مرکز دانلود کتاب الکترونیکی


دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

مطالبی که برچسب داستان را دارند .

داستان شنیدنی قوز بالا قوز


داستان شنیدنی قوز بالا قوز: داستان ها و حکایات ادبیات فارسی، زیباترین و عالی ترین نکات اخلاقی را به مخاطب ارائه می دهند. این داستان ها سرشار از پند و اندرز و توصیه های اخلاقی است. در حکایت قوز بالا قوز از سری مطالب سرگرمی مجله خبری چشمک تلاش می شود به موضوع گرفتاری و اینکه برخی کارهای ناسنجیده ممکن است به گرفتاری های بیشترمان بینجامد، اشاره می شود. با وب سایت چشمک و حکایت حکایت قوز بالا قوز همراه باشید.

داستان شنیدنی قوز بالا قوز

در ایام قدیم دو برادر بودند که هر دو قوز بزرگ و بدشکلی بر روی شانه های خود داشتند.

به همین خاطر اغلب اوقات خیلی از این بابت ناراحت بودند. اما با وجود این قوزها، یکی از این دو برادر آدم خیلی خوب و مهربانی بود؛ و همه او را فردی بااخلاق معرفی می کردند و هیچ کس به خودش اجازه نمی داد که قوزهای او را مسخره کند؛ اما برادر دومی خیلی بداخلاق و مردم آزار بود، بچه های کوچک را کتک می زد و با همه اهالی دعوا می کرد؛ به همین دلیل دیگران خیلی از او بدشان می آمد و تا از راه دور او را می دیدند، قوزهایش را مسخره می کردند.

قوز خوش اخلاق کله سحر حمام می رود

به هر حال یک روز صبح زود که هنوز هوا نیمه روشن بود، قوزی خوش اخلاق بقچه اش را بست و به سمت حمام راه افتاد. در آن روزگار حمام ها به شکل عمومی بود به همین خاطر در هر محله فقط یک حمام وجود داشت.

مردهای محله به خاطر مسائل امنیتی بیشتر در تاریکی شب و صبح های زود به حمام می رفتند تا زنها بتوانند در روز روشن با خیال راحت این کار را انجام دهند.

وقتی قوزی خوش اخلاق وارد حمام شد، هیچ کس در حمام نبود. همه خودشان را شسته بودند و رفته بودند. به محضی که قوزی رفت توی خزانه ی حمام که خودش را بشوید، صداهای عجیب غریبی شنید. به همین خاطر با ترس و تعجب صدا را دنبال کرد و دید که جنها عروسی دارند و دامادشان را به حمام آورده اند و مشغول بزن و بکوبند.

قوزی خوش اخلاق با خودش گفت: «الان چیکاری کنم بهتر است؟» دوباره با خودش زمزمه کرد و گفت: «به نظر می رسد بهترین کاری که باید بکنم این است که در شادی جن ها شرکت کنم.»

به همین خاطر بلافاصله خودش را قاطی جن ها کرد و با آنها رقصید و شادی کرد. بزن بکوب که تمام شد، جن ها پیش قوزی خوش اخلاق رفتند و از این که او در مجلس شادی آنها شرکت کرده، تشکر کردند. رئیس جن ها رو به قوزی خوش اخلاق کرد و گفت: «حالا که تو اینقدر مهربانی و این لطف بزرگ را در حق پسرم کردی و رقصیدی، من هم لطفی در حق تو می کنم و قوزت را از پشتت بر میدارم.»

داستان شنیدنی قوز بالا قوز

قوز، قوز رفع شد!

قوزی خوش اخلاق هم خیلی هیجانی و خوشحال شد به همین خاطر مدام از رئیس جن ها تشکر می کرد و بعد از دوش گرفتن بقچه اش را برداشت به سمت خانه راهی شد. وقتی به خانه رسید، کاملاً صبح شده بود و سفره ی صبحانه آماده بود.

تا آمد کنار سفره بنشیند، مادرش فوراً متوجه تغییرش شد و گفت: «ای وای پسرم! گل بودی، به سبزه نیز آراسته شدی. پس قوزت کو؟ تو خیلی خوشگل شده ای.»

با صدای شادی کنان و بلند مادر همه اهالی خانواده فوراً جمع شدند و آمدند دور سفره نشستند و هیکل بدون قوز او را دیدند. همه می خواستند بدانند که قوز برادر خوش اخلاق شان چه طور از بین رفته است. او هم به طور مفصل ماجرای حمام رفتن و رقصیدن میان جنها را برای همه تعریف کرد و صبحانه می خورد.

رفتن قوز بداخلاق به حمام

چند روز بعد برادرش، یعنی همان قوزی بدخلاق و اخمو، با خود گفت: مگر من از برادرم چه کم دارم؟ من هم میروم برای جن ها میزنم و میرقصم تا قوزم را از پشتم بردارند و مسخره کردن و زخم زبان ها تمام شود.

به همین خاطر شب هنگام قوزی بداخلاق، بقچه اش را فوراً پیچید و به طرف حمام عمومی محله شان، همان جایی که برادرش گفته بود راه افتاد. به محضی که وارد حمام شد جن ها را دید، فوراً سلامی کرد و به جمعشان وارد شد.

از قضا آن شب جن ها ناراحت بودند و اصلاً حال و حوصله ی زدن و رقصیدن نداشتند. چون یکی از جن ها مرده بود و آنها عزادار بودند. قوزی بداخلاق که فقط به فکر خودش بود و به جن ها فکر نمی کرد، بدون مقدمه وارد مجلس عزاداری آنها شد و مشغول رقصیدن شد. قوزی بداخلاق به امید خوش تیپ شدن، سنگ تمام گذاشت و تا آنجایی که می توانست، رقصید.

رئیس جن ها که از کار او به شدت ناراحت شده بود، صدایش کرد و گفت: «هیچ می دانی که داری چیکار می کنی؟!؛ ما عزاداریم و تو داری میرقصی!. الان کاری می کنم که تا آخر عمر فراموش نکنی و بدانی وقتی آدم ها نارحت هستند نباید شادی کنی» او دستور داد که قوز قبلی را بیاورند و روی قوز برادر بداخلاق بگذارند.

قوزی بداخلاق کارش زار شد و یک قوز دیگر بر پشتش گذاشتند. بیچاره خسته و غمگین از حمام بیرون رفت و طوری که دیگران او را نبینند، خودش را فوراً به خانه رساند.

از آن ایام به بعد وقتی آدم دردمندی، گرفتاری و مشکل دیگری هم پیدا کند، می گویند بیچاره وضعش قوز بالا قوز شده است.

دانلود انیمیشن

سریال قطب شمال

سریال جنگل آسفالت

دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

داستان ماست مالی کرد و رفت


اصطلاح ماست مالی کردن: هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست. در این مطلب قصد داریم داستان جالب یکی دیگر از ضرب المثل های رایج با عنوان داستان ماستمالی کردن را برایتان بازگو کنیم.

