مرکز دانلود کتاب الکترونیکی


دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

مطالبی که برچسب نقد را دارند .

معرفی ابتدایی فیلم نبودنت + نقد


کاوه سجادی‌حسینی با ملودرامی زنانه درباره مهاجرت و فروپاشی خانواده به جشنواره فجر آمده است. فیلم نبودنت چهارمین اثر این کارگردان است که سابقه دستیاری نیز در کارنامه‌اش دیده می‌شود.

اطلاعات کامل جشنواره فیلم فجر دوره ۴۲

خلاصه داستان فیلم نبودنت

در خلاصه داستان فیلم نبودنت همین جمله مبهم آمده است: مرضیه چند سال به انتظار همسر خود است ولی همسرش توان بازگشت به خانه را ندارد…

 

نقد و بررسی فوری فیلم نبودنت

نکته: این نقد و نوشته‌ها، نظر کوتاه ولی دست‌اول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!

کمال پورکاوه

کمال پورکاوهعلیرضا‌ ثانی‌فر بازیگر توانا و مسلطی است. آنقدر توانا که حضورش در هر صحنه می‌تواند فضای فیلم مورد نظر را تحت تاثیر قرار دهد.اما کاوه سجادی حسینی به‌عنوان کارگردان فیلم « نبودنت» چنان فضایی را در سراسر این آخرین ساخته‌اش به‌وجود آورده که حتی بازیگری چون علیرضا‌ ثانی‌فر هم بدترین بازی دوران بازیگری‌اش را در این فیلم به ثبت رسانده است.

نبونت، یک سوتفاهم بزرگ در سینمای ایران و یک توهین آشکار به شعور و درک مخاطب است

فیلمساز با دریافت ساده‌لوحانه‌ای که از مفهوم روایت در سینمای مدرن و فیلمنامه مبتنی بر خرده‌پیرنگ در ذهن داشته، به سراغ متنی با مضمون جستجو رفته و در این مسیر چنان ناشی‌گری و خامدستی‌ای از خود نشان می‌دهد که همراهی با فیلم را برای تماشاگرش به یک شکنجه تمام‌عیار تبدیل می‌کند.

بکارگیری ایده‌های قوام نیافته‌ای چون : حضور دختر معلول،خاله‌ای با رفتار نامتعارف،آرایشگر دلباخته به مرضیه، رپ‌خوانی پسر،حامله شدن مضحک کاراکتر اصلی،نگاه توریستی فیلمساز به مساله مهاجرت و … باعث شده که هم فیلم و‌ هم فیلمساز فاصله بعیدی با استانداردهایی که تعریف دقیقی از سینما ارائه می‌دهند داشته باشد.

سه نکته از فیلم:

  • تلقی خامدستانه کارگردان از مفهوم فیلمسازی
  • بازی بد و ناباورانه همه بازیگران
  • دوربین روی دست پرتحرک و آزاردهنده که کارکرد زیبایی‌شناسانه در اثر پیدا نمی‌کند.

 

بازیگران و عوامل فیلم نبودنت

کاوه سجادی حسینی کارگردانکاوه سجادی‌حسینی علاوه بر کارگردانی تهیه‌کنندگی فیلمش را هم بر عهده گرفته است تا با یک فیلم شخصی و کم خرج به جشنواره فجر بیاید. کاوه سجادی حسینی ۲ سال پیش فیلم را برای جشواره فیلم فجر آماده می‌کرد و به گفته برخی رسانه ها از سال ۹۶ قصد ساخت این فیلم را داشته که در نهایت امسال برای حضور در جشنواره آماده شده.

بازیگران: سحر دولتشاهی، امیرآقایی، آزاده صمدی، فرید سجادی حسینی، رضا بهبودی، علیرضا ثانی فر، شیوا سرمست بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

 

چند نکته درباره فیلم

  • نبودنت درامی اجتماعی است و قصه ای عاشقانه و زنانه با تم مهاجرت دارد. سجادی در یک گفت‌وگو اشاره کرده بود قصد دارد به مهاجرت‌های بی جا که باعث فروپاشی خانواده‌ها می‌شود بپردازد.
  • «نبودنت» پس از فیلم‌های «شب بیرون»، «بوفالو» و «بی‌سر» چهارمین فیلم بلند سینمایی کاوه سجادی‌حسینی به شمار می‌رود.
  • در میان آثار سجادی‌حسینی «بوفالو» (سال ۹۳) در بخش رقابتی سی و سومین جشنواره فیلم فجر حاضر بود و «بی‌سر» در جشنواره حضور نداشت.
  • شیوا سرمست بازیگر جدید این فیلم است که نقش اصلی را بازی می‌کند.
  • پیش از این سینمای ایران تجربه ساخت آثاری با موضوع مهاجرت را داشته است و از شاخص‌ترین آن‌ها می‌توان به فیلم پل چوبی ساخته مهدی کرم‌پور و ملبورن ساخته نیما جاویدی اشاره کرد.
  • امیر آقایی که در فیلم نبودنت حضور دارد در سریال گناه فرشته نیز یکی از نقش‌های محوری را بر عهده دارد و این سریال از فیلیمو پخش می‌شود.
  • کاوه سجادی‌حسینی فرزند علی سجادی‌حسینی کارگردان فقید سینمای ایران است که بر اثر انفجار بمب در هنگام ضبط صحنه‌های جنگی آخرین فیلمش درگذشت. عموی این کارگردان فرید سجادی‌حسینی از بازیگران مطرح سینمای ایران است که با بازی در فیلم فروشنده به شهرت رسید.

 

حرف‌های عوامل فیلم در نشست خبری جشنواره فیلم فجر

کاوه‌ سجادی‌حسینی | تهیه‌کننده و کارگردان: طرح فیلمنامه «نبودنت» را صادق خوشحال سال ۱۳۹۵ برایم تعریف کرد تا این که سال ۱۴۰۰ توانستیم آن را به مرحله تولید برسانیم. هر چقدر درام درونی باشد و در روابط انسانی بچرخد، برای من جذاب‌‌تر است و چالش‌هایش درگیرم می‌کند. «نبودنت» از جمله مستقل‌ترین فیلم‌های این دوره از جشنواره است و از پروانه ساخت گرفته تا نمایش و… تنها بودم و هیچ ارگانی پشت این اثر نیست. در همه کارهایم، مسئله مهاجرت همواره مطرح بوده است. زمانی که فقدان در زندگی مطرح شود، کسالت و رخوت کاراکترها را به دنبال خودش می‌آورد. چند سکانس را مجبور شدیم حذف کنیم و در نسخه جشنواره جای آن سکانس‌ها خالی بود. به همین دلیل، به احتمال زیاد برای اکران عمومی، این چند بخش را ترمیم کنیم. از نظر من، فیلم ریتم مناسبی دارد؛ چون درام درونی است و به‌طبع این ریتم درونی ممکن است برای برخی آرام باشد. اگر این فیلم را بخواهم مجدد بسازم، بی‌شک به همین منوال خواهم ساخت‌. تمامی پلان‌ها در فیلم به اندازه است و سکانس خواب هم لازم بوده است‌. به یک قصه می‌توان از زوایای مختلف پرداخت و قصه تلاش و عشق کاراکتر مرضیه را ما تماشا کردیم. پافشاری مرضیه از ابتدا تا انتها روایت ما در این فیلم بوده است. باید بگویم که خانم سحر دولتشاهی بازیگر نقش مرضیه در صحنه به شدت همراه بود. همین قصه را اگر به فیلمساز دیگر بدهیم، قطعا به شکل دیگری خواهد ساخت‌. در پایان نیز از تمام عوامل فیلم خود تشکر می‌کنم که در طول مسیر سخت همراه من بودند.

فرید سجادی حسینی | بازیگر: از همان زمان که کاوه درگیر این فیلمنامه شد، من هم در جریان بودم‌ و می‌دیدم که چقدر به لحاظ روحی و کاری درگیر این پروژه است. دو-سه سال است که کاوه این فیلم را ساخته و بالاخره امشب اکران شد.

علیرضا برازنده | مدیر فیلمبرداری: در دوربین‌های ما چیزی به اسم جی‌پی‌اس لرزشگیر وجود ندارد. طبق تعامل من و کارگردان به این نتیجه رسیدیم که دوربین کاراکتر داشته باشد و به نوعی روایت کند و خود دوربین جستجوگر بوده است. اصولا دوربین‌هایی که ما با آن‌ها کار می‌کنیم، برای نزدیک شدن به حافظه بصری ما یعنی نگاتیو، بافتی را اضافه می‌کند. به هر حال، ما به اقتضای داستان به دوربین فِلِر اضافه کردیم.

شیوا سرمست | بازیگر:  در ابتدا قرار بود کاراکتر پروانه را بازی کنم و پس از مدتی تصمیم بر این شد که شیرین را بازی کنم. شیرین زنی ۵۰ ساله بود و زمانی که نقش آن را ایفا می‌کردم ۳۲ ساله بودم. چالش تفاوت سن و مادر بودن نکاتی بود که با آن دست و پنجه نرم می‌کردم.

سینا رازقی | بازیگر: لحظه‌ای که اینجا در کنار شما بنشینم، همیشه تخیل من بود. از ۱۰ سالگی در مشهد کار تئاتر می‌کنم و اینجا همیشه برای من اعجاب‌انگیز بوده است‌. متاسفانه کمی حضور بزرگان در این جشنواره کمرنگ شده است.  من و هم‌نسلانم مخاطب ژانر موسیقی رپ هستیم و «نبودنت» یکی از آثاری است که به این دغدغه مهم پرداخته است. تمامی شعرهای رپ که در فیلم تماشا کردید را خودم‌ نوشتم‌ و این اثر مشقی برایم بود. اکنون دوست دارم کار در رپ را ادامه دهم. من کار تئاتر را از مشهد آغاز کردم و همیشه در جشنواره فیلم فجر برای این که بتوانم فیلم ببینم در صف‌های طولانی می‌ایستادم. حتی یادم است زمانی که بازیگران به مشهد می‌آمدند ما دم هتل آن‌ها می‌رفتیم تا یک لحظه آن‌ها را ببینیم.

خرید بلیت فیلم های جشنواره فیلم فجر

عکس های فیلم نبودنت

سحر دولتشاهی در فیلم نبودنتامیر آقایی در فیلم نبودنتسحر دولتشاهی در فیلم نبودنتفرید سجادی حسینی در فیلم نبودنتسحر دولتشاهی در فیلم نبودنت

دانلود انیمیشن

دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

معرفی و نقد فیلم آپاراتچی


فیلم آپاراتچی یکی از فیلم‌های حاضر در بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر است که تجربه نخست فیلمسازش به حساب می‌آید. آنطور که از تصاویر و نام فیلم بر می‌آید با یک اثر درباره سینما و برای سینما روبرو هستیم. در اینجا نگاهی به متن و حواشی فیلم می‌اندازیم.

اطلاعات کامل جشنواره فیلم فجر دوره ۴۲

خلاصه داستان فیلم آپاراتچی

فیلم آپاراتچی دلبستگی‌های یک نقاشِ ساختمانِ عاشقِ سینما را روایت می‌کند که با اشتیاق تمام به تولید چند فیلم کوتاه موفق شده و در آرزوی ساختن نخستین فیلم سینمایی خودش است. در خلاصه داستان رسمی این فیلم پدیرفته شده در بخش نگاه نو جشنواره فجر ۱۴۰۲ آمده است: «التفات، بتونه می‌زند… التفات دستیار کارگردان است… بایرام سمباده می‌کشد… بایرام فیلمبردار است… شهباز آستری می‌زند… شهباز بازیگر است… ایوب سقف را رنگ می‌زند… ایوب مدیرتولید است… جلیل، اما رنگ نهایی را می‌زند… وسواس دارد و هر دیوار را باید سه بار رنگ بزند… چرا؟ چون جلیل کارگردان است… حالا این جماعت می‌خواهند اولین فیلم بلندشان را بسازند…، اما حیدر، پدر جلیل نمی‌خواهد پسرش در منجلاب سینما فرو رود…»

نقد و بررسی فوری فیلم آغوش باز

نکته: این نقد و نوشته‌ها، نظر کوتاه ولی دست‌اول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!

سید مهرزاد موسوی

سید مهرزاد موسویفیلم آپاراتچی همان جنس فیلم ارگانی (به قول امیر قادری؛ سینمای نفتی) است که در شرایط ایده‌آل باید باشد! حالا اینکه در شرایط ایده‌آل باید فیلم ارگانی داشته باشیم یا نه، بحث دیگری است… یعنی فیلمی که اگرچه موضوعی خاص را سوژه کرده ولی -مثل بی‌نهایت فیلم ارگانی مشابه- پول را دور نریخته است. هم ارزان‌ساز است و هم می‌‌تواند مقداری از سرمایه هزینه‌شده را برگرداند. از سویی، در شهر و لهجه محل ساختش متوقف نشده و با اینکه در تبریز می‌گذرد ولی بیشترِ فیلم لهجه ترکی لحاظ شده و دیالوگ‌های محدود ترکی دارد.

ایده ابتدایی فیلم آپاراتچی، پرداخت آن و اغلب بازی‌ها خوب یا قابل قبولند، به‌خصوص که در انتهای فیلم، نقبی هم به منبع اقتباس اصلی می‌زند و مستند بودنش را به رخ می‌کشد. فیلم بی‌ادعایی که نباید انتظار زیادی هم از آن داشت. کاش کارگردان فیلم‌اولی (که انصافا این فیلم برای اولین تجربه سینمایی، قابل قبول است) در فیلمنامه و اجرا، به شوخی‌های بیشتر و متنوع‌تر و گره‌گشایی قوی‌تری فکر می‌کرد تا اثر اولش با همه این داشته‌های مثبت، شایسته‌تر توصیه و تماشا شود.

اسم پیشنهاد دیگر برای فیلم: جلیل؛ بدون هیچ دلیل

سطح فیلم: همین‌جایی که هست، خوب است.

۳ نکته از فیلم:

  • بازی فاطمه مسعودی‌فر
  • لوکیشن‌های جذاب
  • ایده آغاز فیلم تا تعریف احمد نوری

محمد تقی‌زاده

محمد تقی زادهآپاراتچی عجیب‌ترین فیلم این سال‌های سینمای ایران است؛ گاهی آنقدر دم دستی و ساده و ابلهانه به نظر می‌رسد که تماشاگران جدی‌تر سینما را پس می‌زند و در مقابل حرف‌ها و مضامینی را روایت می‌کند که از به روزترین چالش برانگیزترین و پیچیده‌ترین مسائل سیاسی اجتماعی ایران بعد از انقلاب است‌.

تصویر شهید نوری و تشابهات آن با ایت الله خلخالی و تداعی و موضعی که فیلم از اعدام نشان می‌دهد در نوع خود کم‌نظیر است. فیلم در انتها به مردم و عاشقان سینما تقدیم می‌شود اما در موارد زیادی مواضع حاکمیتی غلیظ و سنگینی را در قامت شوخی و سادگی مطرح می‌کند تا آپاراتچی، از عجیب‌ترین و در عین سادگی پیچیده‌ترین فیلم‌های این سال‌ها باشد.

۳ نکته از فیلم:

  • مواضع شاذ و ویژه فیلم
  • هجویه مناسبات فرهنگی سیاسی اجتماعی روز ایران
  • تصویری که از شهید نوری و جایگاه شهید ارائه می‌دهد

 

بازیگران و عوامل فیلم آپاراتچی

تورج الوند، فاطمه مسعودی‌فر و رضا ناجی در کنار بازیگرانی، چون هومن برق‌نورد، بهنام تشکر، امید روحانی، وحید مبصری، امین گلستانه، حسین عابدینی، ولی فروتن و علیرضا استادی در این فیلم ایفای نقش کرده‌اند.

قربانعلی طاهرفر کارگردان و سجاد نصراللهی‌نسب تهیه‌کننده آپاراتچی هستند. این فیلم با نگارش حسین تراب‌نژاد و احسان لطفیان برداشتی آزاد از کتاب آپاراتچی نوشته دکتر روح الله رشیدی است که رویداد‌های آن در اوایل دهه ۶۰ شهر تبریز می‌گذرد.

فاطمه مسعودی‌فر و تورج الوند در فیلم آپاراتچی

مجری طرح: مسعود ملکی مشهور، مدیر فیلمبرداری: حسن پویا، تدوین: ابوذر حیدری، طراحی و ترکیب صدا: آرش قاسمی، طراح صحنه: جعفر محمدشاهی، مدیر صدابرداری: داریوش صادق‌پور، موسیقی: مسعود سخاوت دوست، طراح لباس: زهرا صمدی، طراح گریم: سیدجلال موسوی، جلوه‌های ویژه بصری: روزبه شمشیری، مدیر برنامه‌ریزی: حسین دیردار، منشی صحنه: سحر غمخوار، طراح پوستر و لوگو: محمد روح الامین و عکاس: پویا شاه‌جهانی. این فیلم محصولی است از سازمان سینمایی سوره، بنیاد سینمایی فارابی و مدرسه سینمایی اندیشه و هنر «ماه».

