چطور با داشتن اطلاعات مشاغل به کسب کار خودمان در فروش بیشتر کمک کنیم؟
چکیده : امروزه افزایش فروش بعد از شروع کسب و کار یا شروع تولید اجناس به دغدغه اصلی مدیران تبدیل شده است. داشتن اطلاعات بازار هدف به افزایش سریع این فروش کمک می کند.
امروزه با پیشرفت تکنولوژی و افزایش رقابت در بازارهای مختلف، دسترسی به اطلاعات مشاغل بسیار ارزشمند است. این اطلاعات میتوانند به شما کمک کنند تا بهترین تصمیمها را برای کسب و کار خودتان بگیرید و به عملکرد و سودآوری بیشتری دست یابید. در این مقاله به بررسی روشهایی که با داشتن لیست لیست اطلاعات مشاغل ها میتوانید به کسبوکار خود کمک کنید، پرداخته خواهد شد.
۱. تجزیه و تحلیل بازار: با داشتن اطلاعات مشاغل، میتوانید به راحتی بازار خود را تجزیه و تحلیل کنید. شناخت مشتریان و رقبا، تغییرات و روندهای بازار، نیازها و ترجیحات مشتریان از جمله اطلاعاتی هستند که میتواند به شما کمک کند تا استراتژیهای بهتری برای کسب و کار خودتان طراحی کنید.
۲. بهبود خدمات و محصولات: اطلاعات مشاغل به شما این امکان را میدهد که محصولات و خدمات خود را با توجه به نیازها و ترجیحات مشتریان بهبود بخشید. با ارتقای محصولات و خدمات خود، مشتریان شما راضیتر خواهند بود و بنابراین فروش شما نیز افزایش خواهد یافت.
۳. تبلیغات هدفمند: با داشتن اطلاعات مشاغل، میتوانید بهترین روشها برای تبلیغات خود را انتخاب کنید. شناخت مشتریان مورد نظر، کانالهای ارتباطی مورد علاقه آنها و پیشنهادات موثر برای آنها از اطلاعاتی هستند که به شما کمک میکند تا تبلیغات خود را هدفمندتر و موثرتر انجام دهید.
۴. برندینگ و شناخته شدگی: با داشتن اطلاعات مشاغل، میتوانید برند خود را بهتر معرفی کرده و شناخته شدگی بیشتری بین مشتریان خود ایجاد کنید. اطلاعات مشاغل به شما این امکان را میدهد که با استفاده از روشهای مناسب، برند خود را به مخاطبان خود معرفی کنید و به خاطر سپردن بیشتری بین آنها داشته باشید.
۵. بهبود روابط با مشتریان: اطلاعات مشاغل میتوانند به شما کمک کنند تا روابط خود با مشتریان را بهبود بخشید. شناخت نیازها و ترجیحات مشتریان، پاسخگویی به سؤالات و ارائه خدمات و محصولات مورد نظر آنها از اقداماتی هستند که میتواند بهترین ارتباطات شما با مشتریانتان را ایجاد کند.
با داشتن اطلاعات مشاغل و استفاده بهینه از آنها، میتوانید به کسب و کار خود کمک کنید تا به اهداف خود دست یابد و به افزایش فروش و سودآوری بیشتری دست یابد. این اطلاعات میتوانند به شما کمک کنند تا بهترین تصمیمات را بگیرید و استراتژیهای مناسبی برای پیشرفت کسب و کار خودتان انتخاب کنید.
به طور مثال سایت هایی نظیر مشاغل گیلان یا اطلاعات مشاغل جابز لیست از این دسته سایت ها هستند که می توان از داده های اطلاعاتی آن ها دسته بندی مشاغل مورد نظر خود را پیدا کرده و از آن برای بهبود کسب و کار خد استفاده کرد.
یک مینی سریال جذاب در ژانر درام و تاریخی که بر اساس رمانی به همین نام در سال ۱۹۷۵ نوشته جیمز کلاول، ساخته شده است. نام مینیسریال برگرفته از لقبی است که به بهترین جنگجویان ژاپنی داده میشد زمانی که به بالاترین درجه از فرماندهی نظامی میرسیدند.
داستان مینی سریال شوگان Shogun از جایی شروع میشود که یک کشتی بربر در یک دهکده ماهیگیری فقیر پهلو میگیرد و لرد یوشی توراناگا ( هیرویوکی سانادا) که یک سامورایی منزوی است رازهایی را کشف میکند و متوجه میشود برای نجات جان خود باید بجنگد زیرا دشمنانش در شورای نایب السلطنه علیه او متحد شدهاند.
زمان پخش و تعداد قسمت های سریال Shogun
سریال شوگان که تولیدی از شرکت مشهور FX است، در ۲۷ فوریه ۲۰۲۴ (۸ اسفند ۱۴۰۲) با انتشار همزمان ۲ قسمت اول از طریق Hulu و دیزنیپلاس پخش شد و بقیه قسمتهای سریال (۸ قسمت دیگر) به شکل هفتگی پخش میشود. شما میتوانید این سریال پرهیاهو را همین الان در فیلیمو مشاهده کنید. کافی است روی عکس زیر کلیک کنید.
آنطور که میگویند «شوگان» یک صفت یا یک عنوان در حوزه نظامی/سامورایی است. مثل سمتهای نظامی کنونی در دنیای ما؛ سرگرد، سرهنگ، تیمسار و… از اواخر قرن ۱۲ تا نیمه قرن ۱۹، به رهبران مبارزانی شوگان میگویند که در ژاپن حکمرانی میکردند و از نظر لغوی یعنی «فرمانده بزرگ». امپراتور ژاپن در ابتدا این عنوان بزرگ نظامی را به افرادی میداد که برای مبارزه با قبایل شورشی اعزام میشدند و سپس عنوانی شد برای بخش خاص و خانوادهای خاص از سیستم حکمرانی در ژاپن. به مرور شوگانها در مناطق مختلف، قدرتی همپایه امپراتور داشتند و حکمرانانی محلی بودند.
فیلم شب داخلی دیوار جدیدترین ساخته وحید جلیلوند یک تریلر سیاسی اجتماعی است که نوید محمدزاده نقش اصلی آن را بازی میکند. فیلمی که بدون دریافت مجور اکران در ایران، در فضای مجازی منتشر شد. در این صفحه نگاهی انداختیم به اطلاعات و حواشی فیلم که در زمان جشنواره ونیز جمعآوری کرده بودیم و اطلاعات دیگری که به مرور کاملتر هم میشود.
درباره فیلم شب داخلی دیوار با نام جهانی Beyond the Wall این خلاصه منتشر شده است؛ علی، مردی نابینا، قصد خودکشی دارد که توسط دربان ساختمانش منصرف میشود. به او اطلاع داده می شود که پلیس در جستوجوی زنی است که فرار کرده و در جایی از ساختمان مخفی شده است. علی (با بازی نوید محمدزاده) کم کم متوجه می شود که لیلا زن فراری داخل آپارتمانش است. پس از شرکت در اعتراض کارگران که منجر به هرج و مرج شد، لیلا موحد (با بازی دیانا حبیبی) در مورد پسر ۴ ساله خود که هنگام بردن او به ون پلیس گم شد، مضطرب و نگران است. علی تصمیمی میگیرد تا لیلا را از این وضعیت نجات دهد و…
انتشار / لو رفتن نسخه اصلی فیلم شب داخلی دیوار
در زمستان ۱۴۰۲ چندمین فیلم بدون آنکه اکران شود و رنگ پرده را ببیند، منتشر شد. اینبار نوبت فیلم شب داخلی دیوار ساخته وحید جلیلوند بود که نسخه با کیفیت آن در فضای مجازی منتشر شود. با توجه به آنکه این فیلم بدون اکران در ایران از ویاودیهای خارجی سردرآورد، نمیشود عنوان قاچاق فیلم را برای آن بهکار برد. تنها افسوس این است که فیلم اکران عمومی نشد و نقدها به آن، قالبی غیررسمی دارد.
علی و وحید جلیلوند (تهیهکننده و کارگردان فیلم شب، داخلی، دیوار) پس از انتشار این فیلم و رسیدن آن به دست مخاطبان ایرانی این متن را منتشر کردند: «دیری نپایید که فیلم «شب، داخلی، دیوار» اثری که اول متعلق به مردم ایران است و سپس به همه عواملی که در تولید آن نقشی داشتند، به جمع فیلمهای قاچاق شده در سینمای ایران پیوست؛ و چه اتفاق تلخِ پرتکراری! ولیکن اگر این اتفاق بار دیگر نوری بتاباتد بر دلیل و ریشههای قاچاقِ فیلمهایی که سیستم ممیزی و سانسور، راه حیات و حق طبیعی آنها را به خفقان کشانده است، رنجِ آن را به جان میخریم که این رسوایی و بیآبرویی شماست که مردم ما را از ساخته شدن و دیدن فیلمهایی که ظلم شما را برنمیتابند، محروم کردهاید.
آن روز که گفتید باید فیلم «شب، داخلی، دیوار» را به تیغ سانسور شما بدهیم تا بتواند در فستیوالهای خارجی رقابت کند یا اکران شود، تن به این کار ندادیم؛ چراکه معتقد بودیم حق ما است که آزادانه بسازیم و نمایش دهیم و همچنین حق مخاطب است که خودش با هر اثری مواجه شده و دیگرانی قیممابانه برایش تصمیم نگیرند و حال که «شب، داخلی، دیوار» هم قاچاق شده است، گرچه معتقدیم هیچ اثر فرهنگی هنری نباید بدون رعایت حقوق مولف در دسترس عموم قرار گیرد، اما چون به خوبی میدانیم که ریشههای این اتفاق کجاست، لذا فیلم خود را تقدیم همه تماشاگران آن میکنیم و امیدواریم آنچه در این اثر و لایههای مختلف آن روایت شد، نقش روشنگرانه خود را ایفا کند.»
دبیر ستاد صیانت از آثار و محصولات سینمایی هم در پاسخ به تهیهکننده و کارگردان فیلم درباره سانسور فیلم به رسانهها گفت: «طبق اطلاع بنده، این فیلم درخواستی برای دریافت پروانه نمایش ارائه نداده که مورد ممیزی یا سانسور قرار گیرد لذا، انتظار میرود دوستان در اظهارنظرهای خود جانب انصاف و صداقت را رعایت کنند.»
موسیقی: انتخابی از آلبوم «یک روز شاد دیگر» و ریمیکس «دلشدگان» اثر محمدرضا شجریان
صدا: داریوش صادق پور، علیرضا علویان
جلوههای بصری: محمد برادران
نقد و بررسی منتقدان درباره شب، داخلی، دیوار
نقدها در زمان جشنواره ونیز ۲۰۲۲
ایندیوایر
لیلا لطیف | تاریخ سینما پر از فیلمهای پرنقصی درباره معلولان است؛ با وجود این به نظر میرسد وارد دوران جدیدی شدهایم که آثار مبتکرانهای برای جبران گذشته ساخته میشوند. «آوای متال» یا «صدای فلز» (Sound of Metal) استفاده درخشانی از طراحی صدا کرده است تا تماشاگرانش بهتر چگونگی محدودیتهای شنوایی و شنیدن صداهای نامفهوم و دچار اعوجاج را تجربه کنند. «شب، داخلی، دیوار» هم بهگونهای مشابه سراغ نابینایی رفته است و با ساختاری سنجیده میخواهد ما را بهتر با آنچه پروتاگونیست فیلم تجربه میکند آشنا کند و حس نابینایی را به بهترین شکل ممکن به ما منتقل کند.
اسکریندیلی
جاناتان رامنی | بعضی از صحنههای اکشن فیلم خیلی خوب از کار درآمدهاند… که اگر طراحی و اجرای دقیق و پویای آنها با تدوینی درست و سنجیده همراه نمیشد، چنین نتیجهای حاصل نمیشد که در بستر سینمای ایران شگفتانگیز باشد. در این خصوص، نزدیک شدن فیلم به تابوها هم شامل اقدام به خودکشی و نمایش صمیمیتی میشود که بین شخصیتهای مرد و زن اصلی شدت میگیرد، گرچه آنها اغلب در یک قاب دیده نمیشوند؛ اما رنگ و لعاب فیلم بیش از حد سنگین و غمافزاست.
آیآنسینما
نیکلاس بِل | ادیب سبحانی فیلمبردار در فضای داخل آپارتمان شخصیت اصلی، استفاده خوبی از تقلای کلاستروفوبیک علی کرده است اما پیکار این کارگر که به آشفتگی نزول پیدا میکند و چند بار هم به نمایش درمیآید، تدوین بدی دارد و از نظر بصری هم ناخوشایند است… «شب، داخلی، دیوار» رویهمرفته خستهکننده است و پرده سوم فیلم به شکل عجیب و حتی مضحکی بهشدت افت میکند که با توجه به مهارت جلیلوند – که در فیلم قبلیاش از خود نشان داده بود – غافلگیرکننده است.
ورایتی
جسیکا کیانگ | هیچکس از تماشای فیلم عمیقا ناخوشایند و بهشدت تاثیرگذار وحید جلیلوند جان سالم به در نمیبرد و هر فردی تا حدی دچار آزردگی روحی میشود. «شب، داخلی، دیوار» تمثیلی خشونتبار برای تاثیرهای ترومایی ناشی از حضور در جامعهای است که میتوان آن را بین دایرههای ششم و هفتم جهنم قرار داد. فیلم ترکیب عجیبی از یک تریلر روانشناختی پیچیده با چاشنی ژانر علمیتخیلی است با درامی در لوکیشن محدود یک اتاق که میخواهد نتایج عذاب کشیدن و زجر دیدن فردی از جامعه را به نمایش بگذارد. «شب، داخلی، دیوار» نمونهای از فیلمسازی استادانه و درخشان است که روی داستانی پیاده شده که آنقدر تیرهوتار و بیرحمانه است که شما احتمالا آرزو میکنید کمی کمتر از این خوشساخت میبود تا به شما بهانهای برای روی برگرداندن بدهد.
گزیده نقد و نظرها در زمان انتشار فیلم جلیلوند
بهمن شیرمحمد | شب داخلی دیوار به جای قرار گرفتن در مسیر دو فیلم قبلی وحید جلیلوند، با دو فیلم قابل اعتنای دو سال اخیر یعنی تفریق و بیرویا ارتباط برقرار میکند. با این تفاوت که زاویه نگاه و شیوه روایتش تبدیل به بخشی تفکیکناپذیر از جهان خود فیلم و ایدئولوژیاش میشود. ریسک بسته نگاه داشتن مشتش تا نیم ساعت پایانی را به جان میخرد تا ضربه نهاییاش را وارد کند و به داد نیمه ابتدایی کسالتبارش برسد. اما کمی دیر و نابهنگام. دست فیلمساز تا تقارن فلاشبک مرد و زن و یادآوری تلخ مشترکشان تا حد زیادی خالی به نظر میرسد و شگردهای اتصال نماها که عمدتا در قالب مچ کات خودشان را نشان میدهند از فرط تکرار از جایی به بعد و به تدریج کارکرد و تاثیرشان را از دست میدهند و فیلمساز ناتوان از ایجاد خلق گرهها و اتفاقهای تازه دست به تکرار موقعیتهای قبلی میزند.
انگار که بیش از حد برای برگرداندن قصه و رودست زدن به تماشاگر ذوق داشته و روی آن حساب کرده باشد. به همین جهت است که پس از گذشت یک ساعت از زمان فیلم همچنان در مرحله طرح اولیه داستان باقی میمانیم و به نظر میرسد فیلم نه رو به جلو پیش میرود و نه در عمق حرکتی میکند. همه چیز را برای گرهگشایی پایانیاش (نه در داستان که در الگوی روایی ذهنی) نگاه داشته. به عبارتی دیگر از ارتباط برقرار کردن میان بیمنطقی رویای علی و جهان واقعی ناتوان مانده و مهمترین ضربه را نیز از همینجا خورده است.
