دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

فهرست غمبار فیلم هایی که باید اسکار می‌بردند ولی برنده نشدند


اسکار به عنوان مشهورترین جشن سینمایی دنیا فاصله‌ چندانی تا صدمین دوره خود ندارد. چه اسکار را دوست داشته باشیم چه نه، نامزدها و برندگان اسکار همیشه در مرکز توجه علاقه‌مندان سینما در سراسر جهان قرار داشته‌اند. از سوی دیگر، رقابت‌های اسکار هر سال با حواشی و بحث‌های بسیاری همراه بوده‌اند. آکادمی اسکار بارها بخاطر انتخاب‌ها و بی‌‌سلیقگی‌های خود مورد انتقاد علاقه‌مندان سینما قرار گرفته است. چه بسیار فیلم‌ها و فیلمسازان و بازیگرانی که علی‌رغم شایستگی‌های‌شان، توسط آکادمی اسکار با کج سلیقگی نادیده گرفته شده‌اند. به عنوان یک نمونه بارز، شاید هیچ‌کس باور نکند که آلفرد هیچکاک هیچ‌گاه برنده جایزه اسکار کارگردانی نشد. همچنین فیلم‌های متوسط زیادی در این سال‌ها برنده اسکار شده‌اند که در حافظه بسیاری از سینمادوستان ردی ازشان باقی نمانده است و این خود نشان می‌دهد که برنده شدن در اسکار لزوما رمز ماندگاری هیچ فیلمی نیست. با اینحال اگرچه از نگاه بسیاری از سینه‌فیل‌ها و سینمادوستان، جوایز اسکار (و به‌طور کلی جوایز اکثر فستیوال‌ها و جشن‌های سینمایی دیگر)، معیار نهایی و اصلی ارزش‌گذاری فیلم‌ها نیستند، اما نمی‌توان اهمیت و جذابیت آن را انکار کرد. همانطور که هیچ علاقه‌مند سینمایی نیست‌ که از دیدن مجسمه اسکار در دستان فیلمساز یا بازیگر محبوب خود، خشنود نشود.

تصمیم گرفته‌ایم که به همه فیلم‌های برنده اسکار از بدترین تا بهترین، نگاهی بیاندازیم. همچنین به این پرسش پاسخ می‌دهیم که در هر سال چه فیلم دیگری می‌توانست برنده اسکار باشد.

همه چیز درباره اسکار ۲۰۲۴

۹۵. فیلم تصادف | Crash | 2005

فیلمی که باید برنده می‌شد: مونیخ | Munich

داستان تصادف در جهانی رخ می‌دهد که در هر لحظه هر روز آن بحث‌های نژادی در خط مقدم قرار دارند. جایی که توهین‌ها و تحقیرهای نژادی مانند گلوله‌های یک تفنگ در مرکز صحبت‌ها و کلمه‌های هر آدمی، آماده شلیک هستند. شخصیت‌های فیلم همگی کاریکاتورهایی نامناسب و نمادی از آشفتگی دنیای معاصرند. تصویر پل هگیس از دنیایی که در آن افکار و کلمه‌های هر آدمی از طریق نوعی تراشه مترجم نژادپرستانه فیلتر می‌شوند و به گفت‌وگوهای روزمره راه پیدا می‌کنند، ناخوشایند و زننده است. زیرا فیلم هر شخصیتی را به عنوان یک متعصب نژادپرست واقعی و یا بالقوه به تصویر می‌کشد. همچنین دنیایی که فیلم ترسیم می‌کند غیرواقعی است، بخاطر اینکه انگیزه آمریکایی‌ها برای اینکه حداقل تظاهر کنند نژادپرست نیستند – به دلیل ترس از طرد شدن توسط همنوعان خود –  را نادیده می‌گیرد.