کوتاه درباره کارگردان فیلم آپاراتچی

قربانعلی طاهرفر در سال متولد ۱۳۵۱ تبریز و در حال حاضر عضو شورای بررسی فیلم و فیلمنامه همین استان است. او از سال ۱۳۶۱ وارد انجمن سینمای جوان شده و در سال ۱۳۷۲ اولین فیلم خود را با نام خاک آشنا ساخته است. طاهرفر در سال ۱۳۷۵ اولین مجموعه تلویزیونی خود را با موضوع کودک و نوجوان، به نام «سحرخیزان کوچک» تولید نموده و «ترمینال غرب»، ازجمله آثار اوست که فانوس هفتمین جشنواره عمار را کسب کرده است.

همچنین نویسندگی و کارگردانی ۶ فیلم بلند،‌ کارگردانی بیش از ۱۰ فیلم کوتاه  و ۸ مجموعه تلویزیونی نیز در کارنامه او به چشم می‌خورد. کارگردانی و تهیه کنندگی بیش از ۶۶ مجموعه مستند و ده‌ها فیلم مستند، و نگارش ده‌ها فیلمنامه از دیگر فعالیت‌های هنری‌اش محسوب می‌شود. طاهرفر در دوره هفتم و نهم جشنواره مردمی فیلم عمار عضو هیئت‌داوران بخش فیلمنامه بوده است.

کارگردان فیلم آپاراتچی

چند نکته درباره فیلم

  • تورج الوند که سال ۱۴۰۰ با بازی در فیلم نگهبان شب مورد توجه منتقدان قرار گرفت این بار در نقش یک عاشق سینما در اولین تجربه طاهرفر بازی کرده است.
  • فاطمه مسعودی فر که پیش از این نخستین بار در فیلم سینمایی «پوست» ایفای نقش کرده بود، با حضور در سریال «جیران» و در نقش سارای گرجی مورد توجه مخاطبین قرار گرفت.
  • آپاراتچی را می‌توان از معدود فیلم‌های حاضر در جشنواره فجر دانست که فیلمنامه آن اقتباس از یک کتاب است و از این منظر می‌توان به حضور ادبیات در جشنواره چهل و دوم امیدوار بود.
  • نکته جالب درباره فیلم آپاراتچی این است که فیلمی است درباره عشق به سینما و نوستالژی بازی فیلمساز با فضای فیلم جذاب است.

 

حرف‌های عوامل فیلم در نشست خبری جشنواره فیلم فجر

سجاد نصرالهی | تهیه‌کننده: این فیلم، برگرفته از کتاب «آپاراتچی» است که نزدیک به یک سال و نیم، پیش‌تولید طول کشید و پس از آن‌ تولید را آغاز کردیم. شرایط این پروژه به دلیل اینکه در دهه ۶۰ می‌گذشت، مقداری متفاوت بود. در نهایت فکر می‌کنم توانستیم کار مورد قبولی را ارایه دهیم.

علی طاهرفر | کارگردان:  جلیل طایفی یکی از فیلمسازان دهه ۶۰ ماست و در استان تبریز، کارهای مختلفی در حوزه پخش انجام می‌دهد. او بخشی از فروش بلیت‌ فیلم‌هایش را هم به صورت خودجوش به جنگ‌زده‌ها ارایه می‌دهد. زمانی که فیلمنامه این اثر نوشته شد، به سراغ مابه‌ازای بیرونی آن رفتیم‌. اصلا دوست ندارم فیلم ما هم‌ردیف «فسیل» قرار بگیرد. قصه ما از دل مردم بیرون می‌آید و هدف ما ایجاد‌ کمدی موقعیت نبوده است. فیلم با نگاهی به کتاب «آپاراتچی» ساخته شده و بخش‌هایی از خاطرات هم در فیلم آورده شده است. ما می‌خواستیم مخاطبانمان یک نوستالژی دهه ۶۰ را تماشا کنند و از لحظات شیرین آن لذت ببرند. «آپاراتچی» برای مخاطب عام است. دو جریان فکری تحجر و شبه‌روشنفکری در هنر ایران تاثیری زیادی داشته و به بخشی از آن در فیلم اشاره شده است.

تورج الوند | بازیگر: از این که نقشی به زبان شیرین آذری بازی کردم، خوشحالم. هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم بتوانم با این گویش بازی کنم زیرا برای من سخت بود؛ اما اکنون فکر می‌کنم بازی در این نقش روی پرده سینما به اصطلاح درآمده است. همواره به استقبال نقش‌های جدید و سخت می‌روم و در این نقش‌ها، تمایل بیشتری برای بازی دارم.

رضا ناجی | بازیگر: جلیل طایفی ۴۵ سال در عالم هنر زحمت کشیده؛ اما چون سواد ندارد و همیشه به زبان ترکی کار کرده، شاید خیلی مشهور نشده است. این فرد عاشق سینماست و چندین دهه پیش که با سوپر ۸ میلی‌متری فیلم می‌ساخت، من در چند فیلم او بازی کردم. زندگی جلیل طایفی به صورت کتاب «آپاراتچی» منتشر شده و خوشحالم که حالا این کتاب به فیلم تبدیل شده است.

حسین عابدینی | بازیگر: زمانی که آقای طاهرفر فیلمنامه را برای من ارسال کرد، با وجود کوتاهی نقش، به دلیل آذری بودن فیلم دوست داشتم آن را بازی کنم. من جوان‌ترین بازیگری هستم که سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را گرفته‌ است. در ترکیه فیلم‌های مجید مجیدی طرفداران زیادی دارد و به من پیشنهاد بازی دادند و گفتند می‌توانی با پول بازی در فیلم‌های ترکیه‌ای چند سال بعد را بخر؛ اما من گفتم که شما می‌خواهید در ترکیه به من خانه‌ای دهید و تمام ایران را از من بگیرید! بعد از ۱۵ سال کار هنری، خیلی حرف‌ها دارم؛ اما تنها این را می‌گویم که تا مرگم در ایران خواهم ماند و برای مردم ایران بازی خواهم کرد.

مسعود ملکی | پژوهشگر و مجری طرح:  از سال ۱۳۸۸، تلاش داشتیم تا ایده‌های مردمی را در فرهنگ و هنر پیگیری کنیم. تا سال ۱۳۹۸ مصاحبه‌های بسیاری گرفتیم که یکی از خروجی‌هایش، گفت‌‌وگو با جلیل طایفی بود. امروز که می‌بینم ایشان در کنار ما هستند، خستگی از تن ما خارج شد. واقعیت جامعه ایران از تخیل نویسنده‌های ما جلوتر است. برای نجات هنر، نیازمند ساخت آثاری هستیم که قصه‌هایشان از دل کتاب‌ها آمده است.

جعفر محمدشاهی | طراح صحنه: کار کردن در پشت صحنه سینمای ایران مانند عملیات جنگ است. ما در این دوره جشنواره، فیلم جنگی‌ای دیده‌ام که بیشتر شبیه به تله‌تئاتر است. زیرا این افراد جنگ‌ را ندیده‌ و هیچ تحقیقی نکرده‌اند‌ و در واقع صرفا چند عکس از آن دوران دیده‌اند. من با بیش از دو دهه سابقه فعالیت در سینما، فیلم اولی نیستم‌. درست است که کارگردان، فیلم اولی است؛ اما عوامل دیگر فیلم اولی نیستند. می‌توانم درباره تک‌تک پلان‌‌ها صحبت کنم و باید بگویم که «آپاراتچی» به شدت سخت، اما شیرین بود.

خرید بلیت فیلم های جشنواره فیلم فجر

پوستر و عکس های فیلم آپاراتچی

پوستر فیلم آپاراتچی

هومن برقنورد در فیلم آپاراتچی
هومن برق نورد در فیلم آپاراتچی

فیلم آپاراتچیفاطمه مسعودی فر و تورج الوند در فیلم آپاراتچیفیلم آپاراتچیفیلم آپاراتچیفیلم آپاراتچیفیلم آپاراتچیفیلم آپاراتچیفیلم آپاراتچیفیلم آپاراتچیفیلم آپاراتچیفیلم آپاراتچیفیلم آپاراتچیفیلم آپاراتچیپشت صحنه فیلم آپاراتچی

فیلم آپاراتچی

دانلود انیمیشن

نقد و اطلاعات فیلم مجنون | پرتره‌ای از شهید زین الدین


پس از آنکه سینمای ایران تجربه‌های متفاوتی در بازنمایی چهره‌ شهدای دفاع مقدس داشت که در بیشتر آن‌ها موفق هم بود حالا در جدیدترین محصول سازمان اوج فیلم مجنون اولین ساخته مهدی شامحمدی درباره زندگی شهید مهدی زین‌الدین روانه جشنواره فجر شد که در این مطلب نگاهی به آن انداختیم.

متن و حواشی جشنواره ۴۲ فیلم فجر

خلاصه داستان فیلم مجنون

داستان فیلم مجنون درباره بخش کوتاهی از رشادت‌های برادران شهید زین الدین است. این فیلم برشی از حماسه آفرینی شهیدان مهدی و مجید زین‌الدین و رزم‌آوران لشگر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) قم در جزیره مجنون و عملیات بزرگ خیبر را به تصویر می‌کشد.

نقد و بررسی فوری فیلم مجنون

نکته: این نقد و نوشته‌ها، نظر کوتاه ولی دست‌اول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!

حمیدرضا محمدی

برخلاف قاطبۀ فیلم‌های دفاع مقدّس، «مهدی زین‌الدّین» قرار نیست در «مجنون» شهید شود؛ و «مجنون»، که هم اشاره به موضوع فیلم یعنی عملیّات خیبر در اسفند ١٣۶٢ در جزیرۀ مجنون دارد و هم مجنونیّت فرمانده را نشان می‌دهد که ماند و جنگید و مقاومت کرد تا قدمی از خاک وطن را به دشمن وانگذارد و حالا زمستان امسال، و دقیق‌ترش، اوایل اسفند، درست چهل‌سال از آن برهه می‌گذرد.

شروع فیلم که تا وقتی اسمش را به سربازی که برایش اجازه‌نامۀ حضور در خطّ مقدّم می‌نویسد، از پشت نشانش می‌دهد قابل توجّه است امّا وقتی رخ عیان کرد این‌گونه به ذهن متبادر شد که کاش شبیه‌تر بود به این فرماندۀ شهید. فیلم جز روایت عملیّات خیبر، چیز دیگری ندارد. یعنی از داستان خاصّی پیروی نمی‌کند و اگر همان یکی‌دو سکانس با همسرش، منیر و دختر نوباوه‌اش، لیلا را نداشت، به‌کلّی تهی از داستان فرعی بود.

مقدّمات عملیّات که یکی برای دیگری سربند یاحسین و یازهرا می‌بست و آن‌دیگری مشغول دعا بود، بیننده را یاد مستندهای روایت فتح می‌انداخت و چشمنواز بود. جای دیگر فرمانده، حضور برادرش مجید در جبهه را منوط به رضایت مادر می‌داند و تا کسب نکرد، دلش آرام نگرفت. این‌که یکی از رزمندگان از فرمانده مجوّز گرفت تا یک‌روزه به تهران برود و فوتبال استقلال و پرسپولیس را تماشا کند، نکتۀ حاشیه‌ای قشنگی بود.

موسیقی فیلم را اگرچه مجید انتظامی ساخته امّا آن شکوه‌مندیِ حماسی را که باید داشته باشد ندارد ولی چنان همیشه امضای خود را بر آن زده است. امّا افزون‌براین‌همه. سکانس وداع آقامهدی زین‌الدّین با معاونش، رضا حسن‌پور و به‌همراه خود بردنش به‌وسیلۀ موتور زیر آتش دشمن به عقب و پرچم ایران رویش کشیدن، آن‌را به‌مثابۀ یکی از باشکوه‌ترین وداع‌های سینمای دفاع مقدّس ایران کرده است.

۳ نکته از فیلم:

  • نامِ پرمسمّی
  • موسیقیِ دور از انتظار
  • شباهتِ کمِ قهرمان

سید مهرزاد موسوی

سید مهرزاد موسوی

به دلایل کاملا شخصی بسیار تلاش کردم که فیلم مجنون را دوست داشته باشم، با ذات فیلم همراه شوم و دنبال سختگیری نباشم. حدس هم می‌زنم فیلم (هم در داوری و هم در نقدها) به شدت تحویل گرفته می‌شود، ولی مجنون فیلم من نیست. توضیحش کمی سخت است؛

فکر می‌کردم وقتی فیلمی درباره یک قهرمان اسطوره‌ای و کمتر شناخته‌شده می‌بینم باید بیشتر از قهرمانی و کاراکتر او بدانم. از سویی فکر می‌کردم وقتی درباره یک عملیات پیچیده و آخرین دستاورد مهم دفاع مقدس فیلم ببینم، باید اطلاع بیشتر و دقیق‌تر و جاافتاده‌تری بدانم. فیلم خواسته هردوی این‌ها را داشته باشد و به زعم من نتوانسته تناسب را بین این دو رعایت کند و فوکوس روی هیچ سمت نکشیده؛ بین احساسات‌گرایی و توصیف یک عملیات نظامی مستأصل می‌ماند.

ما به اندازه‌ای که دلمان می‌خواهد زین‌الدین را بشناسیم، به او نزدیک نمی‌شویم و در زمان‌های بسیاری از او فاصله می‌گیریم. به اندازه‌ای که لازم است عملیات خیبر را بفهمیم، اطلاعات لازم به ما داده نمی‌شود.

مجنون قصه‌اش را کاملا خطی و کلاسیک تعریف می‌کند، در آغاز ریتم خوبی هم دارد، می‌خواهد فیلم پرتره باشد ولی در ادامه چنان در عملیات فرو می‌رود که به فیلم‌های مشابه جنگی (ساخته‌های قدیم درویش و ملاقلی‌پور و جدید منیر قیدی) نزدیک می‌شود. همه این‌ها را اضافه کنید به چندپایانه بودن فیلم، و لحظه‌هایی که باید تمام شود و نمی‌شود (البته این از ارزش پایان مستندواره فیلم کم نمی‌کند).

اما فیلم حائز نکات درخشانی هم هست؛ اینکه یک کارگردان فیلم اولی -ولو با کوله‌باری از تجربه مستندسازی- این فیلم پرزحمت را ساخته، بازی سجاد بابایی بهتر از آنی است که تصور می‌شد، هرچند که موسیقی پرحجم مجید انتظامی، به مینی‌مالیسم ذات فیلم (تا قبل غرق شدن در عملیات) نمی‌خورد.
مجنون قطعا تحویل گرفته می‌شود، قطعا فروش خوبی می‌کند و قطعا ارزش تماشا دارد ولی آیا این فیلم را دوبار تماشا خواهید کرد؟

اسم پیشنهادی دیگر برای فیلم: مجنون

سطح فیلم: انتخاب درست؛ احتمالا بسیار نامزدی و سیمرغ خواهد گرفت، حتی در رشته موسیقی

۳ نکته از فیلم:

  • بازی سجاد بابایی در نقش مهدی زین‌الدین
  • لهجه قمی بسیار اندک فیلم
  • سکانس عقب کشیدن پیکر شهید با موتور و حمایل کردن پرچم

محمد تقی‌زاده

محمد تقی زادهوقتی از هدر رفت سوژه و هزینه حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟ مجنون یکی دیگر از پروژه های میلیاردی دفاع مقدس است که مشخصا برای پروپاگاندا و نه تماشای عموم ساخته شده است. اهمیت به شهدای گرانقدر دفاع مقدس یک مساله است و خراب کردن وجهه این عزیزان و هدر دادن سوژه زندگی و رفتار آنها یک چیز دیگر.

اینکه هر سال باید یک یا چند فیلم درباره شهدا ساخته شود لزوما به معنای گرامیداشت یاد و نام آنها نیست، باید پرسید از میان حجم عظیم فیلم‌های جنگی این سال‌ها کدام ماندگار و پرفروش شدند و اگر قرار است مردم مخاطب این فیلم‌ها باشند، بازخورد عمومی به این فیلم‌های ضعیف چیست.

در مجنون حتی شمایل تیپیکال شهید زین الدین نیز ساخته نمی‌شود، فیلمساز با تکیه بر یک سری عکس و فیلم به بازسازی برخی رخدادهای شخصی و عملیات‌های ایشان پرداخته بدون آنکه فکری برای پرداخت شخصیت محوری فیلم کند. روایت فیلم نامنسجم و نامعلوم است و هیچ کاراکتر همراه کننده‌ای از فیلم وجود ندارد.

سه نکته از فیلم:

  • هدر رفت بودجه
  • هدر رفت سوژه‌ها و شهدای جنگ
  • بازی ضعیف سجاد بابایی

 

بازیگران و عوامل فیلم مجنون

سجاد بابایی، حسام منظور، بهزاد خلج، شبنم قربانی بازیگران این فیلم هستند.

کارگردانی فیلم مجنون را مهدی شامحمدی برعهده دارد که از کارگردانان شناخته‌شده در سینمای مستند است و با این فیلم اولین کارگردانی فیلم بلند سینمایی را در کارنامه خود تجربه می‌کند. عباس نادران که تهیه‌کنندگی «مجنون» را برعهده دارد در مقام تهیه‌کننده تا به امروز فیلم‌هایی همچون «شاه‌کش» و «شادروان» را به سرانجام رسانده است و این پروژه اولین همکاری او با سازمان اوج محسوب می‌شود.