یاشار نورایی | ایده ناظر فیلمنامه که بحث وجدان آدمی در خدمت یک نیروی سرکوبگر و امنیتی است، در پیرنگ اثر به شکلی زیرکانه و حتی فرصتطلبانه با منزوی کردن شخصیت اصلی و ترسیم محیط زندان در زندان، چندان قائم به ذات نیست که نیاز به احساسی کردن تماشاگر با اشک و آه و فریاد و جلوههای عینی ظلم نباشد و عملاً در نوسان میان فضای ذهنی و عینی، به شکلی قابل پیشبینی وقایع و اتفاقات بر مفاهیم درونی غلبه میکنند. در نتیجه، اخلاقگرایی اثر، با نوعی دلجویی از آدمهایی که وجودشان باعث تیرهروزی بسیاری دیگر شده، کسی را قربانی میکند که در داستان اصلاً معلوم نیست به چه جرمی زندان افتاده و چرا میخواهد خودش را بکشد و یا عذاب وجدان دارد؟
شکل فیلم هم که در بخشهای عینی خصوصاً درگیری و تصادف، خوشساخت است، در بخشهای ذهنی چندان جذاب نیست و از این رو آدم پس از مدتی که از روایت گذشته، نسبت به سرنوشت دو شخصیت اصلی بیتفاوت میشود. واقعیت این است که در پیوند میان چنین فیلمهایی با شتاب تند وقایع اجتماعی و سیاسی ایران، خود امر روزمره برای دنبال کردن بسیار جذابتر است تا تلاش برای تطهیر آدمهایی که میبینیم در واقعیت هم چندان تاوان تصمیمها و رودرو شدن با عموم مردم را نمیدهند و اتفاقاً کمترین آسیب جسمانی یا وجدانی را میبینند. این فیلم شاید نمونهای خوب برای بلاتکلیف بودن نیروهای مصلحی است که در عرصه سیاسی اصلاحطلب نام میگیرند و در شکل هنری، تلاشی برای رفع تضادها و تبعیضها میکنند، بیآنکه واقعاً جسارت یا شجاعت تغییر را داشته باشند. اگر جنبش اصلاحات در ایران به پیروزی رسید، ساخته وحید جلیلوند هم میتواند بر من بیننده تاثیر درستی بگذارد و موفق نامیده شود.
فیلم شب داخلی دیوار اولین تجربه بینالمللیاش را با حضور در هفتاد و نهمین دوره جشنواره فیلم ونیز ۲۰۲۲ آغاز کرد. فیلم در بخش مسابقه جشنواره حاضر شد و مخاطبان نسبت به فیلم واکنشهای متفاوت و نسبتا مثبتی داشتند.
وحید جلیلوند در یادداشتی که درباره فیلمش به جشنواره فیلم ونیز داده نوشته است: در سال ۲۰۱۸ در فایلی صوتی از شاعر معروف ایرانی درباره احیای امید از دست رفته مردم شنیدم: «بدون امید، هرگز قدرت ایستادن نخواهیم یافت… نه هوای تازه برای نفس کشیدن… نه زندگی مانده تا زندگی کند.» از خودم پرسیدم چگونه می توانیم به مردم مجروح از بدبختی ها و ظلم، امید به ایستادن، نفس کشیدن و زندگی دوباره بدهیم. پاسخ در شعری بود: «تصور کن دنیا در خواب است و هیچ نامه ای به مقصد نمی رسد، / تصور کن بعضی ها دورند یا نبوده اند / تصور کن نان را از سفره بردارند و کلمات را از کتابی، شکوفه های درختان و لبخند از لبان ما، با رویاهای ما چه خواهند کرد؟» و این آغاز شب، داخلی، دیوار بود.
حرفهای عوامل فیلم شب داخلی دیوار در جشنواره ونیز ۲۰۲۲
نشست خبری فیلم شب داخلی دیوار به کارگردانی وحید جلیلوند در محل برگزاری جشنواره فیلم ونیز برگزار شد. در این نشست وحید جلیلوند کارگردان، علی جلیلوند تهیهکننده، نوید محمدزاده و دایانا حبیبی بازیگران فیلم حضور داشتند.
وحید جلیلوند در نشست خبری فیلم شب داخلی دیوار که در جشنواره فیلم ونیز برگزار شد در پاسخ به سئوالی درباره احساس نیازی که برای ساخت این فیلم پیدا کرده است گفت: گاهی وقتها احساس نیاز فکر شده نیست. یعنی در ناخودآگاه یک نویسنده شکل میگیرد. اینکه مشخصا احساس نیاز به موضوعی پیدا کنم؛ اینطور نبوده. اما به گمانم جهان معاصر نشان داده که حلقه مفقوده و قطعه گمشدهاش عشق است و برای برگشت این قطعه گمشده ما به از خود گذشتگی و شرافت نیاز داریم این شاید اولین احساس نیازی است که هر آدمی یا هر موثری در ذهن خودش پرورش میدهد و طبیعتا من هم از این قاعده مستثنی نبودم.
وی در ادامه با اشاره به مفهوم امید در فیلمش گفت: به تعبیر من امید در دنیای امروز بیشتر در ذهن آدمها شکل میگیرد. صرفا نه در ایران بلکه در تمام دنیا. البته که نسبتش با هم فرق میکند. وقتی صبح از خواب بیدار میشوید و تلویزیون را روشن میکنید و اخبار را مرور میکنید همه چیز دست به دست هم داده که امید را از شما بگیرد برای اینکه زندگی را به کام شما تلخ کند و رنج های شما را مضاعف کند. به گمانم اگر بشر امروز نتواند امید را در قلب و صندوق ذهنش نگه ندارد از دست میرود. برای همین این فیلم دائم بین واقعیت و خیال رفت و برگشت میکند. برای اینکه خیال ما را امروز زنده نگه میدارد.
نوید محمدزاده: من ممنوعالکار نیستم
نوید محمدزاده بازیگر فیلم شب داخلی دیوار در پاسخ به پرسش خبرنگار ایرانی رادیوفردا درباره اینکه آیا بعد از اتفاقهای جشنواره کن او با محدودیت در کار مواجه شده است گفت: من فقط به این سوال خارج از فیلم پاسخ میدهم چون در این فیلم با عشق کار کردم و دوست دارم درباره آن صحبت کنم. هیچ ابلاغ و متن رسمیای مبنی بر کار نکردن من وجود ندارد و من در حال حاضر در سریال آکتور نیما جاویدی مشغول کار هستم.
جلیلوند در پاسخ به پرسش بابک غفوریآذر خبرنگار رادیوفردا که درباره بیانیه تفنگت را زمین بگذار پرسیده بود و اشارهای هم در فیلم جلیلوند بود گفت: اگرچه شاید دلم نمیخواست وارد موضوعات سیاسی شوم اما دوست دارم به سوال شما پاسخ بدهم. گفت هرکسی از ظن خود شد یار من. جناب غفوریآذر همانطور که از پیام سال گذشته من که درباره موضوعات آب خوزستان بود یک عده در ایران صرفا آنچه را که خواستند برداشت کردند به گمانم آنطور که شما هم خواستید از پیام من برداشت کردید. شما صرفا برداشت کردید که تفنگت را زمین بگذار. اما این را برداشت نکردید که من در تمام طول آن پیام ماموران امنیتی و پلیس را برادرم خطاب کردم. من در این فیلم هم این کار را کردم. در این فیلم هم قهرمان من یک مامور امنیتی است که برادر من است. چنانچه که نگاه ما از یک نگاه دو قطبی که یا له یک جریانیم یا علیه یک جریانیم به یک تعادلی برسد که چه کسی که اون طرف ایستاده و ما که اینطرف هستیم هر دو برادر هم هستیم گفتوگو سهلتر و آسانتر میشود. طبیعتا شما شاید تصور کنید این حرفها را برای این میزنم که چون در ایران هنوز زندگی و کار میکنم مجبورم اینطور حرف بزنم. واقعا اینطور نیست. من در صورت ماموران امنیتی در ایران گفتم برادرم به شما هم میگویم برادرم. این دو قطبی به شدت آزارم میدهد. من در فیلم و در آن ون امنیتی دو مامور دارم. یکی وظیفه محور است دیگری که نوید نقشش را بازی میکند وجدان محور است. آن مامور وظیفه محور صرفا به این فکر میکنم که الا و لابد باید وظیفه خودم را انجام دهم و هیچ کاری غیر از این نباید بکنم. و دیگری علاوه بر وظیفهاش به قلبش هم رجوع میکند. من در آن پیامم خطاب به ماموران امنیتی و خطاب به پلیس گفتم برادرم علاوه بر وظیفهات به قلبت هم رجوع کن. هیچ چیز در دنیا سیاه مطلق و سفید مطلق نیست. چنانچه حاکمیت و اپوزوسیون از نگاه برادری با هم گفتوگو کنند این امکان وجود دارد که خشونت کمتری شکل بگیرد.
نوید محمدزاده درباره نقش خود در فیلم و چگونگی ارتباط با آن گفت: وقتی فیلمنامه را خواندم خیلی فوقالعاده بود و احساس کردم که فیلمی است که نمونه آن را قبلا در سینمای ایران ندیدیم. من برای این نقش در نزدیک به ۲ ماه ۱۷ کیلو وزنم را کم کردم و ۷ ماه با یک رژیم سخت آن را حفظ کردم. هر روز صبح روی وزنه میرفتم و وزنم را چک میکردم که نکند ۱۰۰ گرم اینور آنور شده باشم. چون فیزیکی که در ذهن وحید بود خیلی اهمیت داشت. ما در پیش تولید تمرینهای ندیدن داشتیم و در طول تولید یکبار لوکیشن فیلم را دیدم. بعد از فیلم هم شخصیت علی را در خانه هم ادامه دادم و این کاراکتر در من چنان تاثیری گذاشت که بعد از پایان فیلم نسبت به خانواده و عشقم یک نوید متفاوت را بروز دادم. بازی در این نقش یک سفر معنوی بود که توانست من را تغییر دهد و خوشحالم این اتفاق افتاد و فراتر از بحث سینما و بازیگری بود. از تمام گروه هم ممنونم چون یک قانونی وجود داشت که وقتی من وارد لوکیشن میشوم سکوتی برقرار میشد و من حتی جای دوربین را هم نمیدانستم. وقتی فیلم را اولین بار در دفتر تولید دیدم یکی دو ساعت سکوت کردم و وقتی با همسرم فرشته به کوچه رفتیم شروع کردم به گریه کردن. به من گفت چه احساسی داری گفتم تمام رویایی که از اولین روزی که به بازیگری ورود کردم توی این فیلم تبدیل به واقعیت شده.
دایانا حبیبی بازیگر نقش اول زن فیلم درباره حضورش در این فیلم گفت: من شاگرد آقای جلیلوند بودم و ۲ سال در دفتر ایشان حضور داشتم. من هیچ وقت فیلمنامه را نخواندم و فقط یکبار آن را شنیدم. چون همه دور هم جمع شدیم و آقای جلیلوند فیلمنامه را برای همه خواندند. وقتی فیلمنامه تمام شد به همه گفتند که بیرون بروند و به من گفتند تو بمان. بعد از چند لحظه به من گفتند که قرار است نقش لیلا را تو بازی کنی. بعد از مدتی آقای جلیلوند گفتند تو دیگر توی این دفتر کار نمیکنی و باید نقش لیلا را زندگی کنی. حقوق هم بهت نمیدهم و باید بروی و کارگری کنی. من مجبور شدم برای امرار معاشم در ساندویچی کارگری کنم و در خانههای مردم کار کنم تا به نقش نزدیک شوم. محل زندگیم تغییر کرد و روابطم با خانواده و دوستام قطع شد و دوستای جدید داشتم از همان طبقه اجتماعی که لیلا وجود داشت. نکته مهمی که بود این بود که آقای جلیلوند یک شناسنامه کامل از لیلا داشت ولی من باید برای رسیدن به آن کاراکتر باید همه چیز را خودم میساختم.
در ژانویه ۲۰۲۱، کاربران ردیت با راهاندازی یک فشار استقراضی حول سهام سابقا قدرتمند گیماستاپ، شوکی بزرگ به بازار سهام وارد کردند. تلاشهای آنها یک خرده فروشی زنجیرهای بازیهای ویدئویی را که از نظر مالی در تنگنا قرار داشت، نجات داد و به نمونهای شبیه رابین هود از سرمایهگذاران خردهای تبدیل شد که در بازی خود از مدیران کارکشته صندوقهای مالی عظیم، پیشی گرفتند. به فاصله کوتاهی از این رخداد، هالیوود تصمیم گرفت این داستان بسیار جذاب و دراماتیک را با فیلم سرمایهگذاری خرد به تصویر بکشد. این فیلم با حضور گروهی از بازیگران برجسته، براساس کتاب غیر داستانی سال ۲۰۲۱ شبکه ضد اجتماعی The Antisocial Network بن مزریک، یک بازگویی جذاب از این رویدادهای واقعی و باورنکردنی است. در این مطلب به معرفی و نقد فیلم سرمایه گذاری خرد پرداختهایم. با فیلیموشات همراه باشید.
اگر از انقلاب سهامهای میم در سال ۲۰۲۱ باخبر هستید، باید با طرح داستانی فیلم سرمایه گذاری خرد Dumb Money کاملا آشنا باشید. در خلاصه داستان رسمی این فیلم آمده است: «سرمایه گذاری خرد براساس داستان واقعی دیوانهوار یوتیوبری است که وال استریت را به زانو درمیآورد و با تبدیل فروشگاه خردهفروشی بازیهای ویدئویی گیماستاپ به جذابترین شرکت جهان، ثروتمند میشود. در پشت همه این ماجراها یک آدم معمولی به نام کیث گیل قرار دارد که با صرف همه پسانداز زندگی خود برای خرید سهام و پست گذاشتن درباره آن، جرقه این اتفاقات را میزند. وقتی پستهای او در شبکههای اجتماعی با استقبالی گسترده روبرو میشوند، در زندگی او و همه دنبالکنندگانش تغییری بزرگ رخ میدهد. توصیههای او برای خرید سهام گیماستاپ به یک جنبش تبدیل میشود که همه را ثروتمند میکند، اما از سوی دیگر ثروت میلیاردها را تهدید میکند. دو گروهی که دنیای خود را وارونه میبینند و در نتیجه مقابل هم قرار میگیرند».
بن مزریک با اقتباس از کتابهایش بیگانه نیست، چراکه پیش از این دیوید فینچر با فیلمنامهای از آرون سورکین، اقتباسی قدرتمند از کتاب میلیاردرهای اتفاقی The Accidental Billionaires او را در شبکه اجتماعی The Social Network، ارائه داد. در حالیکه بازارهای مالی برای بسیاری موضوعی غامض و سخت است، فیلمها اغلب از آن به عنوان فضایی برای بازگو کردن داستانهایی سرگرمکننده بهره میبرند. از این منظر، سرمایه گذاری خرد در ادامه فیلمهایی مانند وال استریت Wall Street، اماکن تجاری Trading Places، رکود بزرگ The Big Short و گرگ وال استریت The Wolf of Wall Street، قرار میگیرد.