داستان ها و حکایات ادبیات فارسی، زیباترین و عالی ترین نکات اخلاقی را به مخاطب ارائه می دهند. این داستان ها سرشار از پند و اندرز و توصیه های اخلاقی است. در ادامه با وب سایت چشمک و داستان ماستمالی کردن همراه باشید.

اصطلاح ماست مالی کردن

بر خلاف تصور همگان، این ضرب المثل قدمت زیادی نداشته و از اواخر دهه دوم قرن حاضر، یعنی از سال ۱۳۱۷ وارد فرهنگ و زبان فارسی شده است و این که ماست لبنی در معنی چه ارتباطی با لاپوشانی کردن یک ماجرا دارد ریشه در داستان ضرب المثل ماستمالی کردن دارد که آن را با هم می خوانیم.

این داستان را شادروان محمد مسعود، در دهه ۲۰ خورشیدی در روزنامه ی “مرد امروز” نوشته است.

در زمان عروسی محمد رضا شاه پهلوی و فوزیه، خواهر ملک فاروق پادشاه آن زمان مصر قرار بود که مهمانان مصری و همراهان عروس به وسیله ی راه آهن جنوب تهران وارد کشور شوند.

به همین علت از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوار های تمام روستاهای طول مسیر و خانه های روستایی کنار خط آهن را سفید رنگ کنند.

در یکی از روستاها که دسترسی به گچ وجود نداشته، بخشدار دستور می دهد با کشک و ماست دیوار ها را موقتا به رنگ سفید در آورند زیرا کشک و ماست در آن روستا به وفور یافت می شده است. برای این کار ماموران حکومتی بیش تر از یک هزار و دویست ریال از کدخدای ده گرفتند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیه دیوار ها را ماست مالی کردند.

اصطلاح ماست مالی کردن

دیدگاه بزرگان ادب فارسی درباره داستان ماست مالی کردن

محمد علی جمال زاده در کتاب فرهنگ لغات عامیانه درباره این اصطلاح می گوید: امری که ممکن است موجب مرافعه و نزاع شود. لاپوشانی کردن و آنرا مورد توجیه و تأویل قرار دادن، رفع و رجوع کردن، سروته کاری را بهم آوردن و ظاهر قضای را به نحوی درست کردن است. به گفتۀ علامه دهخدا، از ماستمالی معانی و مفاهیم مداهنه و اغماض و بالاخره ندیده گرفتن مسائلی که موجب خشم یا اختلاف گردد نیز افاده می شود. به یک معنا پوشاندن حقایق درباره موضوعی می باشد که ممکن است موجب خشم یا اختلاف بین چند نفر شود.

بعضی اوقات برای جلوگیری از درگیری و اختلاف درباره ی مسئله ای سر و ته آن را به هم آورده و ظاهر امر را طوری درست می کنند که بدون عیب و مشکل به نظر برسد در این موقعیت اصطلاحا می گویند: قضیه را ماستمالی کردند.

به هر روی ماستمالی کردن در واقع نوعی دروغ و فریب است که با زرنگی به کار گرفته می شود تا خراب کاری و خطا را بپوشاند اما باید در نظر داشت که ممکن است این فریب روزی لو رفته و عاملان آن رسوا شوند.

دانلود انیمیشن

سریال قطب شمال

سریال جنگل آسفالت

درگذشت محمد علی علومی داستان نویس و طنز پرداز


با خبر درگذشت محمدعلی علومی داستان نویس و طنز پرداز پژوهشگر و اسطوره‌شناس که روز گذشته یکشنبه ۱۶ اردیبهشت در بم شهر زادگاهش دار فانی را وداع گفت همراه ما باشید.

درگذشت محمدعلی علومی داستان نویس و طنز پرداز درگذشت محمدعلی علومی داستان نویس و طنز پرداز
درگذشت محمدعلی علومی داستان نویس و طنز پرداز

از آثار او می‌توان به رمان‌های معروف سوگ مغان، آذرستان، ظلمات و… اشاره کرد.

علومی متولد ۱۳۴۰ بود و فارغ‌التحصیل رشته علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود.

رمان «آذرستان» او در سال ۷۷ کتاب برگزیدهٔ سال از سوی وزارت ارشاد وقت و رمان طنز «شاهنشاه در کوچه دلگشا» برندهٔ سی سال رمان طنز ایران شد.

از محمدعلی علومی آثار پژوهشی متعددی در حوزه‌های مختلف ادبیات باقی مانده است.

گردآوری: نیمکت خبر

میانگین امتیازات ۵ از ۵

از مجموع ۲ رای

دانلود انیمیشن

سریال قطب شمال

سریال جنگل آسفالت

داستان متفاوت سریال قطب شمال + بازیگران


سریال قطب شمال : سریال قطب شمال اولین تجربه کارگردانی امین محمودی یکتا است که جایگزین سریال گناه فرشته شده و اولین قسمت آن جمعه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳ از پلتفرم فیلیمو پخش شد. در این سریال امیرحسین فتحی بازیگر نقش سیاوش در سریال جیران، فرزاد فرزین خواننده معروف و آناهیتا درگاهی و…حضور دارند، در ادامه این مطلب فرهنگ و هنر به معرفی اولین ساخته امین محمودی یکتا نویسنده سریال ملکه گدایان و عقرب عاشق می پردازیم، با ما همراه شوید.

بیشتر بخوانید: سولماز آقمقانی بازیگر سریال سه در چهار در ۴۰ سالگی زیباتر و جوان تر +عکس

خلاصه داستان سریال قطب شمال

داستان سریال قطب شمال در مورد زوجی به نام همایون و ارغوان است که در آستانه ازدواج، قربانی خیانتی هولناک می‌شوند. همایون به دلایلی زندانی شده و پشت دیوارهای زندان برای انتقام از سامان لحظه‌شماری می‌کند که مرگ از راه می‌رسد. آرشام یکتا متولد می‌شود، دختری به نام صحرا کنارش قرار می‌گیرد تا مسیر انتقام از خائن‌ها برای آرشام هموار شود.

قطب شمال، اقتباسی از رمان کنت مونت کریستو اثر جاودانه الکساندر دوما نویسنده فرانسوی می باشد، داستان این اثر درباره ملوانی به نام ادموند دانتس است که به خاطر خیانت ۴ نفر از آشنایانش، به ناحق و به جرم خیانت به کشور زندانی می‌شود. او سال‌ها را در زندان می‌گذراند و در نهایت موفق به فرار می‌شود و پس از زندان هویتی جدید برای خود برمی‌گزیند و بقیه عمرش را صرف نقشه کشیدن و اجرای انتقام از کسانی می‌کند که زندگی او را تباه کرده‌اند…

سریال قطب شمال

زمان پخش سریال قطب شمال

قسمت اول سریال قطب شمال جمعه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳ از پلتفرم فیلیمو پخش شد. این سریال که جایگزین سریال گناه فرشته شده است، روزهای جمعه هر هفته پخش می شود.