تماشا و دانلود فیلم تصادف

۹۴. فیلم سیمارون | Cimarron | 1931

فیلمی که باید برنده می‌شد: صفحه نخست | The Front Page

سیمارون، در ادامه فیلم‌های عظیم دوران هالیوود پیشا-کد، شبیه به تمرینی در تولید فیلمی با بودجه کلان است. البته نه به این معنا که حاصل آن واقعا چیزی خلاقانه باشد. وسلی راگلز، فیلمنامه‌ای که ماجراهای آن بازه‌ای چهل ساله را پوشش می‌دهد را به دست می‌گیرد تا یک فیلم عظیم چشم‌‌نواز و خیره‌کننده تولید کند. داستان فیلم با بازسازی دوره‌ای از تاریخ اوکلاهاما در سال ۱۸۸۹ شروع می‌شود (زمانی که دولت ایالات متحده، درهای سرزمین اوکلاهاما را به روی مهاجرانی که حاضر بودند به دشت‌های مرکزی کشور بروند و یک قطعه زمین را به رایگان دریافت کنند، باز کرد). سکانسی که در آن از ۴۷ دوربین برای پوشش دادن حدود ۴۰ هکتار زمین استفاده شده است. یانسی (ریچارد دیکس) و خانواده‌اش تلاش می‌کنند تا اوسیج کانتی اوکلاهاما را به مکانی مناسب برای زندگی تبدیل کنند. بیش‌تر صحنه‌های فیلم با سبک‌ بازیگری تئاتری اغراق شده و دیالوگ‌های پراطناب، تعریف می‌شوند. سیمارون بخاطر اینکه یکی از وسترن‌های اولیه دوران ظهور صدا بود، برای مخاطبان آن زمان یک تجربه صوتی و بصری جدید به حساب می‌آمد. البته امروزه، مخصوصا بخاطر شخصیت‌پردازی‌های نژادپرستانه‌اش، کمی بیش‌تر از  آزار دادن چشم و گوش عمل می‌کند.

فیلم سیمارون

۹۳. فیلم خارج از آفریقا | Out of Africa | 1985

فیلمی که باید برنده می‌شد: رنگ ارغوانی | The Color Purple

خارج از آفریقا تلاش می‌کند جلوه‌های بصری گسترده لورنس عربستان Lawrence of Arabia را با داستانی به سبک بربادرفته Gone with the Wind ترکیب می‌کند. اما سیدنی پولاک نه دیوید لین است و نه دیوید او. سلزنیک. این فیلم بادکرده و خود بزرگ بین، نویسنده دانمارکی، ایزاک دینسن را در زمان کشت قهوه در کنیا به تصویر می‌کشد. مریل استریپ یکی از شلوغ‌ترین اجراهای خود را در این فیلم به نمایش می‌گذارد. صحنه‌ای که دینسن با تازیانه یک شیر گرسنه را دور می‌کند، مریل استریپ را می‌بینید که به اندازه حیوان اوراکت و اغراق‌آمیز عمل می‌کند. در حالی‌که، رابرت ردفورد اجرایی خنثی دارد و کلاوس ماریا برانداور مانند یک گربه سیفلیسی چشری (چشر: یکی از شهرهای انگلستان) پوزخند می‌زند. پولاک هر زمان که از لحاظ بصری ایده تازه‌ای ندارد به دریایی از چهره‌های قهوه‌ای تیره آفریقایی برش می‌زند که با سردرگمی به صفحه نمایش خیره شده‌اند. یک پانج لاین از نظر نژادی مشکوک که بیش از حد مورد استفاده قرار می‌گیرد.

