معرفی و نقد اولیه فیلم تابستان همان سال | فیلم محمود کلاری با بازی مهران مدیری
- فوریه 5th, 2024
- کتاب آموزش زبان
اطلاعات کامل جشنواره فیلم فجر ۴۲
خلاصه داستان فیلم تابستان همان سال
خلاصه داستان رسمی فیلم تابستان همان سال که روابطعمومی این فیلم منتشر کرده، این است:
چه بسیار از عقوبت های افزون
که گشتش لغزش خردی بهانه
نیما یوشیج
عطای ۷ ساله را پیش یک رمالِ آینهبین می برند تا طی مراسمی دزد طلاهای عمهاش را در آینه شناسایی کند، عطا که هیچ تصوری از سرانجام آنچه در آن شرایط بر زبان میآورد ندارد، برای رهایی از آن وضعیت ، هر آنچه از تعاریف عمهاش دربارهی شک و تردید او نسبت به دزدی داوود پسر عمه دیگرش شنیده را بازگو میکند، غافل از آنکه این دروغ موجب عقوبتی دوراز انتظار برای کل خانواده میشود…
نقد و بررسی فوری فیلم تابستان همان سال
نکته: این نقد و نوشتهها، نظر کوتاه ولی دستاول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!
حمیدرضا محمّدی
بیستوچهارمین روز بهار سال آینده، به هفتادوسومین پلّۀ نردبان زندگی گام میگذارد که درست مصادف میشود با چهلمین سال فعّالیّت حرفهایاش در عرصۀ فیلمبرداری سینما امّا در حالوهوای ساخت فیلم هنوز نونوار است. امّا نمیشود در تازهترین ساختهاش، امضای او را – از همان منظر فیلمبردار – ندید و گذر کرد. «تابستانِ همانسال» گویی حدیث نفس کودکی اوست و پر است از شاعرانگی و قابهای خوشرنگولعاب و نرمی و گرمی ولی همین است و بس.
روند فیلم کند است و خستهکننده. معلوم نیست چرا داودِ محبوب در پایان منفور میشود و یا اینکه وقتی سرنوشت همۀ شخصیّتها روایت میشود از پدر و مادرش چیزی نمیگوید. افزونبراین، اشارهاش به سال ١٣٣٢ و تابستان آنسال و کودتای ٢٨ مرداد، جایی در تأثیر خاصی بر روال فیلم نگذاشته است. مضافبراینکه خودِ کلاری، اگر آن را برداشتی از زندگی خودش بدانیم – چون در انتها خود نیز رخ مینماید – در آن زمان دوساله بوده! با وجود این نمیشود از حسّ گرم و پذیرای فیلم گذشت.
۳ نکته از فیلم:
- ترسیمِ خوبِ تهرانِ ١٣٣٢
- ارتباطِ بیربط به سالِ کودتا
- روند کند و خستهکننده
احسان ناظمبکایی
سال ۱۳۳۲ یکی از مهمترین سالهای تاریخ معاصر ایران است که ورود فیلم و نام آن هم به آن اشاره دارد ولی واقعیت این است که اتفاقات فیلم میتوانست در تابستان هر سالی رخ بدهد و وقایع پیرامونی و سیاسی کودتای ۲۸ مرداد عملاً هیچ تاثیری بر روند فیلم نداش! پرتاب چند اعلامیه و هیاهو در خیابان مساله چندانی نبود.
تابستان همان سال مجموعه قابهای زیبا و نه الزاماً مرتبط با فیلم است که طبعاً برخاسته از کسوت طولانی سابقه فیلمبرداری کارگردان آن دارد والا فیلم به جز فیلمبرداری، در ارکان دیگر دچار لکنت است. به یکباره شخصیت مثبت فیلم و قهرمان آن با یک متن نریشن بدون آنکه لزومی داشته باشد منفور میشود. ضمن اینکه حضور مهران مدیری در تنها یک سکانس و آن هم نشسته و بدون حرکت خاص، تلاش تهیهکننده برای جلب مخاطب ولو با گول زدن اوست، و الا کیست که سابقه رفاقت این دو را نداند.
تابستان همان سال بار دیگر نشان داد هر کس در این سینما بهتر است بر صندلی خود بنشیند و جابجا شدنها الزاما نتیجه بهتر یا نشانه موفقیت بهتر نیست.
