بررسی و یادداشت فیلم آپاراتچی | آقا رشیدی تقدیم میکند
- فوریه 23rd, 2024
- کتاب آموزش زبان
مسئله آپارتاچی مسئله سینما است. مسئله بقا یا از میان رفتن سینما. مسئله فیلم آپاراتچی به ظاهر محدود به یک دوره زمانی خاص و در عمل مربوط به همیشه تاریخ در این مرز پرگهر است. مسئله فیلم مربوط به سالهای نخست پیروزی انقلاب و به خطر افتادن ذات سینما به دلیل مخالف بخش تندروی مذهبی اجتماع ایرانی است. داستان فیلم اقتباسی از یک کتاب اتوبیوگرافیک (خود زندگینامهنویسی) ازیک جوان عاشق سینمای ترک زبان و آذری ست که در تلاش است به هر شکل ممکن با کمترین امکانات و با همراهی دوستان و رفقایش فیلمش در مورد یک شخصیت بسازد. در این بین موانعی مثل انتقاد پدر که سینما را منبع فساد میداند و موانع مالی و فنی در سالهای جنگ پیش روی شخصیت نقاش ساختمان عاشق فیلمسازی داستان قرار میگیرد و اینجاست که او باید بر موانع غلبه کند، رشد کند و به بازشناختی از خودش برسد.
معرفی کامل و نقد فیلم آپاراتچی
فیلم بر اساس زندگینامه روحاله رشیدی ساخته شده است. با تکیه بر ویژگیهای ذاتی روحاله رشیدی و شیوه نگاهش به رخدادها و مدل استدلال کردنهایش و البته سبک مواجه شدنش با موانع و روشهای خاص خودش برای غلبه بر این مشکلات، موقعیتهای خالص و کمیک بسیاری در طول داستان فیلم رقم میخورد. فیلم چند مزیت دارد. اول اینکه بر مبنای اقتباس از یک زندگینامه نوشته و پرداخته شده است. دیگر اینکه سراغ شخصیتهای عجیب و غریب نرفته بلکه سراغ یک شخصیت شیرین و عاشق رفته و این اصل را ثابت کرده که مهم ایده بزرگ و پر طمطراق نیست، بلکه مهمتر از آن روح و رنگ داشتن داستان و ابعاد متنوع خود شخصیت است که نجاتبخش فیلم میشود. فیلم به شیرینی از لهجه و زبان ترکی استفاده کرده و شخصیتهایی به شدت قابل لمس و ساده و گرم خلق کرده است.
فیلم آپاراتچی هیچ ادعای آنچنانیای ندارد. نمیخواهد کارهای مهم بکند، حرفهای مهم بزند، درشتگویی کند، شعار بدهد و… فیلم حتی در موقعیتهایی مثل نماز جمعه و ملاقات با امام جمعه شهر و ارسال نیرو و امکانات به جبههها، اندازه نگه میدارد و برای خوشامد دیگران یا خوشرقصی، بیخود و بیخود به ورطه زیادهگویی و گم کردن مسیر اصلی داستان نمیغلتد
فیلم هیچ ادعای آنچنانیای ندارد. نمیخواهد کارهای مهم بکند، حرفهای مهم بزند، درشتگویی کند، شعار بدهد و… فیلم حتی در موقعیتهایی مثل نماز جمعه و ملاقات با امام جمعه شهر و ارسال نیرو و امکانات به جبههها، اندازه نگه میدارد و برای خوشامد دیگران یا خوشرقصی، بیخود و بیخود به ورطه زیادهگویی و گم کردن مسیر اصلی داستان نمیغلتد. فیلم تصمیمش را گرفته است. یک خط داستانی ساده اما شیرین و پرکشش، مجموعه شخصیتها و اهداف و انگیزههایی که باید دنبال شود و بازشناخت نهایی رقم خورد. این روشن بودن تکلیف برای فیلمنامه و کارگردان باعث شده که پر و بال اضافه و خرده پیرنگهای شعاری از فیلم دور بماند و یک قصه سرراست در مورد سرنوشت یک نقاش ساختمان عاشق سینما را تماشا کنیم و قصه بشنویم و لذت ببریم.
اما برگردیم به چند خط ابتدایی این نوشته. ماجرای فیلم ماجرای تلاش بسیار برای ساختن فیلم است و موانع فکری و فرهنگی و مدیریتی و اجتماعی و سنتی در ایران آن سالها. مسئلهای که در انتهای فیلم به شکلی نمادین وقتی رضا ناجی روی دوش تورج الوند در حال حرکت هستند، چراغ آپارات قدیمی در دست پیرمرد، مسیر پیش روی او را روشن میکند. گویی درک درستی از سینما رقم میخورد و سینما به شکلی عمیقتر فهم میشود. اما نکته مهم اینجاست که آیا امروز بعد از بیش از ۴ دهه از انقلاب اسلامی در ایران، حال سینما وسرنوشت فیلمسازان به شکلی بهتر در آمده است؟ آیا تمام نگرانی و ترسهای نامعقول از سینما رخت بربسته است؟ آیا فیلم ساختن بدون تایید فلان نهاد و بهمان ارگان و جستجوی امکانات از یک جا و تهیه پول از جای دیگر کنار گذاشته شده و سینما به شکلی پویا روی خودش ایستاده و کار میکند؟ چه میزان از مشکلاتی که در داستان فیلم آپاراتچی پیش روی فیلمسازان جوان وجود داشته، امروز هم برقرار است و برای برطرف کردنش باید کلنجارهای بسیار رفت؟ و…
اینها تنها بخشی از سوالاتی است که بعد از تماشای این اثر داستانی و روان، به ذهن متبادر میشود. فیلم حکایت بارها تکرار شده و به ته نرسیدهای است که سالهاست گریبان سینمای ایران را رها نکرده و انگار به این زودیها هم نخواهد کرد. اما مهمتر از همه این است که فیلم «آپاراتچی» قبل از تمام این تفسیرها و برداشتها، یک فیلم روان، گرم و بیادعا است که هم خوب سرگرم میکند، هم خوب قصه میگوید و هم خیلی خوب اندازه نگه میدارد و گندهگویی نمیکند. این همه ویژگیهایی کمیاب در سینمای این روزهای ماست و شایسته توجه بسیار است.