دانلود و تماشای فیلم خارج از آفریقا

۹۲. فیلم ذهن زیبا | A Beautiful Mind | 2001

فیلمی که باید برنده می‌شد: گاسفورد پارک | Gosford Park

در ذهن زیبا، جان نش جوان (راسل کرو) پشت میزش می‌نشیند، در حالی‌که جلوه‌های ویژه نمای بیرون خوابگاه پرینستون را به آرامی تغییر می‌دهند تا به این طریق گذر زمان و جابجایی فصل‌ها را برجسته کنند: برگ‌ها می‌ریزند، برف جمع می‌شود و آب می‌شود و پرندگان جیر جیر می‌کنند. در سرتاسر فیلم از چنین ترفندهای آماتوری و فاقد ظرافتی استفاده می‌شود. ترفندهایی که نه برای نزدیک کردن ما به واقعیت زندگی ریاضیدان، بلکه برای مشارکت دادن ما در یک سیرک نمایشی عمل می‌کنند. در بازنگری ذهن زیبا احتمالا غیرممکن است که باور کنیم نیمه اول آن قصد دارد دنیا را از دریچه هذیان‌ها و اوهام‌های یک ریاضی‌دان برجسته به تصویر بکشد، به این دلیل که اساسا درک فیلم از مفهوم زندان ذهن، خامدستانه است. فیلم در طراحی دنیای خود از کلیشه‌هایی بهره می‌برد که شاید آرزو کنیم که کاش راجر ایبرت در کتاب واژه‌نامه کلیشه‌های سینمایی خود از آن‌ها استفاده کرده بود (Ebert’s Bigger Little Movie Glossary).

تماشای فیلم ذهن زیبا در فیلیمو

۹۱.فیلم شجاع‌دل | Braveheart | 1995

فیلمی که باید برنده می‌شد: بیب | Babe

شجاع‌دل، یک زیبایی‌شناسی پرزرق و برق و سخنرانی‌های نقل‌ کردنی را جایگزین بازبینی واقعی افسانه تاریخی می‌کند. در حالی‌که عاشقانه‌ آشفته فیلم، در زیر سنگینی مدت زمان نامناسبش و حس تراژدی بیش از حد برنامه‌ریزی شده‌‌ آن، گیر افتاده است. سده‌های تاریکی (دوران اول قرون وسطی) هیچ‌وقت به این شکل سطحی و تزئینی،آنگونه که از دورن لنز پانورامیک مل گیبسون ظاهر می‌شوند، به تصویر کشیده نشده‌اندهمچنین هیچ قاب مجزایی در کارنامه کارگردان با تصویر ژست مسیح‌گونه ویلیام والاس پیش از پایان تراژیکش، برابری نمی‌کند. ویلیام والاس یک جنگجوی قرن سیزدهمی است که رهبری اسکاتلندی‌ها را در اولین جنگ استقلال‌طلبی آن‌ها علیه پادشاه ادوارد یکم انگلستان به عهده دارد. بنظر می‌رسد در آخرین لحظه شکوه مازوخیستی‌ای که فیلم ارائه می‌دهد، گیبسون و والاس یکی می‌شوند. مردی آتشین و پرشور و اشتیاق که آماده است برای خوشنودی از خود نابود شود.

تماشای فیلم شجاع دل در فیلیمو

۹۰. فیلم نوای برادوی | The Broadway Melody | 1930

فیلمی که باید برنده می‌شد: در آریزونای قدیم | In Old Arizona

از نظر فلسفی، طلوع: آواز دو انسان فریدریش ویلهلم مورنائو اولین فیلمی بود که جایزه‌ای که اکنون با عنوان دسته‌بندی بهترین فیلم مرتبط می‌دانیم را برنده شد. سال ۱۹۳۰ تنها سال تقویمی است که در آن دو مراسم اسکار (دوره دوم و سوم) برگزار شد. در دومین دوره،‌ به لطف برنده شدن نوای برادوی، می‌توانیم یک مطالعه موردی درباره این موضوع داشته باشیم که چگونه نوآوری‌های فنی گاهی به بیان هنری ناخوشایند و بد منجر می‌شوند. همان آپاراتوس از مد افتاده‌ای که استنلی دانن و جین کلی آواز در باران، دهه‌ها بعد آن را مسخره می‌کنند. به گونه‌ای که هر پلان فیلم خود را به عنوان نتیجه مصالحه‌ای برای هماهنگ سازی تصویر با صدا اعلام می‌کند. به لطف ظهور صدا به زودی سیل فیلم‌های موزیکال شکوفا می‌شود: امشب عاشقم باش (Love Me Tonight) و هله‌لویا، من یک ولگردم Hallelujah, I’m a Bum و جویندگان طلا در سال ۱۹۳۳ (Gold Diggers of 1933). همه‌ این فیلم‌های ذکر شده برخلاف ملودرام سطحی و خشک و بی‌روح نوای برادوی، به شکل سرگیجه‌آوری خلاقانه و بدون هیچ تلاش خاصی سرگرم‌کننده هستند.