تدوین این اثر سینمایی نیز بر عهده حمید نجفی راد است و موسیقی فیلم را هم مجید انتظامی ساخته است. او پس از یک دهه دوری از سینما، با فیلم مجنون در جشنواره فیلم فجر حضور دارد. انتظامی از رکوردداران کسب سیمرغ و دیپلم افتخار جشنواره فیلم فجر است؛ فیلم‌های ترن، بایسیکل‌ران، از کرخه تا راین، راز خنجر، روز واقعه، آژانس شیشه‌ای و دیوانه‌ای از قفس پرید برای او تقدیر و سپاس جشنواره را به همراه داشته است.

چند نکته درباره فیلم

  • تصویربرداری این فیلم در شهر آبادان انجام شد.
  • کلید ساخت فیلم از پرتره شهدا و سرداران شهید به دهه ۸۰ باز می گردد اما این فیلم ها معمولا نتوانست آنطور که باید کیفیت تولید را داشته باشد و در اکران هم با مخاطب کم روبه رو شد. پس از فیلم‌های «ایستاده در غبار» با روایتی از زندگی حاج احمد متوسلیان، «منصور» با روایتی از زندگی شهید منصور ستاری و «غریب» با روایتی از زندگی شهید محمد بروجردی، حالا «مجنون» تازه‌ترین محصول سازمان اوج محسوب می‌شود که به یکی از شهدای شاخص انقلاب و دفاع مقدس می‌پردازد.
  • شهید مهدی زین‌الدین فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب در دوران دفاع مقدس و از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در طول جنگ تحمیلی بود که در سال ۶۳ در منطقه سردشت در پی درگیری مستقیم با نیرو‌های مسلح دشمن در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید.
  • سجاد بابایی سال گذشته در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر توانست برنده سیمرغ بلورین بهترین نقش مکمل مرد شود.

فهرست بهترین‌ فیلم های بیوگرافی / زندگینامه ای

خرید بلیت فیلم های جشنواره فیلم فجر

پوستر و عکس های فیلم مجنون؛ زندگی شهید زین الدین

پوستر فیلم مجنون

گریم شهید مهدی زین‌الدین با بازی سجاد بابایی در فیلم مجنون
سجاد بابایی در نقش شهید مهدی زین‌الدین در فیلم مجنون

سجاد بابایی در نقش شهید مهدی زین‌الدین در فیلم مجنون

دانلود انیمیشن

فیلم بهشت تبهکاران؛ اطلاعات کامل و نقد فیلم مسعود جعفری جوزانی


بهشت تبهکاران جدیدترین ساخته مسعود جعفری جوزانی است که بعد از کش و قوس‌های فراوان بالاخره اولین نمایشش در جشنواره فیلم فجر خواهد بود تا جوزانی لقب کهنه‌کارترین فیلمساز جشنواره فجر ۴۲ را از آن خود کند.

همه چیز درباره چهل و دومین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۴۰۲

خلاصه داستان فیلم بهشت تبهکاران

خلاصه داستان فیلم بهشت تبهکاران که ساخته مسعود جعفری جوزانی است، از این قرار است؛ حسن جعفری کارمند شرکت نفت آبادان به تهران می آید و ناخواسته وارد ماجراهایی می‌شود. داستان این فیلم در زمان ملی شدن صنعت نفت و از سال ۱۳۲۹ روایت می‌شود. سالی که احمد دهقان نماینده مجلس، روزنامه‌نگار و مدیر تئاتر «نصر» توسط حسن جعفری در خیابان لاله‌زار تهران به قتل می‌رسد. در خلاصه داستان رسمی فیلم نوشته شده: «یک نویسنده و فعال کارگرى جوان، ناخواسته اسیر دسیسه‌هاى تبهکاران مى‌شود…»

 

نقد و بررسی فوری فیلم بهشت تبهکاران

نکته: این نقد و نوشته‌ها، نظر کوتاه ولی دست‌اول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!

علی نعیمی

علی نعیمیبهشت تبهکاران جعفری‌جوزانی نشان داد تنها دغدغه داشتن از یک برش تاریخ معاصر برای ساخت فیلم کافی نیست. جوزانی که در سریال در چشم باد عادت به اضافه‌گویی و زیاده‌گویی داشت در مدیوم سینما نیز این عادت را ترک نکرد و یک فیلم شلخته و آشفته و در نهایت بی‌سلیقگی ساخت. فیلمی که حتی از سریال کاراگاه علوی و لوکیشن‌های تهران دهه ۳۰ نیز عقب‌تر است. اینکه نام فرید مصطفوی با کوله‌باری از تجربه و همکاری با بزرگانی چون رخشان بنی‌اعتماد در تیتراژ فیلم و در مقام فیلمنامه‌نویس آمده ولی حاصل کار حتی نتوانسته ضعف‌های شخصیت‌پردازی و انگیزه‌ها و حضور شخصیت‌ها را معنی کند یعنی حتما یک جای کار می‌لنگد.

۲ سال وقت گذاشتن برای ساخت فیلمی که هیچ دستاوردی برای سینمای ایران ندارد و با انبوهی از حضور بازیگران حتی در اندازه سریال‌های ۹۰ قسمتی تلویزیون هم جاذبه ایجاد نمی‌کند باید همه ما را به فکر فرو ببرد. فکر به این نکته که چه شد که فیلمسازی مانند جعفری‌جوزانی با انگیزه‌های قابل احترامش توانایی تعریف کردن ساده یک درام را ندارد و حتی جرات دور ریختن سکانس‌های بی‌جهت و بی‌معنی را هم ندارد. نیمه ابتدایی فیلم که در آبادان می‌گذرد به جرات می‌توانست به یک سوم نسخه فعلی تقلیل پیدا کند و بازی‌ها و سکانس‌های باسمه‌ای و غیرواقعی نیز کمتر از این اندازه شود.

صحنه‌های دادگاه به غیر از مرور تاریخ معاصر از زبان چند وکیل چیز دیگری نداشت و حیرت‌انگیزتر اینکه چطور فیلمساز در اواسط فیلم تصمیم گرفت ضلع دوم و سوم یک درام را به کل از صحنه حذف کند و لادن مستوفی و رضا یزدانی از نیمه فیلم کنار بروند؟ تماشای ۲ ساعته یک فیلم شلوغ و باری به هر جهت حتما روز سختی را برای تماشاگران رقم می‌زند که ای کاش حداقل اگر فکری برای اکرانش دارند از الان به تکاپوی سر و سامان دادن به این آشفته بازار تصاویر بکنند. یک «ای‌کاش» دیگر اینکه امیدوارم جعفری‌جوزانی فکر ساخت پروژه کوروش کبیر را با این حجم از ناتوانی در فیلمسازی از سرش بیرون کند تا لااقل اسطوره‌های این سرزمین هنوز هم در چشم مخاطب بزرگ و ماندگار باقی بمانند.

۳ نکته از فیلم:

  • بازی بد و پر از ادا و اطوار امیرحسین آرمان
  • صحنه‌های میتینگ‌های سیاسی که بسیار مضحک است
  • بازی جواد طوسی منتقدقدیمی سینما و قاضی بازنشسته دادگستری

کمال پورکاوه

کمال پورکاوهآخرین ساخته مسعود جعفری جوزانی تصویری کاریکاتور‌گونه از یک درام به اصطلاح سیاسی را به مخاطب ارائه می‌دهد. فیلم پرهزینه جوزانی اتفاقا یکی از آشفته‌ترین و شلخته‌ترین ساخته‌های اوست که برای کارگردانی با سابقه او چه در صحنه‌های عاشقانه (البته اگر عشقی در فیلم وجود داشته باشد!) و چه در اجرای صحنه‌های اعتراضات خیابانی، چنان خامدستی و نابلدی از خود نشان می‌دهد که اگر مواجهه مخاطب با تیتراژ ابتدایی نبود، بسیاری را به این یقین می‌رساند که کارگردانی جوان و بی‌استعداد درحال تجربه‌اندوزی اولین کار تصویری خودش، با اتکا به یک سرمایه هنگفت و بادآورده است.

نمایش مضحک میتینگ‌های سیاسی با آن دیالوگ‌های شعاری که با فضاسازی شتابزده کارگردان، توانایی ترسیم فضای سیاسی جامعه اواخر دهه ۲۰ (که به تازگی زمزمه‌های ملی شدن صنعت نفت را در سر می‌پروراند) را ندارد، در کنار ترسیم کاراکترهایی که در تمام مدت زمان طولانی فیلم، هیچکدام از دغدغه‌های ذهنی و درونی آنها برای تماشاگر هویدا نمی‌شود، بهشت تبهکاران را به یک بیانیه شعاری و کسالت‌بار سیاسی تبدیل کرده که هیچ نشانه‌ای از یک درام سینمایی را با خود به همراه ندارد.

نویسنده فیلمنامه، شخصیت‌های بسیار زیادی را وارد مسیر داستان کرده و بدون اینکه زحمت پرداخت تک تک آنها را به خود بدهد، به سادگی از کنار آنها عبور می‌کند. بسیاری از کاراکترها، بدون اینکه تاثیر واضحی بر پیشبرد درام مرکزی فیلم داشته باشند، تنها برای خالی نبودن عریضه و بالاتر بردن مدت زمان فیلم، از طرف فیلمساز به متن اثر تحمیل شده‌اند. (نگاه کنید به حضور کاریکاتور‌گونه فخر‌الدین صدیق شریف، جواد طوسی، حمید گودرزی و حسام منظو‌ر که در لحظات آخر به فیلم اضافه می‌شوند) به همه این‌ها اضافه کنید بازی ضعیف و دور از انتظار کلیه بازیگران اصلی فیلم که همپای با ساختار بهم ریخته‌اش، تماشاگر را در افسوس و نا‌امیدی عمیقی غرق می‌کند.

۳ نکته از فیلم:

  • فیلمنامه ضعیف جوزانی و مصطفوی
  • بازی ضعیف و توی ذوق زننده امیرحسین آرمان
  • طراحی صحنه پرهزینه و تلف شده

سید مهرزاد موسوی

سید مهرزاد موسویمن کشف کرده‌ام؛ چرا فیلمی که ۲ سال از تولید و یکسال از طی شدن مراحل پساتولید آن می‌گذرد، هنوز آماده نیست یا در برخی سینماها با پرده سبز به نمایش درآمده؛ من کشف کرده‌ام که چرا فیلم -شاید- تا همین قبل از نمایش در جشنواره درگیر تدوین و ویژوال بوده. -احتمالا- تدوینگر بی‌نوا نمی‌دانسته با این همه راش، این همه سکانس بی‌ربط، این همه داد و فریاد و این همه قاب‌های سوپر کلوزآپ و این همه اتفاق بی‌منطق در طول زمان محدود ۱۲۰ دقیقه‌ای چه کند.

تدوینگر محترم، در کنار خط اصلی داستان که از واقعیت هم برداشت شده است، داستان کلیشه‌ای دختر پولدار و پسر فقیر را خطی روایت کند یا فلش‌بک بزند، از کارگری به عنوان یک بهانه سیاسی شروع کند یا تصویرشان را حذف کند، اساسا کدام شخصیت را کنار بگذارد که داستان خلوت‌تر و قابل دنبال کردن بشود. اصلا با فراموش شدن راکوردها چه کند…

شما خودتان را جای تدوینگرِ خیالیِ بی‌نوای قصه ما بگذارید که حتی نمی‌توانسته به کارگردان مشهور فیلم گلایه‌ای بکند و از این همه آشفتگی و بی‌منطقی موجود در تصاویر و قصه، شاکی شود. پس برای همین یکسال همه چیز طول کشیده حتی تا روز پخش در جشنواره! نتیجه فیلمی است که اگر روایت ویکی‌پدیایی قتل احمد دهقان را خوانده باشید، می‌توانید داستان را فهم کنید و شاید شاید شاید به تماشا ادامه دهید. می‌دانم این نوشته خالی از نقدی است که باید، ولی درباره فیلم استاد جوزانی نمی‌شود چیزی بیش از این گفت و نوشت. مرا ببخشید!

اسم پیشنهادی دیگر برای فیلم: کمدی دیگری از جوزان‌فیلم

سطح فیلم: رد شدن در جشنواره با احترام

۳ نکته از فیلم:

  • پای شفا گرفته حسن جعفری از آبادان تا تهران
  • اصلاح رنگ و نور فیلم (افعال معکوس)
  • بازی بدون میمیک صورت سحر جعفری جوزانی

حمیدرضا محمدی

حمیدرضا محمدیقصّۀ فیلم بر بطن و متنی جذّاب سوار شده است؛ ایرانِ سالِ ١٣٢٩ که در هفتم خرداد، احمد دهقان، مدیر تماشاخانۀ تهران‌مصوّر و تماشاخانۀ تهران ترور شد و حالا فیلم دربارۀ آمر و ضارب و قاتل است؛ روایتی از حسن جعفری که از قضا در شب حادثه در محل بود و سرانجام هم به اتّهام قاتل به دار آویخته شد تا جاوید که توده‌ای امّا افسر سیاسی زندان قصر بود و اقدام قتل کرد ولی هیچ‌گاه حتّی مورد سؤال هم قرار نگرفت و ردّی از خود باقی نگذاشت.

«بهشت تبهکاران» با شعار «کشوری که دادگستری مستقل ندارد، بهشتِ تبهکاران است» در آغاز فیلم، پربازیگر است و پراسم. داستانش پایه و مایۀ واقعی دارد و آن را با نام‌های خیالی درآمیخته است. دراین‌میان نویسنده البته تا توانسته شخصیت‌های واقعی را باربط و بی‌ربط در فیلم وارد کرده؛ از مظفر بقایی کرمانی و لطف‌الله ترقی و عبدالله والا و آیت‌الله محمّدرضا کلباسی اشتری تا ابوالقاسم تفضّلی و محمّدباقر شریعت‌زاده و سیّدعلی شایگان و هدایت‌الله گیلانشاه حتّی هنرمندانی چون علی خادم، ناصر مصّفا، مرتضی احمدی و اصغر تفکری، همچنین نشریاتی چون ترقی، شاهد و کاویان.

حاجی‌علی رزم‌آرا را هم دارد با کم‌ترین شباهت به او. ولی مثلاً عبدالله والا درست گویی خود اوست. اگر گریم بعضی نقش‌ها مثل بهنام تشکر خوب از آب درآمده امّا گریم افسانه بایگان -که باید کهنسال باشد- واقعاً بد است. همچنین باید از بازی همیشه تصنعی سحر جعفری جوزانی هم یاد کرد که اساساً اگر هم در فیلم نبود، خللی در داستان وارد نمی‌آمد. ایرادات فنّی و محتوایی کم ندارد؛ از عیان‌بودن اجرای جاهایی مثل جاده به‌اصطلاح تهران تا آبادان بر پرده سبز عیان تا تظاهرات روز کارگر (یکم می/ یازدهم اردیبهشت) آن هم در آبادان با کارگران ژاکت و پولیورپوش.

مسعود جعفری جوزانی که با «شیر سنگی» و «دل و دشنه» در سال‌های دور و «در چشم باد» در سال‌های نزدیک در دل مخاطب جا خوش کرد و با «ایران‌برگر» کیلومترها دور شد، حالا با «بهشت تبهکاران» تلاش کرده به آن گذشته برگردد. فیلم اگرچه همین داستان تاریخی را حکایت می‌کند و ماجرای فرعی خاص دیگری ندارد ولی جزئیات صحنه و لباس را به‌خوبی رعایت کرده و درمجموع فیلم می‌تواند برای علاقه‌مندان تاریخ معاصر جالب و جذاب باشد.

٣ نکته از فیلم:

  • پر از اسم تاریخ معاصر
  • دقّت در جزئیّات صحنه و لباس
  • روایت صرف ترور

 

بازیگران و عوامل فیلم بهشت تبهکاران

در بهشت تبهکاران تعداد زیادی از بازیگران سینمای ایران حضور دارند؛ امیرحسین آرمان، لادن مستوفی، سحر جعفری جوزانی، پژمان بازغی، حمید گودرزی، رضا یزدانی، بهنام تشکر، هومن برق‌ نورد، حسام منظور، رضا شفیعی‌ جم، فریبا متخصص، فخرالدین صدیق شریف، اسماعیل خلج، علیرضا جلالی ‌تبار، محمدرضا هاشمی، سهیل برخورداری، حمید متقی، فتح‌الله جعفری جوزانی، مهدی مهریار و جواد طوسی. همچنین افسانه بایگان و فرهاد قائمیان بازیگران افتخاری فیلم هستند.

