را عید بگیرند و زنده نگه دارند. روزی که کنگره‌های قصر ۲۵۰۰ سال حکومت طاغوتی فرو ریخت و سلطه شیطانی برای همیشه رخت بربست و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جای آن نشست.

وظیفه هر مسلمان نسبت به روز جمهوری اسلامی

یکی از وظایف تک تک ما به عنوان مسلمان ایرانی در روز جمهوری اسلامی نکوداشت این روز بزرگ است کار‌هایی مانند:

نصب پرچم کشورمان بر سر در خانه‌ها و محله‌ها

پخش گل و شیرینی

برگزاری جلسات تبیینی

تولید محتوا در فضای مجازی

به بزرگداشت این روز کمک می‌کنند.

دانلود انیمیشن

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

آیا اجل دین فرا رسیده است



کتاب «امداد‌های غیبی در زندگی بشر» پاسخ می‌دهد:

کتاب «امداد‌های غیبی در زندگی بشر» از شهید مرتضی مطهری که انتشارات صدرا آن را منتشر کرده، شامل یک مقدمه و چند فصل است. فصل اول آن شامل خورشید دین هرگز غروب نمی‌کند، فصل دوم امداد‌های غیبی در زندگی بشر، فصل سوم مدیریّت و رهبری در اسلام، فصل چهارم رشد اسلامی و فصل پنجم در پیرامون محلّل است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «آیا دین اجل و پایان دارد؟ من امشب می‌خواهم در جواب یک سوال بحث کنم. آن سوال این است: این دنیای ما دنیای تغییر و تحول است. در این دنیا و از این اموری که ما به چشم خود می‌بینیم، هیچ چیزی نیست که برای همیشه باقی بماند؛ همه چیز عوض می‌شود، کهنه می‌شود، بر چیده می‌شود، دوران عمرش منقضی می‌شود و به نهایت می‌رسد؛ آیا دین نیز همین طور است؟ آیا دین در تاریخ بشر دوره بخصوصی دارد، که اگر آن دوره بخصوص گذشت، دین هم حتماً و به حکم جبر باید برود و جای خود را به چیز دیگری بدهد؟ یا اینطور نیست؟ برای همیشه در میان مردم باقی خواهد بود، هر اندازه علیه دین نهضت و قیام بشود باز دین به شکل دیگر ظاهر می‌شود.

اینکه عرض کردم به شکل دیگر مقصودم این است که بعد از مدت موقتی دوباره باز می‌گردد، رفتنی نیست.

ویل دورانت که شخصاً لا دین است، در کتاب درس‌های تاریخ ضمن بحث درباره تاریخ و دین با نوعی عصبانیّت می‌گوید: دین صد جان دارد، هر چیزی اگر یک بار میرانده شود، برای همیشه می‌میرد، مگر دین که اگر صد نوبت میرانده شود باز زنده می‌شود. این را که دین مردنی نیست می‌خواهم بر پایه علمی برای شما بیان کنم، که طبق قانون طبیعت چه چیز در دنیا از میان رفتنی است و چه چیز برای همیشه باقی خواهد ماند. البته نمی‌خواهم راجع به اشیاء خارج از اجتماع بشر صحبتی کرده باشم، بحثم فعلاً راجع به پدیده‌های اجتماعی است، راجع به آن چیز‌هایی است که در زندگی اجتماعی ما هست؛ ببینیم طبق قانون خلقت چه چیز‌هایی برای همیشه باقی خواهد ماند و چه چیز‌هایی از میان می‌روند و زمان آنها را فرسوده و کهنه می‌کند.

[…] علیهذا اگر دین بخواهد در این دنیا باقی بماند، باید دارای یکی از این دو خاصیّتی که عرض کردم بوده باشد: یا باید در نهاد بشر جای داشته باشد، در ژرفنای فطرت جا داشته باشد، یعنی خود در درون بشر به صورت یک خواسته‌ای باشد، که البته در آن صورت تا بشر در دنیاست باقی خواهد بود؛ و یا لااقل اگر خودش خواسته طبیعی بشر نیست، باید وسیله باشد، باید تامین‌کننده خواسته یا خواسته‌های دیگر بشر باشد، امّا این هم به تنهایی کافی نیست، باید آنچنان وسیله تامین‌کننده‌ای باشد که چیز دیگری هم نتواند جای او را بگیرد، یعنی باید چنین فرض کنیم که بشر یک رشته احتیاجات دارد، که آن احتیاجات را فقط دین تامین می‌کند، چیز دیگری غیر از دین و مذهب قادر نیست آن احتیاجات را تامین کند؛ و الّا اگر چیزی در این دنیا پیدا شد، که توانست مثل دین یا بهتر از دین آن حاجت و آن خواسته را که دین تامین می‌کرده است تامین کند، آن وقت دین از میان می‌رود، خصوصاً اگر بهتر از دین هم تامین کند».