فیلم نوای برادوی

۸۹. فیلم دور دنیا در هشتاد روز | Around the World in 80 Days | 1956

فیلمی که باید برنده می‌شد:‌ ترغیب دوستانه | Friendly Persuasion

اسکار دور دنیا در هشتاد روز، حتی با معیارهای گاه رقت‌انگیز این مراسم، یک مورد استثنایی محسوب می‌شود. حماسه مایکل اندرسون که اقتباسی از رمان معروف ژول ورن است، از هر جهت در سطح پایین‌تری قرار می‌گیرد. فیلمی که در قالب یک داستان واپس‌گرایانه پیشا عصر فضا به شکرگذاری روزهای گذشته می‌پردازد. دور دنیا در هشتاد روز در تمام مدت زمان خود، از رفتار تکبرآمیز دیوید در نقش فیلئاس فاگ گرفته تا شکلک‌درآوردن‌ها و دلقک بازی‌های ناخوشایند کانتینفلاس در نقش خدمتکار فاگ، از نجات شاهزاده خانم بومی آمریکایی شرلی مک‌لین تا یک تیراندازی در غرب وحشی دوره ویلیام اس هارت میان محلی‌های سفیدپوست و بومیان آمریکایی، کل تاریخ از آن‌خودسازی فرهنگی جهان را در قالب یک پارک تفریحی پایان‌ناپذیر خلاصه می‌کند. هرچند اگر فیلم حداقل قابل تماشا بود می‌توانست به عنوان یک یادآوری مناسب از تغییر دیدگاه‌ها و برخوردها، ارزش‌هایی در زمان معاصر داشته باشد. اما فیلم در نهایت شبیه سه ساعت اسلاید از تعطیلات است که در اتاق زیرشیروانی پدربزرگتان پیدا کرده‌اید.

فیلم دور دنیا در هشتاد روز

۸۸. فیلم شکسپیر عاشق | Shakespeare in Love | 1998

  • فیلمی که باید برنده می‌شد: خط باریک سرخ (The Thin Red Line)

شکسپیر عاشق جان مدن طراحی لباس و صحنه زیبایی دارد. ویلیام شکسپیر، بزرگ‌ترین صدایی که تئاتر تاکنون دیده و مولف بی‌نظیری که تقریبا الهام‌بخش همه آثار روایی در دوران مدرن بوده، در اینجا توسط جوزف فانیز به عنوان آدمی خودخواه به تصویر کشیده شده است. یک آدم رذل حق‌بجانب که پس از به پایان رساندن نخستین پرده از یک نمایشنامه می‌تواند به خوب بودن خودش اعتراف کند. همانطور که شکسپیر عاشق نشان می‌دهد، نگارش رومئو و ژولیت تقریبا به صورت اتفاقی و تحت تاثیر امیال نادرست ویلیام، شکل گرفته است. روایت آشفته و پر از زوائد فیلم عمدتا روی رابطه عاشقانه شکسپیر و ویولا دو لیسپس (گوئینت پالترو) و فرایند نگارش رومئو و ژولیت تمرکز دارد. همانطور که روایت فیلم پیش می‌رود وظیفه ناخوشایند باور کردن اینکه شکسپیر یک نابغه با بینش و تخیلی فوق‌العاده بوده است- علی رغم سماجت مشتاقانه فیلم مبنی بر اینکه او فقط یک بزدل حسود گرفتار شانس و اقبال بوده – به تمرینی سخت و طاقت‌فرسا برای قوه تخیل مخاطب تبدیل می‌شود.

