مرکز دانلود کتاب الکترونیکی


دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

مطالبی که برچسب اسکار را دارند .

گفت‌وگو با احمدرضا کاظمی سرپرست نویسندگان اسکار


احمدرضا کاظمی سرپرست نویسندگان رئالیتی‌شو اسکار است. او با همراهی گروهی از نویسندگان بخش‌های مختلف این رئالیتی‌شو اعم از مأموریت‌ها و چالش‌های مختلف را ملهم از یک برنامه بریتانیایی به نام «تسک مستر» بر عهده داشته‌اند. کاظمی می‌گوید که رئالیتی‌شو اسکار در نیمی از بخش‌ها ملهم از برنامه تسک مستر بریتانیایی است که البته با تغییراتی همراه شده و نیم دیگر آن نیز از پایه طراحی شده است. او یکی از نقاط قوت این رئالیتی‌شو را ریتم خوب آن می‌داند که باعث می‌شود مخاطبان بیشتری را پای تماشای آن بنشاند و معتقد است که اگر این برنامه‌ها در تعداد محدود از سوی پلتفرم‌ها و شبکه نمایش خانگی ارائه شود می‌تواند برای مخاطب همچنان جذاب باشد. گفت‌وگوی کوتاه با این نویسنده را به نقل از فرهیختگان می‌خوانید.

با مسابقه اسکار مهران مدیری بیشتر آشنا شوید

  • چه بخشی از رئالیتی‌شو اسکار ملهم از برنامه تسک مستر بریتانیایی است؟

احمدرضا کاظمی: برنامه اسکار در نسخه‌ای که با نظر آقای مدیری اجرا شده، بیشتر در ساختار و یک سری از ماموریت‌ها به برنامه تسک مستر شبیه است تا ماهیت. رئالیتی‌شوی اسکار نسبت به برنامه تسک مستر تغییرات اساسی دارد به طوری که فیزیکی‌تر شده و بیشتر به سمت کمدی کلامی و موقعیت رفته است. بنابراین مثل جوکر نیست که کپی عین به عین برنامه خارجی باشد و آن را ایرانیزه کرده باشند.

  • به طور مثال بخش مسابقه که شرکت‌کنندگان با اقوامشان تماس می‌گیرند و درخواستی را مطرح می‌کنند طبق برنامه اصلی بریتانیایی است؟

در برنامه تسک مستر این بخش به این شکل نیست. آن‌ها با یکی از دوستان‌شان تماس می‌گیرند و چالش فیزیکی و تغییر صدا انجام می‌دهند که ما هم در این برنامه این بخش را با تغییراتی داریم. در رئالیتی‌شو اسکار، یک سری تسک‌ها و ماموریت‌ها هست که به صورت بنیادین از صفر طراحی کردیم. برخی را از برنامه اصلی الهام گرفتیم و به شکل دیگری تغییر دادیم و برخی قسمت‌ها را نیز از همان برنامه اصلی گرفتیم مثل بخش پیتزا. در مجموع نیمی از بخش‌های این برنامه از ابتدا طراحی شده و نیم دیگر آن نیز ملهم از برنامه اصلی، ایرانیزه شده است.

  • کار با گروه نویسندگان چگونه پیش می‌رود؟

به صورت گروهی و بر اساس یک اتاق فکر کار شده است و این طور نبود که هر قسمت بر عهده یک نویسنده باشد. شیوه کار به این شکل بود که نویسندگان پیشنهادهایشان را ارائه می‌کردند که برخی از این پیشنهادها عینا به کار گرفته می‌شد و برخی هم با کمی تغییر مورد استفاده قرار می‌گرفت. گاهی یکی از دوستان ایده کوچکی را مطرح می‌کرد و این ایده بین دیگر دوستان نویسنده می‌چرخید و چیزهایی به آن اضافه می‌شد و در نهایت به یک ایده پخته‌تر و اجرایی تبدیل می‌شد.

احمدرضا کاظمیاحمدرضا کاظمی: ما در اتاق فکر برنامه اسکار، بانکی از چالش‌ها را طراحی کردیم و این چالش‌ها به نسبت گروه بازیگرانی که به برنامه دعوت می‌شدند، مورد استفاده قرار می‌گرفت. مثلا برای برخی از گروه‌ها، چالش‌های معمایی‌تر انتخاب می‌شد، برای برخی دیگر از گروه‌ها که احساس می‌کردیم بازیگران  آن بداهه‌پردازترند، چالش‌های بداهه‌ای

  • متن بر چه اساسی نوشته می‌شد؟ آیا بر اساس ویژگی‌های هر بازیگری که قرار بود دعوت بشود متن خاصی نوشته می‌شد یا یک متن کلی بود و برای هر بازیگری قابلیت استفاده داشت؟