۳ نکته از فیلم:
- آیینهبینی به سبک بابای شیرفرهاد برره
- نابود کردن قهرمان با یک خط نریشن
- تهران تر و تمیز در سال کودتا
کمال پورکاوه
محمودکلاری در سومین فیلم بلندش به سراغ روایت داستانی شبیه به حدیث نفس دوران کودکی خودش رفته است. او که بهعنوان یکی از خلاقترین و مسلطترین مدیران فیلمبرداری، بسیاری از بهیادماندنیترین سکانسهای سینمای ایران را به ثبت رسانده، در آخرین ساختهاش نیز کوشیده چشمنوازترین قابهای سینمایی را پیش روی تماشاگرش بگشاید.
تابستان همان سال با اتکا به همین ویژگی مهم کارگردانش و تلاشی که برای به کارگیری رنگ و نور زرد (همچون نشانهای نوستالژیک از سالهای گذشته) در اغلب صحنهها از خود نشان میدهد، سعی کرده حال و هوایی شاعرانه به داستانی بدهد که با حضور خود فیلمساز در صحنه پایانی، رنگ و بویی از حوادث واقعی دوران کودکی او را نیز به خود میگیرد.
شاید مهمترین مشکل فیلم را بتوان در فیلمنامهای دانست که با خط داستانی لاغری که دارد نتوانسته اوج و فرود چندانی میان کاراکترهای اصلی فیلم بهوجود آورد. اتکای کلاری به داستان دزدیده شدن طلا و حوادث پیشبینی شده و نه چندان غافلگیرکنندهای که در ادامه اتفاق میافتد، توان و جذابیت چندانی برای همراه کردن تماشاگر در مدت زمانی حدود صد دقیقه را ندارد. نگاه توریستی و گذرای فیلمساز به بحران سیاسی اجتماعی کشور در سال ۱۳۳۲ در کنار پرداخت ناقص شخصیتها، آخرین فیلم محمود کلاری را به یک اثر شخصی تبدیل کرده که به جز دستاورد فنی، جذابیت دیگری برای مخاطب نخواهد داشت.
۳ نکته از فیلم:
- فیلمبرداری و اصلاح رنگ متناسب با فضای داستانی
- طراح صحنه و لباس سنجیده
- فیلمنامه کشدار و بی افت و خیز
سیدمهرزاد موسوی
فیلم تابستان همان سال، قابهای خوبی دارد، بازیها هم اغلب استانداردند، سوتی مهمی در طراحی صحنه و لباس دهه ۳۰ دیده نمیشود، همه چیز خیلی خوشرنگ و دوستداشتنی است، درست مثل تصور هم ما از خاطرات کودکی و خاطرات راوی (نویسنده و کارگردان)، اما همه اینها بدل به یک قصه پرکشش و همراهکننده نشده است.
فیلم در جا انداختن منطق اتفاقش، ناتوان است و مخاطب درک نمیکند که چرا راوی/کودک که فهم دردسر و دزدی را دارد، محبوبترین کاراکتر زندگیاش را به دردسر میاندازد. این مهمترین قفل فیلم است که جا نیفتادنش، مسئله اصلی مخاطب و فیلم میشود.
غیر از اینها، فیلم محمود کلاری -که از نظر زاویه روایت و خاطرهگرایی شباهتهایی به ساخته پیمان معادی (فیلم متوسط «بمب یک عاشقانه» دارد)- بسیار کند است. اتفاقی که از ابتدای داستان با نریشن راوی، منتظرش هستیم در دقیقه ۵۰ میافتد و این برای قصه ۱۰۰ دقیقهای بسیار دیر است.
ضمن اینکه خرده پیرنگها هم جز سردرگمی، تاثیری در تنه اصلی قصه ندارند (حیف که به دلیل محدودیت «لو دادن داستان» نمیشود برای این حرفها مثال آورد) و از همه بدتر، گرهگشایی فیلم سادهتر از چیزی است که برایش این همه اطناب و درازگویی شده است. وقتی تیتراژ فیلم بالا رفت شاید سوال خیلیها این بود که این فیلم را باید برای چه در سینما تماشا کرد؟
نام پیشنهادی دیگر برای فیلم: بچهها میفهمند…
ارزش فیلم: سودای سیمرغ؛ کاندیدای فیلمبرداری و طراحی صحنه و لباس و البته کارگردانی!
۳ نکته از فیلم:
- طراحی صحنه خوشرنگ و لعاب از تهران قدیم
- قاببندیهای عالی و تصویربرداری کارت پستالی
- گربه حاضر در صحنه (از خانه تا محل کار) برای تامین رضایت گربهدوستان!