سریال قطب شمال چند قسمت است؟

سریال حدود ۱۲ قسمت است اما ممکن است تعداد قسمت‌های آن تغییر نماید.

بازیگران سریال قطب شمال

سریال قطب شمال بازیگران مطرحی را در اختیار دارد که اسامی آنها را در ادامه می خوانید.

فرزاد فرزین
آناهیتا درگاهی
امیرحسین فتحی
نازنین بیاتی
فرزاد حسنی
عباس جمشیدی فر
شهرام قائدی
نگار فروزنده
شهروز دل افکار
روح الله زمانی
فرهاد آئیش
امیر دژاکام
بهادر زمانی
مرتضی آقا حسینی
مه‌لقا می‌نوش
فرهنگ زرگرباشی
ماکان آریاپارسا
مهران میری
حاتم مشمولی
مسعود میرطاهری
احمد لشینی
نیما شکیبایی
آتوسا کلانتری
آناهیتا درگاهی

سریال قطب شمال

عوامل سریال قطب شمال

کارگردان:امین محمودی یکتا
تهیه کننده:اکبر تحویلیان
نویسندگان:حامد افضلی، امین محمودی یکتا
مدیر فیلمبرداری:علی تبریزی
تدوین:ژینوس پدرام
طراح صحنه:سعید حسنلو
موسیقی:بامداد افشار
طراحی و ترکیب صدا:حسین قورچیان
مدیر تولید:مجتبی برهانی‌زاده
مدیر صدابرداری:محمود کاشانی
طراح لباس:مرجان گلزار
طراح گریم:مونا جعفری
ساخت تیتراژ و جلوه‌های بصری:امیر ولی‌خانی
مدیر برنامه‌ریزی:کتایون درخشان
منشی صحنه:مائده رفیعی
عکاس:کیمیا پوراحمد

بیشتر بخوانید: خانم شیرزاد ساختمان پزشکان بعد از ۱۳ سال + بیوگرافی و عکس های جذابش

 

 

برایتان جالب خواهد بود

شاید بپسندید: خانم شیرزاد ساختمان پزشکان بعد از ۱۳ سال + بیوگرافی و عکس های جذابش

احتمالا بپسندید: خبری خوش به طرفداران سریال پر مخاطب شهرزاد و جیران

جالب خواهد بود: عکس های عجیب ملکه اینهیون در حال پیتزا خوری + با این پیتزا خوردن آبروی هر چی ملکه بود را برد!

دانلود انیمیشن

سریال قطب شمال

سریال جنگل آسفالت

جزئیات اولین دوره جایزه داستان و بازآفرینی تشریح شد



 نشست خبری و رونمایی از پوستر اولین دوره جایزه داستان و بازآفرینی، امروز سه شنبه ۴ اردیبهشت، در سالن طاهره صفارزاده حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد.

در این نشست، سعید لشکری معاون راهبری استان‌های حوزه هنری انقلاب اسلامی، احمد نوری رییس این جایزه و رییس حوزه هنری اصفهان و حبیب احمدزاده دبیر اولین دوره جایزه داستان و بازآفرینی،  میلاد عرفان پور مدیر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری، علی عباسی مشاوره علمی جایزه بازافرینی، الهام زارع زاده دبیر اجرایی این جایزه و جمعی از اصحاب رسانه حضور داشتند.

در ابتدای جلسه، احمد نوری رییس این جایزه ضمن خیر مقدم به حضار و اصحاب رسانه گفت: داستان، موضوع با اهمیتی است که در  قالب‌های مختلف هنری از سینما و تئاتر گرفته تا هنرهای تجسمی نیز موثر است، لذا در گفت‌و‌گو هایی که با دوستان ملی و کشوری نسبت به اهمیت داستان و بازآفرینی داشتیم، رفت و برگشت‌هایی انجام و نتیجه آن برگزاری اولین جایزه ملی داستان و بازآفرینی شد.

قلب حرکت فراتهران، مساله روایت است

در ادامه، سعید لشکری معاون راهبری استان‌های حوزه هنری انقلاب اسلامی با بیان اینکه حوزه هنری اصفهان به عنوان یکی از پایگاه‌های اصلی هنر انقلاب محسوب می شود، گفت: مفتخریم که اصفهان پایگاه جایزه داستان و بازآفرینی است.

وی ادامه داد: قلب حرکت فراتهران، مساله روایت است، آن هم به تکیف قانونی و هنری حوزه هنری. روایت هویت انقلاب اسلامی که در دوره جدید حوزه هنری شکل گرفته است، روایت ایرانی است که هم در فرم و هم محتوا حرف هایی برای گفتن دارد. 

لشکری اظهار داشت: پایگاه گفتمان هنر انقلاب اسلامی و قله این اتفاق حوزه هنری است و ما در روایت آن را ادامه دادیم، البته آن را در داستان محدود نکردیم، به عنوان مثل  در کنسرت نمایش کنلل، ایران را از زاویه‌ای هنری و خلاقانه روایت کردیم. حال ما بنا داریم اتفاق جدیدی در  حوزه روایت داستان نیز رقم بزنیم.

 بازافرینی داستان انقلاب در یک جایزه ملی

در ادامه برنامه، میلاد عرفان پور بیان داشت: ما در دوره جدید حوزه هنری، شاهد نهضت تحولی هستیم. با حضور استاد دانشگر در حوزه ادبیات داستانی، داستان، رمان و در بحث روایت، تولید و ترویج آثار و تربیت هنرمندان ادبیات داستانی را پیش می‌بریم و این مساله مهم، در فراتهران نیز درخشش پیدا کرده است.

 ما هم در معاونت راهبری استان‌های حوزه هنری انقلاب اسلامی، در حوزه داستان همین نگاه داریم که بنا نیست همه اتفاقات در تهران بیافتد مثلا هفته گذشته، نشست افتتاحیه مدرسه روایت در استان سمنان انجام شد.

وی در پایان سخنانش تاکید کرد:جایزه داستان و بازآفرینی، یک اتفاق ملی و بازافرینی داستان انقلاب است. ما تلاش داریم اتفاق نواورانه ای در  این رویداد بیافتد.

در ادامه، علی عباسی مشاوره علمی جایزه بازافرینی،  از مشهود بودن موارد نشانه شناسی در پوستر این جایزه حرف زد و افزود گفت: در اهمیت روایت می‌توان به جنایت غزه اشاره کرد، این جنابت حتما باید روایت شودآن هم به شیوه‌ای درست، تا ماجرا و مفاهیمش به درستی منقل شود. در تعریف بازآفرینی نیز کشف کنش یا سخن آغازین لحاظ می‌شود.بازآفرینی هم در پژوهش و هم در خلق اثر هنری بسیار اهمیت دارد. 