 فیلم شکسپیر عاشق

۸۷. فیلم آرتیست | The Artist | 2011

فیلمی که باید برنده می‌شد: درخت زندگی | The Tree of Life

ایده ساخت فیلمی درباره سینمای آمریکای بین سال‌های ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۳ به اندازه ساختن فیلمی درباره کل تاریخ سینما، ترسناک بنظر می‌رسد. به عبارت دیگر، مانند تصور کردن تفاوت عظمت یک کهکشان و بزرگی دنیا است. آرتیست میشل آزاناویسوس با نادیده گرفتن همه‌ چیزهای جذاب و به یاد ماندنی آن دوران، به سادگی این معضل حل‌نشدنی را دور می‌زند. در نتیجه، فیلم بجای آن بر مجموعه‌ای سرهم بندی شده از اطلاعات عمومی تمرکز می‌کند، به طوری که تمام حقایق ناخوشایند را از بین می‌برد. فیلمی که حتی به عنوان یک اثر خیالی درباره‌ آن دوران کیفیت و شرایط لازم را ندارد. این فیلم به عنوان یک معجون احمقانه، نسبت به فیلم هفته‌ای که با مرلین گذراندم (My Week with Marilyn)، حداقل یک برجستگی متمایز دارد و آن هم صلاحیت آزانویسوس به عنوان یک کارگردان است، زیرا صحنه‌های مربوط به فیلم‌های قدیمی در آن واقعا شبیه به فیلم‌های قدیمی است.

دانلود و تماشای فیلم آرتیست

۸۶. فیلم رانندگی برای خانم دیزی | Driving Miss Daisy | 1989

فیلمی که باید برنده می‌شد: متولد چهارم جولای | Born on the Fourth of July

در یک لحظه فریبنده از فیلم، دیزی ورتان (جیسکا تندی)، زن یهودی نود ساله و معلم سابق مدرسه، نزدِ راننده سیاهپوست خود هوک کلبرن (مورگان فریمن) ادعا می‌کند که او دوست بسیار صمیمی و نزدیکش است. اما تا این لحظه خانم دیزی همه جوره بد اخلاق بوده است. به‌‌ گونه‌ای که هوک را به دزدیدن یک قوطی کنسرو ماهی سالمون ۳۳ سنتی متهم می‌کند و یا به شکل بی‌رحمانه‌ای او را از دیدن صحبت‌های مارتین لوتر کینگ در هنگام شام منع می‌کند. اینکه خانم دیزی گویی به از دست دادن سلامت عقلی‌اش نیازد تا سرانجام چیزی از صمیم قلب به خدمتکار ده‌ها ساله خود بگوید، به نوعی یک آیرونی است که البته کاملا در فیلم گم می‌شود. این به این دلیل است که آلفرد یوری نویسنده هرگز توضیح نمی‌دهد که چرا هوک سخنان دیزی را به عنوان حقیقت می‌پذیرد. زیرا هوک در بهترین حالت برای وضعیت ذهنی و روحی رو به وخامت خانم دیزی متاسف است و در بدترین حالت، سندروم استکلهم او را در مدار کسی نگه‌ می‌دارد که فقط در زمان از دست دادن هوشیاری‌اش قدر او را دانسته است. در هر صورت، هوک بخاطر تعهد و مسئولیتش در رابطه با او گیر کرده است، مانند برده‌ای آزاد شده که در مزرعه می‌ماند تا به اربابش کمک کند. فیلم هرگز متوجه نمی‌شود که سازگاری بین نژادی‌ای که مطرح می‌کند در واقع نوعی تبیعت نژادی است، چراکه فیلم بیش از حد مشغول ستایش از خود است. رانندگی برای خانم دیزی معادلی سینمایی از دوستی است که جز چاپلوسی هیچ کاری انجام نمی‌دهد.