تاریخ پخش فیلم Dumb Money
سونی پیکچرز، در ابتدا در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۳ سرمایه گذاری خرد را به صورت محدود روی پرده سینماها برد و سپس از ۲۲ سپتامبر آن را به صورت گسترده در سینماهای سراسر آمریکا اکران کرد. البته این فیلم در ابتدا قرار بود که از ۲۰ اکتبر ۲۰۲۳ به نمایش دربیاید. اولین نمایش سرمایه گذاری خرد در ۸ سپتامبر ۲۰۲۳ در جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو بود. این فیلم پس از اکران در سینماها از طریق نتفلیکس برای تماشا در دسترس مخاطبان قرار گرفت. شما نیز میتوانید هم اکنون سرمایه گذاری خرد را از طریق فیلیمو تماشا کنید.
بازیگران و سازندگان فیلم سرمایه گذاری خرد
گروهی از بازیگران با استعداد هالیوود در نقش شخصیتهای عمدتا واقعی و هنوز در قید حیات سرمایه گذاری خرد، هنرنمایی کردهاند. پل دینو، پیت دیویدسون، ست روگن و سباستین استن، اولین بازیگرانی بودند که به این پروژه ملحق شدند. دینو در نقش کیث گیل یوتیوبر، روگن در نقش مدیر عامل صندوق سرمایه ملوین کپیتال گیب پلاتکین، استن در نقش مدیر عامل رابینهود ولادیمیر تنف و دیویدسون در نقش کوین گیل، برادر کیث، بازی کردهاند.
شیلین وودلی در نقش همسر کیث، کارولین، وینسنت دن آفریو در نقش مدیر صندوق سرمایه پوینت ۷۲، استیو کوهن، و نیک آفرمن در نقش مدیر صندوق سرمایه سیتادل، کن گریفین، حضور داشتهاند. آمریکا فررا، آنتونی راموس، تالیا رایدر، کیت برتون، کلنسی براون، لری اونز، دین دیهان، اولیویا ترلبی، دیوید فیبر و میها هرولد، از دیگر بازیگران سرمایه گذاری خرد هستند.
کارگردان فیلم سرمایه گذاری خرد کیست؟
کریگ گیلسپی استرالیایی، سرمایه گذاری خرد را کارگردانی کرده و همچنین یکی از تهیهکنندگان این فیلم کمدی درام است. سرمایه گذاری خرد، هشتمین فیلم بلند گیلسپی به عنوان کارگردان محسوب میشود. گیلسپی که از دهه ۲۰۰۰ فعالیت سینمایی خود را شروع کرده، در ژانرهای مختلفی فیلم ساخته است. درامهای زندگینامهای و کمدی از ژانرهای پرتکرار فیلمشناسی او هستند. در کارنامه گیلسپی کارگردانی فیلمهای تحسینشدهای مانند لارس و دختر واقعی Lars and the Real Girl، شب وحشت Fright Night و من تونیا هستم I, Tonya، دیده میشود. لارس و دختر واقعی نامزد کسب اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی شد و من تونیا هستم نیز در سه بخش بهترین بازیگر زن (مارگو رابی)، بهترین بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین تدوین، برای کسب جایزه اسکار رقابت کرد که در نهایت یک جایزه اسکار برای آلیسون جنی (در بخش بازیگر مکمل) به ارمغان آورد. فیلم اکشن بهترین ساعات The Finest Hours و آقای وودکاک Mr. Woodcock با بازی بیلی باب تورنتون، از دیگر فیلمهای مطرح گیلسپی هستند. همچنین گلیسپی در سال ۲۰۲۱ فیلم کمدی جنایی کروئلا Cruella را بر مبنای شخصیت کروئلا دویل از رمان صد و یک سگ خالدار، روی پرده سینماها برد. علاوه بر اینها، در کارنامه گیلسپی، کارگردانی اپیزودهایی از سریالهایی مانند ایالات متحده تارا United States of Tara، فیزیکی Physical و پم و تامی Pam & Tommy، دیده میشود.
سایر عوامل سازنده سرمایه گذاری خرد
لورن شوکر بلوم و ربکا آنجلو که پیش از این در نارنجی مد جدید است Orange Is the New Black با هم کار کردهاند، مسئولیت اقتباس از کتاب شبکه ضد اجتماعی بن مزریک را به عهده داشتهاند. نیکولاس کاراکاتسانیس یونانی که در من تونیا هستم و کروئلا با گیلسپی کار کرده، فیلمبرداری سرمایه گذاری خرد را انجام داده است. تدوینگر فیلمهای دیوید فینچر، کرک بکستر، سرمایه گذاری خرد را تدوین کرده و ویل بیتس، موسیقی آن را ساخته است.
نقد و بررسی منتقدان درباره فیلم سرمایه گذاری خرد
TheWrap | امتیاز: ۸۵ از ۱۰۰
مارتین تسای | کارگردانی سرزنده گیلسپی و تدوین سریع کرک بکستر، فرهنگ بیپرده و پرهرج و مرج دنیای آنلاین را به تصویر میکشد، بدون آنکه لزوما در داستان اصلی اختلال یا انحرافی ایجاد کند.
ایندیوایر | امتیاز: ۸۳ از ۱۰۰
ناتالیا وینکلمن | این فیلم پرانرژی و لذتبخش قرار نیست کار نوآورانهای انجام بدهد، اما با در مرکز توجه قرار دادن کسانیکه معمولا در حاشیه هستند، به یک موفقیت شورانگیز میرسد.
آیریش تایمز | امتیاز: ۸۰ از ۱۰۰
دونالد کلارک | سرمایه گذاری خرد که برگرفته از کتاب شبکه ضد اجتماعی بن مزریک است، علی رغم همه جذابیتهای غیرقابل انکارش، کمی سطحی به نظر میرسد.
سان فرانسیسکو کرونیکل | امتیاز: ۷۵ از ۱۰۰
میک لاسال | سرمایه گذاری خرد، داستانی از سال ۲۰۲۰ است و حال و هوای این سال خاکستری، افسرده، بیمناک و تقریبا به شکل خندهداری ملالآور و عذاب دهنده را به تصویر میکشد.
اسکرین رنت | امتیاز: ۷۰ از ۱۰۰
پاتریس ویترسپون | سرمایه گذاری خرد یک داستان بسیار جذاب با بازیهایی عالی و فیلمنامهای قابل فهم است.
آبزرور | امتیاز: ۶۰ از ۱۰۰
وندی آید | در نهایت، سرمایه گذاری خرد شاید آنقدر که درباره افزایش قدرت اینترنت است، فیلمی افشاگر درباره بازارهای مالی نیست.
دیلی بیست | امتیاز: ۵۰ از ۱۰۰
نیک شگر | سرمایه گذاری خرد با الهام از عناوین خبری گذشته، به اندازه تلاشهای قبلی فیلمساز، پرشتاب، پرزرق و برق، سطحی و همچنین غلوآمیز است.
وال استریت ژورنال | امتیاز: ۴۰ از ۱۰۰
کایل اسمیت | فیلمی جالبتر و کمتر پرسرو صدا در زیر پوست آن وجود دارد، اما هرگز موفق نمیشود که خود را نشان بدهد.
نقد فیلم برگرفته از سایت اسکرین دیلی
تیم گریرسون | حماسهای خارقالعاده درباره یک سرمایهگذار معمولی که الهامبخش یک جنبش مردمی میشود که صندوقهای سرمایهگذاری بزرگ وال استریت را میترساند. سرمایه گذاری خرد یک فیلم جذاب و سرگرمکننده است که به خشم دیرینه بسیاری از آمریکاییها از بازارهای مالی فریبنده و دغلکار، میپردازد. کارگردان من تونیا هستم، کریگ گیلسپی، با لحنی جذاب و فریبنده این کمدی درام را براساس اتفاقهای سال ۲۰۲۰ به تصویر میکشد که طی آن فروشگاه بازیهای ویدئویی گیم استاپ ناگهان به سهامی ارزشمند تبدیل میشود، در حالیکه شرکت به شدت زیان ده بود. پل دینو در نقش شخصیت غیرمتعارف کیث که به پدیدهای در بازارهای مالی تبدیل میشود، اضطراب میلیونها نفر آدمی که میترسند هرگز از وضعیت اقتصادی خود خارج نشوند، تجسم میبخشد. فیلمی که بنظر میرسد مقایسه آن با شبکه اجتماعی – از جمله بخاطر اینکه کتاب غیر داستانیای که فیلم براساس آن ساخته شده، اثر دیگری از بن مزریک به نام شبکه ضد اجتماعی است – و همینطور رکود بزرگ، فیلم دیگری که رویههای واقعی وال استریت را بررسی میکند، اجتنابناپذیر است.
دینو در نقش شخصیت کیث گیل، شوهر و پدری جوان است که در یک شهر کوچک در ماساچوست در زمان شیوع پاندمی زندگی میکند. او به لطف تولید ویدئوهایی که در آنها به ستایش از سهام گیماستاپ که به نظرش دست کم گرفته شده است، میپردازد، به چهرهای شناخته شده در دنیای آنلاین تبدیل میشود. او با تشویق دنبالکنندههای خود به خرید آن، از اینکه میبیند قیمت سهام گیماستاپ پیوسته افزایش مییابد، خشنود است. این ماجرا، گیب پلاتکین (روگن) را که یک شرکت سرمایهگذاری معتبر را اداره میکند و باور دارد که سهام گیم استاپ سقوط خواهد کرد، به وحشت میاندازد. افرادی مانند کیث به لطف تورم قیمت سهام گیماستاپ ناگهان ثروتمند میشوند، در حالیکه گیب میلیاردها دلار از دست میدهد. اما اگر این حباب بترکد چه اتفاقی خواهد افتاد؟
گیلسپی، کیثها و گیبهای جهان را در مقابل هم قرار میدهد؛ گروه اول با حداقل دارایی خالص، در حالیکه گروه دوم از یک زندگی تجملی پرزرق و برق لذت میبرند. تعدادی از بازیگران اصلی فیلم، شخصیتهای واقعی هستند، اگرچه سرمایه گذاری خرد جانشینهایی تخیلی برای گروهی از طرفداران آنلاین کیث خلق میکند. آنها شروع به خرید گیماستاپ میکنند و امیدوارند از طریق آن ثروتمند بشوند و در عین حال به دلالان وال استریت که به سقوط سهام نیاز دارند، ضربهای سخت بزنند. گیلسپی از طریق آنها که از جمله شامل یک پرستار مجرد پرمشغله به نام جنی (فررا) و دو دوست غرق در بدهی به نامهای هارمونی (تالیا رایدر) و ریری (میها) میشوند، به خشم طبقاتی آمریکاییهای معمولی که از کمکهای مالی دولت به یک درصدیها خسته شدهاند، چهرهای انسانی میبخشد. سرمایه گذاری خرد گاهی به پیام پوپولیستی خود درباره نابرابری درآمدی بیش از حد تاکید میکند، اما بازیگران به این شخصیتهای معمولی، ابعاد بیشتری میدهند.
دینو در نقش این جوان نرم خو و خوره که وقتی آنلاین است یک آدم گیک به تمام معنا میشود، پیچیدهترین نقش فیلم را به عهده دارد. این بازیگر هرگز خصلتهای عجیب شخصیت خود را دست نمیاندازد – به عنوان مثال، کیث اصرار دارد با یک سربند قرمز و مجموعهای از لباسهای رنگ وارنگ جلوی دوربین بنشیند -، و در عین حال نشان میدهد که نگاه غیرمعمولش به جهان به او کمک کرد تا متوجه پتانسیل سهام گیماستاپ بشود. دینو در مقابل شیلین وودلی به عنوان همسر نگران و البته دوست داشتنی خود کارولین و دیویدسون به عنوان برادر کوچکتر باری بهر جهت او کوین، علمکرد بسیار خوبی دارد.
مخاطبان ممکن است هنگام تماشای سرمایه گذاری خرد که پیوسته شبکه اجتماعی را احضار میکند، احساس آشناپنداری داشته باشند. کرک بکستر که به همراه آنگوس وال بطور مشترک برای فیلم دیوید فینچر برنده جایزه اسکار شده، سرمایه گذاری خرد را با ریتم و سرعت پیشرونده مشابهی تدوین کرده است. همچنین ویل بیتس آهنگساز به شکل جسورانهای از تم سرد و لحن شوم موسیقی برنده اسکار ترنت رزنر و آتیکوس راس برای شبکه اجتماعی تقلید میکند (علاوه بر این، دو نفر از سوژههای شبکه اجتماعی، برادران دوقلوی کمرون و تایلر وینکلوس، از تهیهکنندگان اجرایی سرمایه گذاری خرد هستند). سرمایه گذاری خرد از هوشمندی فوقالعاده شبکه اجتماعی یا شخصیتهای جذاب آن برخوردار نیست، اما هر دو فیلم، مخاطبان را با ریزهکاریهایی از چگونگی شکلگیری رخدادهای واقعیشان، مجذوب خود میکنند.
در سرمایه گذاری خرد، دستیابی به ثروت و از دست دادن آن که منجر به شادی و اندوه میشود، به معنای واقعی کلمه یک شبه اتفاق میافتد. همچنین، شاهد بخشی از نگرانیها و اضطرابهای روزمره آمریکاییهای معمولیای هستیم که نمیدانند آیا باید سرمایه خود را اکنون نقد کنند یا دست نگه دارند و امیدوار باشند که سهام گیماستاپ همچنان بالا میرود. برای آدمهای بیچیز فیلم، انفجار ناگهانی سهام میتواند زندگیشان را تغییر بدهد، البته اگر آنقدر صبر نکنند تا قیمت سهام سقوط کند. گیب و همپالکیهای با نفوذش هر کاری انجام میدهند تا از سقوط سهام مطمئن بشوند و این احساس ترس را به وجود بیاورند که افرادی مانند جنی بیدرنگ در یک لحظه شاهد تبخیر شدن توفان مالی تصادفی خود خواهند بود. گیلسپی به روند داستان ریتمی پویا و پرشتاب میدهد که شبیه یک اوج کوتاه اما چشمگیر است. سود سهام بلند مدت ممکن است قابل توجه نباشد، اما فیلم گیلسپی از سرمایهگذاری پرشور و پرانرژی خود روی یک داستان جذاب، سود میبرد.
امتیاز سایت های سینمایی به فیلم سرمایهگذاری خرد
تا زمان آماده سازی مطلب
وبسایت
میانگین امتیاز
IMDB
۶.۹ از ۱۰
کاربران متاکریتیک
۶.۳ از ۱۰
منتقدان راتن تومیتوز
۸۴ درصد بر اساس ۲۲۴ نقد
کاربران راتن تومیتوز
۸۵ درصد
منتقدان متاکریتیک
۶۶ درصد براساس ۵۳ نقد
مصاحبه با کارگردان فیلم
کریگ گیلسپی: دوست ندارم خودم را تکرار کنم
تجارت و فیلمسازی هر دو انواع مختلفی دارند. در برخی از آنها آدمها به ریسک کردن ادامه میدهند و در برخی از آنها آدمها بسیار روشمند عمل میکنند. برای من، در سرعت و هیجان، آدرنالینی است که دوست دارم آن را وارد کار کنم. برای پذیرا بودن، تغییر، تطبیق و به چنگ گرفتن فرصتها، این نوع انرژی را دوست دارم. از آنجایی که این سبک به موازات سرعت و شدت اتفاقات فیلم بود، بخوبی با هم چفت شدند.
این یک داستان جذاب و مسحورکننده بود که از نزدیک با پسرم شاهد اتفاق افتادن آن بودم. اما در هر حال، این یک داستان است. سپس باید بفهمید که چگونه این داستان را تعریف کنید و چطور آن را متفاوت جلوه بدهید، زیرا من دوست ندارم خودم را تکرار کنم. علی رغم اینکه یک داستان واقعی است و من در گذشته با ماجراهای واقعی کار کردهام، بسیار آگاهانه با گروهم صحبت کردم تا از آنچه قبلا انجام داده بودم، فاصله بگیرم. نیکولاس کاراکاتسانیس که من تونیا هستم و کروئلا را فیلمبرداری کرده بود، سبک و حس بسیار متفاوتی به این فیلم بخشید که باتوجه به کاری که سعی داشتیم با این داستان انجام بدهیم، بسیار بجا بنظر میرسید.