دانلود انیمیشن

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

همنشینی با نادان از بودن در جهنم بدتر است!


داستان آهو در طویله خران : یک روزی بود و یک روزگاری. یک روز یک شکارچی از صحرا یک آهو گرفته بود و شب که به خانه آمد دید هیچ‌چیز برای خوردن، در خانه نیست. هر چه فکر کرد که آهو را بکشد و کباب کند دلش راضی نشد. آهو را برداشت آمد سر کوچه. چند نفر ایستاده بودند.

داستان آهو در طویله خران

صیاد گفت: «آهو را می‌فروشم.» گفتند: «چند؟» گفت: «پنجاه تومان می‌ارزد. ولی چون من احتیاج دارم می‌دهم ده تومان.»

وقتی مردم احتیاج صیاد را دیدند یکی گفت: «من دو تومان می‌خرم» یکی گفت «سه تومان»، یکی گفت «چهار تومان»، یک مرد چاروادار هم که از آهو خوشش آمده بود و پول زیادی داشت گفت: «من پنج تومان می‌خرم و هیچ‌کس هم این نصف شبی آهو را بیشتر از این نمی‌خرد، مگر یک آهوی خشک لاغر چقدر گوشت دارد؟»

صیاد گفت: «آهو را برای گوشتش نمی‌خرند، آهو آهو است. گوسفند که نیست!»

چاروادار (چهارپادار) گفت: «خودت می‌دانی، خلاصه از ما پنج تومان می‌رسد.»

حکایت آهو در طویله خرها

چاروادار آهو را خرید

آهو را خرید و برد به خانه‌اش و آن را در طویله‌ی خرها ول کرد.

آهو وارد شد و دید عجب جای وحشتناکی است. چند تا خر آنجا هستند و چند تا آخور هست و در هر آخور قدری کاه هست و یک حوضچه آب پر از آشغال، و بوی رطوبت و بوی سرگین و هوای خفه و طویله دربسته و همین.

هنوز در فکر بود که چه باید بکند، خرها او را دیدند و نگاهی به یکدیگر کردند و پوزخندی زدند و یکی از خرها پرسید: «تو دیگر کی هستی؟»

آهو گفت: «من هم یکی از بندگان خدا هستم، اسمم آهو است، در صحرا زندگی می‌کردم، یکی مرا گرفت و آورد به ارباب شما فروخت، او هم مرا آورد اینجا.»

آشنایی خران با آهو

خرها گفتند: «بسیار خوب، هر چه هستی حالا بفرما تو، اینجا هم خیلی جای خوبی است، ببین، حوضچه پر از آب است و آخورها پر از کاه است و تا صبح هم هیچ‌کس کاری با اینجا ندارد، تو هم مهمان ما هستی، بیا هرچه می‌خواهی بخور و هر جا می‌خواهی استراحت کن، ولی مواظب باش زیر دست‌وپا له نشوی.»

آهو گفت: «متشکرم. حالا که هستم، ولی من این آب و کاه را نمی‌توانم بخورم، شما به کار خودتان مشغول باشید، من هم این گوشه‌ها هستم.»

خرها مشغول خوراک بودند و از این آخور به آن آخور می‌رفتند، یکدیگر را رم می‌دادند و در طویله می‌دویدند و گرد و خاله می‌کردند و آهو می‌ترسید و از این گوشه به آن گوشه می‌دوید و از زیر دست‌وپای آن‌ها درمی‌رفت و از ترس و ناراحتی و هوای پُر گردوخاک و بوی طویله داشت خفه می‌شد.