 بحث داغ جریان سازی در جایزه ملی داستان و بازافرینی

در ادامه الهام زارع زاده دبیر اجرایی این جایزه بیان داشت:  جامعه ما مصرف کننده جدی داستان است و در کارزاری هستیم که توسط داستان (استوری) به ما هجمه وارد می‌شود ما این به این نیاز و هجمه نمی توانیم  پاسخگو باشیم.

زارع زاده در ادامه افزود: همه توجه جایزه ملی داستان و بازافرینی است که  هنرمندان به این مهم ورود کنند که چطور می توان با گنجینه های ملی و تمدنی‌چون موسیقی، نگارکری، معماری، آیین ها و اسطوره‌ها زمینه داستان و بازآفرینی را فراهم آورد و ما در پی این هستیم که این جشنواره بتواند این جریان سازی را انجام دهد.

وی در توضیح ساختار جشنواره اظهار داشت: ما دو دسته فعالیت عمده را طراحی کردیم، شامل فعالیت‌های رقابتی و ترویجی.

در قسمت رقابیتی تولید و بررسی داستان پنج بخش رمان، داستان کوتاه، داستان کوتاه کوتاه، جستار نویسی و طرح داستان را لحاظ کرده‌ایم.

تشریح بخش‌های رقابتی- ترویجی جایزه

دبیر اجرایی جشنواره با اشاره به اینکه بخش حمایت از طرح های داستانی بخشی ویژه‌ای در راستای حمایت و تولید اثر است، گفت: بخش رقابتی از امروز شروع می شود، تا تیر ماه ادامه دارد و بنا به استقبال مخاطبان این زمان می توانند تمدید شود. اختتامیه آن احتمالا در پاییز ۱۴۰۳ خواهد بود و ما میزبان اصحاب رسانه در اصفهان خواهیم بود.

وی ادامه داد: بخش ترویجی شامل دو قسمت کارگاهی است؛ کارگاه‌های داستانی و علمی.

کارگاه‌های داستانی در استان‌ها برگزار شده به توسط یکی از نویسندگان مهم رهبری می شود . در آن مخاطبان و هنرمندان با روش های بازآفرینی آشنا می شوند.

کارگاه های علمی نیز در اصفهان با نظر علی عباسی برگزار می‌شود و زمینه مطالعه و پژوهش پژوهشگران را ایجاد می‌کند.

درضمن هیات داوران متعاقبا اعلام می شود و مخاطبان می‌توانند از طریق سایت جشنواره با ما در ارتباط باشند.

بر اساس این گزارش، در پایان این برنامه، رونمایی پوستر اولین دوره جایزه داستان و بازآفرینی انجام شد.

دانلود انیمیشن

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

داستان دختری که لگنش شکست و یک گاو به دادش رسید!


مرد حکیم و دختر لجباز: ماجرای دختری است که از ناحیه لگن آسیب می بیند ولی اجازه نمی دهد کسی به او دست بزند تا درمانش کند تا اینکه حکیمی دانا راه درمان این دختر را پیدا میکند. داستان مرد حکیم و دختر لجباز را در ادامه بخوانید.

داستان حکیم دانا و دختر لجباز

در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می‌افتد و استخوان لگنش از جایش در می‌رود. پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش می‌برد، دختر اجازه نمی‌دهد کسی دست به او بزند. هر چه به دختر می‌گویند حکیم ها بخاطر شغل و طبابتی که می‌کنند محرم بیمارانشان هستند، اما دختر زیر بار نمی رود و نمی‌گذارد کسی دست به لگنش بزند. به ناچار دختر هر روز ضعیف تر و ناتوان‌تر می‌شود تا اینکه یک حکیم باهوش و حاذق می‌گوید: «به یک شرط من حاضرم بدون دست زدن به لگن دخترتان او را مداوا کنم.» پدر دختر با خوشحالی زیاد قبول می‌کند و به حکیم می‌گوید: «شرط شما چیست؟»

حکیم می‌گوید: «برای این کار من احتیاج به یک گاو چاق و فربه دارم. شرط من این هست که بعد از جا انداختن لگن دخترت، گاو متعلق به خودم شود؟» پدر دختر با جان و دل قبول می‌کند و با کمک دوستان و آشنایانش چاقترین گاو آن منطقه را به قیمت گرانی می‌خرد و گاو را به خانه حکیم می‌برد. حکیم به پدر دختر می‌گوید: «دو روز دیگر دخترتان را برای مداوا به خانه ام بیاورید.»

پدر دختر با خوشحالی برای رسیدن به روز موعود دقیقه شماری می‌کند. از آنطرف حکیم به شاگردانش دستور می‌دهد که تا دو روز هیچ آب و علفی را به گاو ندهند. شاگردان همه تعجب می‌کنند و می‌گویند گاو به این چاقی ظرف دو روز از تشنگی و گرسنگی خواهد مرد. حکیم تاکید می‌کند نباید حتی یک قطره آب به گاو داده شود.

دو روز می‌گذرد گاو از شدت تشنگی و گرسنگی بسیار لاغر و نحیف می‌شود. خلاصه پدر دختر با تخت روان دخترش را به نزد حکیم می‌آورد. حکیم به پدر دختر دستور می‌دهد دخترش را بر روی گاو سوار کند. همه متعجب می‌شوند، چاره ای نمی‌بینند باید حرف حکیم را اطاعت کنند. بنابراین دختر را بر روی گاو سوار می‌کنند. حکیم سپس دستور می‌دهد که پاهای دختر را از زیر شکم گاو با طناب به هم گره بزنند؟ همه دستورات مو به مو اجرا می‌شود، حال حکیم به شاگردانش دستور می‌دهد برای گاو کاه و علف بیاورند.

گاو با حرص و ولع شروع می‌کند به خوردن علف ها، لحظه به لحظه شکم گاو بزرگ و بزرگ تر می‌شود، حکیم به شاگردانش دستور می‌دهد که برای گاو آب بیاورند؟ شاگردان برای گاو آب می‌ریزند، گاو هر لحظه متورم و متورم می‌شود و پاهای دختر هر لحطه تنگ و کشیده تر می‌شود دختر از درد جیغ می‌کشد. حکیم کمی نمک به آب اضاف می‌کند گاو با عطش بسیار آب می‌نوشد. حالا شکم گاو به حالت اول برگشته که ناگهان صدای ترق جا افتادن باسن دختر شنیده می‌شود.

جمعیت فریاد شادی سر می‌دهند. دختر از درد غش می‌کند و بیهوش می‌شود. حکیم دستور می‌دهد پاهای دختر را باز کنند و او را بر روی تخت بخوابانند. یک هفته بعد دختر خانم مثل روز اول سوار بر اسب به تاخت مشغول اسب سواری می‌شود و گاو بزرگ متعلق به حکیم می‌شود. آن حکیم ابوعلی سینا بوده است.

