مرکز دانلود کتاب الکترونیکی


دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

مطالبی که برچسب فیلم را دارند .

فیلم چهارشنبه سوری؛ نقد منتقدان مشهور درباره فیلم فرهادی








فیلم چهارشنبه سوری؛ نقد منتقدان مشهور درباره فیلم فرهادی | فیلیموشات
























fosil

دانلود انیمیشن

دوستی ها - دانلود فیلم و سریال

جشنواره فیلم بسیج به پایان رسید/ تجلیل از جمال شورجه و جعفر دهقان



مراسم اختتامیه پنجمین جشنواره ملی فیلم بسیج عصر امروز جمعه ۱۸ اسفند با حضور جمعی از هنرمندان همچون فرهاد قائمیان، آزیتا ترکاشوند، مسعود فروتن، هوشنگ توکلی، جهانگیر الماسی، مرتضی کاظمی، محسن علی اکبری، رهبر قنبری و … در سالن همایش‌های موزه ملی ایران برگزار شد.

این مراسم پس از یک ساعت تأخیر با قرائت آیاتی چند از قرآن کریم، پخش سرود ملی جمهوری اسلامی ایران و با اجرای امید زندگانی آغاز شد.

در ابتدای این مراسم آرش زینال خیری دبیر جشنواره ملی فیلم بسیج با تشکر از سرداران سلیمانی و معروفی و حمایت‌های آن‌ها عنوان کرد: این جشنواره در ۲ مرحله برگزار شد که در مرحله اول جشنواره در استان‌ها برگزار شد و آثار منتخب استان‌ها برای شرکت در بخش ملی به تهران ارسال شدند و از ۶۰۶ اثر ارسالی ۱۹۶ اثر به بخش ملی راه یافتند.

وی افزود: پس از فراخوان مرتبط با حوادث غزه و فلسطین، ۲۸ اثر پویانمایی، نماهنگ و … به دبیرخانه جشنواره ارسال شد که جای خرسندی دارد. امیدواریم این‌جشنواره بتواند در آینده به صورت سالانه برگزار شود.

در ادامه این نشست جواد جمیری رئیس سازمان بسیج هنرمندان ضمن خیر مقدم به نمایندگان حماس، مقاومت یمن و مقاومت اسلامی که در مراسم حضور داشتند، عنوان کرد: از سال ۱۴۰۰ و بعد از کرونا با بازیابی ساختار بسیج هنرمندان، در قالب ۱۰ انجمن تخصصی، ۱۰ رویداد سراسری و ملی برگزار کردیم که به نظر می‌رسد اکنون به ارتقا کیفیت نیاز داریم.

در ادامه سردار غلامرضا سلیمانی رئیس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به مواجه ملت سربلند ایران با ناملایماتی‌ها و اشغالگری‌ها در اعصار مختلف، گفت: فرهنگ و هنر این سرزمین عامل پیروزی بر این ناملایمتی‌ها و هنر و فرهنگ ایران متمایز از سایر ملت‌ها است. انقلاب اسلامی نیز انقلاب فرهنگ و هنر بود. فرهنگ و هنر ایرانی یک فرهنگ و هنر تمدن ساز است از این رو برگزاری چنین رویداد‌هایی بسیار قابل توجه است.

در ادامه و در قالب مراسم بزرگداشت از جمال شورجه و جعفر دهقان قدردانی به عمل آمد.

همچنین از خانواده شهدا جواد نیکویی، مختار صالحی و نمایندگان جهاد اسلامی، حماس، جنبش انصار الله یمن نیز تجلیل شد.

در بخش بعدی مراسم برگزیدگان بخش‌های مختلف به شرح زیر معرفی شدند:

فیلمنامه

در بخش فیلمنامه با حضور داوران این بخش و قرائت بیانیه هیأت داوران فیلمنامه برگزیدگان این بخش اعلام شدند:

رتبه سوم شامل دیپلم افتخار و جایزه نقدی به فیلمنامه مرزبان نوشته بهروز ذالی از سمنان اهدا شد.

رتبه دوم شامل دیپلم افتخار و جایزه نقدی به فیلمنامه ننه علی به نویسندگی غلام حیدری از استان تهران تعلق گرفت.

رتبه اول، تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه نقدی فیلمنامه به فرزاد خاقانی از اردبیل رسید.

نماهنگ

در بخش نماهنگ با حضور هیأت داوران این بخش رتبه اول شامل تندیس جشنواره و دیپلم افتخار به نماهنگ «ایران دخت» اهدا شد.

همچنین جایزه بخش ویژه مظلومیت غزه، تندیس ویژه حاج قاسم به نماهنگ «منجی العالم» به تهیه کنندگی محمدجواد آشتیانی از استان تهران تعلق گرفت.

همچنین نماهنگ «منجی العالم» برای اولین بار در انتهای این بخش به نمایش گذاشته شد.

پویانمایی

در بخش پویانمایی با حضور هیأت داوران این بخش از انیمیشن «جای خالی» ساخته هدیه عطاییان تقدیر شد.

رتبه سوم شامل دیپلم افتخار و جایزه نقدی به انیمیشن «دوست خط خطی» به کارگردانی علی جنتی از استان خراسان شمالی اهدا شد.

رتبه دوم شامل دیپلم افتخار و جایزه نقدی به انیمیشن «رنگین کمان» ساخته عباس عباسی وزین از خراسان شمالی تعلق گرفت.

رتبه اول، تندیس جشنواره و جایزه نقدی به «درخت ترش» به کارگردانی اکبر تراب پور از استان همدان اهدا شد.

جایزه ویژه هیأت داوران به دلیل اجرا و پرداخت درست به مفهوم همبستگی ملی و پرچم ایران به میلاد محمدی از استان تهران برای انیمیشن «پیچ تاریخی» رسید.

جایزه ویژه مظلومیت فلسطین، تندیس حاج قاسم و جایزه نقدی به انیمیشن «خونه دزد» به کارگردانی حمید نخعی از یزد تعلق گرفت.

مستند

در بخش مستند با حضور هیأت داوران این بخش و قرائت بیانیه هیأت داوران توسط مسعود فروتن برگزیدگان اعلام شدند:

رتبه سوم شامل دیپلم افتخار و جایزه نقدی به اثر «بچه‌های کوچه بینش» به کارگردانی شبنم طارمی از زنجان اهدا شد.

رتبه دوم شامل دیپلم افتخار و جایزه نقدی به اثر «شوتی» به کارگردانی محمد سلیمی راد از کهگیلویه و بویراحمد تعلق گرفت.

رتبه اول شامل تندیس جشنواره و جایزه نقدی به اثر «استوار گنجی» به کارگردانی عباس شفیعی از استان خوزستان رسید.

جایزه ویژه هیأت داوران به فیلم «مادر» ساخته نعمت الله سرواللهی اهدا شد.

داستانی

با حضور هیأت داوران این بخش و قرائت بیانیه هیأت داوران توسط آزیتا ترکاشوند آثار برگزیده این بخش اعلام شد:

رتبه سوم شامل دیپلم افتخار و جایزه نقدی به فیلم «خلوت انس» به کارگردانی سعید میرالهی اهدا شد.

رتبه دوم شامل دیپلم افتخار و جایزه نقدی به فیلم «نشانه» به کارگردانی سعید، ولی زاده اهدا شد.

رتبه اول شامل تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه نقدی به فیلم «بران می‌کنم» به کارگردانی جمال احمدی اهدا شد.

جایزه ویژه هیأت داوران به فیلم «صحنه» به کارگردانی امیر مهندسیان تعلق گرفت.

جایزه بخش ویژه مظلومیت غزه به فیلم «شورشی» به کارگردانی علی سلمانی و «پیش از بهشت» به کارگردانی احمد حیدریان اهدا شد.

در انتهای این بخش جهانگیر الماسی عنوان کرد: افرادی که در این جشنواره شرکت می‌کنند با لباس رسمی بیایند تا بدانند کجا آمده اند. اگر بسیجی‌ها نبودند الان افراد دیگری صاحبخانه ما بودند. شرف تاریخی ما در گرو مردان دلاور و گمنام است.

در پایان مراسم با دف نوازی و مولودی خوانی هنرمندان کردستانی پنجمین جشنواره ملی فیلم بسیج به پایان رسید.

منبع: مهر

دانلود انیمیشن

معرفی و نقد فیلم اکشن شب خاموش از جان وو








معرفی و نقد فیلم اکشن شب خاموش از جان وو | فیلیموشات






















fosil

دانلود انیمیشن

نگاهی به تعداد تماشاگران فیلم های اکران شده مهتاب کرامتی








نگاهی به تعداد تماشاگران فیلم های اکران شده مهتاب کرامتی | فیلیموشات






















fosil

دانلود انیمیشن

فهرست جذاب ۱۵ تایی از بهترین فیلم های ورزشی








فهرست جذاب ۱۵ تایی از بهترین فیلم های ورزشی | فیلیموشات






















fosil

دانلود انیمیشن

فیلم مسافران؛ نقد و بررسی های قدیمی درباره اثر بهرام بیضایی


همه چیز درباره رازهای فیلمسازی بهرام بیضایی

داستان فیلم مسافران

داستان کامل فیلم مسافران بهرام بیضایی از این قرار است؛ خانواده معارفی در تدارک مراسم عروسی ماهرخ هستند. اما مهتاب خواهر او، به همراه شوهر و دو فرزندش در حالی‌که از شمال با سواری عازم تهران هستند و قرار است آینه موروثی نوعروس خانواده را بیاورند، با یک نفتکش تصادف می‌کنند و همراه با راننده سواری و زنی روستایی که در راه به آنها پیوسته، می‌میرند. خبر به خانواده می‌رسد و عکس‌ها و گزارش‌ها درستی آن را تایید می‌کنند، اما اثری از آینه یافت نمی‌شود. مراسم عروسی به عزا تبدیل می‌شود و همگان در آن سهیم می‌شوند، بی‌آنکه به سرنوشت جفت جوان بیندیشند. در این میان فقط خانم‌بزرگ دل به عزا نمی‌سپارد و همچنان منتظر است تا مهتاب، آینه را بیاورد. خانواده‌ها و نزدیکان ازدست‌رفتگان، رانندگان نفتکش، ماموران و همه آنها که در این ماجرا به نحوی مربوط هستند، یکی پس از دیگری از راه می‌رسند و با اندوه در مراسم شرکت می‌کنند. بالاخره ماهرخ در اوج روان‌پریشی، تصمیم خود را می‌گیرد و با لباس عروسی به میان جمع می‌آید. برخی مبهوت، جمعی سرخورده و عده‌ای خوشحال می‌شوند. ناگهان در باز می‌شود و مهتاب و دیگر مردگان با آینه موعود از راه می‌رسند. همه در نور آینه قرار می‌گیرند. مهتاب آینه را به ماهرخ می‌سپارد. اینک او بار دیگر عروس است.

 

عوامل و بازیگران فیلم مسافران

کارگردان، فیلمنامه‌نویس و تدوینگر: بهرام بیضایی، فیلمبردار: مهرداد فخیمی، موسیقی متن: بابک بیات

بازیگران: مژده شمسایی، جمیله شیخی، هما روستا، فاطمه معتمدآریا، مجید مظفری، آتیلا پسیانی، جمشید اسماعیل‌خانی، محبوبه بیات، فرخ‌لقا هوشمند، نیکو خردمند، حمید امجد، عنایت بخشی، جهانگیر فروهر، هرمز هدایت، مهتاب نصیرپور، فریبرز عرب‌نیا، شهین علیزاده.

فاطمه معتمد آریا در فیلم مسافران

دستاوردها و آمار فروش فیلم مسافران

نمایش فیلم مسافران در دهمین دوره جشنواره فیلم فجر با تحسین منتقدان و داوران همراه بود. حاصل کار، ۱۴ نامزدی برای این فیلم بود که از آن میان ۶ جایزه به شرح زیر به فیلم بیضایی رسید: جایزه ویژه هیئت داوران در رشته بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول زن (جمیله شیخی)، بهترین بازیگر نقش مکمل زن (فاطمه معتمدآریا)، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (مجید مظفری)، بهترین فیلمبرداری (مهرداد فخیمی)، بهترین صدابرداری (محمود سماک‌باشی).