فیلم رانندگی برای خانم دیزی

۸۵. فیلم گاندی | Gandhi | 1982

فیلمی که باید برنده می‌شد: ئی.تی. موجود فرازمینی | T. the Extra-Terrestrial

هیچ صحنه‌ای در گاندی به اندازه شوخی دنیس میلر درباره اینکه ماهاتما با هر روز حبس کردن خود در یک کمد و ناسزا گفتن به مدت یک ساعت به آرامش درونی می‌رسد، جذاب نیست. ستایش و تکریم کاملا بی‌مخاطره ریچارد اتنبرا از رهبر بزرگ سیاسی و معنوی هندیان جایی برای تضاد ندارد. در اینجا، گاندی (بن کینگزلی)، برای اولین‌بار در هنگام ترور و سپس تشیع جنازه‌ دیده می‌شود. پس از آن اگرچه فیلم به روزهای قبل‌تر او بازمی‌گردد، اما این پروسه را به عنوان فرایندی طولانی از مومیایی کردن او ادامه می‌دهد (اینکه تصویری بی‌عیب و نقش از او شاهد باشیم). گاندی برای بیش‌تر از دو دهه یک پروژه رویایی برای فیلمساز به حساب می‌آمد، بنابراین جای تعجب نیست که شکل یک جزوه مقدس به خود گرفته است. ستایش بی‌ریا و از ته قلب آتنبرا از فلسفه مقاومت از طریق صلح گاندی غیرقابل انکار است. با اینحال، این ایده از طریق یک روایت حماسی مجلل کلیشه‌ای و قرار دادی بیان شده  که آن را به یک داستان شکست‌خورده متورم تبدیل کرده است. فیلمی که گاندی را به عنوان مرکز عجیب و غریب گروه بزرگی از ستاره‌های مهمان و یانکی‌های هالیوودی (مارتین شین، کندیس برگن) و بریتانیایی‌های کارکشته (ادوارد فاکس، جان گیلگد، تروور هاوارد) می‌بیند.

تماشای فیلم گاندی در فیلیمو

۸۴. فیلم شیکاگو | Chicago | 2002

فیلمی که باید برنده می‌شد:‌ پیانسیت | The Pianist

چندین دهه است که مدام در زمان‌های مختلف گفته می‌شود موزیکال‌های سینمایی در میانه یک بازگشت قرار دارند، در حالی‌که شیکاگو تنها فیلم موزیکال از زمان جنگ ویتنام محسوب می‌شود که  اسکار بهترین فیلم را کسب کرده است. هرچند این مطمئنا بخاطر بهترین بودن آن در این دسته نیست، زیرا پیروزی آن را باید احتمالا بخاطر تلاش برای احیای ژانر موزیکال – هرچند به شکلی ناموفق – و همچنین تحت تاثیر اشتیاق باقی مانده از مولن روژ! (Moulin Rouge!( که سال قبل عرضه شده بود، در نظر گرفت. البته از تاثیر هاروی واینستین نمی‌توان چشم‌پوشی کرد. بزرگ‌ترین جرم شیکاگو، زننده و ناخوشایند بودن آن نیست. در واقع، مشکل دقیقا برعکس آن است. بازگردان سینمایی تئاتر موزیکال کندر-اِب (جان کندر و فرد اِب) به استعدادی جسور، گستاخ و صریح نیاز داشت که می‌توانست طنز کنایه‌آمیز و جسورانه محیط مجرمان/آدم‌های مشهور کتاب را به تصویر بکشد؛ به یک باب فاسی نه یک هارولد پرینس. بیش‌تر قطعه‌های موزیکال فیلم راب مارشال، صحنه و محیط را به نفع ایجاد جلوه‌های نوری زننده و درخشان در میان یک فضای تاریک، نادیده می‌گیرد. یک استراتژی جذاب که پوچی خودخواسته فیلم را آشکار می‌کند.