داستان آمریکایی که اولینبار در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش درآمد، با ستایش گسترده منتقدان روبرو شد و جایزه معتبر فیلم برگزیده مخاطبان را از این جشنواره دریافت کرد. فیلمی که با نگاهی گزنده و از دریچهای تازه به تصویر سیاهپوستان در هالیوود و فرهنگ عامه میپردازد و نشان میدهد که چگونه فرهنگ عامه تمایل دارد مردم را به کلیشههای توهینآمیز تقلیل بدهد. فیلم کمدی درام داستان آمریکایی، قصه نویسندهای دلزده را روایت میکند که از نوشتههای معمول خود دست میکشد و چیزی کلیشهای و پرفروش مینویسد که خلاف اعتقاداتش است. فیلمی که یک قصه خانوادگی را با یک هجویه اجتماعی تلفیق میکند و ترکیبی از لحظات کمدی و لحنی دراماتیک است. در این مطلب به معرفی و نقد داستان آمریکایی پرداختهایم.
داستان فیلم داستان آمریکایی American Fiction از این قرار است؛ مانک (جفری رایت) یک رماننویس درمانده و نومید است که از نگاه سودجویانه و منفعتطلبانه به مسائل سیاهان خسته شده است؛ کتابها و فیلمهایی که با تکیه بر کلیشههای توهینآمیز و احمقانه رنج سیاهان را به فروش میرسانند. مانک برای اثبات نظر خود، کتابی غیرمنتظره با نامی مستعار مینویسد. این کتاب که ناگهان به موفقیتی عجیب میرسد مانک را به قلب حماقت و دوروییای میکشاند که ادعا میکرد از آن بیزار است.
اولین فیلم بلند داستانی کورد جفرسون، در ۵ رشته، از جمله بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه اقتباسی برای کسب جایزه اسکار ۲۰۲۴ رقابت میکند. همچنین جفری رایت که به لطف نقشآفرینیهای درخشانش در یکی دو دهه اخیر در فیلمهایی مثل بتمن مت ریوز، جایگاه خود را به عنوان یکی از بزرگترین بازیگران آمریکایی ثابت کرده، برای ایفای نقش این نویسنده سرخورده، نامزد کسب اسکار در رشته بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شده است.
بازیگران و عوامل فیلم داستان آمریکایی
جفری رایت با بازی در ۳ فیلم استروید سیتی Asteroid City، راستین Rustin و داستان آمریکایی، سال پرکار و درخشانی را پشتسر گذاشته است. اما این بازیگر برنده جایزه تونی، بیشتر بخاطر بازی در نقش شخصیت دوست داشتنی برنارد لو در هر ۴ فصل سریال حماسی اچبیاو، وستورلد Westworld، شناخته میشود. بازی رایت در نقش تلانیوس «مانک» الیسون، نویسندهای پرکار که در تلاش است تا توجه خوانندگان امروزی را به خود و داستانهایش جلب کند، مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و نخستین نامزدی اسکار را برایش به ارمغان آورد. رایت که یک جایزه امی و گلدن گلوب برای بازی در سریال فرشتگان در آمریکا Angels in America در کارنامه دارد، در فیلمهای مطرح دیگری مانند بتمن Batman، بازیهای گرسنگی: اشتعال The Hunger Games: Catching Fire و همچنین در نقش فلیکس لیتر در سه فیلم از فرانچایز جیمز باند دنیل کریگ (شامل کازینو رویال، ذرهای آرامش و زمانی برای مردن نیست)، بازی کرده است.
خالق و بازیگر اصلی مجموعه تلویزیونی Insecure، ایسا رای، در نقش نویسندهای به نام سیناترا گولدن حضور دارد. زنی که چشمهای مانک را به وضعیت کنونی دنیای نشر و مهمتر آنچه میفروشد، باز میکند. در واقع شخصیت گولدن به نوعی در نقطه مقابل مانک قرار میگیرد و با به چالش کشیدن طرز تفکرش، او را وادار میکند در مسیری گام بگذارد که به آن عادت ندارد. رای نیز سال قبل دو فیلم دیگر مرد عنکبوتی: در میان دنیای عنکبوتی Spider-Man: Across the Spider-Verse – به عنوان صداپیشه – و باربی Barbie را روی پرده داشت.
تریسی الیس راس در نقش خواهر مانک، لیزا، استرلینگ کی براون در نقش برادرش، کلیفورد، و لزلی اوگامس در نقش مادر او، اگنس، اعضای خانواده مانک را تشکیل میدهند. راس که بیشتر بخاطر بازی در مجموعه سیتکام Black-ish شناخته میشود، اخیرا نیز در فیلم کمدی فانتزی مسابقه کندی کین Candy Cane Lane، دیده شده است. براون یکی دیگر از چهرههای مطرح این فیلم محسوب میشود. مخاطبان احتمالا براون را بیشتر بخاطر بازی در نقش اصلی سریال کمدی-درام بسیار موفق این ما هستیم This Is Us بشناسند. اجرای پیچیده براون در نقش کلیفورد، برای او نامزدی اسکار را به ارمغان آورد. این بازیگر برجسته همچنین در فیلمهای غارتگر The Predator، پلنگ سیاه Black Panther و امواج Waves، بازی کرده است.
جان اورتیز، اریکا الکساندر، آدام برودی، کیث دیوید، میریام شر، جی. سی. مککنزی و پاتریک فیشلر، از دیگر بازیگران داستان آمریکایی هستند.
کارگردان فیلم داستان آمریکایی کیست؟
کورد جفرسون، داستان آمریکایی را براساس رمان سال ۲۰۰۱ Erasure نوشته پرسیوال اورت مقابل دوربین برده است. در کارنامه جفرسون مشارکت در نگارش فیلمنامههای سریالهای تلویزیونیای مانند ایستگاه یازده Station Eleven، نگهبانان Watchmen و جای خوب The Good Place، دیده میشود. او برای نوشتن فیلمنامه نگهبانان برنده جایزه ایمی شد.
سایر عوامل سازنده فیلم American Fiction
جفرسون فیلمنامه داستان آمریکایی را نوشته و همچنین یکی از تهیهکنندگان آن است. از دیگر عوامل سازنده داستان آمریکایی میتوان به کریستینا دانلپ به عنوان فیلمبردار و هیلدا رسولا به عنوان تدوینگر اشاره کرد. لورا کارپمن که به تازگی فیلم مارولها The Marvels را روی پرده داشت، آهنگسازی داستان آمریکایی را انجام داده است که برایش نامزدی اسکار را کسب کرد.
نقد و بررسی منتقدان درباره فیلم داستان آمریکایی
سان فرانسیسکو کرونیکل | امتیاز: ۱۰۰ از ۱۰۰
میک لاسال | داستان آمریکایی فیلم بیعیب و نقصی نیست. کتاب در پایان رفته رفته افت پیدا میکند و اگرچه فیلم پایان بهتری را پیشنهاد میدهد، اگرچه با اینحال کاملا رضایتبخش بهنظر نمیرسد. اما هیچکدام از اینها شاید آنقدر مهم نباشند، زیرا رایت عملکردی درخشان ارائه میدهد.
Film Threat | امتیاز: ۹۵ از ۱۰۰
آلن انجی | بازیگران داستان آمریکایی فوقالعاده هستند.
دیلی بیست | امتیاز: ۹۳ از ۱۰۰
نیک شگر | طنزی موفق درباره نژاد، استثمار، خانواده و هویت که به اندازه هنرنمایی برجسته رایت، پرمایه و مسحورکننده است.
اسلش فیلم | امتیاز: ۸۵ از ۱۰۰
مایک شات | داستان آمریکایی کاملا این موضوع را درک میکند که برای راضی کردن مخاطبی که تنها میخواهد یک تجربه مضمونی غنی داشته باشد یا اینکه صرفا در یک سالن سینمای شلوغ بخندد، نیازی نیست که هنر یا سیاست را قربانی سرگرمی کرد.
اسکرین رنت | امتیاز: ۸۰ از ۱۰۰
پاتریس ویترسپون | داستان آمریکایی که میتوان از آن احتمالا به عنوان یکی از برانگیزانندهترین و قدرتمندترین طنزهای اخیر نام برد، از فیلمنامهای بسیار هوشمندانه و بازیهای فوقالعاده بهره میبرد. فیلمی که حرف خود را به شکل بسیار صریح و تندی در صورت مخاطبش میکوبد.
فیلم استیج | امتیاز: ۷۵ از ۱۰۰
جردن راوپ | داستان آمریکایی علی رغم همه خشمش از شیوههایی که تجربههای سیاهپوستان را تقلیل، سرکوب و کالاییسازی میکنند، حساسیتی پرشور دارد و موضوعات پیچیده نژادی را در قالب کمدیای ارائه میدهد که همزمان مخاطب را به خنده و گفتگو دعوت میکند.
تایم | امتیاز: ۷۰ از ۱۰۰
استفانی زاکارک | داستان آمریکایی تقریبا به اندازه منبع اقتباس خود گزنده و تاثیرگذار نیست، اما این مسئله باعث نمیشود که آن را نادیده گرفت.
راجر ایبرت | امتیاز: ۶۳ از ۱۰۰
پیتون رابینسون | داستان آمریکایی در پرده پایانی خود به لکنت میافتد و پیش از آنکه به نتیجهگیری پایانی مایوسکنندهاش برسد، بین سکانسهای خیالپردازانه و خطوط داستانی متعدد، سردرگم پیش میرود. اما نگاه دقیق فیلم به مفهوم و مضامین خود، همان چیزی است که در خاطر خواهد ماند.
نقد فیلم داستان آمریکایی برگرفته از سایت اسکرین دیلی
تیم گریرسون | فیلم اول چشمگیر کورد جفرسون، دو ژانر به ظاهر متفاوت – ملودرام خانوادگی و طنز اجتماعی – را ترکیب میکند تا داستان یک نویسنده سیاهپوست با استعداد را به تصویر بکشد؛ نویسندهای به نام مانک که از اینکه فرهنگش در سرگرمیهای عامهپسند از طریق کلیشههای خامدستانه بازتاب میبایند، خسته شده است. او برای بیان دیدگاه خود، ناگهان رمانی شسته رفته و ساده پر از شخصیتهای کلیشهای سیاهپوست مینویسد، اما در کمال ناباوری میبیند که به یک کتاب بسیار موفق تبدیل میشود.
اما این تنها یکی از جنبههای داستان آمریکایی است. فیلمی که جفری رایت را در قالب یکی از پیچیدهترین نقشهای سینماییاش به تصویر میکشد. داستان مردی که به خانهاش بازمیگردد تا با خواهر و برادری که از آنها دور شده و همچنین با مادر ناخوشاحوال خود – و البته امکان یافتن عشق حقیقی -، روبرو شود. حوزههای شخصی و حرفهای زندگی این نویسنده همیشه به شکلی پیوسته بهم تنیده نمیشوند، اما فیلم نگاهی متفکرانه و بسیار خندهدار به شخصی دارد که در تلاش است با خودش صادق باشد، درحالیکه درباره تغییراتی که واقعا نیاز دارد میآموزد. تفسیر داستان آمریکایی درباره به حاشیه رانده شدن شخصیتهای سیاهپوست در هنر، از آن فیلمی بهنگام و معاصر میسازد، و همچنین داستان فرعی عاشقانه و لحظات خندهدارش میتواند توجه مخاطبان زیادی را جلب کند.
رماننویس لس آنجلسی، مانک (رایت)، اخیرا موفق به انتشار کتاب جدیدی نشده است. عمدتا به این دلیل که ناشران فکر میکنند کار او به اندازه کافی به دیگر آثار درباره سیاهپوستان نزدیک نیست؛ ادعایی که باعث آزردگی و دلخوری مانک میشود. مانک از تماشای فیلمها و خواندن رمانهایی که از کلیشههای آشنا و تحقیرآمیز درباره سیاهپوستان – برده، گانگستر، زاغهنشین -، بهره میبرند، خشمگین میشود. در نتیجه مانک شروع به پرسیدن این سوال میکند که آیا جایی برای قهرمانهای حساس و کاملا ملموستر کتابهایش وجود دارد؟
از سوی دیگر، از مانک دعوت میشود تا در یک جشنواره ادبی در بوستون حضور پیدا کند که این بدین معناست که او باید دوباره با خانواده ناکارآمدش روبرو شود. او مادرش آگنس (لزلی اوگامس) را دوست دارد، اما او علائم ابتلا به آلزایمر را نشان میدهد. موضوعی که بر دوش خواهر پزشک مانک، لیزا (راس)، سنگینی میکند، زیرا او زمان مرگ پدرشان مسئولیت مراقبت از او را به عهده داشته است. مانک چندان به لیزا نزدیک نیست و با برادر خشمگینش کلیف (براون) نیز هیچ رابطهای ندارد. زمانیکه مرگ تکاندهندهای اتفاق میافتد، مانک مجبور میشود زمان بیشتری را در ماساچوست بگذراند. اگرچه این ماجرا این فرصت را به او میدهد تا با همسایه خانوادهاش، کورالین (الکساندر) که به تازگی با او قرار میگذارد، بیشتر آشنا بشود.
داستان آمریکایی که براساس رمان Erasure پرسیوال اورت است، روابط میان مانک و اعضای مختلف خانوادهاش را بسط میدهد تا درک بیشتری از این نویسنده ناراضی پیدا کنیم. مدتی بعد او با یک رماننویس سیاهپوست جوان و موفق (رای) برخورد میکند که با کتاب پرفروش خود که یک هرزه نگاری از فقر و بدبختی بهنظر میآید، مورد توجه مردم قرار گرفته است. بنابراین تصمیم میگیرد نسخه خود از این پرتره سودجویانه از رنج سیاهپوستان را با نامی مستعار بنویسد تا به این ترتیب ثابت کند که این نوع استثمار چقدر احمقانه و بیشرمانه است. اما در عوض، تهیهکنندگان هالیوودی و ناشران سفیدپوست این کتاب را ستایش میکنند و آن را اثری چشمگیر و مهم مینامند. هدف مانک این بود که کتاب یک اثر هجویهآمیز و پارودی باشد، بنابراین از موفقیت آن خوشحال نمیشود، به ویژه وقتی میبیند رمانهای درست و حسابیاش خریداری ندارند.
این خطوط داستانی مجزا به سختی کنار هم چفت میشوند و جفرسون نیز نمیتواند آنها را مدام بهطرز استادانهای در تعادل با یکدیگر نگه دارد. البته این انتقاد از صنعت سرگرمی سفیدپوستان که همیشه از قصههای رنج سیاهپوستان حمایت میکند، حیاتی و ضروری است، اما با اینحال گاهی این تفسیر ممکن است تکراری و بدیهی بهنظر برسد. فیلمی که عاری از خشم گزندهای است که در فیلم گولخورده (Bamboozled) اسپایک لی با مضمونی مشابه دیده میشود. جالب اینجاست که داستان آمریکایی وقتی روی مانک و اطرافیانش تمرکز میکند، اغلب ایدههای خود را به شکل قانعکنندهتری ارائه میدهد. در اینجا شخصیتهای سیاهپوست کاملا واقعی و غیرکلیشهای وجود دارند که به ندرت در هالیوود دیده میشوند. شخصیتهایی که همگی توسط یک گروه بازیگری فوقالعاده به شکل بسیار خوبی به تصویر کشیده شدهاند.