مسافران همچنین در این رشته‌ها نامزد دریافت سیمرغ بلورین بود: بهترین کارگردانی، بهترین موسیقی متن (بابک بیات)، بهترین تدوین (بهرام بیضایی)، بهترین بازیگر نقش اول زن (مژده شمسایی)، بهترین بازیگر نقش مکمل زن (محبوبه بیات)، بهترین جلوه‌های ویژه تصویری، بهترین چهره‌پردازی (فرهنگ معیری)، بهترین صحنه‌آرایی (ایرج رامین‌فر).

مسافران از ۲۵ آذر ۱۳۷۱ روی پرده رفت و توانست با جذب ۵۱۴ هزار و ۹۵۱ مخاطب در رتبه بیست‌وسوم پرمخاطب‌ترین و رتبه شانزدهم پرفروش‌ترین فیلم‌های آن سال قرار گیرد.

مرور آمار مخاطبان فیلم های عالیجناب بهرام بیضایی

نقد و بررسی منتقدان درباره فیلم مسافران

جهانبخش نورایی در یادداشت مفصلی که در شماره ۱۳۵ ماهنامه فیلم (۲۰ دی ۱۳۷۱) در مورد مسافران نوشت، به جزییاتی پرداخت که مسافران را فیلمی در مورد تقدیرگرایی جلوه می‌دهند: «اگر در مسافران، مضمون کشاکش تاریکی و روشنایی را در متن طبیعت جاودانه‌ای که در فیلم حضور دارد تاویل کنیم، خواهیم دید که رنج، در یک چشم‌انداز وسیع، زاییده تقدیر است و در همان حال، انسان را از ایستادگی در برابر آن گریزی نیست.»

این در حالی است که مسافران اساسا فیلمی نیست که بتوان آن را به یک موقعیت اجتماعی خاص محدود کرد: «مسافران، به سبب گستردگی و جهانشمولی نگاه فیلمساز، از هر تفسیر محدودکننده‌ای که بخواهد آن را به یک موقعیت اجتماعی و سیاسی مشخص تقلیل دهد، فراتر می‌رود. هر چند که عناصری از فرهنگ و هویت ملی ما، به‌عنوان بخشی از همین طبیعت نامیرا، در بن فیلم می‌تپد و آیین‌های رمزی خود را برای صحنه‌پردازی و آفرینش معانی، به فیلمساز وام می‌دهد.»

جهانبخش نورایی (مجله فیلم، ۱۳۷۱): مسافران، به سبب گستردگی و جهانشمولی نگاه فیلمساز، از هر تفسیر محدودکننده‌ای که بخواهد آن را به یک موقعیت اجتماعی و سیاسی مشخص تقلیل دهد، فراتر می‌رود. هر چند که عناصری از فرهنگ و هویت ملی ما، به‌عنوان بخشی از همین طبیعت نامیرا، در بن فیلم می‌تپد و آیین‌های رمزی خود را برای صحنه‌پردازی و آفرینش معانی، به فیلمساز وام می‌دهد

نورایی در ادامه به مثالی کلیدی پرداخت که تقابل طبیعت و مرگ را در فیلم برجسته می‌کند: «از همان ابتدا که آینه خوابیده بر زمین، تصویر آسمان را منعکس می‌کند و با برداشته شدن و گردش آن، به دریا و درختان می‌رسد و سپس روی سواری سیاهرنگ از حرکت بازمی‌ماند، کشاکش بین طبیعت (آسمان و دریا و درخت که بعدا به کمک رنگ و قرینه‌سازی‌ها با آدم‌های فیلم همسان می‌شوند) و مرگ (سواری سیاه‌رنگ که مسافران را به قتلگاه می‌برد) به عنوان یک مایه کلیدی، شکل می‌گیرد. اما در پایان ماجرا، آدم‌ها و عروس، پس از گذر از رنج‌ها، در آینه ماوا می‌گیرند و جایگزین طبیعت می‌شوند.»

طراحی لباس فیلم هم به‌گونه‌ای است که شخصیت‌ها را با طبیعت پیوند می‌زند: «آنچه پیوند و شباهت آدم‌ها را با دریا و آسمان، در وجه ظاهری، ممکن می‌سازد، تنوعی از رنگ‌های آبی است که مشخصا در لباس کیهان و کیوان، بچه‌های شلوغ و سرزنده حشمت داوران، خود را نشان می‌دهد و بعدا نیز می‌بینیم که به نسبت‌هایی در جامه خانم‌بزرگ و سایرین، و حتی در رنگ در و پنجره خانه داوران، و اشیاء خانه معارفی‌ها جلوه می‌کند. در کنار رنگ آبی، رنگ پوشش مهتاب (مشخصا) و بعد ماهو و مستان، درجاتی از قهوه‌ای روشن است که با رنگ زمین و درختان پاییزی فیلم قرابت می‌یابد و این همان رنگ لفاف آینه در روی باربند سواری است که باد پیش از رسیدن مسافران به قتلگاه، آن را می‌کند و می‌برد (همرنگی لباس مستان و مهتاب وقتی معنا پیدا می‌کند که مستان درباره مهتاب به ماهو می‌گوید: “هیچ‌کس به اندازه او مرا نمی‌فهمید.”).»

هشدارهایی که بیضایی (چه در تصاویر مسافران و چه در دیالوگ‌های فیلم) گنجانده است، مایه تقابل مرگ و زندگی را موکد کرده است: «مرگ ماتم‌انگیزی که در جاده اتفاق می‌افتد، هشدارهایش را به‌صورت یک سلسله کنایه و نشانه بدشگون در قسمت‌های اولیه فیلم می‌دهد و آدم‌ها با بازنمایی نهاد خود و عمل‌ها و عکس‌العمل‌هایی که در برابر هم دارند، این حادثه را مانند یک رشته واریاسیون در روی تم اصلی یک قطعه موسیقی سمفونیک تکرار می‌کنند (کل فیلم در چهار موومان است: مرگ، انتظار، سوگ، رستاخیز). به این ترتیب، می‌بینیم که عناصر مرگ و زندگی به نحوی تنگاتنگ در وجود آدم‌ها و مناسبات آنها و اشیاء پیرامون جا گرفته و در یک کشاکش دائمی قرار دارند. نخستین هشدارها، حرکت آینه از طبیعت و مکث آن بر روی سواری سیاه‌رنگ، محصور شدن دریا/ و بچه‌های پرتکاپو (تمثیل واضح شور زندگی) با میله‌های پنجره، و از کار افتادن ساعت مهتاب است. درست پس از آنکه بچه‌ها با خوشحالی به‌خاطر رفتن به عروسی کف می‌زنند، مهتاب به ما رو می‌کند و با سردی و اطمینان می‌گوید: “ما به تهران نمی‌رسیم. ما همگی می‌میریم.” این مقابله کلامی و تصویری عمل بچه‌ها و عکس‌العمل مهتاب، وجه دیگری از معارضه‌ای است که با حرکت آینه از طبیعت و توقف روی سواری بدشگون، تم اصلی فیلم را بنا می‌نهد و واریاسیون‌های این حرکت آینه و محتویات متضاد آن، در موقعیت‌های مختلف فیلم، خود را نشان می‌دهد.»

اما چه‌چیزی دستمایه تقابل مرگ و زندگی را به مفهوم تقدیر مرتبط می‌کند؟ نورایی این بحث را با توضیحی در مورد نبود یک نیروی مشخص شر در مسافران آغاز کرد: «ماهیت نیروی تهدیدکننده شر و عامل تاریکی و ویرانی چیست؟ در دستگاه معنایی فیلم، پاسخ روشنی داده نمی‌شود و هیچ نیرو یا شخص خاصی به عنوان مقصر معرفی نمی‌گردد. شر، سرشتی کدر و پرابهام دارد. راننده نفتکش و شاگرد او شر نیستند، بلکه ناآگاهانه و بی‌خبر، وسیله اجرای شر می‌شوند تا بعدا با یک عذاب وجدان کشنده، طلب بخشایش کنند. با توضیحاتی که درباره مقابله مستمر روشنایی و تاریکی در متن طبیعت بی‌مرگ دادم، به نظر می‌رسد که فیلم، فارغ از اینکه شر کیست یا چیست، عمدتا به امید زوال‌ناپذیری توجه می‌کند که به یاری خانم‌بزرگ و عروس، بازگشت آینه و روشنی را میسر می‌سازد. مهم این است که در پایان، برخاستن مردگان را از گور و ریزش نور در تاریکی را باور کنیم و به عنوان یک واقعیت بپذیریم.»

صفی یزدانیان (مجله فیلم، ۱۳۷۰): خانواده‌ای سرخوش، بار سفر می‌بندند. شوخی زن و شوهر، سرزندگی بچه‌ها، و راننده. پیش از راه افتادن، مهتاب رو به ما می‌کند و می‌گوید که به مراسم عروسی می‌روند. و می‌گوید نخواهند رسید: “ما همه می‌میریم”. و از این لحظه، “واقعیت” رها می‌شود. آری، کار هنرمند بازسازی آنچه هرروز می‌بینیم نیست. حالا، شخصیتی از فیلم، به‌صراحت، به ما می‌گوید در فیلمی که خواهیم دید به دنبال آنچه برایمان آشناست نباشیم

از این‌جاست که اتفاقات فیلم جنبه‌ای تقدیری می‌یابند: «حالا که شر ویژگی مشخص و معینی ندارد، می‌توانیم مرگ و تاریکی را در متن طبیعتی که بستر رویدادها و تنش‌های فیلم است، به‌عنوان پدیده‌هایی جبری قلمداد کنیم و تقدیری بودن آنها را (چه در جهان عینی و چه در اعماق روح و غرایز خود) بپذیریم… میزانسن فیلم، به حد لازم دستمایه برای قبول چنین نگرشی در اختیار ما می‌گذارد… [مثلا] هنگامی‌که مهتاب می‌گوید همگی آنها در جاده خواهند مرد و سواری به راه می‌افتد، دوربین در یک حرکت عمودی بالا می‌رود و به قله ابرگرفته کوه و آسمان روی آن می‌رسد. لحظایت بعد در حرکتی معکوس بر کلبه زرین‌کلا، زن روستایی، فرود می‌آید تا او را به سوی سوار شدن به اتومبیلی که به قتلگاه می‌رود، هدایت کند. این حرکت دوربین، با هدف اتصال دادن مرگ به نیروهای لایتناهی طبیعت (که خصایص آن در هستی فردی و روح ما نیز انعکاس یافته) طراحی شده است.»

صفی یزدانیان از زاویه متفاوتی با مسافران روبه‌رو شد. از دید یزدانیان (در شماره ۱۲۰ ماهنامه فیلم، اسفند ۱۳۷۰)، این فیلم بیضایی در مورد فرار از معیارهای نازل در شناسایی واقعیت است: «خانواده‌ای سرخوش، بار سفر می‌بندند. شوخی زن و شوهر، سرزندگی بچه‌ها، و راننده. پیش از راه افتادن، مهتاب رو به ما می‌کند و می‌گوید که به مراسم عروسی می‌روند. و می‌گوید نخواهند رسید: “ما همه می‌میریم”. و از این لحظه، “واقعیت” رها می‌شود. آری، کار هنرمند بازسازی آنچه هرروز می‌بینیم نیست. حالا، شخصیتی از فیلم، به‌صراحت، به ما می‌گوید در فیلمی که خواهیم دید به دنبال آنچه برایمان آشناست نباشیم. ما را با توهم واقع‌نمایی فریب نمی‌دهد، به جاده فرعی خاک‌آلود نمی‌کشاند، و در تپه‌های “هیچ” رهامان نمی‌کند. به ما می‌گوید که آنچه خواهیم دید واقعی نیست، و از همین روست که هنگام تماشای فیلم، معیارهای نازل در شناسایی واقعیت را (بحث کسالت‌باری که سال‌هاست در جهان هنر جایی ندارد) کنار می‌نهیم. و از همین رو احساس می‌کنیم که، با این همه، چقدر این فیلم “راست می‌گوید”، درباره همه چیز.»