رضا یزدانی مسعود جعفری جوزانی امیرحسین آرمان در پشت صحنه فیلم بهشت تبهکاران
رضا یزدانی، مسعود جعفری جوزانی و امیرحسین آرمان در پشت صحنه فیلم بهشت تبهکاران

عوامل فیلم بهشت تبه کاران

فهرست عوامل فیلم بهشت تبهکاران عبارتند از؛

کارگردان: مسعود جعفری جوزانی، مدیرفیلمبرداری: امیر کریمی، تدوین: مهدی حسینی ‌وند، موسیقی: فردین خلعتبری، فیلمنامه: مسعود جعفری جوزانی، فرید مصطفوی، طراح صحنه و لباس: اصغر نژاد ایمانی، طراح چهره‌پردازی: مهین نویدی، طراحی و ترکیب صدا: سید محمود موسوی ‌نژاد، صدابردار: آرش برومند، جلوه‌های ویژه میدانی: آرش آقابیک، جلوه‌های بصری: کامیار شفیع ‌پور، مدیرتولید: بهزاد هاشمی، عکاس: علی نیک ‌رفتار، دستیاران کارگردان: علی مهرآسا، مهدی حاجی یوسف، پارسا هاشمی، مشاور رسانه‌ای: منصور جهانی و تهیه‌کنندگان: فتح‌الله جعفری جوزانی، علی قائم مقامی.

 

چند نکته درباره فیلم

  • پیش تولید فیلم از خرداد ماه ۱۳۹۹ شروع شد.
  • اواخر تابستان ۱۴۰۱ فیلمبرداری این کار شروع و بخش زیادی از این اثر سینمایی در شهرک سینمایی غزالی فیلمبرداری شد.
  • فیلم به‌عنوان اثر سینمایی رزرو برای رونمایی در جشنواره چهل‌ویکم قرار داشت اما مراحل پس‌تولید آنقدر طولانی شد که به جشنواره نرسید.
  • جعفری جوزانی در این فیلم سینمایی از بازیگرانی همچون امیرحسین آرمان و رضا یزدانی برای نقش اصلی مرد استفاده کرده است.
  • جوزانی که علاقه زیادی به تاریخ دارد سریال در چشم باد را برای تلویزیون تولید کرد و در تولید فیلم کوروش با تهیه‌کنندگی زنده یاد علی معلم ناکام ماند.

 

حرف‌های عوامل فیلم در نشست خبری جشنواره فیلم فجر

مسعود جعفری‌جوزانی | کارگردان: به دنبال کیسی بودم که همیشگی باشد، در مورد ابینکه آدم‌هایی که دفاع می‌کنند، چرا اعدام‌ می‌شوند؟ اما اگر قرار بود در مورد یک مسئله فیلم بسازیم، تبدیل به کلیشه فیلمسازی در حوزه قصاص می‌شد. در نهایت با دوستانم در انجمن حقوق‌شناسان مشورت کرده و تصمیم گرفتیم که یک مسئله ریشه‌ای را در تاریخ بررسی کردیم. کتابی درباره کاراکتر اصلی فیلم؛ حسن جعفری نوشته شده که قطعی ثابت کرده این فرد بی‌گناه است. اسم کتاب «بی‌گناهی که بر دار شد» است. این که این فرد قاتل نبوده و چون سیاسی و اهل قلم بوده، اعدامش کرده‌اند. البته این فیلم اقتباسی به حساب نمی‌آید؛ بلکه اثری پژوهشی است. زیرا من تمام پرونده‌ها و اسناد مربوطه را مطالعه کردم. «بهشت تبهکاران» درباره اهمیت استقلال قوه قضاییه است، چراکه در هر سرزمین و کشوری اگر قوه قضاییه مستقل نباشد، بهشت تبهکاران است و جهنم انسان. زندگی حسن جعفری به‌واقع فیلم است و من همواره دوست دارم در ژانرهای مختلف فیلم‌هایی بسازم که بتواند رد پایی از من و علایقم باشد. این قصه می‌تواند و قابلیت سریال شدن هم دارد.

علی قائم‌مقامی | تهیه‌کننده: فیلم «بهشت تبهکاران» از لحاظ پروداکشن پروژه سنگینی بود. چند روز قبل از شروع جشنواره فیلم فجر، با مدیران صحبت کردم که چند روزی برای رساندن نسخه نهایی صبر کنند، منتها گفتند قانون برای همه یکسان است و بلیت‌فروشی انجام شده است. پس آن ماجرایی در روزهای ابتدایی جشنواره اتفاق افتاد و در آن روزها نسخه فیلم ما که روی پرده رفت، ناقص بود.

امیرحسین آرمان | بازیگر: اعث خوش‌شانسی من بود که بازی در نقش حسن جعفری به من رسید. از لحظه لحظه بازی کردن این نقش در این فیلم لذت بردم و سعی کردم چیزی از شخصیت بسازم که واقعی باشد. من با برادرزاده و خانواده‌ این شخص صحبت‌های بسیاری کردم تا قصه را طبق واقعیت‌ها، روایت کنیم. تک‌تک تصاویری که در فیلم می‌بینید، پشتش فکر است و ساعت‌ها درباره آن صحبت شده است. در کمتر فیلمی، این میزان از دقت کارگردان را دیده‌ام.

رضا یزدانی | بازیگر:  من خواننده‌ای هستم که چند سالی‌ است بازیگری را هم تجربه می‌کنم. به واسطه چهره و صدایی که دارم، بیشتر نقش‌های منفی به من پیشنهاد می‌شود. زمانی که فیلمنامه را خواندم، از این نقش منفی بسیار خوشم آمد و نمی‌دانم که توانسته‌ام از پس آن بربیام یا خیر. اما باید بگویم مسعود جعفری‌جوزانی از آن دسته کارگردانانی است که بازیگرش را خوب هدایت می‌کند.

بهنام تشکر | بازیگر نقش قاضی:  باعث افتخار من است که در فیلم آقای جعفری‌جوزانی ایفای نقش کرده‌ام. لوکیشن دادگاهی که در تصویر تماشا کردید، واقعی است و در سال ۱۳۲۹، مراسم محاکمه حسن جعفری در همین دادگاه اجرا شده بود.

حسام منظور | بازیگر: زمانی که اسم آقای جعفری‌جوزانی پشت کاری باشد، بازیگر بدون فکر کردن آن را انتخاب می‌کند. متاسفانه فیلم‌های تاریخی خیلی کمتر ساخته می‌شود. تجربه نشان داده مردم هم آثار تاریخی-ملی را بسیار دوست دارند و این آثار علاوه بر این که سینمایی است، پژوهشی هم هست.

خرید بلیت فیلم های جشنواره فیلم فجر

پوستر و عکس های فیلم بهشت تبهکاران

پوستر فیلم بهشت تبهکاران

امیرحسین آرمان در فیلم بهشت تبهکارانامیرحسین آرمان در فیلم بهشت تبهکارانلادن مستوفی در فیلم بهشت تبهکارانپژمان بازغی در فیلم بهشت تبهکارانامیرحسین آرمان و سحر جعفری‌جوزانی در فیلم بهشت تبهکارانفیلم بهشت تبهکاران لادن مستوفیلادن مستوفی در فیلم بهشت تبهکارانامیرحسین آرمان در فیلم بهشت تبهکارانپژمان بازغی در فیلم بهشت تبهکارانفیلم بهشت تبهکارانامیرحسین آرمان و سحر جعفری‌جوزانی در فیلم بهشت تبهکارانمسعود جعفری‌جوزانی در پشت صحنه فیلم بهشت تبهکاران

دانلود انیمیشن

فیلم تمساح خونی؛ معرفی کامل، نقد و بررسی و حاشیه های فیلم جواد عزتی


جواد عزتی یکی از چهره‌های مطرح جشنواره امسال است که با ساخت اولین فیلم خود به جرگه کارگردان‌ها پیوست. تمساح خونی می‌تواند یکی از آثار مهم جشنواره چهل و دوم فجر باشد و حالا در این مطلب نگاهی به این فیلم می‌اندازیم.

اطلاعات کامل از چهل و دومین جشنواره فیلم فجر

خلاصه داستان فیلم تمساح خونی

در خلاصه داستان فیلم کمدی تمساح خونی یک جمله از سوی عوامل فیلم منتشر شده است: «من یه تمساحم، یه تمساح خونی‌! یه آدم زخمی که کل زندگیش فقط باخته و چیزی برای از دست‌ دادن نداره… ولی باز دلش ریسک‌های بزرگ می‌خواد!»

 

نقد و بررسی فوری فیلم تمساح خونی

نکته: این نقد و نوشته‌ها، نظر کوتاه ولی دست‌اول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!

سیدمهرزاد موسوی

سید مهرزاد موسویخانم‌ها آقایان، پرفروش‌ترین فیلم سال ۱۴۰۳ را که ارزش تماشا هم دارد معرفی می‌کنم؛ تمساح خونی به کارگردانی و بازی جواد عزتی. بازیگری که بعد از سال‌ها با یک فیلم تماشاگرپسند به سینمای کمدی بازگشته تا گیشه‌ها را بترکاند.

فیلم سرحال جواد عزتی از تیتراژ شروع تا تیتراژ ایده‌دارِ انتهایی سرپا می‌ماند و جز در دقایقی (دقیقه ۴۵ تا ۵۰ و کمی پایانش) از ریتم نمی‌افتد، داستانش را با هیجان و انرژی جلو می‌برد؛ به موقع می‌خنداند، به موقع تنفس می‌دهد و می‌شود دقیقا نوشت که به شعور مخاطب احترام می‌گذارد.

صحنه‌های اکشن متنوع، مدل فیلمبرداری سامان لطفیان و بازی عزتی و جمشیدی‌فر یکدستی خوبی دارد و هیچکدام بر دیگری سبقت نمی‌گیرد و مدیریت این کار و ساخت یک کمدی استاندارد، توسط بازیگری که برای اولین بار پشت دوربین قرار می‌گیرد و طعم کارگردانی را می‌چشد، ارزش دوچندانی دارد.

دنبال بهانه‌گیری‌های دلواپسان با عنوان «پیام فیلم» نباشید. فیلمی که باید سرگرم کند، کارش را به درستی و دقت انجام می‌دهد و هیچ چیز بهتر از این نیست. فیلمی که در جای جای آن و مدل روایتگری و سرخوش بودنش، به فیلم‌های «گای ریچی» شباهت دارد. فقط کاش با همان انرژی اول و هیجان ابتدایی، تمام می‌شد. [کاشِ دیگر اینکه؛ کاش صدای فیلم در سالن پخش آن در جشنواره فجر مناسب بود. صدای بدی که باعث شد بسیاری از دیالوگ‌های فیلم و شاید شوخی‌هایش، شنیده نشود]

نام پیشنهادی برای فیلم: جنتلمن‌ها

سطح فیلم: سودای سیمرغ؛ کاندیدای بازیگری، فیلمنامه، فیلمبرداری، جلوه‌های ویژه و نگاه نو

۳ نکته از فیلم:

  • بازی خوب مجموعه بازیگران
  • فیلمبرداری سامان لطفیان
  • ایده و اجرای تیتراژهای فیلم

سعید آقاخانی در فیلم تمساح خونی جواد عزتی

کمال پورکاوه

کمال پورکاوهاولین ساخته بلند جواد عزتی، یکی از باطراوت‌ترین فیلم‌های ساخته شده چند سال اخیر سینمای ایران است. او که پیش از این با کوله‌باری از تجربه بازیگری در سطح اول سینمای ایران درخشیده بود، حالا با اولین ساخته سینمایی بلند‌اش، سویه دیگری از توانایی‌های سینمایی‌اش را به نمایش گذاشته است.

فیلمساز با اتکا به فضای این روزهای سینمای ایران که آثار کمدی را مهمترین درگاه ارتباط با مخاطب می‌داند، به سراغ گونه کمتر تجربه شده کمدی-اکشن رفته و در این مسیر با تسلطی که از ریتم روایی و جادوی تدوین از خود نشان می‌دهد فیلمی خوش ریتم ساخته که مخاطب را علیرغم همه فراز و فرودهایش تا به انتها با خود همراه می‌کند.

عزتی با کمک یک تیم بدلکاری حرفه‌ای و تسلطی که از تکنیک سینمایی از خود نشان می‌دهد، موفق می‌شود سکانس‌های اکشن قابل قبولی را برای مخاطب به نمایش گذارد که سطح سینمای ایران را در زمینه تعقیب و‌ گریزهای خیابانی ارتقا می‌دهد‌.

زوج جواد عزتی و عباس جمشیدی‌فر، با آن بده بستان‌های جذابی که دارند، یکی از موفق‌ترین زوج‌های کمدی سال‌های اخیر را ( نگاه کنید به سکانس مفرح و پر تحرک کازینو و خلق کمدی‌های موقعیت که ترکیبش با کمدی کلامی لحظات باطراوتی را می‌آفریند) خلق می‌کنند که می‌تواند تا سال‌ها در خاطر سینما دوستان بماند.

۳ نکته از فیلم:

  •  کارگردانی خوب صحنه‌های پرتحرک
  •  زوج خوب جواد عزتی و عباس جمشیدی‌فر
  •  تیم خوب بدلکاری

فهرست بهترین فیلم های کمدی ایرانی

محمد تقی‌زاده

محمد تقی زادهموفقیتی که جواد عزتی در فیلم اولش به گواه نمایش‌های شلوغ در جشنواره و گذاشتن سانس فوق العاده به وجود آورده، مسیری است که به خوبی انتخاب کرده است. عزتی برخلاف برخی از هم‌‌نسلان خود مقهور و تسلیم تکنیک و تکنولوژی نشده و اصالت سینما را به عنوان تارگت اصلی خود برگزیده است.

در تمساح خونی در درجه اول، عزتی قصه‌گو بوده و همه عوامل اجرایی و فنی را برای داستانگویی خود مامور کرده است. فیلم به مثابه آثار آمریکایی و مدل‌های سینمای اکشن هالیوودی است و سعی کرده از تکنیک‌های سینمایی از موسیقی و فیلمبرداری تا تدوین و طراحی صحنه و لباس به بهترین شکل استفاده کند.

گروه بازیگری فیلم از دیگر امتیازات فیلم است که جملگی نقش‌آفرینی قابل قبولی داشتند. عزتی به سنت سریال‌های تلویزیونی موفق خود با الناز حبیبی و عباس جمشیدی‌فر همکار شده و حضور کاریزماتیک خلج، جذاب و به جا استفاده شده است.

۳ نکته از فیلم:

  • فیلمنامه قصه‌گو و کم اشتباه
  • گروه بازیگری موفق
  • اندازه نگاه داشتن شوخی‌ها

سعیده نیک اختر

سعیده نیک اخترگویا قرار است تجربه بر تئوری بچربد. جواد عزتی در اولین کارگردانی‌اش سربلند شد. بازیگری که در سال‌های اخیر گیشه و پلتفرم‌ها را انگشت به دهان کرده حالا اولین فیلم بزن بکوبش را روی پرده آورده. فیلمی پر از هیجان و لحظه‌های نفسگیر بدون اینکه قصه و حرف مهمی برای گفتن داشته باشد. یک سینمای جذاب و خوش ساخت که بیشتر سرگرم‌کننده است تا آموزنده.

داستان تعقیب و گریز و نبرد بین خیر و شر، داستان تازه‌ای در سینما نیست اما عزتی سراغ تعقیب و گریز بین دو دسته شر و شرتر رفته و با سابقه‌ای که مخاطب از خود شخصیت‌ها در فضای خارج از این فیلم دارد، طبعا طرف هومن و پیمان را می‌گیرد تا یک شبه به آرزوهایشان برسند. البته خوشمزگی های بانمک این دو و دیالوگ های موجز و به اندازه هم به این طرفداری و همراهی اضافه می‌کند. اسم فیلم به مهارت هومن در بازی اشاره دارد.

تمساح خونی یک اصطلاح در بازی پوکر است و به بازنده‌ای اطلاق می‌شود که چیزی برای از دست دادن ندارد. نقطه قوت این فیلم این است که عزتی خودش جلوی دوربین خودش رفته و از خودش به اندازه بازی گرفته نه لودگی می‌کند نه بی مزگی. کنترل از دستش خارج نشده و فیلمسازی جوگیرش نکرده. به واسطه تدوین خوب و درست، پلان‌ها کوتاه است و باعث ریتم تند و هیجان‌آمیز فیلم شده است. موسیقی هم کارکرد اساسی دارد و حس صحنه را درست منتقل می‌کند نه اینکه جاهای خالی را پر کند. تمساح خونی شاید بی محتوا باشد اما شوخ و شنگی‌اش، مردم را به سالن‌های سینما می‌کشاند.

۳ نکته از فیلم:

  • عزتی را همه دوست دارند
  • یه چیزم غیر پوکر یاد می‌داد بد نبود
  • تدوینگر خوب غنیمته

 

بازیگران و عوامل فیلم تمساح خونی

جواد عزتی، عباس جمشیدی فر، سعید آقاخانی، الناز حبیبی، بهزاد خلج، شبنم قربانی بازیگران این فیلم هستند و البته با حضور افتخاری: پژمان جمشیدی، کامبیز دیرباز، مهدی حسینی‌نیا، مهران غفوریان، هومن حاجی‌عبداللهی و…

همانطور که در خبرها هم آمده جواد عزتی اولین تجربه کارگردانی‌اش را پشت سر می‌گذارد و از این منظر یکی از اتفاقات جالب جشنواره ۴۲ است. کامران حجازی مدیر تولید سریال زخم کاری که تهیه‌کنندگی آثاری چون مرد بازنده و کت چرمی را در کارنامه دارد در چهارمین همکاری مشترک با عزتی تهیه‌کننده فیلمش هم شده است. فیلمی به سرمایه‌گذاری خود حجازی، مجتبی شاهزیدی، شهر فرنگ و پارس فیلم‌نت تولید شده و احتمالا یکی از گزینه‌های جدی اکران در نوروز ۱۴۰۳ خواهد بود.