ما در اتاق فکر برنامه اسکار، بانکی از چالش‌ها را طراحی کردیم و این چالش‌ها به نسبت گروه بازیگرانی که به برنامه دعوت می‌شدند، مورد استفاده قرار می‌گرفت. مثلا برای برخی از گروه‌ها، چالش‌های معمایی‌تر انتخاب می‌شد، برای برخی دیگر از گروه‌ها که احساس می‌کردیم بازیگران  آن بداهه‌پردازترند، چالش‌های بداهه‌ای و برای برخی گروه‌های دیگر نیز چالش‌های فیزیکال را انتخاب می‌کردیم.

  • در این برنامه علاوه بر بازیگران، گروه‌های دیگری از سلبریتی‌ها نیز حضور دارند؟

خیر فقط بازیگران حضور دارند.

  • چه بخشی از این رئالیتی‌شو بداهه است و چه بخشی از آن بر اساس متن نگاشته شده، پیش رفته است؟ به طور مثال خود آقای مدیری چقدر به آن چه در متن نگاشته شده وفادار است و چه بخشی از آن را بداهه‌گویی می‌کند؟

همه گفت‌وگوهای داخل استودیو به غیر از تسک‌ها، بداهه است و در لحظه شکل می‌گیرد. ما فقط چالش‌ها را طراحی می‌کنیم و زمینه شوخی را فراهم می‌کنیم که موقعیتی برای بازیگر به وجود بیاید تا بتواند خودش را نشان دهد. این بستگی به خود بازیگران دارد که چطور از این موقعیت‌ها استفاده کنند. گاهی یک بازیگر می‌تواند یک موقعیت ایجاد شده را به شکل بامزه‌ای به انجام برساند و گاهی هم برخی بازیگران از این موقعیت به صورت جذاب استفاده نمی‌کنند. آقای مدیری هم تا حدود زیادی آن چه ارائه شده است را عینا اجرا کرده و گاهی هم آن‌ها را تغییر داده است اما پایه کار بر اساس چیزی است که قبلا طراحی شده است.

  • بازخوردهایی که از اولین قسمت این مجموعه گرفتید چطور بود؟

عموم مردم دوست داشتند و نقدهایی هم از جانب کسانی که کمی تخصصی‌تر به قضیه نگاه می‌کردند یا برنامه  تسک مستر را دیده بودند، ارائه شده بود که معتقد بودند برنامه اسکار متفاوت از تسک مستر است و ما هم همین را می‌خواستیم که کار متفاوتی ارائه کنیم.

  • نقاط قوت این برنامه را در چه می‌دانید؟

نقطه قوت آن در خوش ریتم بودن آن است که حوصله سربر نیست و مردمی که پای تماشای این برنامه می‌نشینند، خسته نمی‌شوند.

  • فکر می کنید با توجه به شرایط امروز جامعه، نیاز به تولید چنین برنامه‌هایی در شبکه نمایش خانگی هست؟

در حال حاضر در یک بازه زمانی هستیم که تعداد برنامه‌های رئالیتی‌شو در نمایش خانگی زیاد نیست و فکر می‌کنم وجود چنین برنامه‌هایی در همین تعداد کم لازم است. وقتی تعداد این برنامه‌ها در شبکه‌های مختلف نمایش خانگی زیاد می‌شود، ممکن است کمی مردم را خسته کند ولی تعداد کم آن می تواند جذاب باشد. اگر پلتفرم‌ها نیز در ارائه برنامه‌های رئالیتی‌شو با هم هماهنگ باشند و از ارائه محتوای شبیه به هم در یک بازه زمانی خودداری کنند به طوری که با فاصله زمانی از یکدیگر این برنامه‌ها را به مخاطب ارائه کنند، بهتر است.

دانلود و تماشای آنلاین مسابقه اسکار مهران مدیری

دانلود انیمیشن

دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

عکس های قسمت اول فصل دوم مسابقه اسکار


باشگاه فیلم‌بازها و سریال‌بین‌های حرفه‌ای؛ فیلیموشات جایی است که فرصت بیشتری برای خواندن و تأمل درباره فیلم‌ها و سریال‌ها داریم. قصد داریم منبع خبرها، گفت‌وگوها، گزارش‌ها و نقدهای مربوط به محصول‌های فیلیمو باشیم.

دانلود انیمیشن

عکس ها و پوستر قسمت چهارم مسابقه اسکار


باشگاه فیلم‌بازها و سریال‌بین‌های حرفه‌ای؛ فیلیموشات جایی است که فرصت بیشتری برای خواندن و تأمل درباره فیلم‌ها و سریال‌ها داریم. قصد داریم منبع خبرها، گفت‌وگوها، گزارش‌ها و نقدهای مربوط به محصول‌های فیلیمو باشیم.