رایت نویسنده پریشانحال با زبانی نیشدار است که اجازه میدهد خودبینیاش بر او چیره شود و نگذارد که ناتوانی خود در برقراری ارتباط با دیگران را ببیند. نقصی که کورالین به لطف بازیای دوست داشتنی و قدرتمند از الکساندر، آن را مورد تاکید قرار میدهد. داستان آمریکایی میتوانست ظریف و همچنین بهطرز دیوانهواری خندهدار و فوقالعاده هوشمندانه باشد، اما گاهی در تلاش برای گره زدن رشتههای مختلف داستانی و موضوعی خود عجله نشان میدهد. با اینحال، فیلم با ایدهها و نگاه کاملا همدلیبرانگیز خود به شخصیتهای پیچیدهاش، کاملا با روح و پرانرژی است. فیلمی که مانند یک رمان خوب، بسیار سخت میتوان از آن دست کشید.
امتیاز سایت های سینمایی به فیلم داستان آمریکایی
تا زمان آماده سازی مطلب
وبسایت
میانگین امتیاز
IMDB
۷.۹ از ۱۰
کاربران متاکریتیک
۶.۹ از ۱۰
منتقدان راتن تومیتوز
۹۴ درصد براساس ۲۲۰
کاربران راتن تومیتوز
۹۵ درصد
منتقدان متاکریتیک
۸۲ درصد براساس ۴۵ نقد
مصاحبه با کارگردان فیلم درباره کتاب پرسیوال اورت
کورد جفرسون: احساس میکردم این کتاب برای من نوشته شده است
{بدیهیترین چیزی که کتاب برای من داشت} انتظاراتی است که از یک هنرمند سیاهپوست در این کشور وجود دارد. اینکه مردم از هنر سیاه چه میخواهند یا فکر میکنند چطور باید باشد. زمانیکه هنوز مشغول روزنامهنگاری بودم، بخش بزرگی از زندگی من همین موضوع بود. حتی مقالهای نوشتم که در مورد این موضوع است که چطور از روزنامهنگاران سیاهپوست انتظار میرود که تنها درباره اتفاقهای بدی که برای سیاهپوستان رخ میدهند و خشونت و نژادپرستی بنویسند.
اما علاوه بر این، سه خواهر و برادر در کتاب وجود دارد و من نیز دو خواهر و برادر بزرگتر دارم. همچنین والدینی بیمار در کتاب حضور دارند و مادر من نیز پس از دو سال مبارزه با سرطان در سال ۲۰۱۶ درگذشت. یکی از شخصیتهای کتاب مسئولیت مراقبت از آنها را به عهده دارد، زیرا دو نفر دیگر مشغول کارهای خودشان هستند و این پویایی در روابط ما نیز بود. در خانواده ما برادر بزرگترم این مسئولیت را به عهده گرفت. او با خویشنداری و صبورانه این کار را انجام داد و هرگز گله و شکایتی نکرد، اما همچنان احساس گناهی بخاطر نبودن در آنجا با من باقی مانده بود.
از موارد کوچک گرفته تا موارد بزرگ، گویی همه اینها مستقیما من را مورد خطاب قرار میدادند. من به کالجی در ویرجینیا به نام ویلیام و مری میرفتم و در رمان نیز اشارهای به آن وجود دارد. در حالیکه هیچکس هرگز در فرهنگ عامه درباره ویلیام و مری صحبت نمیکند! احساس میکردم این کتاب هدیهای است که کسی منحصرا برای من نوشته. مثل اینکه کسی بگوید:«من این را برای تو نوشتم».
یک فیلم دزدی خوب چگونه است؟ آیا تماشای شخصی که به چیزی غیرممکن دست میباید، آن را به تجربهای هیجانانگیز تبدیل میکند؟ یا نه رضایت از اجرای یک نقشه زیرکانه که به شکلی استادانه اجرا میشود؟ یا نه پالایش روانی و تخلیه هیجانی از تماشای اینکه چگونه یک آدم بازنده به نهادی به دلیلی مشروع و قانعکننده آسیب میزند؟ حتی علی رغم برخی از نامتعارفترین فیلمهای سرقتی که پیش داوریهای ما درباره این ژانر را تغییر دادهاند، به سختی میتوانید فیلمی کاملا شبیه متخفان رودریگو مورنو را نام ببرید. فیلمی که یکی از سادهترین و بیهیاهوترین سرقتهایی که تاکنون از یک بانک دیدهاید را به تصویر میکشد. با فیلیموشات و معرفی و نقد فیلم بزهکاران یا مجرمان همراه باشید.
فیلم بزهکاران The Delinquents یا در ترجمهای دیگر مجرمان را اینطور میشود تعریف کرد؛ موران (دنیل الیاس) و رومان (استبان بیلیاردی)، دو کارمند بانک هستند که در مقطعی از زندگیشان، زیست معمولی و روزمره خود را زیر سوال میبرند. یکی از آنها راهحلی پیدا میکند و جرمی را مرتکب میشود؛ زمانیکه موران به اندازه دو برابر حقوق خود تا زمان بازنشستگی، از بانک پول میدزدد. او قبل از اینکه به کار خود اعتراف کند، همکارش رومان را وارد نقشه خود میکند و از او میخواهد در ازای نیمی از آن پول، تا زمان آزادیاش از زندان آنها را در جایی مخفی نگه دارد. این تصمیم به تغییری بزرگ در زندگی هر دوی آنها منجر میشود. تغییری که میتواند برایشان رهاییبخش باشد.
البته این نماینده سینمای آرژانتین برای رقابت در اسکار، یکی از آن فیلمهای سرقتی است که بیشتر از خود دزدی به عواقب آن میپردازد. فیلمهای دزدی اغلب حول طراحی یک نقشه مفصل و سپس اجرای آن ساخته میشوند. اما این یک فیلم دزدی است که شاید حتی بتوان آن را اثری ضد این ژانر نامید. زیرا فیلم باطمانینه و متکفرانه مورنو با طنز گزنده و لحن گاه شاعرانه خود، نه تنها قواعد آشنای این ژانر را زیر و رو میکند، بلکه با انحرافهای روایی خود شما را به جایی میبرد که انتظارش را ندارید. اما همه اینها باعث نمیشوند که با فیلمی قدرتمند طرف نباشید. فیلمی که در انتها این احساس را به شما میدهد که یکی از واقعیترین فیلمهای سرقت را دیدهاید. بزهکاران که اولینبار در بخش نوعی نگاه جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد، یک فیلم سرقت هوشمندانه است که در نهایت به تعمقی در معنای زندگی و امکان رهایی در جهان معاصر میپردازد.
بازیگران و عوامل فیلم بزهکاران
دنیل الیاس در نقش موران، یک کارمند بانک است که تصمیم میگیرد از شعبه محل کارش دزدی کند. استبان بیلیاردی که اخیرا در فیلم انجمن برف Society of the Snow دیده شده است، در نقش رومان حضور دارد. او همکار موران است و به شکلی ناخواسته همدست او میشود. بازیگر فیلم قصههای وحشیانه Wild Tales، مارگاریتا مولفینو، شخصیت نورما، معشوق این دو کارمند بانک مذکور را به تصویر کشیده است. جرمن د سیلوا که با نقش راننده کامیون تنهای درام تحسینشده درختان اقاقیا Las acacias شناخته میشود، در نقش رئیس شعبه – و همچنین یک سردسته خلافکاران در زندان – حضور دارد. لورا پاردس که بخاطر بازی در فیلمهایی مانند گل La Flor، ترنکه لاوکین Trenque Lauquen و همچین فیلمهای هرمیا و هلنا Hermia & Helena، شاهزاده فرانسه The Princess of France و ویولا Viola از ماتیاس پینیرو، از چهرههای مطرح سینمای هنری آرژانتین محسوب میشود، در نقش لورا اورتگا، شخصیتی سختگیر و قاطع است که تحقیقات درباره سرقت از بانک را انجام میدهد.
کارگردان فیلم بزهکاران کیست؟
مورنو بزهکاران را براساس فیلمنامهای از خودش مقابل دوربین برده و همچنین در کنار مانوئل فراری و نیکلاس گلدبارت، یکی از سه تدوینگر فیلم بوده است. این فیلمساز آرژانتینی فعالیت جدی خود را با کارگردانی اپیزودی از فیلم آنتولوژی سال ۱۹۹۸ اوقات بد Bad Times، شروع کرد. این فیلم برنده جایزه فدراسیون بینالمللی منتقدان فیلم (فیپرشی) از جشنواره بینالمللی فیلم مار دل پلاتا شد. اما این اولین فیلم انفرادی مورنو، محافظ The Minder در سال ۲۰۰۶ بود که نام او را در عرصه بینالمللی مطرح کرد. این فیلم جایزه آلفرد باوئر را از جشنواره فیلم برلین برد (این جایزه به فیلمی که چشماندازهای تازهای به روی هنر سینما میگشاید اهدا میشود). فیلم بعدی مورنو، یک دنیای مرموز A Mysterious World، همانند محافظ، در بخش مسابقه جشنواره برلین حضور داشت و برای کسب خرس طلایی برلین رقابت کرد. هرچند در نهایت این جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی بود که برنده خرس طلایی شد. بزهکاران، پنجمین فیلم بلند انفرادی مورنو و موفقترین اثر او تا به امروز محسوب میشود.
نقد و بررسی منتقدان درباره فیلم بزهکاران
گاردین | امتیاز: ۱۰۰ از ۱۰۰
پیتر بردشاو | این قصه طولانی و پراکنده عمیقا عجیب، کاملا منحصر بفرد، فریبنده و خارقالعاده درباره یک سرقت از بانک در بوینس آیرس…جسورانه در مسیر نامتعارف خود پیش میرود…این فیلم میتواند یک اثر کلاسیک کالت باشد.
فیلم استیج | امتیاز: ۹۱ از ۱۰۰
روری اوکانر | فیلمی آرام و خوددار که هرگز گیرایی خود را از دست نمیدهد، حتی زمانیکه با حاشیهرویهای کمی بیش از حد خوابآلودش به سمت پرده نهایی خود حرکت میکند.
هالیوود ریپورتر | امتیاز: ۹۰ از ۱۰۰
جردن مینزر | یک فیلم سه ساعته که در دو بخش داستان خود را روایت میکند و به عنوان یک قصه جنایی طولانی و باطمانینه و با یکی از احتمالا آرامترین سرقتهای بانک در تاریخ سینما شروع میشود. اما سپس تغییر مسیر میدهد و پیچیدهتر و عمیقتر میشود، راز و رمزهای تازهای میسازد و روابط عاشقانه غیرمنتظرهای خلق میکند.
ایندیوایر | امتیاز: ۸۳ از ۱۰۰
دیوید ارلیش | در حالیکه بزهکاران مشخصا برای برانگیختن تماشای فعالانه و کنار زدن قصهگویی الگوریتمی که روح سینمای معاصر را از بین برده، ساخته شده است، حس و حال عاشقانه دلنشینش آن را به تجربهای لذتبخش تبدیل میکند که میتوان برای ساعتی در آن غرق شد.
اسکرین دیلی | امتیاز: ۸۰ از ۱۰۰
وندی آید | این یک تریلر جنایی نسبتا آشنا است، با اینحال این فیلم بازیگوش و جذاب مورنو چندین پیچش داستانی غافلگیرکننده و دلچسب دارد.
مجله پیست | امتیاز: ۷۰ از ۱۰۰
روری دوهرتی | مورنو مانند بهترین فیلمهای سینمای آرژانتین، روانشناسی استنباطی اما پیش پا افتاده را با یک نقد اجتماعی تند و تیز ادغام میکند. علی رغم شفافیت کامل ایدههای تماتیک بزهکاران در تمام مدت زمان ۱۸۹ دقیقهای آن، مورنو چنان کنترل و تسلطی بر شخصیتها و بازیگرانش نشان میدهد که فیلم همچنان متقاعدکننده باقی میماند.
راجر ایبرت | امتیاز: ۶۳ از ۱۰۰
جوردین سرلز | با فیلمبرداری زیبا و اجراهای باطمانینه و متفکرانهای که بزهکاران دارد، نمیتوان جذابیت بالای آن را حداقل در فصل ابتدایی انکار کرد. اما همانطورکه فیلم پیش میرود، بهنظر میرسد که از ماهیت اصلی خود فاصله میگیرد. علی رغم مدت زمان بیش از سه ساعته فیلم، ایدهها و شخصیتهای آن پرداختی ناقص دارند.
نقد فیلم مجرمان برگرفته از سایت ریورس شات
کیتلین کویینلان | اگر محل کار شما با درهای قفل شده بزرگ، میلههای آهنی ضخیم و رویههای سختگیرانه، پیشاپیش شبیه سلول زندان بهنظر برسد، آیا واقعا تفاوتی میکند که جای آنها را با هم عوض کنید؟ موران (دنیل الیاس)، صندوقدار بانکی در بوینس آیرس در فیلم بزهکاران رودریگو مورنو، فرقی میان آنها نمیبیند. از نگاه موران، سه سال و نیم حبس بخاطر سرقت از بانک در عوض ۲۰ سال کارمندی، بهترین معامله ممکن است. بنابراین، با کمترین قیل و قال، مبغلی معادل دو برابر میزان حقوقش در طول دو دهه را از انبار بانک میدزدد، آن را پنهان میکند و خود را تحویل میدهد.
این شاید معمولیترین دزدیای باشد که تاکنون در فیلمی دیده شده است، اما پوچی و مضحکی آن، نقشی حیاتی در طراحی و یکپارچگی لحن خشک و بیروح فیلم ایفا میکند. بزهکاران یک تریلر جنایی هیجانانگیز درباره فرار از قانون نیست، بلکه قصهای غریب و موشکافانه درباره خودشکوفایی و رهایی در یک جامعه سرمایهداری و روایتی است که بخاطر رویکرد آزادانه خود منطق و واقعگرایی را به چالش میکشد. فیلم در طول سه ساعت به آرامی و با از این شاخه به آن شاخه پریدن مسیر داستانی خود را طی میکند، بهطوری که گذر زمان به شدت حس میشود که البته لذتبخش است؛ زیرا در این دنیایی که زمان برای لذت بردن در اختیار شماست، هیچ سنجیدن زمانی وجود ندارد.
حتی در زندان هم میتوان قدردان زمان بود، همانطورکه موران خرسندانه منتظر دریافت پاداش نهایی خود است. همدست ناخواسته او در این جنایت همکارش رومان است. موران حاضر است پول نقدی که دزدیده را با او تقسیم کند، مشروط بر اینکه تا زمانیکه او او در زندان بسر میبرد، آن را برایش در جایی پنهان نگه دارد. کنجکاوی خود رومان مانع از این میشود که پیشنهاد ناگهانی و وسوسهآمیز دوستش را رد کند. اما او همچین در این مورد خاص یک شریک کامل بهنظر میرسد، زیرا او در روز سرقت بخاطر قرار ملاقات با دکترش، بانک را ترک میکند. یک موقعیت تصادفی مناسب که این فرصت را به موران میدهد تا کارش را راحتتر انجام بدهد. البته این اتفاق، سوءظن تیم تحقیقاتی مضحک بانک را برمیانگیزاند که در حال بررسی این سرقت هستند.