یزدانیان در یادداشت دیگری در ۱۳۵ ماهنامه فیلم، توضیحات بیشتری در مورد برداشتش از فیلم بیضایی مطرح کرد. از دید یزدانیان، مسافران در مورد دو رویکرد متفاوت است که هر دو خود را واقعیت می‌دانند: «از صحنه تصادف عکس و فیلم می‌گیرند. افسر پلیس، به مرگ گواه می‌دهد. عکاس و فیلمبردار ویدئو “سند تصویری” تهیه می‌کنند. این عکس در روزنامه چاپ می‌شود. “ثبت اسناد”. اینها همه تاییدی بر سخن مهتاب است. می‌پنداریم که به این دوربینِ دیگر راست گفته بود، وقتی که در چشمانمان نگریست و، پیش هنگام، از مرگشان آگاهمان کرد. اما بعد، خانم‌بزرگ در برابر همین دوربین فاجعه را انکار می‌کند. واقعیت کدام است؟»

یزدانیان در ادامه با ذکر مثال‌های دیگر بر این تاکید کرد که پایه‌های فیلم روی خلق دو جهان متعارض بنا شده که هر کدام مسیر خود را طی می‌کنند: «جهان “آشنا” در این میان به راه خود می‌رود، و الگوهای “عادی” خود را رعایت می‌کند: تدارک پذیرایی از میهمانان عزا، نوارها و پارچه‌های سیاه، آگهی‌های تسلیت، قاب‌های سیاه عکس‌های مردگان… و از فصل رویای ماهرخ، راهی دیگر برای پایان سفر گشوده می‌شود، راهی که پیمودنش تنها از عهده نگاه هنرمندانه به جهان برمی‌آید: یگانگی منطق جهان بیرون و درون.»

با این توضیح، یزدانیان به این نتیجه می‌رسد که مسافران نه‌تنها در مورد پیچیدگی مفهوم واقعیت، بلکه در مورد هنر هم هست: «به این اعتبار، مسافران – فراتر از درونمایه زیبایش – اثری در ستایش آفرینش هنری نیز هست.»

فیلم مسافران

تکنیک‌های داستان‌گویی و اهمیت جزییات در فیلم مسافران

احتمالا برای بسیاری از کسانی که مسافران را سال‌ها پیش دیده‌اند، برخی از ویژگی‌های فیلم شفاف‌تر در ذهنشان باقی مانده است: شیوه خاص روایت فیلم با شکلی از پیش‌آگاهی که به شخصیت‌ها و تماشاگر می‌بخشد (شوکه‌کننده‌تر از همه، همان کلماتی است که مهتاب/ هما روستا رو به دوربین در مورد مرگ خود و خانواده‌اش در سفرِ پیشِ رو بر زبان می‌آورد) و انبوهی از عناصر جزیی تکرارشونده (در راس همه، استفاده مکرر از عنصر آینه). در چنین شرایطی غیرمنتظره نبود که بحث در مورد تکنیک‌های روایی و نقش جزییات در نقدهای مختلف تکرار شود.

جمشید اکرمی در شماره ۱۲۰ ماهنامه فیلم مسافران را به‌خاطر نحوه ترکیب الگوهای داستان‌گویی آثار آلفرد هیچکاک و برتولت برشت ستود: «چه کسی انتظار داشت تکنیک‌های داستان‌سرایی هیچکاکی (که در شاید وقتی دیگر تبلور آشکارتری داشتند) به این زیبایی از یک فیلم دیگر بیضایی سربرآورند؟ تماشاگر از پیش می‌داند که حادثه در کمین نشسته است، ولی ناچار می‌شود که دست و پا بسته نظاره‌گر باشد، نظاره‌گر خوشبختی ناپدیدشونده آدم‌هایی که اعتمادشان را به خوشبختی هنوز از دست نداده‌اند. آمیزه درخشان برشت و هیچکاک، اعتماد بیضایی را به ذکاوت تماشاگرش نشان می‌دهد. تدوین سیال فیلم، به‌خصوص در رابطه با یک دوربین خرامان ولی عبوس، شاید نقطه عطفی در خود-گویایی پرداخت تصویری در فیلم‌های ایرانی باشد.»

حمیدرضا صدر (مجله فیلم، ۱۳۷۱): فیلم مسافران با بیشترین بهره از رنگ، صدا، حرکت یا سکون شخصیت‌ها و صحنه‌آرایی، بیش از آن‌که تماشاگر را با بسط همان درام درونی قوام گرفته تا پیش از خبردار شدن خانواده از حادثه تصادف جلو ببرد، درگیر جزییاتی می‌کند که گویی مجموعه اثر باید در خدمت این جزییات باشد، و نه برعکس. نگاه کنیم به فصل چگونگی ورود خبر مرگ به خانه پس از آن تعلیق و تنش فراوان، که در وهله اول بر مبنای واکنش چهره شخصیت‌ها عرضه می‌شود

با این وجود نظرات مخالفی هم وجود داشت. به‌عنوان مثال یکی از نویسندگان ماهنامه فیلم در همان شماره به ساختار و دیالوگ‌هایی به‌شدت ادبی اشاره کرد که به فیلم ضربه زده‌اند: «فیلمنامه‌های سال‌های اخیر بیضایی را همواره مشتاقانه خوانده‌ایم. با نوعی تردید و شادمانی باطنی از فیلم نشدنشان، که علتش را در ساختار کاملا ادبی آنها باید جست. اما هرگز نمی‌شد باور کرد که همان دیالوگ‌های مطنطن و غیرسینمایی را – که البته عده‌ای آنها را “زبانی تازه” می‌خوانند – روزی در فیلمی از بیضایی بشنویم. مسافران سرشار از این دیالوگ‌هاست، پیرزنی که با لحنی فیلسوفانه از مرگ سخن می‌گوید و تازه عروسی که حرف‌هایش در حرکات تئاتریش گم می‌شوند. بیضایی سال‌هاست عشق را هم در فیلم‌هایش از یاد برده است. رابطه استاد و شاگرد سابق و عروس و داماد تازه، نشانگر این مطلب است. اظهارنظرهایی از این دست که مثلا مسافران زندگی و نشاط را جایگزین مرگ و سوگواری می‌کند، یا هجویه‌ای است بر فیلمفارسی، فیلم را نجات نمی‌دهد. فیلمساز با قصه چند سطریش و به‌زور شخصیت‌های متعدد نمی‌تواند فیلم را پیش ببرد.»

حمیدرضا صدر در شماره ۱۳۵ ماهنامه فیلم به‌تفصیل به نقش جزییات در مسافران پرداخت. از دید او تمرکز بیضایی بر این عناصر نه‌تنها به کیفیت نهایی فیلم کمک نکرده بلکه به آن ضربه زده است: «حرکت در مرز مرگ و زندگی، خنده و گریه، عروسی و عزا، سیاهی و سپیدی، فیزیک و متافیزیک و… به‌واسطه عناصری دنبال می‌شوند که گاه و بیگاه از متن اصلی جلو می‌زنند و پس‌زمینه‌ها و پیش‌زمینه‌ها را درهم می‌آمیزند. همه چیز آن‌چنان یک‌کاسه می‌شود که فاصله بین فرع و اصل در کادرها، صحنه‌ها و فصل‌های مختلف از بین می‌رود. نگاه کنیم به همان تضاد پررنگ نشانه‌های اولیه یعنی سیاهی و سپیدی: از قاب سیاه آینه تا چراغ‌های سپید، از اتومبیل سیاه تا توری‌های سپید، از چترهای سیاه تا برف سپید، از جامعه سیاه عزا تا لباس سپید عروسی و… تضادی که محدود می‌شود به جست‌وجویی برای یافتن این نشانه‌های آشکار و موکد. همیشه و همه‌جا توجه ما به عناصری جلب می‌شود که در همان گام نخست، عملکرد اولیه‌شان را پذیرفته‌ایم. تاکید دوباره و دوباره به مواردی که آنها را در بدو امر هم قبول کرده‌ایم.»

صدر به‌عنوان نمونه به کاربرد عنصر آینه در فیلم اشاره کرده است. برخلاف جمشید اکرمی که مسافران را نشان‌دهنده اعتماد بیضایی به ذکاوت تماشاگر قلمداد می‌کرد، صدر اعتقاد داشت که تاکید بیش‌ازحد فیلمساز بر آینه نشان‌دهنده بی‌اعتمادی او به مخاطب است: «عنصر کلیدی مسافران، یعنی آینه، نمونه روشن‌تر این رجعت‌ها و اشاره‌های دائمی است. جایی که دلمشغولی‌های فیلمساز در به‌کارگیری این عنصر تا به آن‌جا پیش می‌رود که گویی هیچ‌گاه این اطمینان از تماشاگرش را به‌دست نمی‌آورد که شاید؛ و فقط شاید اهمیت عملکرد آن را دریافته باشد. با استفاده فراوان از آینه در اکثر فصل‌های فیلم و در نظر داشتن این نکته که همه شخصیت‌های اصلی باید پیش از رسیدن به فصل نهایی رودرروی آینه‌ای قرار بگیرند، حضور طبیعی این عنصر در دل فیلم دستخوش تغییر می‌شود. عنصری به‌عنوان مبدا و مقصد حرکت آدم‌ها، یا نشانه رفتن دوربین که با بهانه مثل فصل سمساری، و بی‌بهانه مثل فصل شکستن آینه توسط عروس، دنبال می‌شود. آینه‌ای که در بستر طبیعی روابط و رخدادهای فیلم، واکنش‌ها، تردیدها، تنش‌ها و یا حتی آرایش صحنه جای خود را پیدا نکرده و عموما هم تحمیلی به‌نظر می‌رسد.»

از دید صدر، یکی از مشکلات اصلی مسافران این است که بیش از آن‌که جزییات فیلمْ در راه کمک به کلیت اثر باشند، ماجرا برعکس به‌نظر می‌رسد. او علت این ضعف را در این می‌دید که بیضایی توجه به دلبستگی‌های شخصی‌اش را مهم‌تر از واکنش‌های طبیعی کاراکترهای تعریف‌شده درون فیلم می‌داند: «فیلم مسافران با بیشترین بهره از رنگ، صدا، حرکت یا سکون شخصیت‌ها و صحنه‌آرایی، بیش از آن‌که تماشاگر را با بسط همان درام درونی قوام گرفته تا پیش از خبردار شدن خانواده از حادثه تصادف جلو ببرد، درگیر جزییاتی می‌کند که گویی مجموعه اثر باید در خدمت این جزییات باشد، و نه برعکس. نگاه کنیم به فصل چگونگی ورود خبر مرگ به خانه پس از آن تعلیق و تنش فراوان، که در وهله اول بر مبنای واکنش چهره شخصیت‌ها عرضه می‌شود. همراه با نوعی نگاه از دور که پلی می‌زند بین انتظار و تشویش ما و دلشوره‌های آنها. اما در ادامه، همین واکنش‌ها از شکل حسی و درونی خود خارج شده و کاملا فیزیکی و بیرونی می‌شوند. مثل شکستن آینه، پرپر کردن گل‌ها، چاقو زدن به تابلو، تبر زدن به درخت و… واکنش‌هایی که برخاسته از آدم‌های روی پرده نیستند و برمی‌گردند به دلبستگی فیلمساز به عناصر به تعبیری مورد علاقه‌اش، یعنی آینه، گل، تابلو، درخت و… چنین حرکت‌های بیرونی نه‌تنها از واکنش‌های اولیه شخصیت‌ها عقب می‌افتند، بلکه بسیار هم سطحی و ابتدایی جلوه می‌کنند. نمونه بهتر را فصل کابوس ماهرخ در بر دارد؛ جایی‌که بیش از همیشه از درون منقلب و آشفته او دور می‌شویم و توجه ما به پرسپکتیو تغییریافته دیوارها (با اجرایی بسیار ضعیف)، و بعد موسیقی (نامناسب) این فصل جلب می‌شود. در این فصل تاکید بر دیوارهای سپید، سایه‌روشن‌های پررنگ و… نمی‌توانند واسطه‌ای باشند برای ترسیم دنیایی که عروس سیاه‌پوش را دربر گرفته. چرا که نه‌تنها عناصر مبالغه و اغراق همه چیز را دربر گرفته، بلکه همان جزییات به‌ظاهر پس‌زمینه‌ای، به پیش‌زمینه‌ها آمده‌اند و بین تماشاگر و این شخصیت فاصله ایجاد کرده‌اند.»