سعیده نیک اختر
شاید با حذف تنها یک نریشن، فیلم شاعرانه محمود کلاری، عاقبت به خیر میشد. فیلمی که تمام هم و غماش را پای نمایش یک نوستالژی شاعرانه میگذارد و قابهای زیبا میبندد و برای طراحی صحنهاش اینهمه هزینه میکند، چرا با یک نریشن اشتباه خودش را خراب میکند؟ در این نمایش تصویری آلبوم های قدیمی از گذشته، همه چیز رنگ و بوی خوشی دارد. از رنگ چشم بازیگرها گرفته تا بوی دم پختک مطبخ. شمعدانی های کنار طاقچه گرفته تا پیراهنهای سفید مردانه. تا اینجا مجاب میشویم که با یک فیلم شاعرانه روبرو ایم که هدفش بازی با نوستالژههای زمان کودکیاش است و اگر قابهای خوش رنگ را از فیلم بگیرند چیز دیگری برای گفتن ندارد. فیلم با اشاره به وقایع سال ۳۲ و بدون نمایشی از درگیری های همان سال، ساده و بی تکلف از کنار همه چیز میگذرد. بالندگی یک قهرمان از منظر یک کودک ۹ ساله قابل توجیه است اول از داوود پسرخالهاش قهرمان میسازد و بعد از پدرش. اما در پایان فیلم ابهت قهرمان یکهو فرو میریزد و بیننده برایش سوال میشود که اگر قهرمان زندگیاش عاقبت به خیر نشد، چرا باید چنین خاطرهای اینقدر پر رنگ در ذهن راوی باقی مانده باشد! فیلم سوم آقای کلاری آن هم بعد از بیست سال، نشان داد که سینما فقط تصویر نیست و اگر خوراکی برای مخاطب نداشته باشی همان بهتر که فیلم نسازی.
۳ نکته از فیلم:
- آقای کلاری فقط فیلمبردار باش
- قهرمانها میمیرند
- مهران مدیری چی میگه این وسط؟
بازیگران و عوامل فیلم تابستان همان سال
علی شادمان، فریبا نادری، سمیرا حسن پور، رویا جاوید نیا، مهرو نونهالی و با حضور صابر ابر، پژمان بازغی، نسیم ادبی، رایان سرلک، رونیکا بهرام زاده و با هنرمندی مهران مدیری (در نقش آینهبین و رمال) بازیگران فیلم تابستان همان سال هستند.
دیگر عوامل فیلم هم از این قرارند؛ کارگردان: محمود کلاری، تهیهکننده: علی اوجی، فیلمنامه: محمود کلاری با همکاری باران جعفری، مجری طرح: نرگس محمدی، مدیر تولید: محمد حیدرقلی، طراح صحنه:کامیاب امین عشایری، مدیر فیلمبرداری: کوهیار کلاری، تدوین: حمید نجفیراد، طراحی و ترکیب صدا: علیرضا علویان، موسیقی: حسام ناصری، صدابردار: محمود خرسند، گریم: مهرداد میرکیانی، لباس: مهرنوش بیانی، برنامهریز: علی افشینراد، منشی صحنه: ندا قائدی و عکس: باران جعفری.
درباره محمود کلاری؛ کارگردان
سابقه حضور و فعالیت محمود کلاری در سینمای ایران بهعنوان مدیر فیلمبرداری آنقدر شناخته شده است که نیازی به معرفی ندارد. او سابقه همکاری با فیلمسازان شاخصی همچون مرحوم علی حاتمی، مسعود کیمیایی، ابراهیم حاتمیکیا، داریوش مهرجویی و اصغر فرهادی را دارد. محمود کلاری اولین بار در سال ۱۳۷۵ فیلم ابر و خورشید را به عنوان کارگردان فیلمبرداری کرد و این فیلم پس از پیروزی در جشنواره فیلم فجر با حضور در جشنواره فیلم ماردل پلاتا آرژانتین موفق به کسب جایزه Ombay de Oro شد.
این جشنواره هزینه ساخت فیلم بعدی کلاری را نیز پرداخت کرد. با دریافت این جایزه فیلم «رقص با رویا» محصول هدایت فیلم را کارگردانی کرد که به دلیل کمبود بودجه ساخت آن در نیمه راه متوقف شد. کلاری سپس به مدت ۲۲ سال از کارگردانی فاصله گرفت. فیلم «تابستان همان سال» که در جشنواره چهلمودوم فجر رونمایی میشود، سومین تجربه کارگردانی اوست.