مرد حکیم و دختر لجباز

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود انیمیشن

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

داستان عشق و جوانمردی و غیرت!


حکایت قدیمی عهد شب زفاف: دو تا برادر بودند یکى تاجر، یکى مسگر. تاجر یک دختر داشت. مسگر یک پسر. دختر و پسر همدیگر را دوست داشتند امّا مرد تاجر مخالف ازدواج آنها بود. مى‌گفت: ‘من تاجرم. دخترم را به پسر یک مسگر نمى‌دم.’

حکایت قدیمی عهد شب زفاف

پسر وزیر آمد خواستگارى دختر. پسر عمو وقتى این موضوع را شنید آمد پیش دختر و گریه‌کنان گفت: ‘تو را دارند به پسر وزیر مى‌دهند و سر من بى‌کلاه مى‌ماند.’ دختر گفت: ‘گریه نکن. من از پسر وزیر نوشته‌اى مى‌گیرم که بتوانم شب عروسى بیایم پیش تو، شاید هم با هم فرار کردیم.’

بساط عقد را براى پسر وزیر و دختر چیدند. وقتى مى‌خواستند از دختر بله بگیرند. دختر به پسر وزیر گفت: ‘یک نوشته به من بده که شب اول عروسى خواسته مرا انجام دهی. وگرنه بله نمى‌گویم.’ پسر وزیر نوشته‌اى به دختر داد. دختر هم بله را گفت.

شب عروسى که شد، وقتى که عروس و داماد را دست به دست دادند و آنها تنها شدند دختر نوشتهٔ پسر را به او نشان داد و گفت: ‘من و پسر عمویم همدیگر را دوست داشتیم. چون پدرش مسگر است پدرم راضى نشد مرا به او بدهد. اما من قول داده‌ام که شب عروسى اول پیش او بروم.’ حالا خواهشم این است که اجازه بدهى یک ساعت پیش او بروم.’ داماد هم قبول کرد.

وقتى که عروس از در خانه بیرون آمد. دزدى جلویش را گرفت و گفت: ‘حالا هر چى جواهر همرات دارى بده بیاد.’ دختر قصهٔ خودش را براى او تعریف کرد و گفت: ‘همان جور که پسر وزیر به من دست نزد و اجازه داد بروم، تو هم مردانگى کن و دست به جواهرات من نزن تا بروم و برگردم. وقتى برگشتم، جوهراتم مال تو.’ دزد قبول کرد.

دختر همین جور که مى‌رفت یک شیر جلویش درآمد، دختر دستى به یال شیر کشید، قصه‌اش را براى او تعریف کرد و به او هم قول داد وقتى برگردد مى‌تواند او را بخورد.

دختر وقتى به خانهٔ پسر عمویش رسید، دید او سرش را روى زانو گذاشته و گریه مى‌کند. دختر را که دید گفت: ‘چطور توانستى سر داماد را کلاه بگذارى و به اینجا بیائی؟’ دختر گفت: ‘نوشته‌اى از او گرفته بودم و امشب از او خواستم که اجازه دهد من پیش تو بیایم. او هم قبول کرد. در بین راه هم یک دزد و یک شیر دیدم آنها وقتى ماجراى مرا شنیدند از مال و جان من گذشتند.’ پس فکرى کرد و گفت: ‘نه! آن داماد بیچاره مردانگى کرده و به تو اجازه داده، درست نیست که کاسه سالم او را من بشکنم.’ دختر را به خانه روانه کرد.

این را اینجا داشته باشید، برویم سراغ پادشاه شهر: پادشاه شهر گوهرى میان تاجش بود که نمى‌شد رویش قیمت گذاشت. این گوهر را چهار تا دزد همدستى کردند و دزدیدند. پادشاه دخترى هم داشت که عاشق پسرى بود. پسر به دختر پادشاه سپرده بود که خودش را بزند به لال بودن و لام تا کام حرف نزند. پادشاه هم اعلان کرده بود هر کس بتواند زبان دخترش را باز کند، دختر را به عقد او در مى‌آورد.

پسر عموى دخترى که زن پسر وزیر شده بود، اعلان پادشاه را شنید. آمد تو مجلس. دختر پادشاه هم پشت پرده نشسته بود. پسر رو کرد به جماعتى که آنجا جمع بودند و قصهٔ خودش و دختر عمویش را براى آنها تعریف کرد. بعد پرسید: ‘حالا از دختر پادشاه و جمعیت مى‌پرسم که مردانگى کدام یک بیشتر بود؟

یکى از دزدهائى که گوهر تاج پادشاه را دزدیده بود گفت: ‘آن دزد مردانگى کرده که از خیر ده هزار تومن جواهر گذشته.’ یک نفر دیگر گفت: ‘نخیر، مردانگى را شیر کرده که از خیر طعمه‌اش گذشته.’

سومى گفت: ‘مردانگى با داماد بوده که به زنش اجازه داده به دیدن پسر عمویش برود.’ دختر پادشاه از این جواب‌ها به تنگ آمد و زبان باز کرد و گفت: ‘مردانگى را آن پسر عمو به خرج داده که از خیر عروس بزک کرده که با پاى خودش پیش او آمده گذشته و او را دست‌نزده به خانه‌اش برگردانده. آى کسى که گفتى مردانگى با دزد بوده، تو سارق گوهر تاج پادشاه هستی. آن کسى که گفتى مردانگى را شیر بیشتر بوده، آدمى شکمو و پرخور است که هیچ وقت نمى‌تواند از خوراکى‌ها چشم بپوشد. و توئى که گفتى مردانگى را داماد به خرج داده، تو هم آدم بى‌غیرتى هستى که اگر زنت برود و کار بدى بکند ناراحت نمى‌شوی.’

خبر به پادشاه رسید که دخترت به‌جاى یک کلام ده کلام حرف زد و دزد گوهر تاج‌ات هم پیدا شد. پادشاه دخترش را عقد کرد و داد به پسر مسگر.

شب عروسی، پسر به دختر گفت: ‘حالا ما زن و شوهر هستیم، تو با کى عهد و پیمان بسته بودی؟’ ‌ دختر گفت: ‘یک پسر سبزى فروش بود که تو مکتب با هم درس مى‌خواندیم. عاشق من شده بود. و چون مى‌دانست که پدرم مرا به یک پسر سبزى فروش نمى‌دهد، به من گفت خودم را به لال شدن بزنم تا او بیاد مثلاً زبان مرا باز کند تا پادشاه مرا به او بدهد من چند سالى حرف نزدم، اما از اعلان شاه بى‌خبر بودم. تا اینکه تو آمدى . با قصه‌ات کارى کردى که من به حرف زدن وادار شدم. قسمت بود که من زن رعیت بشوم. آن پسر سبزى فروش بود تو هم مسگر.’