فیلم مسافران

شخصیت‌پردازی و بازیگری در مسافران

از میان بازیگران پرتعداد مسافران، پنج نفر نامزد سیمرغ بلورین شدند و سه نفر این جایزه را دریافت کردند. به‌نظر می‌رسد این موفقیت نه‌تنها نشان‌دهنده کیفیت بالای کار بازیگران این فیلم بلکه نمایانگر تبحر بیضایی در امر شخصیت‌پردازی است که منجر به خلق کاراکترهایی ملموس و تاثیرگذار شده است. اما واقعیت این است که منتقدانی با این ایده مخالف بودند.

حمیدرضا صدر در یادداشت خود (و در ادامه مباحثی که در بخش قبل مطرح شد) مثال‌هایی از بازی‌های ضعیف فیلم را ذکر کرد: «در همین روند با صرف فراوان انرژی فیلمساز در جزییات امر، فیلم در زمینه‌های دیگر، و شاید برجسته‌ترش، کم می‌آورد. مثل نقش‌آفرینی دو بازیگر شخصیت‌های فیلم، جمیله شیخی و مژده شمسایی، که نه‌تنها ضعیف هستند، بلکه گمراه‌کننده هم محسوب می‌شوند. مثل بازی جمیله شیخی که گویی درک درستی از این شخصیت دل‌داده به زندگی و نه مرگ ندارد و او را بدل می‌کند به زنی پررمز و راز تا حد مثلا نوعی پیشگو. کسی که با سیمایی سنگی و کلامی فاقد روح بیشترین فاصله را از شخصیت کتاب می‌گیرد. همین‌طور مژده شمسایی که از عهده ادامه نقش دشوارش برنمی‌آید و نمی‌تواند مرز بین سرخوشی و شادابی اولیه و یاس و تلخی ثانویه را حفظ کند. باور نمی‌کنیم که او کسی باشد که بتواند از دل تردید و دودلی به عشق و آینده چنگ بزند.»

روبرت صافاریان (مجله فیلم، ۱۳۷۱): با کنار هم گذاشتن همه نشانه‌ها می‌توان گفت که منظور فیلم باید قاعدتا همین باشد. ظاهرا همه چیز جور درمی‌آید. اما آیا فیلم در انتقال این همه به تماشاگر، به عنوان حسی زنده، موفق است؟ آیا این‌گونه نتیجه‌گیری محصول تجربه تمامی لحظه‌ها، حادثه‌ها و شخصیت‌های فیلم است یا برعکس، بیشتر به بازی کنار هم چیدن قطعات یک معما می‌ماند؟

روبرت صافاریان هم در نقد خود در شماره ۱۳۵ ماهنامه فیلم، سعی کرد تا ضعف فیلم را در زمینه شخصیت‌پردازی آشکار کند. صافاریان توضیحات خود را با توصیفی از جهان‌بینی فیلم آغاز کرد: «تردیدی نیست که قهرمان مسافران خانم‌بزرگ است و آینه آبا و اجدادی خانواده معارفی. بیضایی با تاکیدهای مکرر بر آینه در تصویر و گفتار، شکی باقی نمی‌گذارد که باید به آن همچون یک نماد بنگریم، و آینه در فرهنگ ایرانی مظهر عشق، صفا و باروری است. و خانم بزرگ چنان به این آینه (چیزهایی که آینه مظهر آنهاست) وابسته است، چندان عاشق و چنان نیازمند آن است که به‌رغم گواهی آشکار واقعیت‌های عینی، نمی‌تواند نابودی آن را (یعنی نابودی سنت‌ها و هویت فرهنگی را؟) بپذیرد. پس با ایمانی تزلزل‌ناپذیر، خبر تصادف خانواده دخترش را باور نمی‌کند. اما جز او، باقی همه گرفتار گسستگی و مسایل زندگی مادی روزمره هستند… پیروزی با خانم‌بزرگ است. پافشاری او نتیجه می‌دهد، مردگان از قبر برمی‌خیزند (برمی‌خیزند؟) و این پیروزی باور و ایمان را در دل همه آنها که دربند داده‌های عینی بودند، زنده می‌کند… نور عشق از آینه بر همه می‌تابد، همه به خود می‌آیند و علایم را درمی‌یابند و وصلت (که مقدمه باروری است) سرمی‌گیرد.»

اما از دید صافاریان، مشکل فیلم نه در مضامین منتقل‌شده بلکه در نحوه انتقال آنها است: «با کنار هم گذاشتن همه نشانه‌ها می‌توان گفت که منظور فیلم باید قاعدتا همین باشد. ظاهرا همه چیز جور درمی‌آید. اما آیا فیلم در انتقال این همه به تماشاگر، به عنوان حسی زنده، موفق است؟ آیا این‌گونه نتیجه‌گیری محصول تجربه تمامی لحظه‌ها، حادثه‌ها و شخصیت‌های فیلم است یا برعکس، بیشتر به بازی کنار هم چیدن قطعات یک معما می‌ماند؟»

در ادامه، صافاریان به مشکلات فیلم در زمینه شخصیت‌پردازی مسافران اشاره کرد: «مسافران فیلمی است با شخصیت‌های متعدد، اما آشکارا در به هم پیوستن همه این شخصیت‌ها در طرحی واحد درمانده است. شخصیت‌های اصلی هیچ‌یک گوشت و خون ندارند. مسایل آنها، مثلا همان رابطه مستان و ماهو یا همدم و حکمت بسیار گذرا مطرح می‌شوند. پافشاری و پایمردی خانم‌بزرگ هم هرگز برای تماشاگر پذیرفتنی نمی‌شود (در واقع تماشاگر بیشتر با آن مردمی که خانم بزرگ را مجنون می‌پندارد، هم‌عقیده است و لذا زنده‌شدن مردگان را هم در آخر فیلم باور نمی‌کند).»

به‌نوشته صافاریان، مشکل دیگر فیلم پرداختن بیش‌ازاندازه فیلمساز به شخصیت‌هایی فرعی‌تر است که باعث به‌حاشیه رفتن بخش اصلی درام می‌شود: «بدتر از این، پرداختن نسبتا مفصل فیلم به آدم‌هایی است مثل راننده، کمک‌راننده، خانواده‌هایشان، زن روستایی مقتول و شوهرش، خانواده راننده سواری حامل مسافران و افسر راهنمایی، که هر یک به لحن و زبان صنف خود (و چقدر کلیشه‌ای) مطالبی بیان می‌کنند. راستی غرض از پرداختن به این آدم‌ها چیست؟ افزودن تعداد شخصیت‌ها باعث می‌شود درام شخصی خانواده عروس تحت‌الشعاع قرار بگیرد.»

فیلم مسافران

نتیجه‌گیری

همان‌طور که اشاره شد، بیضایی پیش از ساخت مسافران با انبوهی از مشکلات مواجه شده بود. شاید اگر خیلی از فیلمسازان دیگر در چنین شرایطی قرار می‌گرفتند، به‌سراغ ساخت آثاری عمیقا تلخ‌اندیشانه می‌رفتند. با این وجود بیضایی در مسافران تلاش کرده تا اهمیت زندگی را از دل پرداختن به مرگ بیرون بکشد: مسیری که شاید، به‌شکلی استعاری، به تلاش‌های خود او برای فعالیت در سینما و تئاتر ایران هم اشاره داشت. با این وجود، ادامه راه برای بیضایی چندان شیرین نبود. کارنامه بیضایی پر است از فیلمنامه‌های ساخته‌نشده و نمایشنامه‌هایی که یا روی صحنه نرفتند یا به‌قدر شایستگی دیده نشدند. تماشای مسافران، حتی اگر آن را از بهترین ساخته‌های سینمایی بیضایی ندانیم، کافی است تا دریغ ما دوچندان شود!

دانلود انیمیشن

فهرست غمبار فیلم هایی که باید اسکار می‌بردند ولی برنده نشدند


اسکار به عنوان مشهورترین جشن سینمایی دنیا فاصله‌ چندانی تا صدمین دوره خود ندارد. چه اسکار را دوست داشته باشیم چه نه، نامزدها و برندگان اسکار همیشه در مرکز توجه علاقه‌مندان سینما در سراسر جهان قرار داشته‌اند. از سوی دیگر، رقابت‌های اسکار هر سال با حواشی و بحث‌های بسیاری همراه بوده‌اند. آکادمی اسکار بارها بخاطر انتخاب‌ها و بی‌‌سلیقگی‌های خود مورد انتقاد علاقه‌مندان سینما قرار گرفته است. چه بسیار فیلم‌ها و فیلمسازان و بازیگرانی که علی‌رغم شایستگی‌های‌شان، توسط آکادمی اسکار با کج سلیقگی نادیده گرفته شده‌اند. به عنوان یک نمونه بارز، شاید هیچ‌کس باور نکند که آلفرد هیچکاک هیچ‌گاه برنده جایزه اسکار کارگردانی نشد. همچنین فیلم‌های متوسط زیادی در این سال‌ها برنده اسکار شده‌اند که در حافظه بسیاری از سینمادوستان ردی ازشان باقی نمانده است و این خود نشان می‌دهد که برنده شدن در اسکار لزوما رمز ماندگاری هیچ فیلمی نیست. با اینحال اگرچه از نگاه بسیاری از سینه‌فیل‌ها و سینمادوستان، جوایز اسکار (و به‌طور کلی جوایز اکثر فستیوال‌ها و جشن‌های سینمایی دیگر)، معیار نهایی و اصلی ارزش‌گذاری فیلم‌ها نیستند، اما نمی‌توان اهمیت و جذابیت آن را انکار کرد. همانطور که هیچ علاقه‌مند سینمایی نیست‌ که از دیدن مجسمه اسکار در دستان فیلمساز یا بازیگر محبوب خود، خشنود نشود.

تصمیم گرفته‌ایم که به همه فیلم‌های برنده اسکار از بدترین تا بهترین، نگاهی بیاندازیم. همچنین به این پرسش پاسخ می‌دهیم که در هر سال چه فیلم دیگری می‌توانست برنده اسکار باشد.

همه چیز درباره اسکار ۲۰۲۴

۹۵. فیلم تصادف | Crash | 2005

فیلمی که باید برنده می‌شد: مونیخ | Munich

داستان تصادف در جهانی رخ می‌دهد که در هر لحظه هر روز آن بحث‌های نژادی در خط مقدم قرار دارند. جایی که توهین‌ها و تحقیرهای نژادی مانند گلوله‌های یک تفنگ در مرکز صحبت‌ها و کلمه‌های هر آدمی، آماده شلیک هستند. شخصیت‌های فیلم همگی کاریکاتورهایی نامناسب و نمادی از آشفتگی دنیای معاصرند. تصویر پل هگیس از دنیایی که در آن افکار و کلمه‌های هر آدمی از طریق نوعی تراشه مترجم نژادپرستانه فیلتر می‌شوند و به گفت‌وگوهای روزمره راه پیدا می‌کنند، ناخوشایند و زننده است. زیرا فیلم هر شخصیتی را به عنوان یک متعصب نژادپرست واقعی و یا بالقوه به تصویر می‌کشد. همچنین دنیایی که فیلم ترسیم می‌کند غیرواقعی است، بخاطر اینکه انگیزه آمریکایی‌ها برای اینکه حداقل تظاهر کنند نژادپرست نیستند – به دلیل ترس از طرد شدن توسط همنوعان خود –  را نادیده می‌گیرد.