نکتههایی درباره فیلم
- بنا بود نام این اثر سینمایی به «همچون یک آینه» تغییر کند، اما با اعلام جشنواره مشخص شد که این تغییر انجام نشده است.
- تشابه اسمی این فیلم با مجموعه داستان تابستان همان سال نوشته ناصر تقوایی این شائبه را مطرح میکند که این فیلم هم برگرفته از این کتاب باشد. کتابی که هیچوقت منتشر نشد و شامل هشت داستان کوتاه بههم پیوسته است.
- علی اوجی تهیهکننده این کار در سال ۱۴۰۰ با تهیه کنندگی آخرین اثر مسعود کیمیایی یعنی خائن کشی نشان داد در زمینه تهیه آثار بزرگان سینما تلاش زیادی میکند.
حرفهای عوامل در نشست خبری فیلم در جشنواره فجر
علی اوجی | تهیهکننده: من در سینمای تجاری رشد کردم اما سلیقهام مرا را به این سمت سوق داد. من یک کاراکتر بازیگر دارم که گاهی خودش را فدای یک شخصیت دیگر میکند تا چنینی فیلمی بسازد. گاهی برای اینکه پول چنین پروزه ای را مهیا کنم حتی در یک رئالیتیشو هم بازی کردهام. هر لحظه حضور کنار آقای کلاری برای تمام گروه مانند یک کلاس درس بود. هر فریم این فیلم حساب شده است و ایشان با وسواس دیالوگها را جلو میبرد. این را هم بگویم که آقای کلاری کارگردان و آقای کلاری فیلمبردار دو شخصیت متفاوت و هر دو بینظیر هستند.
محمود کلاری | کارگردان: من قبلا به نوعی آن طرف صحنه بودم، روزگاری عکاس بودم و در نشریات کار میکردم و اکنون این طرف صحنه هستم. در همین ابتدای برنامه از شما بابت صدای بد پخش فیلم در سالن عذرخواهی میکنم. امروز روز دوم جشنواره است و امیدوارم مجریان برگزاری جشنواره نظم بیشتری به این نمایشها دهند تا فیلمها درستتر دیده شوند. دقیقه ۲۰ فیلم هنوز افراد در سالن رفت و آمد میکردند. من حداقل در جشنوارههای مختلف جهانی چنین چیزی ندیدهام و افراد پس از پخش فیلم دیگر حق ورود به سالن را ندارند. اگر افراد نریشن اول فیلم را نشوند، متوجه داستان نمیشوند.
واقعیت امر این است که من سعی کردم در این فیلم قصهگو باشم؛ دقیقا مانند مادربزرگ خودم. همچنین تلاش کردم ۹۰ دقیقه برای مخاطبان قصه تعریف کنم زیرا در سینمای ما اکنون قصهگویی رنگ باخته است. و در نهایت باز از شما عذرخواهی میکنم البته شاید عذرخواهی وظیفه و کار من نباشد. هیچ تدبیری برای ریتم کند یا تند فیلم نداشتیم. بر اساس تجربه ۴ دهه ارتباط با افراد مختلف و آموختن از هر آنها، فکر کردم که در ارتباط با موضوع باید فیلم ساخت و ریتم تند و کند به برداشت مخاطب روز بستگی دارد.
این را از من بشنوید که دستکاری در این مقوله به فیلم ضربه میزند. فیلمی که فطرت کندی دارد، هیچگونه تند نمیشود و فیلم با مضمون و محتوای هر سکانس ریتم میگیرد. درنهایت به نظرم فیلم ریتم متناسب با خودش را دارد. بافت قدیمی شهر در حال خراب شدن است و جای خود را به یک معماری بیهویت میدهد. من متولد و بزرگ شده تهران هستم و ریشه خانوادگیام به شمال تهران باز میگردد. نیما یوشیج با پدربزرگ من همشهری بودند و شعری از نیما درونمایه اصلی فیلم من بود. الفت و مناسبات و آن جنس از روابط دیگر به شکل قابل توجهی رنگ باخته است و درسها و روابط این فیلم جهانی را تصویر میکند که به سالیان رشد نسل ما بازمیگردد.