خرها هم گاهی به او نگاه می‌کردند و به یکدیگر اشاره می‌کردند و می‌خندیدند و باهم می‌گفتند: «آهو را باش، جانور عجیبی است، پاهایش مثل نی‌قلیان باریک است، شاخش را ببین، چشم‌هایش را نگاه کن، هیچ‌چیزش به آدمیزاد نمی‌ماند، هیچ‌چیز هم نمی‌خورد و هیچ حرفی هم نمی‌زند و از این گوشه به آن گوشه فرار می‌کند و از ما می‌ترسد، به خیالش ما لولوخورخوره هستیم.» و همه باهم می‌خندیدند.

یکی از خرها که نجیب‌تر بود گفت: «آخر، او از جنس ما نیست و اینجا غریبی می‌کند و چون بچه است و کوچک است شاید از ما می‌ترسد، ما نباید او را ناراحت کنیم، هر چه باشد مهمان ماست. باید آرام باشیم و کاری نکنیم که او بیشتر بترسد.»

و همه تصدیق کردند و آرام شدند.

توصیه الاغ

آن‌وقت الاغ نجیب به آهو گفت: «بیا بچه جان، بیا اینجا پهلوی خودم در آخور خودم غذا بخور، ببین چه کاه خوبی است، زرد مثل زعفران، درشت مثل برگ درخت، نرم مثل یونجه‌ی تر، شیرین مثل پوست خربزه، هیچ نترس، کسی به تو کاری ندارد، بیا شامت را بخور.»

آهو گفت: «از لطف شما ممنونم ولی من کاه نمی‌خورم، بچه هم نیستم. ولی ذاتاً نازک‌نارنجی هستم، هیکل من کوچک است. ولی من به سهم خودم بزرگ‌سال و کامل هستم، اگر آهو نبودم در نظر شما یک پیرمرد حساب می‌شدم.»

الاغ‌ها همه باهم خندیدند، بعد یکی از خرها گفت: «خوب، بچه نیستی، پیرمرد که هستی، پیرمرد بیا اینجا پهلوی خودم جو بخور.» و همه خرها خندیدند.

آهو گفت: «من هیچ‌چیز نمی‌خواهم، کاه و جو برای شما خوب است که به آن عادت دارید، دندان من به کاه و جوکار نمی‌کند، مرا به حال خودم بگذارید.»

یکی از خرها گفت: «آهان، فهمیدم، این پیرمرد دندان ندارد، بیچاره پیرمرد، خوب، پس تو در صحرا چه می‌خوردی؟ باد هوا می‌خوردی؟ یا کسی برایت آش رشته می‌پخت؟» و همه خرها خندیدند.

آهو گفت: «خواهش می‌کنم سربه‌سر من نگذارید، آخر شما نمی‌دانید، من اینجا دارم خفه می‌شوم، جای من در طویله‌ی خرها نیست، نمی‌خواهم به شما توهین کنم. ولی خر خر است و آهو آهو است، هرکسی را یک جوری ساخته‌اند، من همیشه در صحراهای سبز گشته‌ام و علف سبز خورده‌ام، ملاحظه می‌کنید که من تقصیری ندارد.»

یکی از خرها گفت: «خوبه، خوبه، حالا به او رو دادیم ببین چه‌حرف‌های بزرگ بزرگی می‌زند: اینجا دارد خفه می‌شود، صحرای سبز و علف سبز و آهو، خر نیست. بدبخت بینوا کاه و جو به این خوبی را نمی‌پسندد و از ما علف سبز می‌خواهد، اصلاً خر هم خودتی، ولش کنید بگذارید از گرسنگی بمیرد.»

آهو گفت: «من هم همین را می‌خواهم، مرا به حال خودم بگذارید و دلم را نسوزانید».

آهو خیلی غمگین شده بود و نمی‌دانست چه کند، چشم‌هایش پر از اشک شده بود و با خود فکر می‌کرد «ای‌کاش صیاد مرا به چاه انداخته بود و به این طویله نفرستاده بود، برای من هر پیشامدی بهتر از زندگی با این ناجنس‌های زبان‌نفهم است.»