تماشا و دانلود فیلم تصادف

۹۴. فیلم سیمارون | Cimarron | 1931

فیلمی که باید برنده می‌شد: صفحه نخست | The Front Page

سیمارون، در ادامه فیلم‌های عظیم دوران هالیوود پیشا-کد، شبیه به تمرینی در تولید فیلمی با بودجه کلان است. البته نه به این معنا که حاصل آن واقعا چیزی خلاقانه باشد. وسلی راگلز، فیلمنامه‌ای که ماجراهای آن بازه‌ای چهل ساله را پوشش می‌دهد را به دست می‌گیرد تا یک فیلم عظیم چشم‌‌نواز و خیره‌کننده تولید کند. داستان فیلم با بازسازی دوره‌ای از تاریخ اوکلاهاما در سال ۱۸۸۹ شروع می‌شود (زمانی که دولت ایالات متحده، درهای سرزمین اوکلاهاما را به روی مهاجرانی که حاضر بودند به دشت‌های مرکزی کشور بروند و یک قطعه زمین را به رایگان دریافت کنند، باز کرد). سکانسی که در آن از ۴۷ دوربین برای پوشش دادن حدود ۴۰ هکتار زمین استفاده شده است. یانسی (ریچارد دیکس) و خانواده‌اش تلاش می‌کنند تا اوسیج کانتی اوکلاهاما را به مکانی مناسب برای زندگی تبدیل کنند. بیش‌تر صحنه‌های فیلم با سبک‌ بازیگری تئاتری اغراق شده و دیالوگ‌های پراطناب، تعریف می‌شوند. سیمارون بخاطر اینکه یکی از وسترن‌های اولیه دوران ظهور صدا بود، برای مخاطبان آن زمان یک تجربه صوتی و بصری جدید به حساب می‌آمد. البته امروزه، مخصوصا بخاطر شخصیت‌پردازی‌های نژادپرستانه‌اش، کمی بیش‌تر از  آزار دادن چشم و گوش عمل می‌کند.

فیلم سیمارون

۹۳. فیلم خارج از آفریقا | Out of Africa | 1985

فیلمی که باید برنده می‌شد: رنگ ارغوانی | The Color Purple

خارج از آفریقا تلاش می‌کند جلوه‌های بصری گسترده لورنس عربستان Lawrence of Arabia را با داستانی به سبک بربادرفته Gone with the Wind ترکیب می‌کند. اما سیدنی پولاک نه دیوید لین است و نه دیوید او. سلزنیک. این فیلم بادکرده و خود بزرگ بین، نویسنده دانمارکی، ایزاک دینسن را در زمان کشت قهوه در کنیا به تصویر می‌کشد. مریل استریپ یکی از شلوغ‌ترین اجراهای خود را در این فیلم به نمایش می‌گذارد. صحنه‌ای که دینسن با تازیانه یک شیر گرسنه را دور می‌کند، مریل استریپ را می‌بینید که به اندازه حیوان اوراکت و اغراق‌آمیز عمل می‌کند. در حالی‌که، رابرت ردفورد اجرایی خنثی دارد و کلاوس ماریا برانداور مانند یک گربه سیفلیسی چشری (چشر: یکی از شهرهای انگلستان) پوزخند می‌زند. پولاک هر زمان که از لحاظ بصری ایده تازه‌ای ندارد به دریایی از چهره‌های قهوه‌ای تیره آفریقایی برش می‌زند که با سردرگمی به صفحه نمایش خیره شده‌اند. یک پانج لاین از نظر نژادی مشکوک که بیش از حد مورد استفاده قرار می‌گیرد.

دانلود و تماشای فیلم خارج از آفریقا

۹۲. فیلم ذهن زیبا | A Beautiful Mind | 2001

فیلمی که باید برنده می‌شد: گاسفورد پارک | Gosford Park

در ذهن زیبا، جان نش جوان (راسل کرو) پشت میزش می‌نشیند، در حالی‌که جلوه‌های ویژه نمای بیرون خوابگاه پرینستون را به آرامی تغییر می‌دهند تا به این طریق گذر زمان و جابجایی فصل‌ها را برجسته کنند: برگ‌ها می‌ریزند، برف جمع می‌شود و آب می‌شود و پرندگان جیر جیر می‌کنند. در سرتاسر فیلم از چنین ترفندهای آماتوری و فاقد ظرافتی استفاده می‌شود. ترفندهایی که نه برای نزدیک کردن ما به واقعیت زندگی ریاضیدان، بلکه برای مشارکت دادن ما در یک سیرک نمایشی عمل می‌کنند. در بازنگری ذهن زیبا احتمالا غیرممکن است که باور کنیم نیمه اول آن قصد دارد دنیا را از دریچه هذیان‌ها و اوهام‌های یک ریاضی‌دان برجسته به تصویر بکشد، به این دلیل که اساسا درک فیلم از مفهوم زندان ذهن، خامدستانه است. فیلم در طراحی دنیای خود از کلیشه‌هایی بهره می‌برد که شاید آرزو کنیم که کاش راجر ایبرت در کتاب واژه‌نامه کلیشه‌های سینمایی خود از آن‌ها استفاده کرده بود (Ebert’s Bigger Little Movie Glossary).

تماشای فیلم ذهن زیبا در فیلیمو

۹۱.فیلم شجاع‌دل | Braveheart | 1995

فیلمی که باید برنده می‌شد: بیب | Babe

شجاع‌دل، یک زیبایی‌شناسی پرزرق و برق و سخنرانی‌های نقل‌ کردنی را جایگزین بازبینی واقعی افسانه تاریخی می‌کند. در حالی‌که عاشقانه‌ آشفته فیلم، در زیر سنگینی مدت زمان نامناسبش و حس تراژدی بیش از حد برنامه‌ریزی شده‌‌ آن، گیر افتاده است. سده‌های تاریکی (دوران اول قرون وسطی) هیچ‌وقت به این شکل سطحی و تزئینی،آنگونه که از دورن لنز پانورامیک مل گیبسون ظاهر می‌شوند، به تصویر کشیده نشده‌اندهمچنین هیچ قاب مجزایی در کارنامه کارگردان با تصویر ژست مسیح‌گونه ویلیام والاس پیش از پایان تراژیکش، برابری نمی‌کند. ویلیام والاس یک جنگجوی قرن سیزدهمی است که رهبری اسکاتلندی‌ها را در اولین جنگ استقلال‌طلبی آن‌ها علیه پادشاه ادوارد یکم انگلستان به عهده دارد. بنظر می‌رسد در آخرین لحظه شکوه مازوخیستی‌ای که فیلم ارائه می‌دهد، گیبسون و والاس یکی می‌شوند. مردی آتشین و پرشور و اشتیاق که آماده است برای خوشنودی از خود نابود شود.

تماشای فیلم شجاع دل در فیلیمو

۹۰. فیلم نوای برادوی | The Broadway Melody | 1930

فیلمی که باید برنده می‌شد: در آریزونای قدیم | In Old Arizona

از نظر فلسفی، طلوع: آواز دو انسان فریدریش ویلهلم مورنائو اولین فیلمی بود که جایزه‌ای که اکنون با عنوان دسته‌بندی بهترین فیلم مرتبط می‌دانیم را برنده شد. سال ۱۹۳۰ تنها سال تقویمی است که در آن دو مراسم اسکار (دوره دوم و سوم) برگزار شد. در دومین دوره،‌ به لطف برنده شدن نوای برادوی، می‌توانیم یک مطالعه موردی درباره این موضوع داشته باشیم که چگونه نوآوری‌های فنی گاهی به بیان هنری ناخوشایند و بد منجر می‌شوند. همان آپاراتوس از مد افتاده‌ای که استنلی دانن و جین کلی آواز در باران، دهه‌ها بعد آن را مسخره می‌کنند. به گونه‌ای که هر پلان فیلم خود را به عنوان نتیجه مصالحه‌ای برای هماهنگ سازی تصویر با صدا اعلام می‌کند. به لطف ظهور صدا به زودی سیل فیلم‌های موزیکال شکوفا می‌شود: امشب عاشقم باش (Love Me Tonight) و هله‌لویا، من یک ولگردم Hallelujah, I’m a Bum و جویندگان طلا در سال ۱۹۳۳ (Gold Diggers of 1933). همه‌ این فیلم‌های ذکر شده برخلاف ملودرام سطحی و خشک و بی‌روح نوای برادوی، به شکل سرگیجه‌آوری خلاقانه و بدون هیچ تلاش خاصی سرگرم‌کننده هستند.

فیلم نوای برادوی

۸۹. فیلم دور دنیا در هشتاد روز | Around the World in 80 Days | 1956

فیلمی که باید برنده می‌شد:‌ ترغیب دوستانه | Friendly Persuasion

اسکار دور دنیا در هشتاد روز، حتی با معیارهای گاه رقت‌انگیز این مراسم، یک مورد استثنایی محسوب می‌شود. حماسه مایکل اندرسون که اقتباسی از رمان معروف ژول ورن است، از هر جهت در سطح پایین‌تری قرار می‌گیرد. فیلمی که در قالب یک داستان واپس‌گرایانه پیشا عصر فضا به شکرگذاری روزهای گذشته می‌پردازد. دور دنیا در هشتاد روز در تمام مدت زمان خود، از رفتار تکبرآمیز دیوید در نقش فیلئاس فاگ گرفته تا شکلک‌درآوردن‌ها و دلقک بازی‌های ناخوشایند کانتینفلاس در نقش خدمتکار فاگ، از نجات شاهزاده خانم بومی آمریکایی شرلی مک‌لین تا یک تیراندازی در غرب وحشی دوره ویلیام اس هارت میان محلی‌های سفیدپوست و بومیان آمریکایی، کل تاریخ از آن‌خودسازی فرهنگی جهان را در قالب یک پارک تفریحی پایان‌ناپذیر خلاصه می‌کند. هرچند اگر فیلم حداقل قابل تماشا بود می‌توانست به عنوان یک یادآوری مناسب از تغییر دیدگاه‌ها و برخوردها، ارزش‌هایی در زمان معاصر داشته باشد. اما فیلم در نهایت شبیه سه ساعت اسلاید از تعطیلات است که در اتاق زیرشیروانی پدربزرگتان پیدا کرده‌اید.

فیلم دور دنیا در هشتاد روز

۸۸. فیلم شکسپیر عاشق | Shakespeare in Love | 1998

  • فیلمی که باید برنده می‌شد: خط باریک سرخ (The Thin Red Line)

شکسپیر عاشق جان مدن طراحی لباس و صحنه زیبایی دارد. ویلیام شکسپیر، بزرگ‌ترین صدایی که تئاتر تاکنون دیده و مولف بی‌نظیری که تقریبا الهام‌بخش همه آثار روایی در دوران مدرن بوده، در اینجا توسط جوزف فانیز به عنوان آدمی خودخواه به تصویر کشیده شده است. یک آدم رذل حق‌بجانب که پس از به پایان رساندن نخستین پرده از یک نمایشنامه می‌تواند به خوب بودن خودش اعتراف کند. همانطور که شکسپیر عاشق نشان می‌دهد، نگارش رومئو و ژولیت تقریبا به صورت اتفاقی و تحت تاثیر امیال نادرست ویلیام، شکل گرفته است. روایت آشفته و پر از زوائد فیلم عمدتا روی رابطه عاشقانه شکسپیر و ویولا دو لیسپس (گوئینت پالترو) و فرایند نگارش رومئو و ژولیت تمرکز دارد. همانطور که روایت فیلم پیش می‌رود وظیفه ناخوشایند باور کردن اینکه شکسپیر یک نابغه با بینش و تخیلی فوق‌العاده بوده است- علی رغم سماجت مشتاقانه فیلم مبنی بر اینکه او فقط یک بزدل حسود گرفتار شانس و اقبال بوده – به تمرینی سخت و طاقت‌فرسا برای قوه تخیل مخاطب تبدیل می‌شود.