اما دیگر عوامل فیلم عبارتند از؛ نویسنده: پدرام افشار، فیلمبرداری: سامان لطفیان، تدوین: عماد خدابخش، موسیقی: مسعود سخاوت‌دوست، طراحی و ترکیب صدا: علیرضا علویان، طراح صحنه: بابک کریمی طاری، طراح لباس: آرتا ماهان، صدابرداری: امیر عاشق‌حسینی، گریم: امیر فراین، جلوه‌های ویژه بصری: امین پهلوان‌زاده، برنامه‌ریز: محمدرضا کشمیری، طراح بدلکاری: امیر بدری و عکاس: مجید طالبی و ریحانه زنگنه.

چند نکته درباره جواد عزتی؛ کارگردان

  • جواد عزتی در سالی که برخی از بازیگران به سراغ کارگردانی رفتند او هم تصمیم به ساخت فیلم گرفت تا در کنار بهرام افشاری و ستاره اسکندری از جمله بازیگرانی باشند که تجربه کارگردانی را هم به تازگی پشت سر گذاشته‌اند.
  • عزتی با بازی در سریال زخم کاری شمایل جدیدی از خودش نشان داد به طوری که میزان محبوبیت این بازیگر و کارگردان بسیار بالا رفت و تمساح خونی می‌تواند یک پله موفقیت دیگر برای عزتی در صورت توفیق در جشنواره باشد.
  • جواد عزتی با اینکه چند باری نامزد سیمرغ جشنواره شده است اما با وجود درخشش در آثاری مانند شنای پروانه و جان‌دار اما نتوانست سیمرغ را به خانه ببرد و حالا باید دید با اولین تجربه کارگردانی این اتفاق برایش می‌افتد یا نه؟

 

حرف‌های عوامل فیلم در نشست خبری جشنواره فجر

جواد عزتی | کارگردان:

  • من می‌خواستم یک فیلم تماشاگرپسند بسازم و در وهله دوم حتما بخش سینما بودن فیلم برایم مهم بود. یعنی وقتی فیلم را می‌بینم، بین پلان‌های این فیلم و پلان‌های یک سریال تفاوت قائل باشم. یادم است روز اول که دور هم‌ جمع شدیم، گفتم من دوست دارم این فیلم را برای این بسازم که در هر بخش آن حتی یک پیشنهاد کوچک برای سینما داشته باشد.
  • اولین بار بود که کامل این فیلم را در سینمای رسانه تماشا کردم و به نظرم قطعا پیشنهادهایی در فیلمبرداری، تدوین، طراحی صحنه و… داشته است.
  • من ذات سینمای ایران را دوست دارم و حیف است که این سینمای باشکوه در سرش بخورد و دائما بگوییم سینمای ایران عقب مانده است.
  • قبل از هر چیزی دوست داشتم سعی کنم مخاطبان با سینما آشتی کنند. من دیدگاه خودم را از کمدی و سینمایی که بلد بودم، جلوی دوربین بردم و قصد مقایسه با کمدی‌های دیگر را نداشتم.
  • «تمساح خونی» یک اصطلاح است و برای انسان‌هایی است که با جیب خالی ریسک‌های بزرگ می‌کنند.
  • فکر می‌کنم فحاشی وجود ندارد ولی اگر فحاشی هم در فیلم بوده است، من عذرخواهی می‌کنم.
  • یک سال قبل از این فیلم، فیلمنامه دیگری را می‌خواستم جلوی دوربین ببرم که کمدی هم نبود. درباره اکران هم حقیقتا هر کسی دوست دارد تا دقیقه نود کارش را بهتر کند. شاید در نسخه اکران مردمی دوباره تدوین کنیم اما خیلی تغییر نمی‌کند.
  • اگر احساس می‌شود که در یک سوم پایانی فیلم افت داشته است، باید دستی بر فیلم بکشیم. واقعیت امر این است که فیلمنامه غیرخطی نوشته شد و وقتی تصمیم بر کلید زدن فیلم‌ گرفتیم، می‌خواستیم که فیلمنامه را خطی بسازیم.
  • سعید آقاخانی سر فیلمبرداری سریال بود و نتوانستند امروز اینجا باشد. فکر می‌کنم‌ اولین باری که سال ۷۹ جلوی دوربین یک سریال رفتم، دوربین سعید آقاخانی بود. یک ارتباطی به این شکل بین من و سعید آقاخانی و عباس جمشیدی فر وجود داشت.
  • دوست عزیزی نصیحتی کرد و گفت که حتما دوستانت را برای فیلم اول خود دور خودت جمع کن و من هم از این اتفاق جواب مثبتی گرفتم.
جواد عزتی در پشت صحنه فیلم تمساح خونی
جواد عزتی در پشت صحنه فیلم تمساح خونی

الناز حبیبی | بازیگر: برای من چیز عجیبی نبود، زیرا تجربه همکاری با آقای عزتی را داشته‌ام و ایشان ۹۰ درصد حواسشان به پارتنرش است. به همه عوامل این کار خسته نباشید می‌گویم.

عباس جمشیدی‌فر | بازیگر: من تجربه کارکردن با آقای عزتی را در جایگاه کارگردان داشتم. اولین نمایشی که در تئاتر بازی کردم به کارگردانی آقای عزتی بود در سال ۱۳۷۹ که در جشنواره تئاتر فجر حضور داشت و در آن سال جایزه اول بازیگری فجر را گرفتم. سه کار بازی کردم که کارگران آن جواد عزتی بود. شکر خدا در اولین فیلم سینمایی‌اش هم به من اعتماد کرد و با هم کار کردیم. در روندی که خیلی‌ها به کندی جلو می‌روند و به نظرم بد نیست، گاهی افراد بر مبنای نگاه و سلیقه خودشان اثری را خلق می‌کنند که کندی شریفی است. آقای عزتی چون همیشه شریف فکر می‌کند، براین اساس بسیار معتقدست و اکثر کارهایی که با آقای عزتی داشتم، همین طور بوده و اجازه نمی‌دادند منِ بازیگر، شوخی‌ انجام دهم که خوب نباشد. این نگاه اوست و قابل احترام است.

شبنم قربانی | بازیگر: خوشحالم که در این گروه حضور داشتم. آقای عزتی مانند بازیگری در عرصه کارگردانی هم درخشان بودند و یکی از چالش‌های بزرگ من در این فیلم بازی کردن جلوی آقای جمشیدی‌فر بود.

بهزاد خلج | بازیگر: دغدغه اول من برای بازی کردن در این فیلم مشق کردن برای جواد عزتی بود. در کار طنز بازی کردن، بسیار سخت است اما نگران بازی در این فیلم نبودم زیرا می‌دانستم جواد عزتی کار را هدایت می‌کند و به خودش دل سپردم.

پدرام افشار | نویسنده: حضورم در این پروژه را مدیون اعتماد آقایان عزتی و حجازی هستم. این فیلم کاملا به ژانر وفادار و تلفیقی از اکشن و کمدی است. طبعا بخش عظیمی از کارهای اکشن منوط به اجرا است و آقای عزتی ایده‌هایی داشتند و با هم چک کردیم. صادقانه اینکه صددرصد فیلمنامه با اجرای آقای عزتی ارتقا یافت. فیلمنامه سکانس‌های سختی داشت که انگار کار یک کارگردان فیلم‌ اولی نبود. به نظر من ضرب‌آهنگ فیلم به صورت استاندارد حفظ شده است و در واقع ما به ژانر متعهد بودیم.

مسعود سخاوت‌دوست | آهنگساز: فکر نمی‌کردم در طول پروژه با کارگردانی مواجه هستم که کار اولش است زیرا تکلیفشان با کار مشخص بود. من نیز سعی کردم موسیقی جنبه خنده‌دار کار را تشدید نکند. ما دو رویکرد کمدی شخصیت و موقعیت را در فیلم‌ داشتیم و اکشن بودن روی فیلم سوار بود. در نتیجه موسیقی باید ریتم خوبی می‌داشت‌. متاسفانه موسیقی در سالن با دیلی شنیده می‌شد و خود این مساله که آقای عزتی نمی‌خواستند فیلم را به سمت ابتذال ببرند، در آهنگسازی فیلم موثر بود.

خرید بلیت فیلم های جشنواره فیلم فجر

پوستر و عکس فیلم تمساح خونی

پوستر فیلم تمساح خونی جواد عزتی

جواد عزتی در پشت صحنه فیلم تمساح خونی
پشت صحنه فیلم تمساح خونی

دانلود انیمیشن

معرفی و نقد اولیه فیلم تابستان همان سال | فیلم محمود کلاری با بازی مهران مدیری


اطلاعات کامل جشنواره فیلم فجر ۴۲

خلاصه داستان فیلم تابستان همان سال

خلاصه داستان رسمی فیلم تابستان همان سال که روابط‌عمومی این فیلم منتشر کرده، این است:

چه بسیار از عقوبت های افزون
که گشتش لغزش خردی بهانه
نیما یوشیج

عطای ۷ ساله را پیش یک رمالِ آینه‌بین می برند تا طی مراسمی دزد طلاهای عمه‌اش را در آینه شناسایی کند، عطا که هیچ تصوری از سرانجام آنچه در آن شرایط بر زبان می‌آورد ندارد، برای رهایی از آن وضعیت ، هر آنچه از تعاریف عمه‌اش درباره‌ی شک و تردید او نسبت به دزدی داوود پسر عمه دیگرش شنیده را بازگو می‌کند، غافل از آنکه این دروغ موجب عقوبتی دوراز انتظار برای کل خانواده می‌شود…

 

نقد و بررسی فوری فیلم تابستان همان سال

نکته: این نقد و نوشته‌ها، نظر کوتاه ولی دست‌اول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!

حمیدرضا محمّدی

بیست‌وچهارمین روز بهار سال آینده، به هفتادوسومین پلّۀ نردبان زندگی گام می‌گذارد که درست مصادف می‌شود با چهلمین سال فعّالیّت حرفه‌ای‌اش در عرصۀ فیلم‌برداری سینما امّا در حال‌وهوای ساخت فیلم هنوز نونوار است. امّا نمی‌شود در تازه‌ترین ساخته‌اش، امضای او را – از همان منظر فیلم‌بردار – ندید و گذر کرد. «تابستانِ همان‌سال» گویی حدیث نفس کودکی اوست و پر است از شاعرانگی و قاب‌های خوش‌رنگ‌ولعاب و نرمی و گرمی ولی همین است و بس.

روند فیلم کند است و خسته‌کننده. معلوم نیست چرا داودِ محبوب در پایان منفور می‌شود و یا این‌که وقتی سرنوشت همۀ شخصیّت‌ها روایت می‌شود از پدر و مادرش چیزی نمی‌گوید. افزون‌بر‌این، اشاره‌اش به سال ١٣٣٢ و تابستان آن‌سال و کودتای ٢٨ مرداد، جایی در تأثیر خاصی بر روال فیلم نگذاشته است. مضاف‌براین‌که خودِ کلاری، اگر آن را برداشتی از زندگی خودش بدانیم – چون در انتها خود نیز رخ می‌نماید – در آن زمان دوساله بوده! با وجود این نمی‌شود از حسّ گرم و پذیرای فیلم گذشت.

۳ نکته از فیلم:

  • ترسیمِ خوبِ تهرانِ ١٣٣٢
  • ارتباطِ بی‌ربط به سالِ کودتا
  • روند کند و خسته‌کننده

احسان ناظم‌بکایی

احسان ناظم بکاییسال ۱۳۳۲ یکی از مهم‌ترین سال‌های تاریخ معاصر ایران است که ورود فیلم و نام آن هم به آن اشاره دارد ولی واقعیت این است که اتفاقات فیلم می‌توانست در تابستان هر سالی رخ بدهد و وقایع پیرامونی و سیاسی کودتای ۲۸ مرداد عملاً هیچ تاثیری بر روند فیلم نداش! پرتاب چند اعلامیه و هیاهو در خیابان مساله چندانی نبود.

تابستان همان سال مجموعه قاب‌های زیبا و نه الزاماً مرتبط با فیلم است که طبعاً برخاسته از کسوت طولانی سابقه فیلمبرداری کارگردان آن دارد والا فیلم به جز فیلمبرداری، در ارکان دیگر دچار لکنت است. به یکباره شخصیت مثبت فیلم و قهرمان آن با یک متن نریشن بدون آنکه لزومی داشته باشد منفور می‌شود. ضمن اینکه حضور مهران مدیری در تنها یک سکانس و آن هم نشسته و بدون حرکت خاص، تلاش تهیه‌کننده برای جلب مخاطب ولو با گول زدن اوست، و الا کیست که سابقه رفاقت این دو را نداند.

تابستان همان سال بار دیگر نشان داد هر کس در این سینما بهتر است بر صندلی خود بنشیند و جابجا شدن‌ها الزاما نتیجه بهتر یا نشانه موفقیت بهتر نیست.

۳ نکته از فیلم:

  • آیینه‌بینی به سبک بابای شیرفرهاد برره
  • نابود کردن قهرمان با یک خط نریشن
  • تهران تر و تمیز در سال کودتا

کمال پورکاوه

کمال پورکاوهمحمودکلاری در سومین فیلم بلندش به سراغ روایت داستانی شبیه به حدیث نفس دوران کودکی خودش رفته است. او که به‌عنوان یکی از خلاق‌ترین و مسلط‌ترین مدیران فیلمبرداری، بسیاری از به‌یادماندنی‌ترین سکانس‌های سینمای ایران را به ثبت رسانده، در آخرین ساخته‌اش نیز کوشیده چشمنوازترین قاب‌های سینمایی را پیش روی تماشاگرش بگشاید.

تابستان همان سال با اتکا به همین ویژگی مهم کارگردانش و تلاشی که برای به کارگیری رنگ و نور زرد (همچون نشانه‌ای نوستالژیک از سال‌های گذشته) در اغلب صحنه‌ها از خود نشان می‌دهد، سعی کرده حال و هوایی شاعرانه به داستانی بدهد که با حضور خود فیلمساز در صحنه پایانی، رنگ و بویی از حوادث واقعی دوران کودکی او را نیز به خود می‌گیرد.

شاید مهمترین مشکل فیلم را بتوان در فیلمنامه‌ای دانست که با خط داستانی لاغری که دارد نتوانسته اوج و فرود چندانی میان کاراکترهای اصلی فیلم به‌وجود آورد. اتکای کلاری به داستان دزدیده شدن طلا و حوادث پیش‌بینی شده و نه چندان غافلگیرکننده‌ای که در ادامه اتفاق می‌افتد، توان و جذابیت چندانی برای همراه کردن تماشاگر در مدت زمانی حدود صد دقیقه را ندارد. نگاه توریستی و‌ گذرای فیلمساز به بحران سیاسی اجتماعی کشور در سال ۱۳۳۲ در کنار پرداخت ناقص شخصیت‌ها، آخرین فیلم محمود کلاری را به یک اثر شخصی تبدیل کرده که به جز دستاورد فنی، جذابیت دیگری برای مخاطب نخواهد داشت.

۳ نکته از فیلم:

  •  فیلمبرداری و اصلاح رنگ متناسب با فضای داستانی
  •  طراح صحنه و لباس سنجیده
  •  فیلمنامه کشدار و بی افت و‌ خیز

سیدمهرزاد موسوی

سید مهرزاد موسویفیلم تابستان همان سال، قاب‌های خوبی دارد، بازی‌ها هم اغلب استانداردند، سوتی مهمی در طراحی صحنه و لباس دهه ۳۰ دیده نمی‌شود، همه چیز خیلی خوشرنگ و دوست‌داشتنی است، درست مثل تصور هم ما از خاطرات کودکی و خاطرات راوی (نویسنده و کارگردان)، اما همه این‌ها بدل به یک قصه پرکشش و همراه‌کننده نشده است.

فیلم در جا انداختن منطق اتفاقش، ناتوان است و مخاطب درک نمی‌کند که چرا راوی/کودک که فهم دردسر و دزدی را دارد، محبوب‌ترین کاراکتر زندگی‌اش را به دردسر می‌اندازد. این مهم‌ترین قفل فیلم است که جا نیفتادنش، مسئله اصلی مخاطب و فیلم می‌شود.

غیر از این‌ها، فیلم محمود کلاری -که از نظر زاویه روایت و خاطره‌گرایی شباهت‌هایی به ساخته پیمان معادی (فیلم متوسط «بمب یک عاشقانه» دارد)- بسیار کند است. اتفاقی که از ابتدای داستان با نریشن راوی، منتظرش هستیم در دقیقه ۵۰ می‌افتد و این برای قصه ۱۰۰ دقیقه‌ای بسیار دیر است.

ضمن اینکه خرده پیرنگ‌ها هم جز سردرگمی، تاثیری در تنه اصلی قصه ندارند (حیف که به دلیل محدودیت «لو دادن داستان» نمی‌شود برای این حرف‌ها مثال آورد) و از همه بدتر، گره‌گشایی فیلم ساده‌تر از چیزی است که برایش این همه اطناب و درازگویی شده است. وقتی تیتراژ فیلم بالا رفت شاید سوال خیلی‌ها این بود که این فیلم را باید برای چه در سینما تماشا کرد؟

نام پیشنهادی دیگر برای فیلم: بچه‌ها می‌فهمند…

ارزش فیلم: سودای سیمرغ؛ کاندیدای فیلمبرداری و طراحی صحنه و لباس و البته کارگردانی!