– عهد شب زفاف

– قصه‌هاى مشدى گلین خانم ص ۱۹۴

– گردآورنده: ل.پ. الوال ساتن

– ویرایش: اولریش مارتسولف، آذر امیرحسینى نیتهامر و سیداحمد وکیلیان

– نشر مرکز ـ چاپ اول ۱۳۷۴

– به نقل از: فرهنگ افسانه‌هاى مردم ایران ـ جلد نهم، على‌اشرف درویشیان رضا خندان (مهابادی)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۱

حکایت قدیمی عهد شب زفاف

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند. ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.



دانلود انیمیشن

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

گفتگویی خواندنی با شیث نگهدار داستان نویس جوان و موفق کشورمون


به مناسبت سال جدید و هم چنین چاپ کتاب داستان پرسپولیس تصمیم گرفتیم گپی بزنیم با نویسنده جوان و البته با تجربه و موفق کشورمون آقای شیث نگهدار!
با ما همراه باشید….

×شیث عزیز خوش اومدی
_سلام و عرض ادب دارم خدمت شما و همه همکارانتون در سایت تمام!در خدمتتون هستم

×قبل از هر چیز چاپ کتاب جدیدت رو بهت تبریک می گیم یه توضیحات مختصر درباره کتابت میدی بهمون؟
_کتاب داستان پرسپولیس یه رمان هست در فرمت فیلمنامه و یه داستان اجتماعی عاشقانه و البته جناییه که نوشتنش سه سال طول کشید و حدود ۶۰۰ صفحه هستش!

×این کتاب فقط مخصوص هواداران پرسپولیسه؟
_نه!این کتاب اصلا ورزشی نیست!همونجوری که گفتم یه داستان فیلمنامه طور اجتماعی و عاشقانه هست و مربوط به یه اتفاق مهم در شهر تخت جمشید هست و فقط و فقط به خاطر علاقه ای که به نام پرسپولیس دارم این اسم رو انتخاب کردم !!

×اخه تو یه کتاب دیگه هم به نام پسری در پرسپولیس داری ،اینا بهم مربوطن؟
_نه اصلا!!هیچ ارتباطی باهم ندارن و داستان هاشون کاملا باهم متفاوت هستن

×شیث!تو الان حدود سی سالته و هفت کتاب موفق داری که خیلی کم پیش میادتوی این سن و این همه اثر!تو با این قلم و استعدادت چرا اونجوری که باید و شاید دیده نشدی؟
_اول که نظر لطف شماست!دوما این نکته رو بگم که واسه دیده شدن و موفق شدن در حال حاضر اصلا نیازی به استعداد نیست !فقط و فقط باید یه دستمال چرب و نرم داشته باشی و خوب بتونی تعظیم کنی و بله قربانگوی خوب و خودشیرین باشی همین!که من متاسفانه یا خوشبختانه اینجوری نیستم

×حتی اگر به وجهه کاریت اسیب بزنه؟!
_حتی اگر از فقر و گم نامی هم بمیرم تن بهش نمیدم

×ولی اگه اینجوری بودی نونت توی روغن بودها!
_من روغن واسم خوب نیست(می خندد)

×بگذریم!چرا توی این سال ها جدا از نویسندگی رمان و چاپ کتاب ،نمایشنامه و فیلمنامه ننوشتی؟پیشنهادی نبوده؟
_چرا اتفاقا پیشنهادهم بوده خیلی هم بوده یا من نتونستم با اون عوامل کار کنم و گفتم نه!یا. هرکدوم هربار به دلایلی کنسل شده!!حتی سال پیش با یکی از بازیگران سرشناس کشورمون که عکسشون با کتاب من در پیجمم هست صحبتای نهایی هم انجام شد طرح هم نوشته شد ولی دقیقه نود تهیه کننده به دلیل اختلاف با بعضی عوامل بالایی کللن از ساخت اون پروژه منصرف شد !و خیلی موارد دیگه هم بود که متن نوشته هم شد مجوز هم گرفت اما بنا به دلایلی اجرا نشد! و اینم بگم من به هر قیمت نمی نویسم!!

×تو تاالان همه کتاب هاتو کاشان به چاپ رسوندی؟؟
_بله البته مجوز های تمام کتاب هام از اداره کل ارشاد تهران صادر می شد و این نکته رو هم بگم کتاب داستان پرسپولیس آخرین کتاب من در کاشان خواهد بود

×نویسنده شدن سخته؟!
_قبلا اره !هم بایدچندسال درسشو می خوندی هم دوره میدیدی ولی الان با یه تغییر بیو یا یه سرقت ادبی طرف یه شبه میشه نویسنده!الان اصلا کار سختی نیست

×تو علاوه بر نویسندگی ،مدرس هم هستی درسته؟؟
_بله!من از سال ۹۵ تا الان هم در شهرم هم تهران هنرجوهای زیادی در بحث داستان و فیلمنامه در خدمتشون بودم که باچاپ کتابای رمان و نوشتن فیلمنامه های کوتاهشون و همین طور کسب جایزه های ادبی منو سربلند کردن !

×من پیج تورو دنبال میکنم به نظر خیلی گله مندی درسته؟
_ببین!قبلا دنیا خیلی فرق داشت باالان!مثلا اگه کسی در حق یه نفربی معرفتی می کرد !یا پولشو می خورد یا در حقش زرنگی می کرد بعدا پشیمون میشد و همه بابت کارش سرزنشش می کردن!ولی الان دیگه اینجوری نیست الان بدی کردن در حق هم شده افتخار!

×چه جوری بهت بدی کردن؟؟
_مثلا فلان مکان با من تماس می گیرن و برنامه میگیرن ازم واسه تدریس یا فلان تهیه کننده باهام حتی قرارداد هم می بنده ولی یه دفعه تماس می گیرن که نمیتونیم!نشد!!دلیلشم نمیشه گفت خداحافظ!!
همون اول گفتم بهت من خوشبختانه یا متاسفانه روغن واسم خوب نیست و هنوز که هنوزه ترکش هاش می خوره بهم

+تا الان نامت یعنی شیث ،و اینکه بار ها گفتی الگوت شیث رضاییه و کتاب برای شیث و پرسپولیس نوشتی واست گرون تموم نشده؟!
_یادمه یه کاری بود فیلم کوتاه بود که همه چی اوکی شده بود!اسپانسر کار تغییر کرد و به تهیه کننده گفت به شرطی اجازه عقد قرارداد با این نویسنده رو بهت میدم که ایشون اسم پیجش رو از شیث تغییر بده و …و من این کار رو نکردم
یا یه مورد دیگه یه جشنی برگزار شدپنج سال قبل برای تقدیر از نویسنده ها !حتی هنرجوهای من با یک کتاب هم دعوت شدن ولی من نشدم!بعدا که خیلی پیگیر شدم مسوولش گفته بود این اسمش شیثه خوبیت نداره بعدشم کتاب پرسپولیس رو نوشته خوشم نمیاد ازش!دعوت نمیخاد !و خیلی مورد دیگه…