من در این فیلم بسیار خوششانس بودم و افرادی که کنار من حضور داشتند با تمام وجودشان کار کردند و همه داشتهشان را گذاشتند تا این فیلم شکل بگیرد. ما در این فیلم یک خانه را به طور کامل ساختیم زیرا به دلایل مختلف در لوکیشنهای دیگر امکان کار نداشتیم. قرار بود ما اواخر تابستان فیلم را شروع کنیم اما به دلیل مشکلاتی که پیش آمد مجبور شدیم در زمستان فیلمبرداری کنیم. در طول فیلم هم عاشق این دو بازیگر کوچک شدم که همه شرایط و سختیها را در طول فیلمبرداری تحمل کردند.
سمیرا حسنپور | بازیگر: دوست دارم در ابتدا این را عرض کنم که من آدم خوششانسی هستم زیرا اولین بار در سینما جلوی دوربین آقای کلاری رفتم، جایزهام را در جایی گرفتم که ایشان داور بودند و اکنون هم توانستم در فیلم ایشان بازی کنم. در این فیلم که در دهه گذشته روایت میشد، من نقش مادر «عطا» را داشتم؛ «آتی»ِ این فیلم در دوری شوهرش زندگی میکرد و ایفای نقش این شخصیت درونگرا باعث شد که از باقی نقشهایم جدا شوم.
فریبا نادری | بازیگر: زمان فیلم در گذشته است اما نمونههای امروزی چنین شخصیتی اکنون هم وجود دارند. زنانی که وضعیت مالی بهتری نسبت به دیگر افراد خانواده دارند و درعین مهربانی از ویژگیهای دیگری هم برخوردارند. شخصیت این فیلم بلد نیست که راحت حرف بزند و عقدههای دوران کودکی کم کم در وجودش ریشه دوانده است. آقای کلاری یکی از بزرگمردان تاریخ سینمای ایران هستند و از هر لحظه این فیلم لذت بردم.
رایان سرلک | بازیگر خردسال: برای من افتخار بزرگی بود که در فیلم آقای کلاری بازی کنم، به من خیلی خوش گذشت و از ایشان بسیار یاد گرفتم. همچینن خوشحالم که کنار بازیگران این فیلم بازی کردم. تابستان همان سال در زمستان ضبط شد و در سرمای زمستان باید لباس تابستانی میپوشیدیم.
رونیکا بهرامزاده | بازیگر خردسال: خسته نباشید میگویم به آقای کلاری و اوجی و عوامل پشت صحنه و تمام بازیگران و از آقای کلاری تشکر میکنم که به من اعتماد کردند. امیدوارم از بازی من راضی بوده و مردم هم من را دوست داشته باشند.
کوهیار کلاری | مدیر فیلمبرداری: اکنون در سینما فیلمبرداران خوبی داریم. من این شانس را داشتم که ۲۲ سال با آقای کلاری کار میکنم اما جایگاه مدیر فیلمبردار بودن این فیلم بسیار متفاوت بود. خیلی شانس بزرگی است که کنار کارگردانی فعالیت کنید که خودش خدای فیلمبرداری و زیباترین تصاویر سینمای ایران را ثبت کرده است.
کامیاب امینعشایری | طراح صحنه: من به عنوان طراح صحنه با آقای کلاری در جایگاه فیلمبردار چند فیلم کار کردیم و در این فیلم شرایط فرق داشت. کار کردن با آقای کلاری اینگونه است که خودشان مسلط به مساله هستند و کار کردن با ایشان برای طراح مانند یک کلاس درس است. واقعیت امر این است که اگر کم و کاستی وجود داشته قطعا از سمت من بوده است.
حمید نجفیراد | تدوینگر: برای من افتخار عجیبی بود که توسط آقای کلاری انتخاب شوم و همیشه آرزو داشتم که با کارگردانان بزرگ کار کنم. همه ارکان فیلم از کارگردانی، صدا و… فکر شده بود. ما درباره همه جزییات فیلم صحبت میکردیم تا چالش های زندگی این خانواده درست روایت و مخاطب با کلیت داستان درگیر شود. آقای کلاری با وسواس نریشن ابتدایی را نوشتند تا مخاطب به درستی در قصه فیلم هدایت شود و اگر دوستان احساس کردند ریتم فیلم کُند است، یک بار دیگر فیلم را در یک سالن خوب تماشا کنند. متاسفانه فیلمها در این سالن ذبح میشوند. ما ۲ ماه و نیم با حضور آقای کلاری این فیلم را تدوین و اساسا زندگی کردیم تا زندگی این فیلم درست از آب دربیاید.