خری که از همه نجیب‌تر بود وقتی اشک آهو را دید دلش به رحم آمد و رفت پیش آهو و گفت: «ببین عزیز من، هیچ‌وقت گریه نکن، گریه هیچ دردی را دوا نمی‌کند، غصه خوردن و سر به‌زانوی غم گذاشتن هم فایده ندارد، از قدیم گفته‌اند به دنیا بخند تا دنیا به تو لبخند بزند، ما را می‌بینی که می‌خندیم و گریه نمی‌کنیم، ما هم مثل تو دلمان از این زندگی خون است. باور کن کاه هم خوشمزه است، اگر تو هم کاه و جو بخوری مثل ما بزرگ می‌شوی و می‌شوی یک حیوان حسابی، ولی اگر علف سبز می‌خواهی من حالا هر چه علف سبز توی کاه‌ها هست جدا می‌کنم و به تو می‌دهم.»

آهو که می‌دید آن‌ها حرف او را نمی‌فهمند بغض کرده بود و نمی‌توانست جوابی بدهد.

الاغ ها، آهو را مسخره کردند

در این وقت یکی از خرها از گوشه طویله فریاد زد: «آهای یک دانه علف سبز هم من پیدا کردم، بچه‌ها، هر کس علف سبز پیدا کرد کنار بگذارد برای آهو، شما که می‌خواهید ثواب کنید سبزهایش را به آهو بدهید، از گریه‌ی آهو دلم کباب شد، نگذارید این بیچاره گریه کند، خدا را خوش نمی‌آید».

آهو جواب داد: «لازم نیست برای من دلسوزی کنی، دلسوزی کردنتان هم خرانه و احمقانه است، من گدا نیستم که برای ثواب در راه خدا چیزی به من بدهند، گدا خودتان هستید، شما نمی‌توانید مرا بشناسید برای اینکه من آهوم و شما الاغ هستید.»

خرها سرها را برگرداندند و گفتند: «دیگر چه؟ عجب جانور احمقی هستی، ما داریم به تو خوبی می‌کنیم و تو این‌طور به ما متلک می‌گویی؟»

یکی از خرها گفت: «شیطان می‌گوید بروم یک لگد بزنم توی سرش».

یکی دیگر گفت: «علف سبز می‌خواهد و منت هیچ‌کس را هم قبول ندارد!»

یکی گفت: «الآن به حسابش می‌رسم، آمد جلو و یک لگد به پای آهو زد، یکی دیگر هم آمد و بازوی او را گاز گرفت و آهو از ترس و درد بی‌هوش شد و افتاد.

الاغ نجیب گفت: «بد کاری کردید، او تقصیری نداشت، در دنیا هزار جور حیوان هست، این هم یک‌جورش بود، خیلی‌ها هستند که زندگی و طرز فکرشان با ما فرق دارد، واجب نیست که همه مثل ما باشند و مثل ما فکر کنند. ما کاه و جو می‌خوریم، آهو نمی‌خورد، این‌که گناه نیست و زدن و بستن لازم ندارد، خیلی بد کردید که او را زدید.»

خرها گفتند: «اصلاً تقصیر از تو است که از اول نازش را کشیدی و او را گریه انداختی. وگرنه گرسنگی او را مجبور می‌کرد که همین کاه را بخورد و بگوید به‌به».

آهو در طویله خرها

صبج روز بعد

دیگر صبح شده بود. مرد چاروادار آمد به طویله تا خرها را برای کار ببرد. دید آهو در کناری افتاده و نفس‌نفس می‌زند. آهو را به دوش گرفت و برد به خانه‌ی صیاد و گفت: «ببین داداش، من جز یک طویله جایی نداشتم و دیشب آهو را فرستادم آنجا، و معلوم می‌شود خرها با این آهو نمی‌سازند، او را زده‌اند و من دلم به حالش می‌سوزد، بگیر یک فکری برایش بکن و هر وقت پول داشتی پنج تومان مرا بیار پس بده.»

صیاد آهو را پس گرفت و چند روز او را نگاه داشت تا حالش خوب شد. بعد او را برد به باغ‌وحش و به پنجاه تومان فروخت و پول چاروادار را هم پس داد.

آهو را به قفس آهوها بردند و چون خیلی خوشحالی می‌کرد و می‌خندید آهوها او را سرزنش کردند و گفتند: «عجب آهوی بی‌خیالی هستی، خوب است که می‌توانی توی این زندان این‌طور خوشحال باشی، از کجا آمده‌ای؟»

آهو گفت: «از جهنم آمده‌ام، از این خوشحالم که اینجا هرچه باشد همه زبان همدیگر را می‌فهمیم، من بدتر از این را دیده‌ام و اینجا نسبت به طویله‌ی خرها بهشت است و هم‌نشینی با ناجنس و نااهل از جهنم بدتر است.»