۳ نکته از فیلم:

  • طراحی صحنه خوش‌رنگ و لعاب از تهران قدیم
  • قاب‌بندی‌های عالی و تصویربرداری کارت پستالی
  • گربه حاضر در صحنه (از خانه تا محل کار) برای تامین رضایت گربه‌دوستان!

سعیده نیک اختر

سعیده نیک اخترشاید با حذف تنها یک نریشن، فیلم شاعرانه محمود کلاری، عاقبت به خیر می‌شد. فیلمی که تمام هم و غم‌اش را پای نمایش یک نوستالژی شاعرانه می‌گذارد و قاب‌های زیبا می‌بندد و برای طراحی صحنه‌اش اینهمه هزینه می‌کند، چرا با یک نریشن اشتباه خودش را خراب می‌کند؟ در این نمایش تصویری آلبوم های قدیمی از گذشته، همه چیز رنگ و بوی خوشی دارد. از رنگ چشم بازیگرها گرفته تا بوی دم پختک مطبخ. شمعدانی های کنار طاقچه گرفته تا پیراهنهای سفید مردانه. تا اینجا مجاب می‌شویم که با یک فیلم شاعرانه روبرو ایم که هدفش بازی با نوستالژه‌های زمان کودکی‌اش است و اگر قاب‌های خوش رنگ را از فیلم بگیرند چیز دیگری برای گفتن ندارد. فیلم با اشاره به وقایع سال ۳۲ و بدون نمایشی از درگیری های همان سال، ساده و بی تکلف از کنار همه چیز می‌گذرد. بالندگی یک قهرمان از منظر یک کودک ۹ ساله قابل توجیه است اول از داوود پسرخاله‌اش قهرمان می‌سازد و بعد از پدرش. اما در پایان فیلم ابهت قهرمان یکهو فرو می‌ریزد و بیننده برایش سوال می‌شود که اگر قهرمان زندگی‌اش عاقبت به خیر نشد، چرا باید چنین خاطره‌ای اینقدر پر رنگ در ذهن راوی باقی مانده باشد! فیلم سوم آقای کلاری آن هم بعد از بیست سال، نشان داد که سینما فقط تصویر نیست و اگر خوراکی برای مخاطب نداشته باشی همان بهتر که فیلم نسازی.

۳ نکته از فیلم:

  • آقای کلاری فقط فیلمبردار باش
  • قهرمان‌ها می‌میرند
  • مهران مدیری چی میگه این وسط؟

 

بازیگران و عوامل فیلم تابستان همان سال

علی شادمان، فریبا نادری، سمیرا حسن پور، رویا جاوید نیا، مهرو نونهالی و با حضور صابر ابر، پژمان بازغی، نسیم ادبی، رایان سرلک، رونیکا بهرام زاده و با هنرمندی مهران مدیری (در نقش آینه‌بین و رمال) بازیگران فیلم تابستان همان سال هستند.

دیگر عوامل فیلم هم از این قرارند؛ کارگردان: محمود کلاری، تهیه‌کننده: علی اوجی، فیلمنامه: محمود کلاری با همکاری باران جعفری، مجری طرح: نرگس محمدی، مدیر تولید: محمد حیدرقلی، طراح صحنه:کامیاب امین عشایری، مدیر فیلمبرداری: کوهیار کلاری، تدوین: حمید نجفی‌راد، طراحی و ترکیب صدا: علیرضا علویان، موسیقی: حسام ناصری، صدابردار: محمود خرسند، گریم: مهرداد میرکیانی، لباس: مهرنوش بیانی، برنامه‌ریز: علی افشین‌راد، منشی صحنه: ندا قائدی و عکس: باران جعفری.

محمود کلاری و علی شادمان در فیلم تابستان همان سال

درباره محمود کلاری؛ کارگردان

سابقه حضور و فعالیت محمود کلاری در سینمای ایران به‌عنوان مدیر فیلمبرداری آنقدر شناخته شده است که نیازی به معرفی ندارد. او سابقه همکاری با فیلمسازان شاخصی همچون مرحوم علی حاتمی، مسعود کیمیایی، ابراهیم حاتمی‌کیا، داریوش مهرجویی و اصغر فرهادی را دارد. محمود کلاری اولین بار در سال ۱۳۷۵ فیلم ابر و خورشید را به عنوان کارگردان فیلمبرداری کرد و این فیلم پس از پیروزی در جشنواره فیلم فجر با حضور در جشنواره فیلم ماردل پلاتا آرژانتین موفق به کسب جایزه Ombay de Oro شد.

این جشنواره هزینه ساخت فیلم بعدی کلاری را نیز پرداخت کرد. با دریافت این جایزه فیلم «رقص با رویا» محصول هدایت فیلم را کارگردانی کرد که به دلیل کمبود بودجه ساخت آن در نیمه راه متوقف شد. کلاری سپس به مدت ۲۲ سال از کارگردانی فاصله گرفت.  فیلم «تابستان همان سال» که در جشنواره چهلم‌ودوم فجر رونمایی می‌شود، سومین تجربه کارگردانی اوست.

 

نکته‌هایی درباره فیلم

  • بنا بود نام این اثر سینمایی به «همچون یک آینه» تغییر کند، اما با اعلام جشنواره مشخص شد که این تغییر انجام نشده است.
  • تشابه اسمی این فیلم با مجموعه داستان تابستان همان سال نوشته ناصر تقوایی این شائبه را مطرح می‌کند که این فیلم هم برگرفته از این کتاب باشد. کتابی که هیچ‌وقت منتشر نشد و شامل هشت داستان کوتاه به‌هم پیوسته است.
  • علی اوجی تهیه‌کننده این کار  در سال ۱۴۰۰ با تهیه کنندگی آخرین اثر مسعود کیمیایی یعنی خائن کشی نشان داد در زمینه تهیه آثار بزرگان سینما تلاش زیادی می‌کند.

 

حرف‌های عوامل در نشست خبری فیلم در جشنواره فجر

علی اوجی | تهیه‌کننده: من در سینمای تجاری رشد کردم اما سلیقه‌ام مرا را به این سمت سوق داد. من یک کاراکتر بازیگر دارم که گاهی خودش را فدای یک شخصیت دیگر می‌کند تا چنینی فیلمی بسازد. گاهی برای اینکه پول چنین پروزه ای را مهیا کنم حتی در یک رئالیتی‌شو هم بازی کرده‌ام.  هر لحظه حضور کنار آقای کلاری برای تمام گروه مانند یک کلاس درس بود. هر فریم این فیلم حساب شده است و ایشان با وسواس دیالوگ‌ها را جلو می‌برد. این را هم بگویم که آقای کلاری کارگردان و آقای کلاری فیلمبردار دو شخصیت متفاوت و هر دو بی‌نظیر هستند.

محمود کلاری | کارگردان: من قبلا به نوعی آن طرف صحنه بودم، روزگاری عکاس بودم و در نشریات کار می‌کردم و اکنون این طرف صحنه هستم. در همین ابتدای برنامه از شما بابت صدای بد پخش فیلم در سالن عذرخواهی می‌کنم. امروز روز دوم جشنواره است و امیدوارم مجریان برگزاری جشنواره نظم بیشتری به این‌ نمایش‌ها دهند تا فیلم‌ها درست‌تر دیده شوند. دقیقه ۲۰ فیلم هنوز افراد در سالن رفت و آمد می‌کردند. من حداقل در جشنواره‌های مختلف جهانی چنین چیزی ندیده‌ام و افراد پس از پخش فیلم دیگر حق ورود به سالن را ندارند. اگر افراد نریشن اول فیلم را نشوند، متوجه داستان نمی‌شوند.

واقعیت امر این است که من سعی کردم در این فیلم قصه‌گو باشم؛ دقیقا مانند مادربزرگ خودم. همچنین تلاش کردم ۹۰ دقیقه برای مخاطبان قصه تعریف کنم زیرا در سینمای ما اکنون قصه‌گویی رنگ‌ باخته است. و در نهایت باز از شما عذرخواهی می‌کنم البته شاید عذرخواهی وظیفه و کار من نباشد. هیچ تدبیری برای ریتم کند یا تند فیلم نداشتیم. بر اساس تجربه ۴ دهه‌ ارتباط با افراد مختلف و آموختن از هر آن‌ها، فکر کردم که در ارتباط با موضوع باید فیلم ساخت و ریتم تند و کند به برداشت مخاطب روز بستگی دارد.

این را از من بشنوید که دست‌کاری در این مقوله به فیلم ضربه می‌زند. فیلمی که فطرت کندی دارد، هیچگونه تند نمی‌شود و فیلم با مضمون و محتوای هر سکانس ریتم می‌گیرد. درنهایت به نظرم فیلم ریتم متناسب با خودش را دارد. بافت قدیمی شهر در حال خراب شدن است و جای خود را به یک معماری بی‌هویت می‌دهد. من متولد و بزرگ شده تهران هستم و ریشه خانوادگی‌ام به شمال تهران باز می‌گردد. نیما یوشیج با پدربزرگ من همشهری بودند و شعری از نیما درونمایه اصلی فیلم من بود. الفت و مناسبات و آن جنس از روابط دیگر به شکل قابل توجهی رنگ باخته است و درس‌ها و روابط این فیلم جهانی را تصویر می‌کند که به سالیان رشد نسل ما بازمی‌گردد.

من در این فیلم بسیار خوش‌شانس بودم و افرادی که کنار من حضور داشتند با تمام وجودشان کار کردند و همه داشته‌شان را گذاشتند تا این فیلم شکل بگیرد. ما در این فیلم یک خانه را به طور کامل ساختیم زیرا به دلایل مختلف در لوکیشن‌های دیگر امکان کار نداشتیم. قرار بود ما اواخر تابستان فیلم را شروع کنیم اما به دلیل مشکلاتی که پیش آمد مجبور شدیم در زمستان فیلمبرداری کنیم. در طول فیلم هم ‌عاشق این دو بازیگر کوچک شدم که همه شرایط و سختی‌ها را در طول فیلمبرداری تحمل کردند.

سمیرا حسن‌پور  | بازیگر: دوست دارم در ابتدا این را عرض کنم که من آدم خوش‌شانسی هستم زیرا اولین بار در سینما جلوی دوربین آقای کلاری رفتم، جایزه‌ام را در جایی گرفتم که ایشان داور بودند و اکنون هم توانستم در فیلم ایشان بازی کنم. در این فیلم که در دهه گذشته روایت می‌شد، من نقش مادر «عطا» را داشتم؛ «آتی»ِ این فیلم در دوری شوهرش زندگی می‌کرد و ایفای نقش این شخصیت درون‌گرا باعث شد که از باقی نقش‌هایم جدا شوم.

فریبا نادری | بازیگر: زمان فیلم در گذشته است اما نمونه‌های امروزی چنین شخصیتی اکنون هم وجود دارند. زنانی که وضعیت مالی بهتری نسبت به دیگر افراد خانواده دارند و درعین مهربانی از ویژگی‌های دیگری هم برخوردارند. شخصیت این فیلم بلد نیست که راحت حرف بزند و عقده‌های دوران کودکی کم کم در وجودش ریشه دوانده است. آقای کلاری یکی از بزرگ‌مردان تاریخ سینمای ایران هستند و از هر لحظه این فیلم لذت بردم.

رایان سرلک | بازیگر خردسال: برای من افتخار بزرگی بود که در فیلم آقای کلاری بازی کنم، به من خیلی خوش گذشت و از ایشان بسیار یاد گرفتم. همچینن خوشحالم که کنار بازیگران این فیلم بازی کردم. تابستان همان سال در زمستان ضبط شد و در سرمای زمستان باید لباس تابستانی می‌پوشیدیم.

رونیکا بهرام‌زاده | بازیگر خردسال: خسته نباشید می‌گویم به آقای کلاری و اوجی و عوامل پشت صحنه و تمام بازیگران و از آقای کلاری تشکر می‌کنم که به من اعتماد کردند. امیدوارم از بازی من راضی بوده و مردم هم‌ من را دوست داشته باشند.

کوهیار کلاری | مدیر فیلمبرداری: اکنون در سینما فیلمبرداران خوبی داریم. من این شانس را داشتم که ۲۲ سال با آقای کلاری کار می‌کنم اما جایگاه مدیر فیلمبردار بودن این فیلم بسیار متفاوت بود. خیلی شانس بزرگی است که کنار کارگردانی فعالیت کنید که خودش خدای فیلمبرداری و زیباترین تصاویر سینمای ایران را ثبت کرده است.

کامیاب امین‌عشایری | طراح صحنه: من به عنوان طراح صحنه با آقای کلاری در جایگاه فیلمبردار چند فیلم کار کردیم و در این فیلم شرایط فرق داشت. کار کردن با آقای کلاری اینگونه است که خودشان مسلط به مساله هستند و کار کردن با ایشان برای طراح مانند یک کلاس درس است. واقعیت امر این است که اگر کم و کاستی وجود داشته قطعا از سمت من بوده است.

حمید نجفی‌راد | تدوینگر: برای من افتخار عجیبی بود که توسط آقای کلاری انتخاب شوم و همیشه آرزو داشتم که با کارگردانان بزرگ کار کنم. همه ارکان فیلم از کارگردانی، صدا و… فکر شده بود. ما درباره همه جزییات فیلم صحبت می‌کردیم تا چالش های زندگی این خانواده درست روایت و مخاطب با کلیت داستان درگیر شود. آقای کلاری با وسواس نریشن ابتدایی را نوشتند تا مخاطب به درستی در قصه فیلم هدایت شود و اگر دوستان احساس کردند ریتم فیلم کُند است، یک بار دیگر فیلم را در یک سالن خوب تماشا کنند. متاسفانه فیلم‌ها در این سالن ذبح می‌شوند. ما ۲ ماه و نیم با حضور آقای کلاری این فیلم را تدوین و اساسا زندگی کردیم تا زندگی این فیلم درست از آب دربیاید.

خرید بلیت فیلم های جشنواره فیلم فجر

پوستر و عکس های فیلم تابستان همان سال

پوستر فیلم تابستان همان سالمهران مدیری در فیلم تابستان همان سالعکس فیلم تابستان همان سالمهران مدیری و محمود کلاری در فیلم تابستان همان سالعلی اوجی و محمود کلاری در فیلم تابستان همان سالعلی اوجی در پشت صحنه فیلم فیلم تابستان همان سال

دانلود انیمیشن

اطلاعات و نقد فیلم صبح اعدام


بهروز افخمی در جدیدترین ساخته سینمایی‌اش یعنی فیلم صبح اعدام به سراغ ساعات پایانی زندگی طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی دو نفر از مبارزان زمان رژیم پهلوی رفته است. این فیلم قرار است در جشنواره فجر رونمایی شود و در این مطلب به سراغ متن و حواشی و نقدهای آن رفتیم.

اطلاعات کامل از چهل و دومین جشنواره فیلم فجر

خلاصه داستان فیلم صبح اعدام

فیلم صبح اعدام برشی از لحظات پایانی زندگی طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی است که در پی قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ محکوم به اعدام شدند. داستان این فیلم در فاصله زمانی ۵ تا ۶:۳۰ صبح این روز روایت می‌شود.

پیرنگ اصلی این داستان اعتراضی و سیاسی، اقتباسی از گزارش واقعی خبرنگار روزنامه کیهان از مراسم تیرباران این دو شخصیت است که بهروز افخمی پس از سال‌ها تحقیق و پژوهش آن را به فیلمنامه «صبح اعدام» تبدیل کرده است.

 

نقد و بررسی فوری فیلم صبح اعدام

نکته: این نقد و نوشته‌ها، نظر کوتاه ولی دست‌اول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!

سیدمهرزاد موسوی

سید مهرزاد موسویفیلم صبح اعدام فیلم عجیبی است… نه! درست‌تر اینکه روند فیلمسازی بهروز افخمی عجیب است و این فیلم در ادامه همان روند عجیب، فیلم دقیق و درستی است. نمی‌دانم سریال «رعد و برق» را دیده‌اید یا نه، جایی که کل روایت سریال، به‌جای تصویر، در نریشن خلاصه می‌شد و خود بهروز خان هدف قصه را توضیح می‌داد تا کودکان هم فیلم را بفهمند.

در این فیلم هم همین روش استفاده شده و ادامه دارد. با این تفاوت که گوینده یک زن است و در طولانی‌ترین تک‌گویی جشنواره، کل قصه را توضیح می‌دهد و بقیه حرف‌ها هم در دو مصاحبه تخیلی، بیان شده. در واقع شما با یک پادکست سینمایی (احتمالا جزو ابداعات افخمی) با هزینه سوره و بنیاد فارابی مواجه هستید.