دانلود سریال

نقد و نگاهی به فیلم کاندیدای اسکار انجمن برف


انسان گرگ انسان است یا انسان مانند لوح سفیدی پا به جهان می‌گذارد و بعدتر سر و شکل می‌گیرد؟ آیا واقعیت چیزی میان این دو است؟ گروهی از فلاسفه و روانشناسان انسان را ذاتا بدسرشت می‌دانستند و تنها ابزار مهار انسان را حس گناه و عذاب وجدان تلقی می‌کردند. توماس هابز که جمله انسان گرگ انسان است به او نسبت داده شده و بعدتر زیگموند فروید سردمداران این نگاه به انسان بودند. گروهی دیگر مثل روسو و بعدتر پیاژه و گلبرگ بر این باور بودند که انسان بر حسب تجربه‌های زیستی و شناختی و تقلا برای سر و شکل دادن به طرحواره‌ها و تعادل جویی بر پایه کنجکاوی ذاتی سر و شکل می‌گیرد. در این بین دیدگاهی دیگر هم برجسته بود و هست.

معرفی و نقد فیلم انجمن برف

دیدگاهی که انسان را نه نیک سرشت و نه بدسرشت می‌داند و بر این باور است که انسان بر اساس اصول یادگیری اجتماعی و بر پایه پاداش‌ها و تنبیه‌ها تربیت می‌شود. جان لاک که صاحب نظریه لوح سفید است، یکی از پایه گذاران این دیدگاه بود و بعدتر پیروان نظریه یادگیری اجتماعی بر پایه این دیدگاه به مطالعاتشان در مورد انسان و شیوه یادگیری و رشدش ادامه دادند. انجمن برف بر پایه کنکاش در دل این نظریات در مورد ذات انسان شکل گرفته به انضمام یک اصل و آن اصل بقا است. فیلم با تکیه بر یک داستان واقعی تلاش کرده تا انسان را با لایه‌هایی از وجود حقیقی فطری‌اش روبرو کند! فیلم بنا را بر این باور قرار داده که هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست. به قول آن دیالوگ معروف در فیلم پدرخوانده، هرکسی قیمتی دارد.

فیلم انجمن برف

قیمت انسان‌ها به اندازه میزان احساس خطر مرگ و نیستی و نابودی تعیین می‌شود. هرچه این خطر شدت بیشتری پیدا کند و انسان‌ها توان تحمل بیشتری نسبت به آن داشته باشند، قیمت اخلاقی بالاتری پیدا می‌کنند. اما در نهایت غالب انسان‌ها بر سر یک قیمت توافق می‌کنند و برای زنده ماندن و نمردن خودشان دست به هر کاری خواهند زد. داستان فیلم مربوط به رخدادی واقعی در خطوط هوایی اروگوئه است. رخدادی که منجر به سقوط یک هواپیما در دل کوه‌های برفی آمریکای جنوبی شد. در ابتدا گمان می‌رفت که تمام مسافران هواپیما کشته شده‌اند اما واقعیت چیز دیگری بود. تعدادی از مسافران جان سالم به در برده از این سقوط، ۷۲ روز را بدون آب و غذا در دل سرمای کوهستان سر کردند تا اینکه در نهایت تعدادی از آن‌ها نجات پیدا کردند و بسیاری‌شان مردند و یا خورده شدند! بله، خورده شدند. تبدیل به غذای بازماندگان شدند.

پی‌ریزی و سرمایه‌گذاری محتوایی فیلم روی دوش همین روند دلهره‌آور و دلخراش انجام شده است. اما چه فرآیندی رخ می‌دهد که انسان‌های بازمانده تصمیم می‌گیرند از بقایای بدن همراهان در آغوش مرگ خسبیده‌شان تغذیه کنند؟ چه کسانی با چه شرایط روحی و روانی و فیزیکی‌ای تن به چنین تصمیمی می‌دهند؟ آیا هر انسانی در این موقعیت قرار بگیرد بین مردن و خوردن گوشت بدن همراهانش، دومی را انتخاب می‌کند؟ آیا انسان پیش از آنکه در این موقعیت قرار بگیرد می‌تواند رفتار مسافران این هواپیما را قضاوت کند؟ آیا امتناع کردن از خوردن گوشت تن مردگان همراه و انتخاب مرگ در اثر گرسنگی اقدامی اخلاقی و عاقلانه است؟