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود انیمیشن

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

سند راهبردی کانون پرورش فکری تنظیم شده است



حامد علامتی مدیرعامل کانون پرورش فکری در دیدار با وزیر آموزش و پرورش با تاکید بر سه سیاست مخاطب‌محوری، مرکزمحوری و نوجوان‌محوری در سال ۱۴۰۳ گفت: سند راهبردی کانون در ذیل سند تحول بنیادین تنظیم شده است و تمام برنامه‌های ما بر اساس همین سند تعریف و اجرا می‌شود.

حامد علامتی در این دیدار نوروزی گفت: مخاطب‌محوری، مرکزمحوری و نوجوان‌محوری خطوط کلی سیاست‌گذاری ما را در سال جاری تشکیل می‌دهد.

وی ضمن تاکید بر تولی‌گری کانون و به حداقل رساندن تصدی‌گری آن گفت: سیاست اولیه ما بحث «مخاطب‌محوری» است. همچنان که وزیر آموزش و پرورش گفتند جمعیت ما میلیونی است و ما باید این جمعیت را حفظ کنیم. سیاست دوم ما «مرکزمحوری» است. یعنی مراکز هزار و چندگانه‌ای که در کشور داریم باید هر تصمیمی که گرفته می‌شود؛ در این مراکز خود را نشان دهد. چون نقطه اتصال ما با بچه‌ها و والدین همین مراکز هستند و سیاست سوم ما «نوجوان‌محوری» است. ما در سال‌های گذشته روی کودک سرمایه‌گذاری کرده‌ایم و در سال جاری بنا داریم ضمن قوت‌بخشی این بخش، به بحث نوجوان و تامین نیاز‌های آنان با قوت بپردازیم.

مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تصریح کرد: یکی دیگر از برنامه‌های محوری ما «فلسفه برای کودک» است که مورد تاکید رهبری هم هست. این موضوع بحثی است که بیست سال پیش مقام معظم رهبری آن را خواسته بود ولی کسی به آن لبیک نگفته بود. به هر حال این موضوع از سوی کانون امروز با عنوان «خردورزی» دنبال می‌شود.

وی تصریح کرد: یکی از نقاط تمایز ما نسبت به سال‌های گذشته در سال جاری این است که از حلقه‌های میانه استفاده خواهیم کرد. کانون اگر می‌خواهد پرواز کند؛ باید از حلقه‌های میانی و مردمی استفاده کند. این حلقه‌های میانه در کشور زیاد هستند و ما باید این هنر را داشته باشیم که از این حلقه‌ها بهره بگیریم.

علامتی تاکید کرد: بحث تامین قفسه کتاب برای مدارس در حال حاضر در حال اجراست و ۶۴ مرکز الگو در کشور ایجاد شده است. همچنین پویش «کتاب و کتابخوانی» نیز از دیگر اهداف ماست که با قوت تمام دنبال می‌شود.

دانلود انیمیشن

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

با دلیل بگوئید که چه کسی دامن خانم معلم را رنگی و کثیف کرده است!؟


آزمون تصویری شناخت دانش آموز خاطی: سپری کردن اوقات فراغت با سوالات و معماهایی که جذاب هستند، همیشه جالب است. بیشتر مردم مشغول کردن خود با سوالات هوش را دوست دارند. این علاقه به دو جهت قابل بررسی است. از یک جهت معماها و سوالات هوش، ذهن را آزاد کرده و آن را قوی تر می کند و از طرف دیگر یک سرگرمی مفید برای پر کردن اوقات فراغت است. مجله خبری چشمک باز هم با یک معمای تصویر چالش برانگیز باشماست. این معما ذهن شما را به خوبی به چالش خواهد کشید. با ما همراه باشید.

باید بدانید که آزمون تصویری شناخت دانش آموز خاطی چالش برانگیز و نسبتاً گیج کننده است. در ایتدا بسیار ساده به نظر می رسد. اما اگر خوب دقت نکنید و از تمام مهارت های شناختی و منطق و هوش خود استفاده نکنید قطعاً دچار اشتباه خواهید شد. پس تلاش کنید با دقت تمام زوایای این معمای تصویری را بررسی کنید. ذهن خلاق شما قطعاً خواهد توانست این سوال تصویری را در کمتر از ۵ ثانیه حل کند.