هنگامیکه فیلم از پیش پا افتادگی عمدی این موقعیت دزدی عبور میکند، به سطحی متعالیتر میرسد. جاییکه چشمانداز رها و رمانتیک طبیعتی روستایی به تصویر کشیده میشود. اینجاست که تصمیم موران برای ترک بانک کاملا پذیرفتی جلوه میکند. رومان برای مخفی کردن پول طبق نقشه موران به سفری اکتشافی به خارج از شهر میرود – پل را رد میکنی، از میان رودخانه میگذری، از تپه بالا میروی -، که حس و حالی از یک ماجراجویی ساده و کودکانه دارد. هنگامیکه او به این سرزمین شگفتانگیز میرسد که موران درست قبل از زندانی شدنش از آن بازدید کرده بود، روایت فیلم رهاتر و خیالانگیزتر میشود. اما در عین حال فیلم بیشتر به کاوشی درباره تعارضهای روستا و شهر، محدودیتها و آزادیهای هرکدام میپردازد و همچنین این پرسش را مطرح میکند که زیروزبر کردن زندگی برای یک هدف خاص، چه معنایی دارد. پس از اینکه رومان به سمت این طبیعت روستایی کشیده میشود، با گروهی از دوستان که در کنار آب کمپ کردهاند، برخورد میکند. آنها تجسمی از شکوه زندگی روستایی هستند که توسط آلخیو ماگیلو با رنگهایی گرم و با ظرافتی بسیار همچون تابلویی نقاشی به تصویر کشیده شدهاند.
موران و رومان بهطرز جذابی به هم مرتبط هستند؛ آیا این دو مرد در دو سوی یک ترازوی متعادلاند، یکی خشنود از بخت و اقبال و دیگری غلتیده در رنج یا بالعکس. مورنو در طول فیلم با تشابهات و وانماییها بازی میکند. در چند مورد کارگردان از طریق اسپلیت اسکرین، کاراکترها را در حال انجام فعالیتی مشابه در فضاهای جداگانه نشان میدهد. در یکی از این صحنهها، هر دو مرد دست خود را به سمت میزی در کنار تخت خود دراز میکنند تا سیگار خود را روشن کنند، اما در قاب دو بخش شده فیلم انگار دستان آنها به هم میرسند که مانند دیوارنگاره آفرینش آدم از میکلآنژ است.
بنابراین حتی زمانیکه رومان از مزایای تلاشهای موران بهره میبرد و با نورما که مشخص میشود معشوق هر دوی آن بوده زیر نور آفتاب به آسودگی وقت میگذراند، خیالش از این بابت راحت بهنظر میرسد که خوشبختی در انتظار هر دوی آنهاست. لحن در تمام فیلم سرزنده و سبکبالانه است، اما هرگز سرسری و بیمعنی نیست؛ لحظههای خیالانگیز عجیب و غریب در آن وجود دارند، با اینحال همه آنها در خدمت حس کنجکاوی شگرفی هستند که میتوانیم با آن دنیا را ببینیم، البته اگر فقط روالهای زندگی روزمره به ما اجازه آن را بدهند. البته مورنو در رویکردش در ارزیابی زندگی، به ویژه وقتی به دوگانگی زندگی در شهر و روستا میپردازد، سنجیده عمل میکند؛ وقتی از دیدار موران از آنجا و رابطه عاشقانهاش با نورما مطلع میشویم، او لاجرم از نگاه نورما مانند آدم شهریای بهنظر میرسد که رویای یک زندگی روستایی دوامناپذیر را در ذهن میپروراند.
زمانیکه محکومیت حبس موران به پایان میرسد، رومان شاید طعم زندگیای دیگر را به اندازه کافی چشیده باشد، در حالیکه موران تازه در آغاز این راه است. بهنظر میرسد که از نظر مورنو مهم نیست کدام مسیر را انتخاب میکنید. زیرا آنچه اهمیت دارد، لذت سفری باطمانینه، زدن به راههای فرعی و شگفتیها و رمز و رازهای مسیر است. شاید آن سوی دیگر این ماجرا، روابط متعهدانه، و زندگی در زادگاه بهتر و جذابتر باشد، شاید هم نه. در حالیکه مورنو آشکارا تعارضها و ترفندهای ژانر جنایی را در یک ساعت اول بزهکاران واژگون میسازد، بقیه فیلم نیز با شکل داستانگویی سیال و رویاگونه خود، اصول درام روایی و خطی را وارونه میکند. این فیلمی متعهد به لذتهای دلپذیر و چرخشهای عجیب و خارقالعاده وقایع است. آینهای شگرف رو به دنیای واقعی، جاییکه چیزهایی که باید غیرعادی و نامعمول باشند، مانند خرد شدن روح و روان آدم زیر فشار روزانه کار شرکتی، مسائلی معمولی و پیش پا افتاده هستند.
امتیاز سایت های سینمایی به فیلم مجرمان
تا زمان آماده سازی مطلب
وبسایت
میانگین امتیاز
IMDB
۶.۸ از ۱۰
کاربران متاکریتیک
۶.۷ از ۱۰
منتقدان راتن تومیتوز
۸۵ درصد بر اساس ۶۵ نقد
کاربران راتن تومیتوز
۷۶ درصد
منتقدان متاکریتیک
۸۶ درصد براساس ۱۷ نقد
مصاحبه با کارگردان فیلم
رودریگو مورنو: این فیلم یک کنش شاعرانه است
یک فیلم کلاسیک قدیمی آرژانتینی از هوگو فرگونسه، به سختی یک جنایتکار Hardly a Criminal محصول ۱۹۴۹، نقطه شروعی مشابه فیلم من دارد. فیلم فرگونسه درباره مردی است که در مکانی با پولی زیاد کار میکند. او تصمیم میگیرد که آن را بدزدد و پنهان کند و سپس نزد پلیس برود و به جرم خود اعتراف کند و حکمش را بگذارند. من علاقهمند بودم که این خط داستانی را گسترش بدهم – نام شخصیت اصلی و کلمه بزهکار را در عنوان نگه داشتم تا این ارجاع پنهان نباشد – و به این ترتیب دیالوگی میان نسل خودم و سینمای کلاسیک ایجاد کنم. زیرا هیچ دیالوگی بین نسل من و سینمای آرژانتین در دهههای ۴۰ و ۵۰ وجود ندارد. برههای که به عنوان دوره طلایی سینما از آن یاد میشود، اما در سینمای امروزمان انعکاسی ندارد.
به نظر من دو شخصیت اصلی، رومان و موران، مکمل یکدیگر هستند. هر دوی آنها یاد میگیرند که خطر کنند و زندگیشان را مورد بازنگری قرار بدهند. آنها دو سرنوشت محتمل را نشان میدهند: یکی ماجراجویی را انتخاب میکند، دیگری از روزمرگی و اینکه بیشتر زندگی خود را وقف کار میکند – در اینجا کار در بانک -، رنج میبرد. مثلا یک هیولا با دو سر است.
رائول روئیز زمانی گفته بود هر وقت میخواهید فیلمی کارگردانی کنید، در نهایت دو فیلم میسازید. یکی فیلمی که در ظاهر دیده میشود، سپس فیلم دیگری که قاچاقی و مخفیانه وارد آن میکنید. بنابراین من این دو شخصیت را داشتم که تصمیم میگیرند با یک سرقت درگیر شوند و زندگی خود را تغییر بدهند. همچنین سرنوشت مشابهی با یک دختر دارند و قصههای عاشقانه مشابهی را پشتسر میگذارند. با این حال، همرمان، سطح دیگری هم وجود دارد. شاید متظاهرانه بهنظر برسد، اما برای من، این فیلم یک کنش شاعرانه و کمتر روایی است.
هفتادوچهارمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم برلین از ۱۵ تا ۲۵ فوریه ۲۰۲۴ (۲۶ بهمن تا ۶ اسفند ۱۴۰۲) برگزار میشود و بازیگر کنیایی-مکزیکی لوپیتا نیانگو به عنوان رییس هیات داوران مسابقه اصلی فعالیت میکند. به مرور و همزمان با برگزاری این جشنواره، اطلاعات کاملی از فیلمهای به نمایش درآمده و حاشیههای این جشنواره را اینجا میخوانید.
در هفتاد و چهارمین دوره جشنواره برلین در سال ۲۰۲۴ از مارتین اسکورسیزی با اهدای خرس طلای افتخاری تجلیل خواهد شد. جایزه دوربین طلایی هم به فیلمساز و استاد دانشگاه آلمانی، ادگار رایتس اهدا میشود که با سری فیلمهای «زادگاه» Heimat -که در خلال سالهای ۱۹۸۴ تا ۲۰۱۳ ساخت- بیشتر شناخته میشود. فیلم افتتاحیه برلیناله ۲۰۲۴ هم «چیزهای کوچکی مثل اینها» Small Things like These نام دارد به کارگردانی تیم میلانتس بلژیکی.
حضور سینماگران مستقل ایرانی در برلیناله ۲۰۲۴ پررنگ است؛ بنفشه هورمزدی، بازیگر ایرانی-آلمانی، در هیات داوران بخش «نسل» جشنواره برلین حضور دارد. بهتاش صناعیها و مریم مقدم با فیلم کیک محبوب من، چهارمین فیلم بلندشان در مقام نویسنده و کارگردان، در بخش مسابقه اصلی برای کسب جایزه اول این رویداد سینمایی رقابت میکنند (این فیلم محصول مشترک است با کشورهای فرانسه، سوئد و آلمان).
علییار راستی در بخش «برخوردها» با فیلم خمیازه بزرگ تاریخ حضور دارد و فرحناز شریفی با فیلم سیاره دزدیدهشده من (محصول مشترک با آلمان) به بخش «پانوراما» راه یافته است. در بخش نسلها هم دو فیلمساز جوان ایرانی حضور دارند: هادی باباییفر با فیلم گوسفند و سروناز علمبیگی با فیلم مائدهگل (که محصول مشترک است با کشورهای فرانسه و آلمان). سارا رجایی هم تنها فیلمساز ایرانی بخش فیلمهای کوتاه است که البته با فیلم شهر شاعران City of Poets محصول هلند در این بخش رقابت میکند. در بخش خاطرهانگیز «کلاسیکها»ی برلیناله هم فیلم وقت بلوغ اثر زندهیاد سهراب شهید ثالث (۱۹۷۶، آلمان غربی) یکی از ده اثر ماندگار تاریخ سینماست که یک بار دیگر روی پرده نقرهای نقش میبندد.
انیمیشن شمشیر و اندوه یکی از چهار انیمیشن راه یافته به جشنواره فیلم فجر است که روایتی از تاریخ اسلام و ماجرای واقعه کربلا را روایت میکند. در این مطلب نگاهی به متن و حاشیههای این انیمیشن میاندازیم.
انیمیشن شمشیر و اندوه اثری ۹۲ دقیقهای است که برهه تاریخی بعد از شهادت امام حسن مجتبی(ع) تا ورود امام حسین(ع) به کربلا را روایت میکند. روایت این اثر از زاویه دید یک ایرانی است که در شهر مداین زندگی میکند و منجر به پیوستنش به قافله امام حسین (ع) خواهد شد. مخاطب این انیمیشن نوجوان و جوان در نظر گرفته شده و در خلاصه داستان آن آمده است: «برای تحقق رویایی که داری مبارزه کن…»
این پویانمایی که برای اولین بار در تاریخ انیمیشن ایران با استفاده از اسکن انسانی (MetaHuman) تولید شده است.
نقد و بررسی فوری انیمیشن شمشیر و اندوه
نکته: این نقد و نوشتهها، نظر کوتاه ولی دستاول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!
محمد تقیزاده
شمشیر و اندوه همانند انبوه پروژههای سینمایی سالهای اخیر سینمای ایران مشکل فیلمنامه دارد با این تفاوت که این بار سازندگان آنقدر درگیر و غرق فضای تکنیکی کارشان شدند که به کلی از پرداخت درست و کامل فیلمنامه بازماندند. تکنولوژی در سالهای اخیر نقش مهمی در پیشبرد پروژههای سینمایی داشته و ابن تکنولوژیزدگی محدود به سینمای ایران و انیمیشن نیست اما تاریخ سینما ثابت کرده که فیلمها و آثاری ماندگار و موثر بودند که بر وجوه متنی و داستانگویی آثارشان تمرکز بیشتری داشتند. ابعاد تکنولوژی اگرچه جذابیت آثاری همچون شمشیر و اندوه را بالا برده اما نمیتوان بدون تعلیق و داستانگویی انتظار همراهی تماشاگر را داشت.
۳ نکته از فیلم:
وجوه بصری خوب
وجوه داستانگویی ضعیف
تکنولوژیزدگی
احسان ناظم بکایی
انیمیشن موشن کپچری با خط داستانی درست اما بدون رعایت قواعد معماری، تاریخی و دیالوگ نویسی. شمشیر و اندوه اگر چه کار پزهزینه و پردردسری در حوزه ساخت است اما سازندگان آن چنان مبهوت مسائل فنی شدهاند که انگار چنین نکاتی را یادشان رفته. فیلم حوالی دهههای ۴۰ و ۵۰ هجری قمری را روایت میکند اما معماری برای شهرهای عربی آفریقایی قرون جدید، لباسها یادآور دوران جنگهای صلیبی و شخصیت اول با نام کارن با پرشها و ابزار آلاتش، بازی پرنسآف پرشیا را تداعی میکند.
قصه کلی، سر و ته دارد اما مشکل بستر روایت تاریخی و جغرافیایی آن است. تمام شخصیتهای ایرانی، نامهای اصلی ایرانی مثل کارن، هامان، جاوید، بهنام و… دارند و در مدائن، صاحب شغل و … هستند حال آنکه در واقعیت، ایرانیان تخت عنوان موالی و شهروند درجه دو، برای زندگی در قلمروی خلافت میبایست تحت سرپرستی یک قبیله بوده و نامی عربی میداشتند. کارن، قهرمان قصه که پسربچهای زخمی است بر دوش عمویش ماهان که سوارکار است، یکشبه از مدائن به بخارا میرود. اول اینکه فاصله مستقیم این دو شهر حدود ۲۵۰۰ کیلومتر است که برای طی آن چند ماه وقت باید صرف میشده.
ضمناً بخارا نه در آن زمان بلکه در سال ۵۴ هجری قمری توسط عبیدالله بن زیاد برای اولین بار فتح میشود. بنابراین آن زمان، اسلام جایی در آن سرزمین نداشته و سیحون و جیحون، مرزهای قلمروی اسلامی بودند و عبور از آنها راحت نبوده است. مورد دیگر شخصیتی به نام اشعث است که با توجه به زخم چشم او، منظور اشعث بن قیس کندی است. او در فیلم علویان را قتل عام و نهایتاً توسط ماهان کشته میشود اما در تاریخ، اشعث در سال ۴۰ هجری قمری و در زمان خلافت امام حسن(ع) در کوفه میمیرد. در صحنههای آخر فیلم، دست کارن زخمی که تکان میخورد در میان پیکرهای واقعه عاشورا دیده میشود و در نمای بعد، او را سوار بر اسبی بر دیواره بنایی با گنبدی طلایی میبینیم. در میان مجروحان عاشورا، چنین نامی وجود ندارد و اگر سازندگان تحت تاثیر روز واقعه این کار را کردهاند.
عبدالله در آن فیلم تنها شاهد ماجرا بود. آن بنا هم اگر کاخ یزید بوده که هیچ وقت سپاهی در دوران خلافت یزید به دمشق لشگر نکشید و فتح دمشق توسط عباسیان هم حدود ۷۰ سال بعد از عاشورا در سال ۱۳۲ هجری قمری رخ داد که حضور کارن در آن واقعه غیرعادیست. مگر آنکه تمثیلی از قدس بوده باشد که فتح آن در سال ۱۶ هجری قمری و ماجراهای جنگ صلیبی هم در قرن پنجم هجری قمری بوده است!