پادکستی که در بخش‌هایی آهنگ (با خواننده) هم پخش می‌شود و تکرار هم می‌شود که مخاطب به محتوایش پی ببرد. پادکستی که از قضا ریتم خوبی هم ندارد. محتوایی(!) به نام صبح اعدام، چیزی قبل از تبدیل شدن به سینما، فیلم یا اثری تصویری است و این روند منطقی سقوط افخمی -یکی از بهترین قصه‌گوهای سینمای ما- بسیار افسرده‌کننده و غمگین است. همه این‌ها یعنی نمی‌شود و نباید این موجود را از نظر کاراکترپردازی، فیلمنامه و چیزهایی از این دست بررسی کرد. خطاست!

اسم پیشنهادی برای فیلم: پادکست اعدام طیب و حاج اسماعیل

سطح فیلم: هرجایی جز هر جشنواره‌ای!

۳ نکته از فیلم:

  • جوجه تیغی غزه تقدیم می‌کند!
  • رکورددارترین طولانی‌ترین تیتراژ خاورمیانه
  • صدای افخمی در خبر کودتا

محمد تقی‌زاده

محمد تقی زادهبهروز افخمی در فیلم جدیدش، فارغ از تجربه‌های کمدی و جدی، هنری و داستانی، آمریکایی و اروپایی کارنامه فیلمسازی‌اش سراغ تجربه‌ای جدید در فیلمسازی رفته که حاصل یک فیلم متوسط با مضامین اجتماعی و سیاسی است. صبح اعدام داستان اعدام طیب حاج رضایی و اسماعیل حاج‌‌رضایی است که در فاصله چند ساعت تا تیرباران این دو چهره ضد پهلوی روایت می شود‌.

انتخاب دو چهره غیر مذهبی و از اهالی بازار و مردم، اگر با رویکرد سفارشی نیز صورت گرفته باشد، گزینش جالب و قابل تحلیلی است. بازی‌ها، نقش‌آفرینی‌های درگیرکننده و باورپذیری از آب درآمدند و بازیگران اصلی اگرچه چهره‌های مشهور سینمایی نبودند اما توانستند کاراکترهایی فراتر از تیپ خلق کنند که شمایل معنوی، مردمی و نترس این دو نفر را به تصویر درآوردند. فرم چهارگوش فیلمبرداری و ساختار سیاه و سفید فیلم و نورپردازی و دکوپاژ افخمی، زیبایی‌شناسی کار را ارتقا داده و تا حد زیادی در راستای فیلمنامه صورت گرفته است.

۳ نکته از فیلم:

  • بازیگران اصلی خوب
  • فضای نسبتا تازه و مبتنی بر داستان
  • کش دار شدن و ساختار تجربی‌داشتن فیلم

 

بازیگران و عوامل فیلم صبح اعدام

مسعود شریف در نقش طیب حاج رضایی، ارسطو خوش رزم در نقش حاج اسماعیل رضایی، داود فتحعلی‌بیگی در نقش قاضی عسکر، پوریا منجزی در نقش کلیددار طیب، محسن آوری در نقش سرهنگ دادستانی و کاوه دارابی در نقش خبرنگار کیهان در تازه‌ترین ساخته بهروز افخمی نقش آفرینی می‌کنند.

عوامل فیلم صبح اعدام از این قرارند: نویسنده و کارگردان: بهروز افخمی، تهیه‌کننده: علی شیرمحمدی، مشاور هنری: محمدرضا شجاعی، مدیر برنامه‌ریز و دستیار یک کارگردان: اکبر نصیری جوزانی، مدیر تولید: سعید رضاییان، مدیر فیلمبرداری: حسنعلی اسدی، طراح صحنه و لباس: علی شیرمحمدی، مدیر تدارکات: سعید اردستانی، طراح گریم: محسن دارسنج، مدیر صدابرداری: امیرحسین گل محمدی، عکاس: کورش جوان، مدیر روابط عمومی: زهرا دمزآبادی، محصول: سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابی.

بهروز افخمی در پشت صحنه فیلم صبح اعدام
بهروز افخمی در پشت صحنه فیلم صبح اعدام

صبح اعدام به روایت بهروز افخمی

بهروز افخمی | حدود ٢٠ سال پیش، آرشیو روزنامه کیهان را بررسی می‌کردم که به گزارش تیرباران طیب حاج‌رضایی و حاج‌ اسماعیل رضایی برخوردم. در واقع، این گزارش شماره‌ای از کیهان روز ١١ آبان سال ١٣۴٢ بود. این گزارش خبری، به قدری جذاب و مفصل بود که برای خودم از آن کپی کردم و در کتابخانه‌ام گذاشتم. از همان زمان در ذهنم شکل گرفت که براساس این گزارش تیرباران می‌توانم فیلم سینمایی بسازم. همواره مشتاق بودم تا خبرنگاری که این گزارش را نوشته، پیدا کنم اما هنوز در دفتر روزنامه کیهان نتوانسته‌ام فردی را بیابم که این خبرنگار را بشناسد. به هر حال این گزارش دو صفحه‌ای، با امضای خبرنگاری است که متن را به‌گونه‌ای با دلبستگی و علاقه نسبت به اعدام‌شوندگان نوشته بود و چنین جبهه‌گیری‌ای در آن زمان بسیار عجیب بود.

می‌توان اذعان کرد چون مصطفی مصباح‌زاده بنیان‌گذار کیهان به دنبال نشان دادن وجهه روشنفکری از خودش بود، این گزارش را چاپ کرده اما شخص خبرنگاری که آن را نگاشته، برای من بسیار اهمیت داشت. فیلمنامه صبح اعدام را بر اساس گزارش مطبوعاتی کیهان نوشته‌ام. دیالوگ‌های طیب حاج‌رضایی و حاج‌ اسماعیل رضایی را که در روزنامه نوشته شده بود به صورت مستقیم در فیلمنامه آورده‌ام. البته برای نوشتن فیلمنامه، از منابع و اسناد دیگر از جمله کتاب «طیب در گذر لوطی‌ها» استفاده و اقتباس کردم. کتاب «طیب در گذر لوطی‌ها» مصاحبه‌های مختلفی با لوطی‌های تهرانی دارد که طیب را می‌شناختند و نثر آن تهرانیِ قدیمی است و برای نوشتن فیلمنامه برایم بسیار کارآمد بود. فیلم خوب، فیلمی است که شما را تکان دهد. اگر صبح اعدام فیلم خوبی از آب دربیاید، به معترضان امروزی خواهم گفت که معترض واقعی این‌هایی هستند که در فیلم دیدید، نه شما!

 

حرف‌های عوامل فیلم در نشست خبری جشنواره فیلم فجر

بهروز افخمی | کارگردان: روایت مستندگونه را انتخاب کردیم؛ زیرا مناسب این قصه و فیلم بود. این فیلم، دارای المان‌های مستند، مانند نریشن است، البته نقل‌قول‌هایی هم در فیلم وجود دارد که خود طیب حاج‌رضایی بیان کرده بود و ما در سکانس‌های زندان آوردیم. موسیقی در این فیلم مرموز، خیال‌انگیز، متافیزیکی و جنبه‌ای از دنیای ماوراست. در اکثر کارهایم از اقتباس استفاده کرده‌ام اما این فیلمنامه، اقتباسی به حساب نمی‌آید و بر مبنای گزارش‌های روزنامه کیهان و اطلاعات، این فیلمنامه را نوشته‌ایم.

علی شیرمحمدی | تهیه‌کننده و طراح صحنه و لباس: پیش‌تر تجربه‌های خوبی با علیرضا افخمی داشته‌ام. در این‌ پروژه هم همزمان کار تهیه و طراحی صحنه و لباس را انجام دادم. در این‌ پروژه همه چیز را طبق آثار مستند پیش بردیم و اینکه چقدر در این مسیر موفق بوده‌ام، به مخاطب می‌سپارم.

ارسطو خوش‌رزم | بازیگر: نخستین نقش جدی من در سینما، در «صبح اعدام» رقم خورد. البته من ۲۰ سال است که بازی می‌کنم؛ اما صبر کردم تا نقش مناسبی را برای ورود به سینما انتخاب کنم. زمانی که نقش یک کاراکتر واقعی را قرار است بازی کنیم، مسئولیت‌مان هم بیشتر می‌شود. من نقش حاج‌ اسماعیل رضایی را بازی کردم که مورد نظر کارگردان بود. امیدوار هستم که خانواده شریف ایشان هم بپسندند.

خرید بلیت فیلم های جشنواره فیلم فجر

پوستر و عکس های فیلم صبح اعدام؛ زندگی طیب حاج رضایی

پوستر فیلم صبح اعدام | طیب حاج رضایی

فیلم صبح اعدامفیلم صبح اعدامفیلم صبح اعدامفیلم صبح اعدامفیلم صبح اعدام

نمایی از صبح اعدام

طیب حاج رضایی در صبح اعدام

دانلود انیمیشن

اطلاعات و عکس های فیلم میرو + نقد


فیلم میرو ساخته حسین ریگی یکی از آثار سینمایی حاضر در جشنواره فیلم فجر است که داستانی درباره مقاومت مردم سیستان در ۸ سال دفاع مقدس را روایت می‌کند. در اینجا مروری داریم بر متن و حواشی این فیلم.

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر ۱۴۰۲؛ همه اطلاعات و خبرها

خلاصه داستان فیلم میرو

فیلم میرو با محوریت نمادین یکی از بسیجیان نوجوان شهرستان چابهار و اراده وی برای عزیمت به جبهه‌های جنگ، تحت تاثیر سردار شهید حاج قاسم میرحسینی ساخته شده است.

نقد و بررسی فوری فیلم میرو

نکته: این نقد و نوشته‌ها، نظر کوتاه ولی دست‌اول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!

علی نعیمی

علی نعیمی

فیلم میرو حسین ریگی نمونه کامل تلف کردن بودجه برای ساخت فیلم در یک منطقه مستعد است. ریگی در آثار قبلی‌اش نشان داد علقه و شناخت خوبی به سرزمین مادری یعنی سیستان و بلوچستان دارد و وقتی برای آنکه بتواند برای ساخت فیلم جدیدش باز هم از نهادهای فرهنگی دولتی بودجه بگیرد به سراغ داستانی رفت که هیچ‌گونه شناختی به ابعاد آن ندارد.

حاصل کار هم می‌شود یک فیلم سفارشی شبیه به اخراجی‌ها۱ در منطقه سیستان و بلوچستان که حتی به اندازه ساخته اول مسعود ده‌نمکی هم توان ارتباط برقرار کردن با مخاطب را ندارد. فیلمساز حتی در بیان دغدغه‌ها هم دچار سردرگمی است و پیوند نامبارک انگیزه‌های شخصیت اصلی با مفهوم رشادت و دفاع مقدس آنقدر نچسب و غیرقابل باور درآمده که هیچ گونه احساسی را بر نمی‌انگیزد.

۳ نکته از فیلم:

  • ناتوانی فیلمساز در بازی گرفتن از بازیگران بومی
  • امضای قرارداد همکاری بین انجمن سینمای دفاع مقدس و اداره شیلات!
  • میرو همان مجید سوزوکی مناطق محروم است!

مهرزاد موسوی

سید مهرزاد موسویدر یک کلام؛ فیلم میرو خسته‌کننده است. سخت‌فهم، کم‌جان و ناتوان برای درونی کردن قصه. کلیشه‌های قابل حدسی هم دارد، عشق قابل حدسی و تحول قابل حدسی. اما اگر این فیلم، تجربه اول کارگردانش بود، می‌شد همه این ضعف‌های روایی و ریتمی را کنار گذاشت و به موفقیت کارگردانش در ادامه مسیر فیلمسازی ایمان داشت.

من اما از حسین ریگی فیلم هوک را در هم در همین فیلیمو دیده‌ام. دقیق نمی‌دانم فیلم چندم اوست ولی اگر شما هم آن را ببینید حق می‌دهید که هوک از میرو، فیلم سرحال‌تر، خوش‌ریتم‌تر و در بیان قصه‌اش خوش‌بیان‌تر است. حالا اگر این ماجرا را بگذاریم کنار تجربه سوم کارگردان در فیلمسازیِ بومی، یعنی ما توقع درستی از ریگی داریم که فیلم به فیلم پیشرفت کند و حداقل بشود پابه‌پای قصه پیش رفت و همراهش شد. محدودیت «لو دادن داستان» باز هم دست و پای قلم نویسنده را بسته و نمی‌تواند مثال‌هایی برای این لکنت‌های پیاپی میرو بیاورند. شباهت بخش‌هایی از داستان با «اخراجی‌ها یک» مایه سرافکندگی است تا تامل و تاثیرگذاری. حذف بی‌دلیل کاراکترها (مثل پسرک همراهِ میرو که همیشه هم فحش می‌خورد و همیشه هم هست!) یا پایان‌بندی خوش ولی بی‌منطق داستان، نمره منفی بزرگی برای ریگی است. در انتهای داستان این سوال در ذهن می‌ماند که چرا بنیاد شهید اسپانسر این فیلم شده است، آن هم وقتی بیشتر زمان قصه صرف افسانه شاه‌ماهی می‌شود.

اسم دیگر برای فیلم: اخراجی‌ها ۴

سطح فیلم: در سودای سیمرغ ولی برای رنگین شدن سفره، بدون کاندیداتوری

۳ نکته از فیلم:

  • بازی بازیگران بلوچ ولو درست مدیریت و هدایت نشده‌اند
  • کاش میرو فیلم اول ریگی بود
  • جیغ خواهر میرو که خواب حاضران در سالن را پراند!

 

بازیگران و عوامل فیلم میرو

حسین ریگی کارگردانحسین ریگی کارگردان فیلم میرو سومین اثرش را بعد از هوک و لیپار ساخته است و از هنرمندان بومی استان سیستان و بلوچستان است. سعید الهی برادر محمود گبرلو نیز به عنوان تهیه‌کننده این اثر حضور دارد و بنیاد شهید و امور ایثارگران و بنیاد سینمایی فارابی سرمایه‌گذاران فیلم هستند.

سودابه بیضایی، امیررضا دلاوری، حمید ابراهیمی، مهدی دین‌محمدپور، آرزو تاج نیا، ایوب افشار، ابوالفضل همراه، احمدرضا غلامی، محمد بصیرپور، عبدالمجید بلوچ شارکی، فاطمه شهرکی، مصطفی پرکان، محسن آراهیش، عباس نارویی، دیانا حوت و جمعی از هنرمندان بومی استان سیستان و بلوچستان بازیگران فیلم میرو را تشکیل می‌دهند. بنیاد شهید و امور ایثارگران و بنیاد سینمایی فارابی سرمایه‌گذاران فیلم میرو هستند.

 

چند نکته درباره فیلم

  • تصویربرداری میرو حدود ۲ ماه در شهرستان چابهار طول کشید.
  • این فیلم سومین اثر سینمایی ریگی از فیلمسازان بلوچ کشور پس از فیلم‌های تحسین شده «لیپار» و «هوک» است که در ژانر کودک و نوجوان تولید شده و در بستر قصه‌ای متعلق به دوران دفاع مقدس در دهه ۶۰ روایت می‌شود.
  • فیلم هوک ساخته قبلی ریگی که در جشنواره سال گذشته حاضر بود بدون آنکه اکران شود راهی اکران آنلاین شد.
  • سعید الهی برادر محمود گبرلو که به عنوان مجری تلویزیون و پژوهشگر در حوزه سینما فعالیت می‌کرد پیش از تهیه فیلم میرو مستندی به نام «قوی دل» را برای جشنواره سینما حقیقت تولید کرد که ۴ تندیس از این جشنواره را کسب کرد.

 

تولید میرو به روایت تهیه‌کننده

سعید الهی | گروه تولید پروژه سینمایی «میرو» در حالی پس از چند ماه فیلمبرداری شهرستان چابهار را ترک کرد. بی‌تردید خیلی از فعالان فرهنگی و سینمایی از حضور در این پروژه ها خودداری کرده و ترجیح می‌دهند در مناطقی که امنیت آنها زبانزد است فیلم بسازند؛ اما برای دلسوزان این سرزمین روشن است که استان سیستان و بلوچستان با ساخت و نمایش فیلم هایی از جمله «میرو» می تواند به ایران عزیز ثابت کند که سرزمینی متمدن، زیبا، تاریخی و پرنشاط است و مردمانی شریف و مهمان نواز دارد.

دشمن هم به واسطه همین روحیه آرام و امن تلاش می کند به واسطه عملیات های کور خود، هر از چند گاه این چهره متین و خوشایند را مخدوش کند که زهی خیال باطل! قوم بلوچ سال‌هاست از تصویر تلخ و دردناکی که از آن در سراسر دنیا آگاهانه و عامدانه به نمایش در می آید رنجیده است و در این مسیر تنها ابزار هنری و رسانه‌ای می توانند زیبایی ها و امنیت عمومی این مرز و بوم را به تصویر کشیده و ظرفیت های مستعد این استان محروم را به نمایش در آورند.