شاید بپسندید: آزمون تمرکز: کدام مخزن زودتر از بقیه، پر می شود!؟

آزمون تصویری شناخت دانش آموز خاطی

با توجه به آنچه که اشاره شد، آیا شما می توانید این معمای تصویری را در زمان مشخص شده ۵ ثانیه ای حل کنید؟ به تصویر آزمون تصویری شناخت دانش آموز خاطی نگاه کنید. معلم اکلاس از مدیر مدرسه خواسته است به کلاس بیاید. دو دانش آموز متهم هستند که لباش خانم معلم را کثیف کرده اند. اما دقیقا مشخص نیست که کدامیک از این دو دانش آموز این کار را انجام داده اند. مدیر مدرسه با دقت اظهارات هر دانش آموز را شنید و در نهایت با بررسی برخی از شواهد فهمید که کدام دانش آموز مسئول کثیف کردن لباش خانم معلم است!

به نظر شما مدیر مدرسه چطور توانست دانش آموز خاطی را شناسایی و مجازات کند!؟ اگر آماده هستید شما نیز امتحان کنید هوش خود را و با دقت تصویر را بررسی کنید. فقط یادتان باشد شما زمان زیادی برای شناسایی این دانش آموز خاطی ندارید.

شاید بپسندید: اندازه نگه دار که اندازه نکوست | داستانی پندآموز از گلستان سعدی

آزمون تصویری شناخت دانش آموز خاطی

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

پاسخ آزمون تصویری شناخت دانش آموز خاطی

احتمالا شما دوست عزیز توانسته اید که دانش آموز خاطی را تشخیص دهید. اما اگر نتوانستید و منتظر یک فرصت دیگر هستید، ۵ ثانیه دیگر به شما وقت داده می شود.

.

.

.

.

.

.

.

 

احتمالا این بار دانش آموز خاطی را شناسایی کرده اید. بله درست حدس زدید. ممکن است بسیاری از افراد بلافاصله پسری که لباسش کثیف و رنگی است را خاطی و متهم معرفی کنند. اما خوب دقت کنید! دست چپ این دانش آموز تمیز است. او دست راستش را به سمت موهای خود برده است. برخی معتقدند که او دست رنگی خود را پنهان کرده است. اما واقعا اینگونه نیست. او اگر دست راستش رنگی بود، باید قسمتی از پیشانی او رنگی می شد. همچنین اگر او  رنگ را با لیاسش تمیز کرده، باید قسمت چپ لباس او رنگی می شد. چون به صور ناخودآگاه دست کثیف(دست راست) به طرف مقابل  بدن کشیده شده و آن قسمت را کثیف می کرد. پاک کردن دست این گونه راحت تر است.

به نظر می رسد دانش آموزی که دستانش را با دستمال پاک می کند، این کار را کرده است. گاهی اوقات ما چون چیزی را در مقابل چشمان خود و بدیهی می دانیم، نمی توانیم آن را بپذیریم. شنیده اید که گاهی می گویند امن ترین جا پرخطر ترین جاست! این کودک نیز بسیار با اعتماد به نفس و آرام در جلو چشمان مدیر و معلم، دستان خود را با دستمال به آرامی پاک می کند و با این ترفند قصد فریب مدیر را داشت. اما ناموفق بود.

شاید بپسندید: چیستان:به گردی یک تابه است و به گودی یک تشت، ولی با آب اقیانوس هم نمی‌توان آن را پر کرد!

جواب آزمون شناخت دانش آموز خاطی

امیدوارم از آزمون تصویری شناخت دانش آموز خاطی استفاده کرده باشید. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

 

برایتان جالب خواهد بود

 با دلیل بگوئید که نامزد مرد بیمار، کدام یک از زنان تصویر است!؟ 

آزمون قدرت تمرکز: عدد متفاوت را در میان اعداد ۰۹ پیدا کنید!

آزمون تمرکز: خرس مخفی تصویر را پیدا کنید!

کدامیک از افراد تصویر مدیر یک شرکت است!؟ | ثابت کنید که یک متفکر منطقی هستید!



دانلود انیمیشن

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

آیا شب قدر فقط متعلق به امت پیامبر اکرم (ص) است؟ + فیلم