 فیلم شکسپیر عاشق

۸۷. فیلم آرتیست | The Artist | 2011

فیلمی که باید برنده می‌شد: درخت زندگی | The Tree of Life

ایده ساخت فیلمی درباره سینمای آمریکای بین سال‌های ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۳ به اندازه ساختن فیلمی درباره کل تاریخ سینما، ترسناک بنظر می‌رسد. به عبارت دیگر، مانند تصور کردن تفاوت عظمت یک کهکشان و بزرگی دنیا است. آرتیست میشل آزاناویسوس با نادیده گرفتن همه‌ چیزهای جذاب و به یاد ماندنی آن دوران، به سادگی این معضل حل‌نشدنی را دور می‌زند. در نتیجه، فیلم بجای آن بر مجموعه‌ای سرهم بندی شده از اطلاعات عمومی تمرکز می‌کند، به طوری که تمام حقایق ناخوشایند را از بین می‌برد. فیلمی که حتی به عنوان یک اثر خیالی درباره‌ آن دوران کیفیت و شرایط لازم را ندارد. این فیلم به عنوان یک معجون احمقانه، نسبت به فیلم هفته‌ای که با مرلین گذراندم (My Week with Marilyn)، حداقل یک برجستگی متمایز دارد و آن هم صلاحیت آزانویسوس به عنوان یک کارگردان است، زیرا صحنه‌های مربوط به فیلم‌های قدیمی در آن واقعا شبیه به فیلم‌های قدیمی است.

دانلود و تماشای فیلم آرتیست

۸۶. فیلم رانندگی برای خانم دیزی | Driving Miss Daisy | 1989

فیلمی که باید برنده می‌شد: متولد چهارم جولای | Born on the Fourth of July

در یک لحظه فریبنده از فیلم، دیزی ورتان (جیسکا تندی)، زن یهودی نود ساله و معلم سابق مدرسه، نزدِ راننده سیاهپوست خود هوک کلبرن (مورگان فریمن) ادعا می‌کند که او دوست بسیار صمیمی و نزدیکش است. اما تا این لحظه خانم دیزی همه جوره بد اخلاق بوده است. به‌‌ گونه‌ای که هوک را به دزدیدن یک قوطی کنسرو ماهی سالمون ۳۳ سنتی متهم می‌کند و یا به شکل بی‌رحمانه‌ای او را از دیدن صحبت‌های مارتین لوتر کینگ در هنگام شام منع می‌کند. اینکه خانم دیزی گویی به از دست دادن سلامت عقلی‌اش نیازد تا سرانجام چیزی از صمیم قلب به خدمتکار ده‌ها ساله خود بگوید، به نوعی یک آیرونی است که البته کاملا در فیلم گم می‌شود. این به این دلیل است که آلفرد یوری نویسنده هرگز توضیح نمی‌دهد که چرا هوک سخنان دیزی را به عنوان حقیقت می‌پذیرد. زیرا هوک در بهترین حالت برای وضعیت ذهنی و روحی رو به وخامت خانم دیزی متاسف است و در بدترین حالت، سندروم استکلهم او را در مدار کسی نگه‌ می‌دارد که فقط در زمان از دست دادن هوشیاری‌اش قدر او را دانسته است. در هر صورت، هوک بخاطر تعهد و مسئولیتش در رابطه با او گیر کرده است، مانند برده‌ای آزاد شده که در مزرعه می‌ماند تا به اربابش کمک کند. فیلم هرگز متوجه نمی‌شود که سازگاری بین نژادی‌ای که مطرح می‌کند در واقع نوعی تبیعت نژادی است، چراکه فیلم بیش از حد مشغول ستایش از خود است. رانندگی برای خانم دیزی معادلی سینمایی از دوستی است که جز چاپلوسی هیچ کاری انجام نمی‌دهد.

فیلم رانندگی برای خانم دیزی

۸۵. فیلم گاندی | Gandhi | 1982

فیلمی که باید برنده می‌شد: ئی.تی. موجود فرازمینی | T. the Extra-Terrestrial

هیچ صحنه‌ای در گاندی به اندازه شوخی دنیس میلر درباره اینکه ماهاتما با هر روز حبس کردن خود در یک کمد و ناسزا گفتن به مدت یک ساعت به آرامش درونی می‌رسد، جذاب نیست. ستایش و تکریم کاملا بی‌مخاطره ریچارد اتنبرا از رهبر بزرگ سیاسی و معنوی هندیان جایی برای تضاد ندارد. در اینجا، گاندی (بن کینگزلی)، برای اولین‌بار در هنگام ترور و سپس تشیع جنازه‌ دیده می‌شود. پس از آن اگرچه فیلم به روزهای قبل‌تر او بازمی‌گردد، اما این پروسه را به عنوان فرایندی طولانی از مومیایی کردن او ادامه می‌دهد (اینکه تصویری بی‌عیب و نقش از او شاهد باشیم). گاندی برای بیش‌تر از دو دهه یک پروژه رویایی برای فیلمساز به حساب می‌آمد، بنابراین جای تعجب نیست که شکل یک جزوه مقدس به خود گرفته است. ستایش بی‌ریا و از ته قلب آتنبرا از فلسفه مقاومت از طریق صلح گاندی غیرقابل انکار است. با اینحال، این ایده از طریق یک روایت حماسی مجلل کلیشه‌ای و قرار دادی بیان شده  که آن را به یک داستان شکست‌خورده متورم تبدیل کرده است. فیلمی که گاندی را به عنوان مرکز عجیب و غریب گروه بزرگی از ستاره‌های مهمان و یانکی‌های هالیوودی (مارتین شین، کندیس برگن) و بریتانیایی‌های کارکشته (ادوارد فاکس، جان گیلگد، تروور هاوارد) می‌بیند.

تماشای فیلم گاندی در فیلیمو

۸۴. فیلم شیکاگو | Chicago | 2002

فیلمی که باید برنده می‌شد:‌ پیانسیت | The Pianist

چندین دهه است که مدام در زمان‌های مختلف گفته می‌شود موزیکال‌های سینمایی در میانه یک بازگشت قرار دارند، در حالی‌که شیکاگو تنها فیلم موزیکال از زمان جنگ ویتنام محسوب می‌شود که  اسکار بهترین فیلم را کسب کرده است. هرچند این مطمئنا بخاطر بهترین بودن آن در این دسته نیست، زیرا پیروزی آن را باید احتمالا بخاطر تلاش برای احیای ژانر موزیکال – هرچند به شکلی ناموفق – و همچنین تحت تاثیر اشتیاق باقی مانده از مولن روژ! (Moulin Rouge!( که سال قبل عرضه شده بود، در نظر گرفت. البته از تاثیر هاروی واینستین نمی‌توان چشم‌پوشی کرد. بزرگ‌ترین جرم شیکاگو، زننده و ناخوشایند بودن آن نیست. در واقع، مشکل دقیقا برعکس آن است. بازگردان سینمایی تئاتر موزیکال کندر-اِب (جان کندر و فرد اِب) به استعدادی جسور، گستاخ و صریح نیاز داشت که می‌توانست طنز کنایه‌آمیز و جسورانه محیط مجرمان/آدم‌های مشهور کتاب را به تصویر بکشد؛ به یک باب فاسی نه یک هارولد پرینس. بیش‌تر قطعه‌های موزیکال فیلم راب مارشال، صحنه و محیط را به نفع ایجاد جلوه‌های نوری زننده و درخشان در میان یک فضای تاریک، نادیده می‌گیرد. یک استراتژی جذاب که پوچی خودخواسته فیلم را آشکار می‌کند.

فیلم شیکاگو

۸۳. فیلم سواران | Cavalcade | 1933

فیلمی که باید برنده می‌شد: فراری از گروه مجرمان | I Am a Fugitive from a Chain Gang

فرانک لوید در طول ۴۰ سال دوران کاری خود تقریبا ۸۵ فیلم سینمایی را کارگردانی کرد. در این میان سواران شصت و هشتمین فیلم او محسوب می‌شود که البته تقریبا بی‌معنی و عجیب بنظر می‌رسد. زیرا احتمالا فقط پروژهشگران فیلم صامت و منتقدان متعهد می‌توانند از آثار قبلی او فیلمی را نام ببرند. سواران همانند دیگر تولیدات استودیویی گران‌قیمت اواخر دهه ۲۰ و اوایل دهه ۳۰، مشکلات قابل توجهی در ریتم دارد که با داستانی که بیش از سه دهه از وقایع‌نگاری مسائل و مشکلات زندگی یک خانواده لندنی را را در میان سایر رویدادها از جمله جنگ جهانی اول در بر می‌گیرد، تشدید می‌شوند. فیلمنامه بر مبنای متنی از نمایشنامه‌نویس معتبر انگلیسی نوئل کوارد نوشته شده است. اما لوید نمی‌تواند فیلمنامه را چیزی غیر از مجموعه‌ای اغراق شده از مبادلات بیش‌ از حد دراماتیک در نظر بگیرد. به همین دلیل مضامین بسیار مهم و آشکار آن به طرز غیرقابل انکاری آبکی شده‌اند.

فیلم سواران

۸۲.فیلم ارابه‌های آتش | Chariots of Fire | 1981

فیلمی که باید برنده می‌شد: آتلانتیک سیتی | Atlantic City

ارابه‌های آتس هیو هادسن در حقیقت یک گواهی عاشقانه بر استقامت و پایمردی پروتستانیسم است. ما اجازه نداریم ببینیم که میزاث یهودی هارولد آبراهامز (بن کراس) خوب یا بد چه معنایی برای او دارد. در صورتی ‌که اریک لیدل (ایان چارلسون) خودش یک مبلغ مذهبی در انتظار بازگشت به چین است و در حال بیان حکمت در کلیسا و اطراف آن دیده می‌شود. چیزی ترسناک و عجیب درباره روشی که لیندل مذهب را به برتری فیزیکی و قدرت واقعی پیوند می‌دهد وجود دارد، اما لحن فیلم خوشبینانه و سرزنده باقی می‌ماند. هادسن، با همکاری فیلمبردار بزرگ دیوید واتکین، یک خانه شیشه‌ای مجلل ساخته است (فیلمی با تصاویر جذاب و پرزرق و برق) که از طریق آن این درام ناراحت‌کننده و کاملا عینی  – که نیت خوب آن را نمی‌توان انکار کرد – را به تصویر می‌کشد. با این حال هرچه فیلم پیش می‌رود نادیده گرفتن لحن فیلمنامه دشوارتر می‌شود و کارگردانی هادسن نیز زیر فشار آن سقوط می‌کند. فیلم با امتناع تقریبی لیدل از ملاقات با شاهزاده ولز، پادشاه ادوارد هشتم که طرفداری‌اش از هیتلر شهرت داشته، کمی ظاهر ضد فاشیستی بخود می‌گیرد. اما با این وجود، فیلم در تمام مدت زمانش وفاداری بی چون و چرای خود را به برخی از شخصیت‌های به ظاهر کامل و بسیار مهم، خواه در خدمت خدا باشد یا سلطنت، موعظه می‌کند.