فیلم شیکاگو

۸۳. فیلم سواران | Cavalcade | 1933

فیلمی که باید برنده می‌شد: فراری از گروه مجرمان | I Am a Fugitive from a Chain Gang

فرانک لوید در طول ۴۰ سال دوران کاری خود تقریبا ۸۵ فیلم سینمایی را کارگردانی کرد. در این میان سواران شصت و هشتمین فیلم او محسوب می‌شود که البته تقریبا بی‌معنی و عجیب بنظر می‌رسد. زیرا احتمالا فقط پروژهشگران فیلم صامت و منتقدان متعهد می‌توانند از آثار قبلی او فیلمی را نام ببرند. سواران همانند دیگر تولیدات استودیویی گران‌قیمت اواخر دهه ۲۰ و اوایل دهه ۳۰، مشکلات قابل توجهی در ریتم دارد که با داستانی که بیش از سه دهه از وقایع‌نگاری مسائل و مشکلات زندگی یک خانواده لندنی را را در میان سایر رویدادها از جمله جنگ جهانی اول در بر می‌گیرد، تشدید می‌شوند. فیلمنامه بر مبنای متنی از نمایشنامه‌نویس معتبر انگلیسی نوئل کوارد نوشته شده است. اما لوید نمی‌تواند فیلمنامه را چیزی غیر از مجموعه‌ای اغراق شده از مبادلات بیش‌ از حد دراماتیک در نظر بگیرد. به همین دلیل مضامین بسیار مهم و آشکار آن به طرز غیرقابل انکاری آبکی شده‌اند.

فیلم سواران

۸۲.فیلم ارابه‌های آتش | Chariots of Fire | 1981

فیلمی که باید برنده می‌شد: آتلانتیک سیتی | Atlantic City

ارابه‌های آتس هیو هادسن در حقیقت یک گواهی عاشقانه بر استقامت و پایمردی پروتستانیسم است. ما اجازه نداریم ببینیم که میزاث یهودی هارولد آبراهامز (بن کراس) خوب یا بد چه معنایی برای او دارد. در صورتی ‌که اریک لیدل (ایان چارلسون) خودش یک مبلغ مذهبی در انتظار بازگشت به چین است و در حال بیان حکمت در کلیسا و اطراف آن دیده می‌شود. چیزی ترسناک و عجیب درباره روشی که لیندل مذهب را به برتری فیزیکی و قدرت واقعی پیوند می‌دهد وجود دارد، اما لحن فیلم خوشبینانه و سرزنده باقی می‌ماند. هادسن، با همکاری فیلمبردار بزرگ دیوید واتکین، یک خانه شیشه‌ای مجلل ساخته است (فیلمی با تصاویر جذاب و پرزرق و برق) که از طریق آن این درام ناراحت‌کننده و کاملا عینی  – که نیت خوب آن را نمی‌توان انکار کرد – را به تصویر می‌کشد. با این حال هرچه فیلم پیش می‌رود نادیده گرفتن لحن فیلمنامه دشوارتر می‌شود و کارگردانی هادسن نیز زیر فشار آن سقوط می‌کند. فیلم با امتناع تقریبی لیدل از ملاقات با شاهزاده ولز، پادشاه ادوارد هشتم که طرفداری‌اش از هیتلر شهرت داشته، کمی ظاهر ضد فاشیستی بخود می‌گیرد. اما با این وجود، فیلم در تمام مدت زمانش وفاداری بی چون و چرای خود را به برخی از شخصیت‌های به ظاهر کامل و بسیار مهم، خواه در خدمت خدا باشد یا سلطنت، موعظه می‌کند.