موضوع و موقعیت فیلم کاملا خاص و منحصربه‌فرد است و طبیعتا این جنس از ناشناختگی و دردآور بودن، سوالات مبنایی بسیاری را رقم می‌زند. این سکه اما روی دیگری هم دارد. فیلم بیش از آنکه به درونمایه و شخصیت‌ها بپردازد، درگیر شکل و تکنیک فیلمسازی شده است

بهترین تصمیم در این موقعیت چیست؟ آیا اصولا رسیدن انسان به مرحله در خطر دیدن بقا منجر به یک رفتار واحد می‌شود؟ اگر چنین باشد، مفهوم انسان و انسانیت و حیوان و رفتار حیوانی چگونه جمع بسته می‌شود؟ آیا رسیدن به مرحله مرگ و زندگی انسان ناطق، متفکر و سخنگو را به چیزی شبیه سایر حیوانات بدل می‌کند؟ آیا بر این مبنا نظریه تکامل داروین و قانون بقای اصلش تایید می‌شود؟ یا از منظری دیگر این سوال مطرح می‌شود که آیا تمام انسان‌ها در مرحله مرگ و زندگی رفتاری مشترک و غریزی را بروز می‌دهند؟ آیا باید بر این باور باشیم و دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد و تمام انسان‌ها در نهایت وا می‌دهند و تن به خوردن مردار می‌دهند؟ و یک سوال مهمتر؛ این همه سوال چرا باید بعد از تماشای یک فیلم در ذهن متبادر شود؟ یک پاسخ کوتاه؛ به دو دلیل اول اینکه موضوع و موقعیت فیلم کاملا خاص و منحصربه‌فرد است و طبیعتا این جنس از ناشناختگی و دردآور بودن، سوالات مبنایی بسیاری را رقم می‌زند. این سکه اما روی دیگری هم دارد. فیلم بیش از آنکه به درونمایه و شخصیت‌ها بپردازد، درگیر شکل و تکنیک فیلمسازی شده است.

سکانس سقوط هواپیما در دل کوه‌های برفی از نظر اجرا چنان جذاب است که می‌توان آن را برای آموزش کارگردانی مورد استفاده قرار داد. اما انتخاب روش روایت شکلی برای داستانی که بارها و بارها روایت شده و حتی پیش‌تر فیلمی بر اساس آن ساخته شده است، چه مزیتی می‌تواند داشته باشد؟ قطعا مخاطب در مواجهه با این موقعیت بیش از آنکه دنبال جذابیت‌های تصویری برود (که البته در سینما یک ضرورت است) سراغ لایه‌های درونی شخصیت‌ها و موقعیت هر را می‌گیرد. به یک دلیل ساده. چه اتفاقی می‌افتد که این افراد و دوستان به نقطه‌ای می‌رسند که گوشت تن همراهانشان را می‌خورند تا زنده بمانند؟ فیلم برای این سوال پاسخی در خورد ندارد. بلکه صرفا به این اصل که انسان در مرحله به خطر افتادن بقا دست به هرکاری خواهد زد، اکتفا می‌کند.

غافل از اینکه کار سینما و روایتگری داستان، بیان کلیات و کلی‌گویی نیست. چرا که کلیات و قواعد کلی را بارها در کتاب‌ها خوانده‌ایم. چیزی که عامل جذابیت می‌شود، به چالش کشیدن باورها و گزاره‌های کلی و ذهنی و عادت شده است. اینجاست که کشش دراماتیک و کشمکش میان فیلم و مخاطب رقم می‌خورد. فیلم بیش از آنکه به ساختار روایت بپردازد، مجذوب هیجان نهفته در ایده دو خطی داستان شده است و از بسط و گسترش آن غافل شده است. هیچ لایه‌برداری و سفر به درونی در کار نیست. هر چه هست هیجان لحظه‌ای مبتنی بر تکنیک کارگردانی است و بهره‌گیری از کلیه داشته‌های ذاتی خود موقعیت مستند. که خب داستانش را در روزنامه‌ها و نشریات و ویکی پدیا می‌توان جست‌وجو کرد. پس کار سینما در این بین چیست؟ احتمالا پاسخ فیلمساز این است که صرفا ایجاد هیجان و سرگرمی. نتیجه اینکه همچنان بهترین فیلم کارگردان خوش‌ذوق اسپانیایی همان فیلم «یتیمخانه» است که در فضای سینمای وحشت تولید شده و یکی از خوب‌های این ژانر در طول سال‌های اخیر است. نتیجه مهم‌تر آنکه فیلم حتی نزدیک ارائه پاسخ به سوالات مبنایی و ازلی در مورد انسان نمی‌شود. فیلم تصمیم گرفته در سطح بماند و خب در نتیجه سطحی هم باقی مانده است.

تماشا و دانلود رایگان فیلم انجمن برف