فیلم ارابه‌های آتش

۸۱. فیلم مرد بارانی | Rain Man | 1988

فیلمی که باید برنده می‌شد: روابط خطرناک | Dangerous Liaisons

ادیسه مرد بارانی – که توسط چارلی بابیت (تام کروز) و برادر اوتیستیکش ریموند (داستین هافمن) به تصویر کشیده می‌شود – زیر فشار مفهوم عمیق و پیچیده تاریخ و فرهنگ آمریکایی‌ها که موضوع مورد علاقه جاناتان دمی است، قرار دارد. عنوان‌بندی مرد بارانی شبیه سکانس افتتاحیه چیزی وحشی است. مرد بارانی با یک پس‌زمینه غبارگرفته و آلوده از دود از لس‌آنجلس شروع می‌شود که لوینسن آن را با یک ماشین اسپورت قرمزرنگ براق دو نیم می‌کند. این مشابه تصویری است که دمی در عنوان‌بندی چیزی وحشی از نیویورک نشان می‌دهد. اما سکانس ابتدایی فیلم لوینسون جذابیت فرینده و خطرناک افتتاحیه فیلم دمی را ندارد و در عوض به اظهار نظری آشکار درباره مادی گرایی و یک شوخی تصویری نه چندان موفق رضایت می‌دهد؛ جایی که پسر زیبای آمریکایی خود (کروز) را به عنوان بازتابی از شی تزیین شده روی کاپوت ماشین لوکس معرفی می‌کند. یکدست بودن بهترین توصیفی است که می‌توان درباره بازی برنده اسکار داستین هافمن بکار برد. در حالی که کروز دقیقا در نقطه مقابل است. یک جاک (کسی که به ورزش و سلامت بدنی در درجه اول اهمیت می‌دهد و تمایل زیادی به فرهنگ فکری ندارد) دبیرستانی شبیه به دنی زوکو (شخصیت جان تراولتا در فیلم گریس Grease) که گویی به اشتباه در دایی وانیا (نمایشنامه‌ای از چخوف) بازی می‌کند.

دانلود و تماشای فیلم مرد بارانی

۸۰. فیلم کریمر علیه کریمر | Kramer vs. Kramer | 1979

فیلمی که باید برنده می‌شد: اینطور چیزها | All That Jazz

خیلی‌ها وقتی فهمیدند که داستین هافمن در سر صحنه فیلمبرداری کریمر علیه کریمر به همبازی‌اش مریل استریپ افسانه‌ای سیلی زده شوکه شدند. شهرت هافمن به عنوان بازیگری که برای رسیدن به نوعی حقیقت احساسی به شدت به بازی‌های روانی و ذهنی مضحک تکیه می‌کند تا زمانی که لارنس الیویه، همبازی‌اش در دونده ماراتن Marathon Man، عالی‌ترین کنایه را به او انداخت ادامه داشت:«پسر عزیزم، چرا فقط بازیگری را امتحان نمی‌کنی»؟ البته بی‌احترامی بنیادین هافمن نسبت به زنان که در ذهن او به عنوان نوعی کمک و مساعدت تجسم یافته بود، در خود فیلم نیز دیده می‌شود. در ابتدای فیلم، جوآنا (استریپ) شوهر و پسرش را ترک می‌کند تا خودش را پیدا کند و فیلم تمام تلاش خود را می‌کند تا نشان بدهد در واقع این تد (هافمن) است که در راستای چیزهایی که از خودش کشف کرده پیش می‌رود. همانطور که او در ابتدا به شکلی ناشیانه و سپس با تمام وجودش نقش خود به عنوان یک والد مجرد را می‌پذیرد. هنگامی که جوآنا بازمی‌گردد، کارکرد دراماتیک او صرفا به عنوان آنتاگونیستی برای تد تازه روشنفکر شده تجسم می‌یابد. نقش آموزشی فیلم پس از گذشت سال‌ها دیگر کهنه و قدیمی محسوب می‌شود. در نتیجه تنها چیزی که از آن واقعا باقی مانده، یک ملودرام دادگاهی اشک‌انگیز است.

دانلود و تماشای فیلم کریمر علیه کریمر

دانلود انیمیشن

نقد و بررسی فیلم داستان آمریکایی | مک‌دونالدیسم!


نگاهی به فیلم کاندیدای اسکار؛ داستان آمریکایی

کلیشه نمی‌تواند ناقد کلیشه باشد، مگر آنکه به واسطه کلیشه‌ها، چیدمانی نو خلق کند و از دل این شیوه ساختاربندی اجزای کلیشه‌ای یک تن تازه و غیر کلیشه‌ای خلق شود. پس کلیشه می‌تواند ملات اولیه برای رسیدن به تازگی و خلاقیت باشد اما اگر این کلیشه‌ای بودن منجر به رویکردهای انتقادی در دل کلیشه‌ها شود، به چیزی بیش از غر زدن بدل نخواهد شد. در خوشبینامه‌ترین حالت یک تمنای نرسیده و خام برای تازگی در کار است بی‌آنکه منجر به خلق مصداقی از نو بودن شود. فیلم «داستان آمریکایی» ایده و دغدغه مهمی دارد. اینکه پرداختن به حقوق سیاهان و رفع تبعیض و نگاه‌های غیرمتمدنانه به رنگ و نژاد انسان‌ها صرفا نباید در حد شعار یا تکرار شیک باورهای گذشته رقم بخرد، بلکه باید در شکلی عمیق‌تر در شکل و شمایل شناخت و نگاه‌مان به جامعه رنگین‌پوستان تجدیدنظر کنیم. بازنگری‌ای که باید با تکیه بر نگاه انتقادی به واکاوی بخش‌های غیرعیان اما فعال ذهنمان (ناخودآگاهمان) رقم بخورد. اما آیا ساختار و پیکربندی داستان و شیوه کارگردانی و اجرای این فیلم هم اینقدر شیک و عمیق و پیشرو است؟ پاسخ «نه» است.

معرفی کامل فیلم داستان آمریکایی

فیلم بنا دارد منتقد ساختار کلیشه‌ای هالیوود و شکل و شمایل فیلمسازی قالبی در آنجا باشد، اما خودش بر همان اساس تولید شده است. بنا دارد به تغییر در نگرش‌ها و ساخت‌های ذهنی بپردازد، اما خودش بر مبنای ساختارهای کلیشه و تکراری داستان‌پردازی و روابط علی و معلولی نوشته و تولید شده است. تمایل دارد از نگاه عمیق‌تر به انسان‌ها و نگاه انتقادی به تفکرات و باورهای عادت شده سخن بگوید، اما در مرحله اجرا خودش برمبنای عادات و روابط علی و معلولی قابل پیش بینی و تکراری تولید شده است.

فیلم بنا دارد منتقد ساختار کلیشه‌ای هالیوود و شکل و شمایل فیلمسازی قالبی در آنجا باشد، اما خودش بر همان اساس تولید شده است. بنا دارد به تغییر در نگرش‌ها و ساخت‌های ذهنی بپردازد، اما خودش بر مبنای ساختارهای کلیشه و تکراری داستان‌پردازی و روابط علی و معلولی نوشته و تولید شده است

فیلم «داستان آمریکایی» اقتباسی است از رمانی به همین نام که در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است. فیلم به شکلی قالبی و کلیشه‌ای در تلاش است تا با خشمی نهفته رویکرد کلیشه‌ای و قالبی به سیاهپوستان در جامعه آمریکایی را به سخره بگیرد. نگاه قالبی‌ای که بر مبنای تعاریف ذهنی و با نگاهی همچنان بالا به پایین به سیاهپوستان، صرفا برای مد روز عمل کردن و موج‌سواری و کسب درآمد بیشتر، به دنبال میدان دادن به سیاهان است، اما نه در قامتی مدرن و متمدن، بلکه با تاکید بر بزهکار، بدبخت، فراری، مجرم، بددهن و … بودن سیاهان. تا همزمان احساس گناه ظلم تاریخی به سیاهان را التیام بخشد و هم خودبرتربینی و خودمحوری سفیدپوستان را زیر پا نگذاشته باشد! (کارگردان تنها در حالت کشته شدن مرد سیاهپوست در اختتامیه جایزه ادبی در سکانس نهایی، به ساخت فیلم رضایت می‌دهد). پس سازوکار خر و خرما به کار است انگار و فیلم به این نگاه نقد دارد. نگاهی که با معاشرت مانک (نویسنده سیاهپوست) و سیاهی لشگر معطل در استودیو (که او هم سیاهپوست است) عیان می‌شود و یادی می‌کند از اینکه، در همچنان روی همان پاشنه قبل می‌چرخد.

رمان و در ادامه آن فیلم در تلاش است تا مخاطب را با نگاه سطحی و مک‌دونالدی که در جامعه آمریکایی (بخوانید جامعه بشری) حاکم است، روبرو کند. نگاهی به دنبال راحت‌ترین و کم‌رنج‌ترین و ساده‌ترین راه‌حل‌هاست. نگاهی که پی سریع‌ترین و کم دردسرترین شیوه زیستن می‌گردد. اما کمترین چیزی که به دست می‌آورد آسایش و آرامش است. فیلم در مورد جرات به خرج ندادن برای خود انتقادی، جرات به خرج ندادن برای بازنگری در نگاه‌های شخصی قطعیت یافته، جرات به خرج دادن برای اعتراف به اشتباه، جرات به خرج دادن برای مکث و درنگ کردن و با خود روبرو شدن، جرات به خرج دادن و از سقوط به ورطه سطحی‌نگری و بازاری زیستن دور ماندن، جرات به خرج دادن برای جرات به خرج دادن و… است.

فیلم جرات به خرج داده اما موفقیت بسیاری حاصل نکرده است. اما همین جرات به خرج دادن و پا پیش گذاشتن در نوع خودش ارزشمند است، به شرط آنکه باعث ایجاد جریانی در جهت بازنگری در شیوه زیست و تفکر بشری شود و سرنوشتش به سرنوشت کتاب در قفسه مانده و در حال خاک خوردن مانک شبیه نگردد. شبیه نگردد تا کارگردان این فیلم مجبور نشود مثل مانک برای بقا و ادامه کارش تن به سخیف‌سازی و سطحی سخن گفتن بدهد. فیلم اعتراضی است به زندگی فست‌فودی و مک‌دونالدی و رفتارهایی از جنس آماده‌خوری و اعتیاد به غذای آماده و فوری است. اعتراضی که خودش هم ناخواسته در به سبک مک‌دونالدی مطرح شده است.

دانلود و تماشای فیلم داستان آمریکایی



دانلود انیمیشن

حضور هنرمندان پای صندوق‌های رای + عکس و فیلم


انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی همزمان با ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری امروز جمعه ۱۱ اسفندماه در سراسر کشور برگزار شد. صندوق سیار ویژه در تالار وحدت با هدف تسهیل شرایط برای اصحاب فرهنگ و هنر شهر تهران مستقر شد و هنرمندان برای شرکت در دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی خواهد به تالار وحدت آمدند.

فرهاد قائمیان، بهروز افخمی، مجتبی امینی، ناصر فیض، الیاس حضرتی، جعفر دهقان، هوشنگ توکلی، مهران رجبی، کوروش زارعی، محسن افشانی، امیرحسین سمیعی، مجید زین‌العابدین، ایمان شمسایی، محسن مومنی شریف، محسن علی اکبری، محمد خراسانی‌زاده، الیاس حضرتی، علی اصغر شفیعیان، محمد الهیاری، حمید شاه‌آبادی، جهانگیر الماسی، قادر طهماسبی (فرید)، سیدمحمود اسلامی، محمود سالاری و… در تالار وحدت رأی خود را به صندوق انداختند.

امید علیمردانی بازیگر سینما و تلویزیون که برای رای دادن به تالار وحدت آمده بود گفت: رای می‌دهیم اما درست انتخاب می‌کنیم و باید انتخاب اصلح داشته باشیم. 

 

سیاوش قاسمی دیگر بازیگری بود که پس از رای دادن اعلام کرد: رای دادن یک وظیفه است و من به عنوان یک هنرمند در انتخاب نماینده اصلح شرکت کردم.

 

 

تصاویری از حضور هنرمندان در تالار وحدت

 

 

مهران رجبی به حضور دهه هشتادی‌ها در انتخابات دوازدهم اشاره کرد و گفت: امیدواریم در آینده نزدیک اتفاقات قشنگتری هم رخ بدهد. می‌خواهیم پرغرور و سرفراز کشور را به قله افتخار برسانیم. کمترین و ابتدایی‌ترین قدم همین رای دادن است. هر چه دشمنان می‌گویند برعکس آن را انجام دهیم تا به مقصد برسیم.