فیلم ارابه‌های آتش

۸۱. فیلم مرد بارانی | Rain Man | 1988

فیلمی که باید برنده می‌شد: روابط خطرناک | Dangerous Liaisons

ادیسه مرد بارانی – که توسط چارلی بابیت (تام کروز) و برادر اوتیستیکش ریموند (داستین هافمن) به تصویر کشیده می‌شود – زیر فشار مفهوم عمیق و پیچیده تاریخ و فرهنگ آمریکایی‌ها که موضوع مورد علاقه جاناتان دمی است، قرار دارد. عنوان‌بندی مرد بارانی شبیه سکانس افتتاحیه چیزی وحشی است. مرد بارانی با یک پس‌زمینه غبارگرفته و آلوده از دود از لس‌آنجلس شروع می‌شود که لوینسن آن را با یک ماشین اسپورت قرمزرنگ براق دو نیم می‌کند. این مشابه تصویری است که دمی در عنوان‌بندی چیزی وحشی از نیویورک نشان می‌دهد. اما سکانس ابتدایی فیلم لوینسون جذابیت فرینده و خطرناک افتتاحیه فیلم دمی را ندارد و در عوض به اظهار نظری آشکار درباره مادی گرایی و یک شوخی تصویری نه چندان موفق رضایت می‌دهد؛ جایی که پسر زیبای آمریکایی خود (کروز) را به عنوان بازتابی از شی تزیین شده روی کاپوت ماشین لوکس معرفی می‌کند. یکدست بودن بهترین توصیفی است که می‌توان درباره بازی برنده اسکار داستین هافمن بکار برد. در حالی که کروز دقیقا در نقطه مقابل است. یک جاک (کسی که به ورزش و سلامت بدنی در درجه اول اهمیت می‌دهد و تمایل زیادی به فرهنگ فکری ندارد) دبیرستانی شبیه به دنی زوکو (شخصیت جان تراولتا در فیلم گریس Grease) که گویی به اشتباه در دایی وانیا (نمایشنامه‌ای از چخوف) بازی می‌کند.

دانلود و تماشای فیلم مرد بارانی

۸۰. فیلم کریمر علیه کریمر | Kramer vs. Kramer | 1979

فیلمی که باید برنده می‌شد: اینطور چیزها | All That Jazz

خیلی‌ها وقتی فهمیدند که داستین هافمن در سر صحنه فیلمبرداری کریمر علیه کریمر به همبازی‌اش مریل استریپ افسانه‌ای سیلی زده شوکه شدند. شهرت هافمن به عنوان بازیگری که برای رسیدن به نوعی حقیقت احساسی به شدت به بازی‌های روانی و ذهنی مضحک تکیه می‌کند تا زمانی که لارنس الیویه، همبازی‌اش در دونده ماراتن Marathon Man، عالی‌ترین کنایه را به او انداخت ادامه داشت:«پسر عزیزم، چرا فقط بازیگری را امتحان نمی‌کنی»؟ البته بی‌احترامی بنیادین هافمن نسبت به زنان که در ذهن او به عنوان نوعی کمک و مساعدت تجسم یافته بود، در خود فیلم نیز دیده می‌شود. در ابتدای فیلم، جوآنا (استریپ) شوهر و پسرش را ترک می‌کند تا خودش را پیدا کند و فیلم تمام تلاش خود را می‌کند تا نشان بدهد در واقع این تد (هافمن) است که در راستای چیزهایی که از خودش کشف کرده پیش می‌رود. همانطور که او در ابتدا به شکلی ناشیانه و سپس با تمام وجودش نقش خود به عنوان یک والد مجرد را می‌پذیرد. هنگامی که جوآنا بازمی‌گردد، کارکرد دراماتیک او صرفا به عنوان آنتاگونیستی برای تد تازه روشنفکر شده تجسم می‌یابد. نقش آموزشی فیلم پس از گذشت سال‌ها دیگر کهنه و قدیمی محسوب می‌شود. در نتیجه تنها چیزی که از آن واقعا باقی مانده، یک ملودرام دادگاهی اشک‌انگیز است.

دانلود و تماشای فیلم کریمر علیه کریمر

دانلود انیمیشن




نظر ها بسته شده اند