 

حرف‌های عوامل فیلم در نشست خبری جشنواره فیلم فجر

سعید الهی | تهیه‌کننده: ایده اولیه این فیلم از سمت حسین ریگی ارایه شد و پس از آن با بنیاد سینمایی فارابی و بنیاد شهید برای ساختش مشارکت کردیم. سال‌هاست در حوزه سینمای راهبرداری نظر داده‌ام و باید بگویم که رسالت «میرو» فراتر از فروش گیشه است. از نظر من، درست است که فرم و تکنیک در سینما مهم است؛ اما سیاست راهبرد حرف اول را می‌زند. در فرایند ساخت این اثر، متوجه شدیم که می‌توانیم حرف‌هایی مهمی مانند ایثار را در طول قصه بزنیم. فیلم میرو اثر‌ متفاوتی در حوزه سیستان و بلوچستان است‌. این استان، همواره منطقه‌ای محروم قلمداد شده و همین قضیه باعث شده فقط از جنبه محرومیت به آن توجه شود. از نظرم، سیستان و بلوچستان یک بغض فروخورده است. فارغ از کم و کاستی‌های این فیلم، «میرو» استراتژیک است و نگاهی شریف و وطن‌پرستانه دارد. استان سیستان و بلوچستان ظرایف پنهانی دارد که ما تلاش کردیم آن‌ها را به تصویر بکشیم. استان سیستان بلوچستان بسیار پهناور است اما فیلم «میرو» اکنون در جشنواره فیلم فجر ۴۲، تنها در سالن این منطقه نمایش داده می‌شود. از هم‌اکنون برای اکران فیلم «میرو» با آموزش و پرورش صحبت کرده‌ایم و نتیجه این شده که این اثر، مناسب مقطع متوسطه است.

حسین ریگی | کارگردان: باز هم به سراغ سیستان بلوچستان و باز هم به سراغ جنوب شرقی ایران رفتم، اما هنوز سینمای ایران دِین خودش را به این منطقه ادا نکرده است. به اعتقاد من، هنوز جا دارد تا به سیستان و بلوچستان بپردازیم تا بتوانیم چهره مظلومیت این منطقه را نشان دهیم. کودکان و نوجوان همواره برایم مهم بوده است چراکه این‌ها آیندگان این مرز و بوم هستند. ژانر کودک و نوجوان در همه جای دنیا، غیر از هالیوود، گیشه پُرفروشی ندارد. البته در کشورهای دیگر از این ژانر حمایت می‌کنند و آثاری از دست، نیازمند حمایت است. بنیاد سینمایی فارابی از فیلم‌های کودک و نوجوان حمایت می‌کند؛ اما مهم‌ترین حامی و‌ پارتی من دعای مادرم است که امروز هم در نشست حضور دارد. در ادامه با اشاره ریگی به حضور مادرش، حضار به افتخار این نگاه و احترام، ریگی و مادرش را تشویق کردند. بازیگران سیستان و بلوچستانی، هنرور بودند و دوست داشتم که آن‌ها نقش جدی‌تری در «میرو» بازی کنند. همواره از تهیه‌کنندگان خواهش می‌کنم که بخشی از بازیگران، بومی آن منطقه باشند و بتوانند سکانس‌های خوب و با دیالوگ ایفا کنند. «میرو» فیلمی مادرانه است. قطعا مادران این سرزمین، آموزگاران فرزندان هستند که زمان طولانی‌ را با آن‌ها سپری می‌کنند. این فیلم ریتم کندی ندارد و ما لنزی برای فیلمبرداری انتخاب کردیم که حس و حال قصه را مناسب‌تر منتقل می‌کند. همچنین در این فیلم بازیگران حرفه‌ای و نابازیگری ایفای نقش کرده‌اند که تعادلی در فیلم ایجاد کرده است. «میرو» یک اسم بلوچی است. من سال‌ها قبل با این اسم آشنا شدم و مستندش را ساختم. احساس کردم این نام، برای این قصه مناسب است و در نتیجه عنوان فیلم، «میرو» شد. همان‌طور که ما در مدارس زنگ ورزش داریم، باید زنگ سینما هم داشته باشیم تا فضایی برای فیلم‌های ژانر کودک و نوجوان به وجود آید. ما به این جمع‌بندی رسیدیم که در فیلم لهجه‌ای داشته‌ باشیم که همه ایرانی‌ها متوجه آن شوند؛ یعنی از زبان بلوچی به لهجه بلوچی رسیدیم که نیازی به زیرنویس نباشد. فیلم تکلیفش را با تماشاگر روشن کرده است و در روایت داستان، پیامش را به مخاطب منتقل می‌کند.

پیمان شیرخانی | نویسنده: زمانی که نویسنده، کاراکترها را می‌نویسد، به هر حال چیزی به او اضافه می‌شود. من در نوجوانی آرام بودم؛ در حالی که کاراکتر «میرو» شیطنت‌های زیادی دارد. البته نوجوانان دهه ۶۰، خواه و ناخواه تحت تاثیر جنگ قرار گرفته بودند که در این فیلم به آن اشاره می‌شود. فیلم‌هایی که درباره سیستان و بلوچستان ساخته شده است، همیشه کلیشه‌هایی مانند قاچاق، دزدی، فقر، اشرار و… را روایت کرده‌اند و در «میرو» تلاش کردیم که از این کلیشه‌ها دوری کنیم. در قصه «میرو» از نشان دادن اشرار دوری کردیم و تصویر واقعی‌تری از این منطقه نشان دادیم.

سودابه بیضایی | بازیگر: این کاراکتر، برای من مادری متفاوت بود. در سفر قهرمانی «میرو»، مادر نقش مهم و تاثیرگذاری داشت، چیزی که من در فیلمنامه های دیگر ندیده بودم. برای رسیدن به لهجه مناسب نیز، حدود یک هفته زمان داشتم و ایوب افشار در این مسیر به من کمک بسیاری کرد.

ایوب افشار | بازیگر: هر زمان که صحبت از بلوچ می‌شد، فردی را تصور می‌کردیم که تفنگی در دست دارد و دستاری روی سر؛ اما ما هم هنرمند هستیم. ما دیر به صحنه آمدیم؛ اما به کمک حسین ریگی درست آمدیم. خوشحال هستم که ما بلوچی‌ها درست به این هنر وارد شدیم. ما نمی‌گوییم در سیستان و بلوچستان قاچاقچی نیست، اما همه‌ خطه، این نیست. از قبل انقلاب تاکنون فیلم‌هایی که در این منطقه ساخته می‌شدند، تصور غلطی به مردم نشان می‌دادند. «میرو» اولین فیلمی است که واقعیت بلوچ را به تصویر کشید.

مهدی دین‌محمد‌پور | بازیگر نقش میرو: حرفه من بازیگری نیست اما تاکنون دو فیلم بازی کردم و مغازه هم دارم. زمانی که فیلمنامه را خواندم، به دلیل این که تصویر واقعی از استانم نشان می‌داد، تصمیم به بازی گرفتم‌. یکی از چالش‌های بازی در این فیلم این بود که در زمان فیلمبرداری حتی یک روز هم تعطیلی نداشتیم‌ و حدود ۱۰ روز هم روی آب بودیم.

امیررضا دلاوری | بازیگر:  به همه گروه از همین‌جا خسته نباشید می‌گویم. در فیلم «میرو» سهم کوچکی داشتم و سکانس‌های من چهار روز زمان برد. زمان کمی برای رسیدن به لهجه و نقش داشتیم و جناب افشار تمام دیالوگ‌های را با من کار کرد تا بتوانم آن‌ها درست ادا کنم. بجز «میرو»، پیشنهاد بازی در دو فیلم دیگر را داشتم، اما این فیلم را انتخاب کردم زیرا اقوام ایرانی برای من همواره مهم هستند. ما به واسطه کارمان، شهرهای مختلفی رفته‌ایم و این بار هم برای تولید «میرو» به چابهار رفتیم که از بودن در آنجا بسیار لذت بردم‌. ولی جدا از این، این منطقه بسیار محروم است و من با چند جوان آشنا شدم که علاقمند کار به حوزه سینما بودند. خیلی ها آمدند و قول‌هایی به آنها دادند، اما در همان محیط بسته ماندند، به همین دلیل از این تریبون استفاده می‌کنم که اگر کسی می‌تواند، کمکی به این منطقه و استعدادهایش کند.

حمید ابراهیمی | بازیگر: سال‌هاست در تئاتر دفاع مقدس کارهای زیادی انجام داده‌ام و از آن جایی که نقش‌های منفی زیادی بازی کرده‌ام، بازی کاراکتر مثبت در «میرو» برای خودم هم، به منزله یک امتحان بود، بنابراین این نقش را پذیرفتم.

خرید بلیت فیلم های جشنواره فیلم فجر

پوستر و عکس های فیلم میرو

پوستر فیلم میرو

فیلم میرو

فیلم میروفیلم میرو

دانلود انیمیشن

نقد و نگاهی به فیلم کاندیدای اسکار انجمن برف


انسان گرگ انسان است یا انسان مانند لوح سفیدی پا به جهان می‌گذارد و بعدتر سر و شکل می‌گیرد؟ آیا واقعیت چیزی میان این دو است؟ گروهی از فلاسفه و روانشناسان انسان را ذاتا بدسرشت می‌دانستند و تنها ابزار مهار انسان را حس گناه و عذاب وجدان تلقی می‌کردند. توماس هابز که جمله انسان گرگ انسان است به او نسبت داده شده و بعدتر زیگموند فروید سردمداران این نگاه به انسان بودند. گروهی دیگر مثل روسو و بعدتر پیاژه و گلبرگ بر این باور بودند که انسان بر حسب تجربه‌های زیستی و شناختی و تقلا برای سر و شکل دادن به طرحواره‌ها و تعادل جویی بر پایه کنجکاوی ذاتی سر و شکل می‌گیرد. در این بین دیدگاهی دیگر هم برجسته بود و هست.

معرفی و نقد فیلم انجمن برف

دیدگاهی که انسان را نه نیک سرشت و نه بدسرشت می‌داند و بر این باور است که انسان بر اساس اصول یادگیری اجتماعی و بر پایه پاداش‌ها و تنبیه‌ها تربیت می‌شود. جان لاک که صاحب نظریه لوح سفید است، یکی از پایه گذاران این دیدگاه بود و بعدتر پیروان نظریه یادگیری اجتماعی بر پایه این دیدگاه به مطالعاتشان در مورد انسان و شیوه یادگیری و رشدش ادامه دادند. انجمن برف بر پایه کنکاش در دل این نظریات در مورد ذات انسان شکل گرفته به انضمام یک اصل و آن اصل بقا است. فیلم با تکیه بر یک داستان واقعی تلاش کرده تا انسان را با لایه‌هایی از وجود حقیقی فطری‌اش روبرو کند! فیلم بنا را بر این باور قرار داده که هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست. به قول آن دیالوگ معروف در فیلم پدرخوانده، هرکسی قیمتی دارد.

فیلم انجمن برف

قیمت انسان‌ها به اندازه میزان احساس خطر مرگ و نیستی و نابودی تعیین می‌شود. هرچه این خطر شدت بیشتری پیدا کند و انسان‌ها توان تحمل بیشتری نسبت به آن داشته باشند، قیمت اخلاقی بالاتری پیدا می‌کنند. اما در نهایت غالب انسان‌ها بر سر یک قیمت توافق می‌کنند و برای زنده ماندن و نمردن خودشان دست به هر کاری خواهند زد. داستان فیلم مربوط به رخدادی واقعی در خطوط هوایی اروگوئه است. رخدادی که منجر به سقوط یک هواپیما در دل کوه‌های برفی آمریکای جنوبی شد. در ابتدا گمان می‌رفت که تمام مسافران هواپیما کشته شده‌اند اما واقعیت چیز دیگری بود. تعدادی از مسافران جان سالم به در برده از این سقوط، ۷۲ روز را بدون آب و غذا در دل سرمای کوهستان سر کردند تا اینکه در نهایت تعدادی از آن‌ها نجات پیدا کردند و بسیاری‌شان مردند و یا خورده شدند! بله، خورده شدند. تبدیل به غذای بازماندگان شدند.

پی‌ریزی و سرمایه‌گذاری محتوایی فیلم روی دوش همین روند دلهره‌آور و دلخراش انجام شده است. اما چه فرآیندی رخ می‌دهد که انسان‌های بازمانده تصمیم می‌گیرند از بقایای بدن همراهان در آغوش مرگ خسبیده‌شان تغذیه کنند؟ چه کسانی با چه شرایط روحی و روانی و فیزیکی‌ای تن به چنین تصمیمی می‌دهند؟ آیا هر انسانی در این موقعیت قرار بگیرد بین مردن و خوردن گوشت بدن همراهانش، دومی را انتخاب می‌کند؟ آیا انسان پیش از آنکه در این موقعیت قرار بگیرد می‌تواند رفتار مسافران این هواپیما را قضاوت کند؟ آیا امتناع کردن از خوردن گوشت تن مردگان همراه و انتخاب مرگ در اثر گرسنگی اقدامی اخلاقی و عاقلانه است؟

موضوع و موقعیت فیلم کاملا خاص و منحصربه‌فرد است و طبیعتا این جنس از ناشناختگی و دردآور بودن، سوالات مبنایی بسیاری را رقم می‌زند. این سکه اما روی دیگری هم دارد. فیلم بیش از آنکه به درونمایه و شخصیت‌ها بپردازد، درگیر شکل و تکنیک فیلمسازی شده است

بهترین تصمیم در این موقعیت چیست؟ آیا اصولا رسیدن انسان به مرحله در خطر دیدن بقا منجر به یک رفتار واحد می‌شود؟ اگر چنین باشد، مفهوم انسان و انسانیت و حیوان و رفتار حیوانی چگونه جمع بسته می‌شود؟ آیا رسیدن به مرحله مرگ و زندگی انسان ناطق، متفکر و سخنگو را به چیزی شبیه سایر حیوانات بدل می‌کند؟ آیا بر این مبنا نظریه تکامل داروین و قانون بقای اصلش تایید می‌شود؟ یا از منظری دیگر این سوال مطرح می‌شود که آیا تمام انسان‌ها در مرحله مرگ و زندگی رفتاری مشترک و غریزی را بروز می‌دهند؟ آیا باید بر این باور باشیم و دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد و تمام انسان‌ها در نهایت وا می‌دهند و تن به خوردن مردار می‌دهند؟ و یک سوال مهمتر؛ این همه سوال چرا باید بعد از تماشای یک فیلم در ذهن متبادر شود؟ یک پاسخ کوتاه؛ به دو دلیل اول اینکه موضوع و موقعیت فیلم کاملا خاص و منحصربه‌فرد است و طبیعتا این جنس از ناشناختگی و دردآور بودن، سوالات مبنایی بسیاری را رقم می‌زند. این سکه اما روی دیگری هم دارد. فیلم بیش از آنکه به درونمایه و شخصیت‌ها بپردازد، درگیر شکل و تکنیک فیلمسازی شده است.

سکانس سقوط هواپیما در دل کوه‌های برفی از نظر اجرا چنان جذاب است که می‌توان آن را برای آموزش کارگردانی مورد استفاده قرار داد. اما انتخاب روش روایت شکلی برای داستانی که بارها و بارها روایت شده و حتی پیش‌تر فیلمی بر اساس آن ساخته شده است، چه مزیتی می‌تواند داشته باشد؟ قطعا مخاطب در مواجهه با این موقعیت بیش از آنکه دنبال جذابیت‌های تصویری برود (که البته در سینما یک ضرورت است) سراغ لایه‌های درونی شخصیت‌ها و موقعیت هر را می‌گیرد. به یک دلیل ساده. چه اتفاقی می‌افتد که این افراد و دوستان به نقطه‌ای می‌رسند که گوشت تن همراهانشان را می‌خورند تا زنده بمانند؟ فیلم برای این سوال پاسخی در خورد ندارد. بلکه صرفا به این اصل که انسان در مرحله به خطر افتادن بقا دست به هرکاری خواهد زد، اکتفا می‌کند.

غافل از اینکه کار سینما و روایتگری داستان، بیان کلیات و کلی‌گویی نیست. چرا که کلیات و قواعد کلی را بارها در کتاب‌ها خوانده‌ایم. چیزی که عامل جذابیت می‌شود، به چالش کشیدن باورها و گزاره‌های کلی و ذهنی و عادت شده است. اینجاست که کشش دراماتیک و کشمکش میان فیلم و مخاطب رقم می‌خورد. فیلم بیش از آنکه به ساختار روایت بپردازد، مجذوب هیجان نهفته در ایده دو خطی داستان شده است و از بسط و گسترش آن غافل شده است. هیچ لایه‌برداری و سفر به درونی در کار نیست. هر چه هست هیجان لحظه‌ای مبتنی بر تکنیک کارگردانی است و بهره‌گیری از کلیه داشته‌های ذاتی خود موقعیت مستند. که خب داستانش را در روزنامه‌ها و نشریات و ویکی پدیا می‌توان جست‌وجو کرد. پس کار سینما در این بین چیست؟ احتمالا پاسخ فیلمساز این است که صرفا ایجاد هیجان و سرگرمی. نتیجه اینکه همچنان بهترین فیلم کارگردان خوش‌ذوق اسپانیایی همان فیلم «یتیمخانه» است که در فضای سینمای وحشت تولید شده و یکی از خوب‌های این ژانر در طول سال‌های اخیر است. نتیجه مهم‌تر آنکه فیلم حتی نزدیک ارائه پاسخ به سوالات مبنایی و ازلی در مورد انسان نمی‌شود. فیلم تصمیم گرفته در سطح بماند و خب در نتیجه سطحی هم باقی مانده است.

تماشا و دانلود رایگان فیلم انجمن برف