مهدی جعفری جوزانی | انیمیشن سینمایی شمشیر و اندوه با این هدف ساخته شد که ضمن بازروایت وقایع مهم تاریخ اسلام، نقش ایرانیها و حضور پررنگ ایرانیان در آن عرصه را به نمایش بکشد و در واقع پیامهایی را که در متن خود فیلم گنجانده شده را به مخاطب منتقل کند؛ یک پیام عمومی دیگری هم داریم و آن اینکه انیمیشن فقط برای کودکان نیست و مخاطب بزرگسال و نوجوان را هم میتواند درگیر کند./خبرگزاری فارس
ساخت این اثر نزدیک به دو سال به طول انجام میده و نزدیک به ۲۰۰ نفر در این پروژه درگیر کار بودهاند.
یکی از ویژگیهای مهم این انیمیشن که البته در فیلمهای روز سینمای جهان وجود دارد استفاده از سیستم صدای دالبی سه بعدی است.
رندر این انیمیشن هم در داخل کشور انجام شده و با دو زبان فارسی و انگلیسی هم تولید شده است.
ساخت این اثر نزدیک به دو سال به طول کشیده و نزدیک به ۲۰۰ نفر در این پروژه درگیر کار بودهاند.
حرفهای عوامل انیمیشن در نشست خبری جشنواره فیلم فجر
مهدی جعفری | نویسنده و تهیهکننده: تبریک میگویم به خانواده انیمیشن ایران زیرا در ۲ سال اخیر اتفاقات خوبی برای این حوزه رخ داده است و امسال هم شاهد حضور ۳ انیمیشن در جشنواره فیلم فجر هستیم. این مساله نشان میدهد که انیمیشن ایران در حال تبدیل شدن به یک صنعت است. افتخار دارم که حدود ۲ سال و نیم با حدود ۲۰۰ نفر انیمیشن «شمشیر و اندوه» را تولید کردیم. تقریبا ۳ هفته بیش همین جمع چند جایزه غزال زرین از جشنواره جایزه فجر دریافت کردند. جدا از موانع مالی، مهمترین چالش من به عنوان تهیهکننده، ایدههای نوینی بود که آقای رحمانی ارایه میدادند. از روز اول تکلیفمان را با مخاطب روشن کردیم. انیمیشن فقط برای کودک نیست و ما برای بزرگسالان و نوجوانان این کار را تولید کردیم. در همه جای دنیا، انیمیشن فقط برای کودک ساخته نمیشود. در ضمن من به شخصه، ارادتی به امام حسین (ع) دارم و این انگیزه را داشتیم که چنین موضوعی را وارد چرخه فرهنگی کنیم. نمیتوانم بگویم که انیمیشن ما رکوردشکن خواهد بود. تنها پیشبینی من این است که با اقبال مخاطبان مواجه شویم تا انگیزه ما برای ادامه مسیر باشد. فاصله ما با انیمیشنهای بازار جهانی روز به روز کمتر میشود چراکه دانش و نیروی انسانی این حوزه در بین جوانان ما بسیار بالا است. اگر مسئولان به جوانان با استعداد ما توجه کنند، بیشک پیشرفتمان در این حوزه سرعت بیشتری خواهد گرفت. هدف تیم تولید در اولویت، اکران بینالمللی و زبان اصلی این انیمیشن به زبان انگلیسیست که به فارسی دوبله شده است.
عماد رحمانی | کارگردان: از سال ۱۳۸۹، بیش از ۲۰ اثر در حوزه ویدیوگیم فعالیت کردهام و زمانی که آقای جعفری گفت بیا به انیمیشن ورود کنیم، فکر کردم شوخی میکند. پس از کمی فکر، از نظرم پیشنهاد جذابی آمد. به محض شروع تولید، بارها و بارها درباره قصهای صحبت کردیم که پیرنگ مذهبی داشته باشد. فرایند تولید کار عجیب و سختی بود و حدود دو سال و اندی تلاش شبانهروزی انجام دادیم. قطعا کم و کسریهایی در پروژه هست و سعی میکنیم برای اکران عمومی بهتر شویم. تا حد امکان سعی کردیم تا تمامی جزییات براساس واقعیت باشند و این کار هایپررئال است. ما از دستگاهی برای تولید این انیمیشن استفاده کردیم که در بازیها استفاده میشود. از نظر من، «شمشیر و اندوه» ایراد بصری ندارد. ما نباید مخاطبان نوجوان را با نوجوانی نسل خودمان قیاس کنیم. در این چند روز که خروجی را با مردم دیدم، باید بگویم که نوجوانان نسل الان، درایت زیادی دارند و فهم داستان برایشان سنگین نیست. کاشت اکت کارن نسبت به اتفاقات از همان ابتدا رخ میدهد و به صورت متوالی تا پایان داستان رواج مییابد. تیتراژ هر انیمیشن بسیار مهم و چند پلان مهم ما در زمان تیتراژ است.
بنیامین شجاعی | طراح کاراکتر: برای تولید این اثر، برای نخستین بار دستگاهی را وارد کردیم و چالش اصلی ما این بود که تمامی کاراکترها را بر اساس دستگاه جدیدمان تولید کنیم. همچنین ما برای هر کاراکتر، سه دوره تاریخی داشتیم و زمانی که آقای رحمانی این را به من گفت، فکر نمیکردم از پس آن بربیایم. برای طراحی کاراکترها باید المانهای متعددی به کار میبردیم. اول اینکه کاراکترها باید با آن برهه تاریخی منطبق میشدند و همچنین بخشی از سلایق ما هم در کار دخیل بوده است. سعی کردیم کاراکترهای اسلامی و ایرانی با رنگ و لعابهای متنوع در این پویانمایی وجود داشته باشد.
معین کریمی | کارگردان فنی: در ابتدا، «شمشیر و اندوه» از لحاظ تولید، برایم ترسناک بود؛ زیرا چنین اثری به لحاظ انیمیت به شدت دشوار است. همانطور که در تصویر دیدید، از لوکیشنهای متعددی در این انیمیشن استفاده شده است و تعداد زیادی کاراکترهای اصلی و فرعی داشتیم که هر کدام در بازههای زمانی مختلف با لباسهای متنوع ساخته شدند. در این دو دهه اخیر که تولید انیمیشن در ایران جدی شده است، اثری همچون «شمشیر و اندوه» که تماما رئال باشد، نداشتهایم. این اتفاقات جدید برای ما هیجانانگیز بود. همانطور که مطرح شد، ما در ابتدا روی بازیهای ویدیویی کار میکردیم اما تلاش کردیم تا در حوزه انیمیشن هم کارمان نوین باشد.
مهرداد محرابی | کارگردان: استفاده از تکنولوژیهای روز و پیشتاز، در کنار مزایایی که دارد، محدودیتهایی هم برای ما به وجود آورد. ما نیز تمام تلاشمان را کردیم تا جایی که ممکن است نقصی در اثر نباشد. جدا از شعار دادن، تولید انیمیشن واقعا یک کار تیمی است و اینگونه نیست که فردی باشد. همه اعضای گروه برای تکمیل پروژه تلاش کردهاند تا تولید پیش برود.
میلاد علیقلیا | کارگردان هنری: ایده اولیه عماد رحمانی پُر از لوکیشن و پلانهای مختلف بود که در ابتدا گفتیم نمیتوانیم این کار را بسازیم اما رفتهرفته روی ایده کار کردیم تا روایت کاملی تولید کنیم. همچنین تلاش کردیم تا تمامی پوششهای گیاهی و انواع آب و هوا را در محیطها نشان دهیم. انتخاب تکنولوژی در افزایش سرعت کار تاثیر داشت و به هرحال تکنولوژی بروز میتواند روی روند کار تاثیر زیادی داشته باشد. دو ماه پیش توانستیم کارخانه تولید انیمیشن آسیای غرب را افتتاح کنیم تا انیمیشن ایران بیشتر به سمت صنعت حرکت کند. همین الان دو انیمیشن دیگر در دست تولید داریم تا به امید خدا در جشنواره سال بعد با دستی پرتر در خدمتتان باشیم.
آرش آقابابابی | آهنگساز: روزهای اولی که درباره موسیقی این انیمیشن صحبت کردیم، موسیقیای از عبدالقادر مراغهای در قرن چهارم در ذهنم آمد. تلاش کردیم در «شمشیر اندوه» از موسیقی نواحی بهره ببریم و حال و هوای موسیقی تعدیلشده عبدالقادر مراغهای هم در آن وجود داشته باشد.
شاهین پژهان | آهنگساز: در تولید این اثر، بیشتر کارهای تنظیم موسیقی با من بود. برای بخشهای مختلف موسیقی این اثر از سازهای کوبهای، زهی و… استفاده و همچین سازهای کلاسیک غربی را هم در اثر وارد کردیم. در واقع، سعی کردم تا صداها الکترونیکتر اما به شکل تعدیلشدهای در کار وجود داشته باشند. حدود چند ماه تمرین کردیم تا به موسیقیای که در ذهن داشتیم، برسیم. در نهایت هر چقدر از سختیها بگویم، کم است.
حسام صادقینیکو | سرپرست دوبله: با این گروه، پیشتر در کارهای مربوط به بازیهای ویدیویی همکاری کرده بودیم و نخستین پروژه پویانمایی ما «شمشیر و اندوه» است. خروجی اولیه این کار را که دیدم، از کیفیت خوب آن شگفتزده شدم. پس از جلسات متعدد، به عواملی برای دوبله رسیدیم که حس قصه را به خوبی منتقل کنند. این اثر یک انیمیشن رئال است و ما میخواستیم زمانی که مخاطب صداها را میشود، برایش تصنعی نباشد. احترام به مخاطب برای ما مساله مهمی بود، زیرا مهم ترین قضاوتکننده اثر هنری است. از دوبلورهای گرامی همچون زهره شکوفنده، محبد قناعتپیشه، میثم نیکنام، تورج نصر، مریم خلقتی و... کمال تشکر را دارم.
بهداد باقری | سرپرست جلوههای ویژه: سختترین قسمت در پروژههای انیمیشن، جلوههای ویژه است. ما چالشهای زیادی در نورپردازی و رِندر کار داشتیم زیرا تکنولوژی مورد استفادهمان جدید بود و ما اولین گروهی بودیم که از آن استفاده میکردیم.
محمدرضا ورزی کارگردان مطرح تلویزیون که آثار تاریخی از جمله معمای شاه و سالهای مشروطه را ساخته است در جشنواره امسال با فیلم معجزه پروین حاضر است. در این مطلب نگاهی به متن و حواشی این فیلم میاندازیم.
همانطور که از نام پیدا است فیلم معجزه پروین یا در جدیدترین تغییر، فیلم پروین درباره زندگی پروین اعتصامی شاعر نامدار معاصر است که زندگی او از دوران جوانی تا لحظه درگذشتش سرشار از اتفاقات است. گروه سازنده معجزه پروین تصمیم گرفتند اسم فیلم را به پروین تغییر دهند.
نقد و بررسی فوری فیلم پروین
نکته: این نقد و نوشتهها، نظر کوتاه ولی دستاول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!
سید مهرزاد موسوی
ایراد از زندگی کوتاه و کمنوسان پروین اعتصامی نیست، زندگیای که اوج دردسر آن ماجرای ازدواج با پسرعموی پدرش، مهاجرت به کرمانشاه، شکست در زندگی مشترک و بازگشت به تهران است و نهایت ماجرای شاعرانهاش، بداههگویی در انجمن شاعران. مشکل از این است که فیلمنامهنویس و کارگردان برای دراماتیزه کردن همین زندگی کمنوسان، تلاش ویژهای نکردهاند. بله، همین نقاط بحرانی معدود و تاریخی را نمایش دادهاند، خواستهاند ماجرا را با عاشقیت چند مرد کمی هیجانی کنند یا وارد کردن کاراکتر آگلین، انقلابی و متهورانه کنند ولی این تلاشهای اندک، به فیلم گرم و همراهکنندهای از زندگی پروین اعتصامی بدل نمیشود و در سطح روایتی ویکیپدیایی از زندگی این زن شاعر باقی میماند.
جالب اینکه فیلم پروین (چه خوب که اسمش را از «معجزه پروین» به «پروین» خالی تغییر دادند)، در بقیه اجزایش هم چنین است؛ طراحی صحنه و لباس، گریم، انتخاب بازیگران (بازیگرانِ نقشهای ادبی مشهور خیلی ساده انتخاب شدهاند و بازی چشمگیری هم ندارند؛ از بهار گرفته تا دهخدا) و… در حد یک فیلم نرمال است و نه اندکی فراتر از آن. همه چیز در سطح است و میماند؛ نه بازیای به یاد میماند (حتی شاید در سالهای آینده گریم باران کوثری در نقش پروین بیشتر به یاد بماند تا مارال بنیآدم)، نه قابی در ذهن حک میشود و نه داستان گفتهنشدهای برای اولینبار بیان میشود. ما با فیلمی طرفیم که برشی از زندگی پروین را بیان میکند از پیش از ازدواج تا مرگ؛ پا پیشتر نمیگذارد و این برای محمدرضا ورزی هیچ دستاورد ویژهای نیست مگر تغییر/تثبیت جایگاهش از سازنده فیلمهای تاریخی-سیاسی، به تاریخ معاصر.
اسم پیشنهادی دیگر برای فیلم: پروین اعتصامی!
سطح فیلم: پذیرش در جشنواره
۳ نکته از فیلم:
بازیهای معمولی همه بازیگران فیلم
طراحی صحنه خانه اعتصامی بزرگ که همیشه خدا پاییز بود!
بیژن بنفشهخواه در نقش بدمن داستان
سعیده نیکاختر
ورزی سالهاست دغدغه تاریخ دارد و این برای سینمای ایران غنیمت است. تجربه سالها کار تاریخی نتیجه داد و ورزی فهمید غیر از دکور و صحنه، متن و میزانسن هم اهمیت دارد و دیده میشود. چیزی که ما در معمای شاه ندیدیم دیالوگهای پخته و پرداخت بود. اینقدر گریم و دکور ورزی را درگیر کرده بود که گاهی یادش میرفت بازیگرها باید حرف هم بزنند. اما در معجزه پروین، ورزی نشان داد متن و رسیدن به محتوای ایده مهم است. معجزه پروین، ساختاری شاعرانه دارد و این امر کاملا منطبق بر سوژه است. شاعره زن معاصری که شعرهایش مفهومی و تصویری اند و جایگاه محکمی در ادبیات و تاریخ کشور دارد. دکورهای دلنشین و خوش رنگ فیلم، نمایش تمام عیار سبک زندگی ایرانی در دهه ۲۰ و ۳۰ است. نقطه قوت فیلم ورزی استفاده از میزانسن درست و عمق میدان در نماست. تعداد این نماها در فیلم کم نیست. ورزی پلانهای ساکن و ایستا را تبدیل به نماهایی متحرک و پویا کرده. به طوری که در عمق میدان و پس زمینه، میانه نما و پیش زمینه شاهد تحرک اشیا و افراد هستیم و همین به داد نما رسیده است و به آن معنی داده. نمود اندیشههای قهرمان فیلم در خرده داستانهایش هم پیداست. همین که قهرمان در بیان اندیشههایش به شعار دادن و گزافهگویی نمیپردازد مهم است. جایی که پروین از زندگی زناشوییاش فاصله میگیرد نشان میدهد زنی نیست که زیر بار ظلم جامعه مردانه بیبندو بار آن زمان برود. وقتی پروین به زن کولی کمک میکند و او را به حریم خانوادهاش راه میدهد یعنی نوعدوستی براش مهم است. همین خرده داستانهای کوچک است که ذهن پروین را به عینه نشانمان میدهد بدون اینکه در باب آزاد اندیشی و حمایت از زنان جامعه خودش سخنرانی کند یا شعار بدهد. تاریخ نشان میدهد زندگی پروین اعتصامی همینقدر ساده، کوتاه و بی اتفاق است و همین کار فیلمساز را سخت کرده اما ورزی نشان داد از بی داستانی هم میشود قهرمان ساخت.