×چه دل پری داری!بگذریم!ازدواج کردی!؟
_(بغض می کند و پاسخی نمی دهد_به همین دلیل بعد از چند دقیقه سوال بعدی رو می پرسیم)

×ماشین /رنگ و غذای مورد علاقت؟
_ام وی ام ۱۱۰/بنفش پررنگ و مشکی/لوبیاپلو

×به عنوان جمله پایانی چیزی مونده بخای بگی؟!
_توی این سال ها سعی کردم خیلی هارو خوشحال کنم!خدافقط شاهده توی اوج غصه ها واعصاب خوردی هام وقتی کسی ازم درخواستی داشت بدون درخواست ریالی پول ،همه توانمو میزاشتم تا خوشحالش کنم خیلی ها رو بی هیچ منت شاد کردم و در آخر…. !من نمیگم توی زندگیم اشتباه نداشتم چرا داشتم ولی فقط خدا میدونه که شوخی بوده یاجدی یا هدف بدی پشتش بوده یا نه !و اگر اشتباهی بوده حتی از یه بچه دوساله هم عذرخواهی کردم!خلاصه کنم واست کسایی دلمو شکستن و اشکمو درآوردن که از وقت و جون و سلامتیم و خواسته هام و آبروم زدم تا اشکشون درنیاد و دلشون نشکنه و خوشحال بشن!اگر حقی ازم خورده شده !دلم رو شکستن یا تهمتی زدن بهم یا هر چی!به خدا واگذار میکنم همه چی رو و ازش میخام همیشه حواسش بهم باشه!نگاه خدا و دعای خیر بنده های حلال زاده و باچشم‌و رو و باشرفش واسم کافیه

×آرزوت برای مردم ایران….
_آرزو می کنم مردم کشورم همیشه در حال شادی و خنده و تفریح باشن !رنگ دارو و بیمارستان رو نبینن و سال جدید بهترین ها براشون رقم بخوره!و از شما هم ممنونم که این فرصت رو در اختیار من گذاشتین…

پایان رپورتاژ اگهی

دانلود انیمیشن

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

داستان فیلم “سال گربه” بهرام افشاری + زمان پخش و بازیگران


فیلم سینمایی سال گربه، نام جدیدترین فیلم سینمایی بهرام افشاری در ژانر کمدی است که اکران آن از چند روز در سینماهای کشور آغاز خواهد شد. سال گربه به کارگردانی مصطفی تقی زاده و تهیه کنندگی سعید خانی، بازیگران مطرحی را در اختیار داشته و احتمال قرار گرفتن نام این فیلم در لیست پرفروش ترین ها وجود دارد. در ادامه این مطلب فرهنگ و هنر به جزئیاتی در مورد این فیلم سینمایی طنز جدید خواهیم پرداخت.

بیشتر بخوانید: بهتاش فریبا سریال پایتخت، به همراه پدر و مادر واقعی اش+عکس و بیوگرافی

بازیگران فیلم سال گربه

فیلم سینمایی سال گربه، لیست بازیگران فیلم سال گربه را چهره هایی همچون بهرام افشاری، سارا بهرامی، رضا رشیدپور، هومن برق‌نورد، علی اوجی، حمید معصومی نژاد، شبنم قربانی، نوشین تبریزی، لادن ژاوه وند و مرتضی تقی زاده تشکیل می دهند.

ماجرا و داستان فیلم سال گربه

تنها اطلاعاتی که از ماجرای فیلم در اختیار کاربران قرار گرفته در حد یک جمله است که به عنوان خلاصه داستان نوشته شده است :

مهم نیست شیر باشی یا روباه.

تاریخ اکران فیلم سال گربه

طبق جدیدترین اخبار منتشر شده درباره زمان پخش سال گربه، ای فیلم از روز چهارشنبه ۲۲ فروردین در سینماهای سراسر کشور اکران می شود.

مدت زمان فیلم سال گربه

فیلم سینمایی سال گربه، در پاسخ به سوال فیلم سال گربه چند ساعت است میتوان گفت، زمان سال گربه در کارنامه این فیلم ۱۰۴ دقیقه اعلام شده است.

بیوگرافی بازیگران فیلم سال گربه

فیلم سینمایی سال گربه

بیوگرافی بهرام افشاری

فیلم سینمایی سال گربه، بهرام افشاری بازیگر نقش بهتاش در سریال پایتخت در تاریخ ۶ خرداد ۱۳۶۶ متولد شد. تحصیلات خود را تا مقطع لیسانس بازیگری ادامه داد و هنرپیشگی را از سال ۱۳۹۰ آغاز کرد. بهرام افشاری که با بازی در سریال پایتخت به شهرت رسید هنوز ازدواج نکرده و در حال حاضر مجرد است.

بیوگرافی سارا بهرامی

سارا بهرامی یکی از بازیگران نقش اصلی فیلم سینمایی سال گربه در سال ۱۳۶۱ متولد شد. تحصیلاتش را تا مقطع لیسانس رشته تئاتر ادامه داد و در سال ۱۳۸۸ شروع به کار در این زمینه کرد. سارا بهرامی که با با سریال پروانه به شهرت رسید، هنوز ازدواج نکرده و مجرد است.

بیوگرافی هومن برق‌نورد

فیلم سینمایی سال گربه، هومن برق نورد که اغلب ما او برای بازی در سریال پادری به عنوان یک بازیگر طنز می شناسیم، در ۵ دی ۱۳۴۸ متولد شد و تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم در رشته برق ادامه داد. بازیگری را از سال ۱۳۶۹ شروع کرد و سالها در فیلم و سریال های مختلف بازی کرد تا با سریال ساختمان پزشکان به شهرت رسید. هومن برق نورد ازدواج کرده و متاهل است.

بیوگرافی شبنم قربانی

شبنم قربانی برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن از جشنواره فیلم فجرف در تاریخ ۱۹ تیر ۱۳۶۸ متولد شد و تحصیلاتش را تا فوق دیپلم کامپیوتر ادامه داد. سال ۱۳۹۷ بازیگری را شروع کرد و با سریال عشق کوفی به شهرت رسید. شبنم قربانی متاهل است؛ همسر شبنم قربانی امین میرشکاری است و این زوج دو فرزند دارند.

بیوگرافی علی اوجی

فیلم سینمایی سال گربه، علی اوجی همسر نرگس محمدی در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ متولد شد و تحصیلاتش را تا مقطع لیسانس رشته کارگردانی ادامه داد. شروع به کار او در سال ۱۳۷۶ رقم خورد و تا امروز در زمینه های مختلف بازیگری، کارگردانی و… در آثار موفق بسیاری حضور داشته است. علی اوجی و نرگس محمدی چند سال پیش ازدواج کردند ولی فعلا فرزندی ندارند.