 

 

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به همراه استاندار تهران ساعت ۱۱ صبح با حضور در تالار وحدت، در جمع خبرنگاران و هنرمندان حاضر شدند و رأی خود را به صندوق انداختند.

محمدمهدی اسماعیلی در جمع خبرنگاران در تالار وحدت گفت: خدارا شاکریم بابت امروز و مشارکت مردم عزیز و فرهنگی و  فرهنگ دوست ایران که بار دیگر یک صحنه تاریخی را خلق کردند.از اصحاب فرهنگ هنری و رسانه تشکر میکنم که علی‌رغم زمان کمی که برای هماهنگی برای حضور در خانه خودشان در تالار وحدت داشتند، اما با این شور و شوق و علاقه و اشتیاق به صحنه امدند. اصحاب فرهنگ و رسانه همیشه پیشتاز حرکت‌های وحدت‌آفرین هستند

وزیر ارشاد با اشاره به حضور هنرمندان در تالار وحدت تاکید کرد:  حضور امروز ‌اصحاب هنر و رسانه در تالار وحدت باعث شده که اینجا به مکانی برای نشان دادن وحدت جامعه روشنفکر ایرانی تبدیل شود. جامعه روشنفکر ایرانی پیشگام این وحدت است. خداوند رحمتش را بر مردم و اصحاب فزونی ببخشد. با این حرکت بزرگ امروز در برابر دوربین‌های داخلی و خارجی، تالار وحدت یک عظمت مهم و ماندگار به خودش دید و ممنون تک تک هنرمندان پیشکسوت و همرمندان هستم.

حضور وزیر فرهنگ در انتخابات

وی افزود: از وزارت کشور و استاندار تهران که همکاری بسیار خوبی داشتند و خودشان هم در اینجا حاضر شدند و معاونت‌های وزارت ارشاد که کمک کردند تشکر می‌کنم. از حضور تک تک شما تشکر میکنم و امیدوارم امروز را به روزی وحدت‌آفرین و انسجام‌زا در تاریخ معاصر و حرکتی رو به جلو برای پیشرفت ایرانی قوی و اباد تبدیل کنیم.

وزیر ارشاد در پاسخ به پرسشی درباره قهر و یا ناراحتی برخی از هنرمندان، گفت: حضور امروز اهالی فرهنگ در تالار وحدت، برای این است که نشان دهیم که جامعه هنری جدا از جامعه ایرانی نیست و بلکه پیشگام همه حقیقت‌های جامعه است. امروز همه اصحاب هنر در شاخه‌ها این همگرایی را نشان می‌دهند. 

اسماعیلی در پایان تصریح کرد: اگر قهر و گله‌ای هم وجود دارد، ممکن است بخاطر عملکردها باشد. طبیعتا برخی از آن‌ها ممکن است درست باشد و برخی نادرست؛ اما مساله انتخابان مساله عظمت مردم و ایران است. همه کسانی که ایران را دوست دارند امروز پای صندوق می‌آیند. این مهمترین پیام جامعه هنری کشور است که جامعه هنری جژوی جدا ناپذیر و بلکه پیشرو در همه عرصه‌های هنری و تاریخ و تاریخ‌ساز کشور است.

وزیر ارشاد سپس در گفت‌وگو با رسانه‌ها درباره همکاری این وزارتخانه با مجلس آینده گفت: در برنامه هفتم احکام بسیار خوبی را پیش بینی کردیم. از کمیسیون فرهنگی مجلس یازدهم تشکر می‌کنم که همراهی خیلی خوبی با ما داشتند.

اسماعیلی تاکید کرد: در برنامه هفتم احکام بسیار خوبی را پیش بینی کردیم و اگر این احکام را به خوبی جلو ببریم جامعه فرهنگی هنری رسانه‌ای، یک دوره ممتاز را تجربه خواهند کرد.

 

کوروش زارعی بازیگر و کارگردان تئاتر و مدیر مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی گفت: قطعا مردم غیور ایران امروز برگ زرینی را برای انقلاب اسلامی رقم خواهند. مردم که در صحنه‌های مختلف پای انقلاب اسلامی ایستادند، امروز هم برای ساختن ایرانی قوی و مقتدر، حضور شکوهمندی پای صندوق‌های رای خواهند داشت.

 

 

کاظم نظری مدیرکل اداره هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: انتخابات نقش مهمی در استحکام و پیشرفت کشور، همگرایی و هم‌افزایی هنرمندان دارد و در تعیین سرنوشت مردم نقش اساسی را بازی می‌کند و گردهمایی تالار وحدت را برگزار کردیم تا دورهمی صمیمانه داشته باشیم.

 

 

حامد محضرنیا خواننده کشورمان گفت: شرکت همه ایرانیان در انتخابات یک تکلیف است و هنرمندان و چهره‌ها باید مبلغ خوبی باشند.

 

 

فرهاد قائمیان بازیگر کشورمان تصریح کرد: حضور در انتخابات وظیفه هر ایرانی است تا این مملکت حفظ شود.

 

دانلود انیمیشن

فیلم فسیل؛ معرفی فیلم پرفروش سال ۱۴۰۲


بله، بالاخره انتظارها به سر رسید و فیلم فسیل پرفروش‌ترین فیلم سال ۱۴۰۲ (و به تعبیری پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران) که مخاطبان برای تماشای آنلاینش لحظه‌شماری می‌کردند و قرار بود شگفتی نوروزی فیلیمو در سال ۱۴۰۳ باشد، زودتر از موعد، منتشر شد. این فیلم کمدی و حال‌خوب‌کن را می‌توانید به‌طور قانونی و با کیفیت بالا در فیلیمو ببینید.

فهرست جذاب بهترین فیلم‌های کمدی ایرانی

خلاصه داستان فیلم فسیل

فیلم فسیل برای فتح گیشه‌ها یک داستان ساده ولی جذاب دارد؛ داستان ۳ دوست که پیش از انقلاب عضو یک گروه موسیقی به نام بلک داگز هستند و برای کسب شهرت تلاش می‌کنند. اما با مشکلی که برای یکی از اعضای گروه ایجاد می‌شود، داستان پس از انقلاب رنگ و روی دیگری می‌گیرد؛ غریبه‌ای در میان جمع و…

 

رکوردها و پخش فیلم فسیل در فیلیمو

فیلم فسیل در ۱۳۹۹ ساخته و در نوروز ۱۴۰۲ اکران شد و توانست همه رکوردهای ممکنِ فروش در سینمای ایران را به نام خود ثبت کند و پرفروش ترین فیلم سینمای ایران از نظر ریالی (یعنی بدون در نظر گرفتن نرخ تورم در سال‌های مختلف) نام بگیرد؛ این فیلم کمی بیش از ۳۲۳ میلیارد تومان در گیشه‌ها فروخت و ۷ و نیم میلیون مخاطب را به سینماها کشاند. با این تعداد بیننده، فسیل دومین فیلم پرتماشاگر تاریخ سینمای ایران (پس از عقاب‌ها) و پرمخاطب‌ترین فیلم کمدی سینمای ماست.

فسیل پس از یک اکران طولانی و پراقبال در برنامه اکران آنلاین فیلیمو قرار گرفت تا در نوروز ۱۴۰۳ هم رکوردها را بشکند. ولی متاسفانه با لو رفتن نسخه پرده‌ای آن، برنامه‌های پخش آنلاین تغییر کرد و در دهم اسفند ۱۴۰۲ در فیلیمو منتشر شد. شما می‌توانید این فیلم کمدی، خنده‌دار و سرحال را با کیفیت بالا در فیلیمو ببینید. با کلیک/لمس کردن این عکس.

برای احترام به هنرمندان و سازندگان فیلم فسیل و ادامه مسیر پخش آنلاین فیلم‌های ایرانی، فیلم را قانونی در فیلیمو ببینید

بازیگران و عوامل فیلم کمدی Fosil

بهرام افشاری (در نقش اسی)، هادی کاظمی (در نقش سعید)، ایمان صفا (در نقش صفا)، الناز حبیبی (در نقش فرنگیس)، الهه حصاری، بابک کریمی، سیدجواد هاشمی، غلامرضا نیکخواه، امید روحانی، علیرضا استادی، قاسم زارع و خشایار راد بازیگران فیلم فسیل هستند.

فیلم پرفروش فسیل را کریم امینی کارگردانی کرده و سیدابراهیم عامریان تهیه‌کننده آن است. فیلمنامه اولیه را کریم امینی همراه علی باطنی و آرمین طهماسبی نوشته‌اند و نسخه نهایی فیلمنامه هم کاری از حمزه صالحی (نویسنده بسیاری از فیلم‌های پرفروش این سال‌ها) است. دیگر عوامل فیلم هم این هنرمندان هستند؛ مدیر فیلمبرداری: روزبه رایگا، تدوین: حسن ایوبی، مدیر تولید: یوسف آقایی، آهنگساز: امیر توسلی، طراحی و ترکیب صدا: حسین ابوالصدق، مدیر صدابرداری: سعید بجنوردی، طراح چهره پردازی: عبدالله اسکندری، طراح صحنه: سعید هنرمند، طراح لباس: جهانگیر میرزاجانی، طراح جلوه های ویژه بصری: امیر ولیخانی، مدیر برنامه‌ریزی: امیر علیازی، عکاس: سمیرا بختیاری و مشاور رسانه‌ای: آیدا اورنگ.

درباره کارگردان فسیل

کریم امینیبد نیست بدانید نام کامل کریم امینی، کریم محمدامینی است و فیلم فسیل را در ۳۴ سالگی ساخته است. او پیش و بیش از کارگردانی، بازیگر بوده است. در سابقه امینی، نقش‌آفرینی در فیلم‌های «خواب‌زده‌ها، پاسیو، اگزما، ایتالیا ایتالیا، آبنبات چوبی، نیمه‌شب اتفاق افتاد، پیاده و غدقن» و همین‌طور سریال‌های «پرده‌نشین، تعبیر وارونه یک رویا، باغ بی‌روزنه (شبکه) و سارقان روح» دیده می‌شود. او سابقه طولانی هم در دستیاری کارگردانان سینمای ایران دارد.

امینی قبل از فسیل، فیلم‌های «دشمن زن و گربه سیاه» را ساخت و پس از فسیل هم پشت دوربین فیلم «شهر هرت» نشست. فیلم آسمان غرب هم با بازی او در نوروز ۱۴۰۳ در سینماها اکران می‌شود.

 

نقد و بررسی فیلم فسیل

سید احسان عمادیسید احسان عمادی | فیلم فسیل بدون دنگ و فنگ خاصی به اهدافش دست یافته: ‌هم از سد ممیزی و نظارت عبور کرده و رنگ پرده را به خود دیده، هم تا امروز با فروش میلیاردی‌اش، دل مخاطبان را برده است؛ آن هم در این شرایط نابسامان اقتصادی و احوال‌های پریشان روانی. / بهرام افشاری در این فیلم هم همچنان شیرین و دوست‌داشتنی است. او به خوبی یاد گرفته چطور در موقعیت احمقانه‌ای که گرفتارش شده، با جدیت کامل بازی کند و از این تضاد، کمدی بسازد. نمونه‌اش وقتی با حرکات بدن، ادای «فتانه» را درمی‌آورد یا موقعی که با کمربند، سعید را تهدید می‌کند. // متن کامل این نقد را با عنوان «فرمول ساده فسیل» بخوانید.

 

پوستر و تیزر فیلم فسیل

آلبوم کامل عکس های فیلم فسیل

پوستر اصلی فیلم فسیل
پوستر رسمی فیلم فسیل – طرح از عرفان بهکار
پوستر فیلم فسیل Fosil
طرح از محمد تقی‌پور

پوستر فیلم فسیل Fosilپوستر فیلم فسیل Fosilپوستر فیلم فسیل Fosil

دانلود انیمیشن