۳ نکته از فیلم:
چقدر خانه هایمان قشنگ بوده حسرت گذشته در دلمان زنده شد
سکانس بداهه گویی پروین در شعر مست و محتسب عالی درآمده و تاثیرگزار است
بازی خوب مارال بنی آدم قابل توجه است
محمد تقیزاده
معجزه پروین در امتداد سریال های محمد رضا ورزی است که بیش از آنکه به داستان و شخصیتها بپردازد به ظواهر و اکسسوار پرداخته است چنانچه گریم و طراحی لباس و صحنه این فیلم را میتوان جزو نامزدهای سیمرغ دانست در حالی که در روایتگری کمیتش لنگ میزند. روایت فیلم به مثابه یک ویکی پدیای تصویری است که از مشخصات فردی پروین همانند آینکه اسم اصلیاش رخشنده است تا شکست عاطفی و چالشهای شاعرانگی وی را پشت سر هم به تصویر می کشد. مخاطب نمیفهمد چرا پروین با این همه فرهیختگی و اصالت خانوادگی به عقد یک نظامی بی کردار می پردازد و مراحل جدایی او نیز در حد چند دیالوگ و اون کوتاه مثل استفاده از مواد مخدر روایت میشود. دو خصوصیت مهم پروین یعنی حمایت از مظلومان و دفاع از حقوق زنان به کلیشهایترین وجه پرداخت میشود. اولی با حمایت از یک زن کولی و دومی در بیانیه و نطقی در جلسه شعر ابراز میشود.
۳ نکته از فیلم:
اکسسواری خوب
روایت مغشوش
کاراکترهای تصنعی
کمال پورکاوه
نگاه ساده و غیردراماتیک محمدرضا ورزی به یکی از بزرگترین و مهمترین هنرمندان تاریخ ادبیات ایران از سندرومی تازه در سینمای ایران حکایت میکند که ظاهراً بسیاری از کارگردانهای درجۀ سه ما را برای جلب توجه هم که شده به سراغ تولید آثاری از زندگی مفاخر ادبی و هنری معاصر کشانده است. گویی برای فیلمسازی که نتوانسته در کارنامه کاریاش اثری درخشان به ثبت برساند، این نامهای بزرگ تاریخ هستند که بنا به جذابیتهای ذاتیشان قرار است بهانهای برای در معرض توجه قرارگرفتن فیلمساز مورد نظر را بوجود آورند غافل از اینکه فیلمساز مورد نظر ما با شناخت ناقصی که از درامپردازی دارد، سوژۀ جذاب به دست آمده را آنچنان هدر میدهد که چیزی جز افسوس و ناامیدی برای تماشاگر به همراه ندارد.
در حالی که بسیاری از فیلمسازان تراز اول ما بهعلت حساسیت این نوع از سوژهها، با احتیاط به سراغ تولید چنین آثاری میروند، مشخص نیست فیلمسازان درجه سه سینما با چه پشتوانه و اعتماد به نفسی به سراغ ساخت آنها رفته و ایدۀ جذاب مرکزی را به یک خروجیِ سوخته تبدیل میکنند.
نگاه روزنامهای فیلمساز به زندگی پروین اعتصامی که بدون هیچ اوج و فرود دراماتیکی تنها به روایت شبه ویکیپدیایی از زندگی او بسنده میکند،باعث شده «معجزه پروین» یکی از تلفشدهترین آثار جشنواره امسال لقب بگیرد.
۳ نکته از فیلم:
فیلمنامه ضعیف و نمایشی نشده
دیالوگهای شعاری
بازی غیرقابل باور مارال بنیآدم
بازیگران و عوامل فیلم معجزه پروین
مارال بنی آدم، آزیتا حاجیان، محمدرضا شریفی نیا، حسین پاکدل، محمد علی نجفی، امیرحسین صدیق، رامین ناصر نصیر، رضا فیاضی، بیژن بنفشه خواه، یوسف صیادی، حسام نواب صفوی، ملیکا شریفی نیا، محمدشعبانپور، الهه جعفری، محمدرضا شهبانی نوری، مریم ورزی، محمد ساربان، مجید جعفری، شهراد بانکی، عباس علی محمدی و امیر رضا انوریان ازجمله بازیگرانی هستند که در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند.
محمدرضا ورزی در جدیدترین فعالیتش پس از سالها حضور در تلویزیون و ساخت آثاری درباره تاریخ معاصر ایران در دوره پهلوی به سراغ ساخت فیلمی درباره زندگی پروین اعتصامی رفته است. محمدرضا شریفینیا که در دهه اخیر از دوستان و همکاران نزدیک ورزی است تهیهکننده این فیلم که محصول مشترک بنیاد سینمایی فارابی و وزارت میراث فرهنگی و گردشگری است. همچنین بهزاد عبدی هم موسیقی این اثر را میسازد.
عوامل فیلم پروین نیز عبارتند از: مدیر فیلمبرداری: فرشاد خالقی، مهدی حسینی وند، تدوین: مهدی حسینی وند، آهنگساز: بهزاد عبدی، مدیر صدابرداری: ارسلان کیان ارثی، طراح چهره پردازی: شهرام خلج، طراح صحنه: مسعود اوسطی، صحنه آرا: سوفیا شکری، طراح لباس: رویا ابراهیمی، دستیار اول کارگردان: روهام مخدومی، مدیر برنامهریزی: حسین متحد، منشی صحنه: سحرناز ضیایی، عکاس: احمدرضا شجاعی، اصلاح رنگ و نور: نیما دبیرزاده، صداگذاری: مهرداد جلوخانی، جلوههای ویژه میدانی: آرش آقابیک، محصول: وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و بنیاد سینمایی فارابی.
نکتهها درباره فیلم
مارال بنی آدم بعد از باران کوثری دومین بازیگری است که نقش پروین اعتصامی شاعر پرآوازه ایرانی را بازی میکند. پیش از این کوثری در سریال شبکه مخفی زنان نقش پروین اعتصامی را بازی کرده بود.
علاقه محمدرضا ورزی به تاریخ معاصر ایران که در ابتدای سده ۱۳۰۰ شمسی میگذرد پیش از این در سریال معمای شاه مشخص بود.
محمدرضا شریفینیا که در سالهای اخیر بیشتر روی تهیهکنندگی تمرکز کرده است بیشتر با کارگردانهایی همکاری میکند که سابقه آنها در تولید آثار تاریخی و عقیدتی زیاد است.
بهزاد عبدی آهنگساز معجزه پروین سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن را برای دو فیلم «آل» و «مزار شریف» در دورههای بیست و هشتم و سی و سوم و دیپلم افتخار بهترین موسیقی متن را برای فیلم «علفزار» در چهلمین جشنواره فیلم فجر کسب کرده است.
معجزه پروین در کنار بهشت تبهکاران دو فیلمی هستند که به مقطعی از تاریخ معاصر میپردازند که از لحاظ توالی زمانی نزدیک به هم هستند و هر دو ابتدای پهلوی دوم را به تصویر میکشند.
حرفهای عوامل فیلم پروین در نشست خبری جشنواره فیلم فجر
محمدرضا ورزی |کارگردان: ایده این فیلم حدودا ۱۲ سال پیش در ذهن من شکل گرفت. علاقهمند هستم در حوزه مفاخر کار کنم و در سینمای ایران جای زندگینامه مفاخر خالی است. چند بار فیلمنامه را بازنویسی کردم و واقعا منابع زندگینامهای پروین اعتصامی گسترده نیست. زندگی مفاخر را دوست دارم. نسل جدید فیلمساز بیشتر به تولید چنین آثاری توجه کنند. فیلم تختی و کمال الملک این دو بیوگرافی بودند که ماندگار شدند و جای این دست فیلمها واقعا خالی است. درباره فرازهایی که انتخاب کردم از ابتدا با آقای شریفی نیا مشورت میکردیم و هدف اصلی من از این بیوگرافی یک پیام بود. پیام من بیشتر این بود که یک زن در شرایط خاص دوران خودش برای تثبیت خود چقدر تلاش کرد و متاسفانه در زمان خودش طمع شهرت را نچشید. در زمان فیلمبرداری هم همچنان روی فیلمنامه کار میکردیم و سعی کردیم به مطلوبترین شکل ممکن برسیم. فروغ فرخزاد که اشعارشان را دوست دارم، نمیدانم چرا این مرزبندی بین دو شاعر اتفاق افتاد و قیاس شکل گرفت. خانواده در پروین شدن پروین اعتصامی بسیار تاثیرگذار بودند و به همین دلیل در این فیلم به زندگی این خانواده تمرکز شده بود. جایی که شکلگیری شخصیت پروین شکل گرفت. انتخاب من برای نقش پدر، خود آقای شریفی نیا بودند؛ برخلاف نظر خود آقای شریفی نیا. یکی از مهم ترین منابع ما، از نگاه منتقد و کسی است که دشمنی با پروین داشته است؛ کتابی تحت عنوان تهمت شاعری. نکاتی گفته بود که خود مشاهده کرده بود. فردی که آقای بیژن بنفشه خواه نقش او را بازی کردند. مجموع مقالات و مصاحبه ها نیز ازجمله منابع مهم ما بودند. ما نمیتوانستیم تمام ابعاد زندگی پروین را در یک فیلم نشان دهیم در غیر این صورت باید یک سریال میساختیم. آگرین برگرفته از اشعار پروین بود. جایی که به مردم کمک و مهربانی میکرد و… . تلاش کردم و انتخاب کردم که این بخش از زندگی پروین را نشان دهم.
محمدرضا شریفینیا | تهیهکننده و بازیگر: الان دنیا دنبال چهره که کاملا شبیه باشد، نمیگردد. از نظر من یک پروین ساخته شد. من دیگر مارال بنی آدم را پروین میدانم. بسیار ارزشمند است که به یک شخصیت با مفاهیم درونیاش بپردازیم نه صرفا چهره. چهره بیست و چند ساله پدر پروین را کنار تصویر شصت و خرده ای ساله من گذاشته و آن را مقایسه میکنند. واقعا دوست نداشتم به عنوان بازیگر در این پروژه باشم. ولی باعث افتخارم است که در این پروژه فاخر حضور داشتم. پروین تنها زنی است که حق خود را از این جامعه گرفت.
مارال بنی آدم | بازیگر نقش پروین اعتصامی: بازی در این نقش سعادت بزرگ و بزرگترین شانس هنری من بود. من پیش از آغاز سر مزار ایشان رفتم و کسب اجازه کردم. امیدوارم سینمای ایران از این مشاهیر بهره ببرد. زندگینامه افرادی که میتواند راه و روش درستی به ما بیاموزد. زمانی که به این پروژه اضافه شدم فرصت کمی داشتم و ساعتها با آقای ورزی جلسه داشتیم و منابع را در اختیار من گذاشتند. از محققین هم درخواست کردم که مطالب و منابع مختلف از این بزرگوار را در اختیار من بگذارند. نامههایی از این شاعر بزرگ را در اختیار من گذاشتند که به دوست صمیمی خود ارسال میکرده است. تمام منابع را کنار هم قرار دادم و تلاش کردم تا از همه آنها بهره ببرم. واقعیت رقابت سیمرغ جذاب است. ولی امیدوارم بازیگری که لیاقتش را دارد سیمرغ را به خانه ببرد. پدر و مادرم فیلم را دیدند و پدرم گفتند از تو راضی هستم و این بزرگترین سیمرغ برای من بود.
آزیتا حاجیان | بازیگر: برای من بازی در نقش مادر پروین افتخار بزرگی بود. شاید نسل نو بیشتر با فروغ آشنا باشند ولی واقعا پروین شعرهای بسیار زیبایی دارد. هر منبعی که بود در اختیار ما گذاشتند. مادر پروین هم مانند هر مادر دیگری نگران فرزندش بود. من یک مادر را با تمام دغدغههایش بازی کردم.
ملیکا شریفینیا | بازیگر: نقش آگرین برای من بسیار جذاب بود و این شخصیت زایده تخیل نویسنده است و وجود خارجی ندارد. با تمام وجودم سختیها و غمش را حس کردم. خیلی از آقای ورزی سپاسگزارم که به من کمک کردند. از مادر عزیزم و مارال نیز سپاسگزارم.
محمد شعبانپور | بازیگر: من قرار بود فضل الله را بازی کنم اتفاقاتی افتاد و گفتند تو ابوالفتح را بازی کن. مدتی گذشت و گفتند پروین را بازی کن! خیلی سپاسگزارم از آقای شریفی نیا و ورزی و خیلی سخت است در این فضا به کسی که کار اول سینماییاش را انجام میدهد. بیشتر من را با کارهای طنز میشناسند و واقعا هر کسی این ریسک را نمیکند. به همین دلیل از آقای ورزی و شریفی نیا سپاسگزارم. اگر نقش خوب درآمده شما به پارتنرهای من نگاه کنید.
محمدرضا شهبانی نوری | بازیگر: بعد از ۲۶ سال آقای شریفینیا دوباره یاد من کردند. ما در درخت گلابی کار کرده بودیم. آقای شریفی نیا به من کمک کردند. در این مدت ۲۰ فیلم کوتاه ساختم. از همه همکاران عزیز و بزرگوارم سپاسگزارم. از استاد عزیزم خانم حاجیان سپاسگزارم که به من بسیار کمک کردند. جنبه آموزشی سینما برای من بسیار مهم است. از اینکه در فیلمی بازی کردم که خاصیت آگاهی بخشی و سرگرمی هم دارد، واقعا خوشحالم. چنین آثاری میتوانند به جامعه کمک کنند.
علی کیان ارثی | صدابردار: بیش از نیمی از صدای این اثر سر صحنه انجام شده است. در ساخت این گونه آثار خیلی صدابرداری کار سختی را در پیش دارد و به دیده شدن اثر کمک میکند.
فرشاد خالقی | فیلمبردار: برای فیلمبردار حضور در چنین آثاری خوشبختی است. این چندمین همکاری من با آقای ورزی بود. نوع دوربین و لنزها طوری بود که بتوانیم بافت مورد نظر فیلم را در بیاوریم و در بحث نور هم مثلا در نورپردازی خانه پروین تلاش کردیم از نورهای نرم استفاده کنیم. وارد هر صحنه که میشدم با حس و حال پروین وارد میشدم. از گروه فیلمبرداری به طور ویژه تشکر میکنم.
بهزاد عبدی | آهنگساز: موسیقی فیلم یکی از پروژه های سخت و دومین تجربه همکاری من با آقایان شریفی نیا و ورزی بود. به خاطر ماجرایی که روی پرده اتفاق میافتد کار را بسیار دوست دارم و از کار خود راضی هستم. اگر اتفاقی افتاده مجموعه بوده و من هم تلاش کردم صدای دوستان را به گوش برسانم. ساز اصلی ویولن سل بود که نوعی صدای عاشقانه است. از ساز بالاوان و ارکستر زهی نیز در کار وجود داشتند. موسیقی ریتم دارد. طبیعی است که موسیقی بدون ریتم اصلا وجود ندارد. اصل ماجرا این است ما تلاش کردیم ریتم را درنظر بگیریم اگر موفق بودم لطف خدا و همراهی دوستان بوده است.
Foxit Reader یک نرم افزار ساده
و بسیار سبک
جهت باز کردن فایلهای با فرمت
PDF
و با به
اصطلاح فارسی کتابهای الکترونیکی میباشد. این نرم افزار 450 میلیون کاربر
فعال در سراسر
جهان دارد و
به دلیل سبکی و راحتی برنامه،
کاربران آن را به هر نرم افزار
مشابه دیگری
ترجیه میدهند.
جهت دانلود این نرم افزار بر روی آیکن زیر کلیک کنید.