بیشتر بخوانید: تولد زن رحمت امینی شالیکار هزار جریبی بیرون سریال پایتخت+بیوگرافی

دانلود انیمیشن

دانلود سریال آمرلی

سریال جنگل آسفالت

نقد و بررسی فیلم داستان آمریکایی | مک‌دونالدیسم!


نگاهی به فیلم کاندیدای اسکار؛ داستان آمریکایی

کلیشه نمی‌تواند ناقد کلیشه باشد، مگر آنکه به واسطه کلیشه‌ها، چیدمانی نو خلق کند و از دل این شیوه ساختاربندی اجزای کلیشه‌ای یک تن تازه و غیر کلیشه‌ای خلق شود. پس کلیشه می‌تواند ملات اولیه برای رسیدن به تازگی و خلاقیت باشد اما اگر این کلیشه‌ای بودن منجر به رویکردهای انتقادی در دل کلیشه‌ها شود، به چیزی بیش از غر زدن بدل نخواهد شد. در خوشبینامه‌ترین حالت یک تمنای نرسیده و خام برای تازگی در کار است بی‌آنکه منجر به خلق مصداقی از نو بودن شود. فیلم «داستان آمریکایی» ایده و دغدغه مهمی دارد. اینکه پرداختن به حقوق سیاهان و رفع تبعیض و نگاه‌های غیرمتمدنانه به رنگ و نژاد انسان‌ها صرفا نباید در حد شعار یا تکرار شیک باورهای گذشته رقم بخرد، بلکه باید در شکلی عمیق‌تر در شکل و شمایل شناخت و نگاه‌مان به جامعه رنگین‌پوستان تجدیدنظر کنیم. بازنگری‌ای که باید با تکیه بر نگاه انتقادی به واکاوی بخش‌های غیرعیان اما فعال ذهنمان (ناخودآگاهمان) رقم بخورد. اما آیا ساختار و پیکربندی داستان و شیوه کارگردانی و اجرای این فیلم هم اینقدر شیک و عمیق و پیشرو است؟ پاسخ «نه» است.

معرفی کامل فیلم داستان آمریکایی

فیلم بنا دارد منتقد ساختار کلیشه‌ای هالیوود و شکل و شمایل فیلمسازی قالبی در آنجا باشد، اما خودش بر همان اساس تولید شده است. بنا دارد به تغییر در نگرش‌ها و ساخت‌های ذهنی بپردازد، اما خودش بر مبنای ساختارهای کلیشه و تکراری داستان‌پردازی و روابط علی و معلولی نوشته و تولید شده است. تمایل دارد از نگاه عمیق‌تر به انسان‌ها و نگاه انتقادی به تفکرات و باورهای عادت شده سخن بگوید، اما در مرحله اجرا خودش برمبنای عادات و روابط علی و معلولی قابل پیش بینی و تکراری تولید شده است.

فیلم بنا دارد منتقد ساختار کلیشه‌ای هالیوود و شکل و شمایل فیلمسازی قالبی در آنجا باشد، اما خودش بر همان اساس تولید شده است. بنا دارد به تغییر در نگرش‌ها و ساخت‌های ذهنی بپردازد، اما خودش بر مبنای ساختارهای کلیشه و تکراری داستان‌پردازی و روابط علی و معلولی نوشته و تولید شده است

فیلم «داستان آمریکایی» اقتباسی است از رمانی به همین نام که در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است. فیلم به شکلی قالبی و کلیشه‌ای در تلاش است تا با خشمی نهفته رویکرد کلیشه‌ای و قالبی به سیاهپوستان در جامعه آمریکایی را به سخره بگیرد. نگاه قالبی‌ای که بر مبنای تعاریف ذهنی و با نگاهی همچنان بالا به پایین به سیاهپوستان، صرفا برای مد روز عمل کردن و موج‌سواری و کسب درآمد بیشتر، به دنبال میدان دادن به سیاهان است، اما نه در قامتی مدرن و متمدن، بلکه با تاکید بر بزهکار، بدبخت، فراری، مجرم، بددهن و … بودن سیاهان. تا همزمان احساس گناه ظلم تاریخی به سیاهان را التیام بخشد و هم خودبرتربینی و خودمحوری سفیدپوستان را زیر پا نگذاشته باشد! (کارگردان تنها در حالت کشته شدن مرد سیاهپوست در اختتامیه جایزه ادبی در سکانس نهایی، به ساخت فیلم رضایت می‌دهد). پس سازوکار خر و خرما به کار است انگار و فیلم به این نگاه نقد دارد. نگاهی که با معاشرت مانک (نویسنده سیاهپوست) و سیاهی لشگر معطل در استودیو (که او هم سیاهپوست است) عیان می‌شود و یادی می‌کند از اینکه، در همچنان روی همان پاشنه قبل می‌چرخد.

رمان و در ادامه آن فیلم در تلاش است تا مخاطب را با نگاه سطحی و مک‌دونالدی که در جامعه آمریکایی (بخوانید جامعه بشری) حاکم است، روبرو کند. نگاهی به دنبال راحت‌ترین و کم‌رنج‌ترین و ساده‌ترین راه‌حل‌هاست. نگاهی که پی سریع‌ترین و کم دردسرترین شیوه زیستن می‌گردد. اما کمترین چیزی که به دست می‌آورد آسایش و آرامش است. فیلم در مورد جرات به خرج ندادن برای خود انتقادی، جرات به خرج ندادن برای بازنگری در نگاه‌های شخصی قطعیت یافته، جرات به خرج دادن برای اعتراف به اشتباه، جرات به خرج دادن برای مکث و درنگ کردن و با خود روبرو شدن، جرات به خرج دادن و از سقوط به ورطه سطحی‌نگری و بازاری زیستن دور ماندن، جرات به خرج دادن برای جرات به خرج دادن و… است.

فیلم جرات به خرج داده اما موفقیت بسیاری حاصل نکرده است. اما همین جرات به خرج دادن و پا پیش گذاشتن در نوع خودش ارزشمند است، به شرط آنکه باعث ایجاد جریانی در جهت بازنگری در شیوه زیست و تفکر بشری شود و سرنوشتش به سرنوشت کتاب در قفسه مانده و در حال خاک خوردن مانک شبیه نگردد. شبیه نگردد تا کارگردان این فیلم مجبور نشود مثل مانک برای بقا و ادامه کارش تن به سخیف‌سازی و سطحی سخن گفتن بدهد. فیلم اعتراضی است به زندگی فست‌فودی و مک‌دونالدی و رفتارهایی از جنس آماده‌خوری و اعتیاد به غذای آماده و فوری است. اعتراضی که خودش هم ناخواسته در به سبک مک‌دونالدی مطرح شده است.

دانلود و تماشای فیلم داستان آمریکایی



دانلود انیمیشن